iran-emrooz.net | Sat, 07.05.2005, 7:58
درباره انتقادهای رييس
مسعود بهنود
http://www.behnoudonline.com
شنبه ١٨ ارديبهشت ١٣٨٤
درباره سخنان آيت الله شاهرودی در انتقاد از دستگاه قضائی و ضابطان آن، راحت ترين کار اينست که به حساب تبليغات انتخاباتی و يا درگيری های درونی اهل قدرت گذاشته شود، اما حکايت کمی از اين جدی ترست و جا دارد بر آن تامل شود.
يک طنزپرداز میگويد با اين سخنرانی آيت الله شاهرودی هم در زمره رهبران درآمد. چرا که همانند همه بالامرتبه های پنجاه ساله اخير تاريخ ايران سخنگوی اوپوزيسيون شد و اين عادتی است که مخصوص رهبران بوده است ورنه ديگران را عقوبت زندان بوده و گرفتاری. اين طنزپرداز برای اثبات سخن خود چند جمله از سخنرانی های شاه سابق و همين طور سخنان هفته گذشته رهبر جمهوری اسلامی را مثال آورده است. شاه در سی و پنجمين سال سلطنت خود گفت ملت ايران دليلی ندارد اين همه فقير باشد. آيت الله خامنه ای هم دو روز پيش در بيست و ششمين سال عمر جمهوری اسلامی گفته است فقر، فساد و تبعيض بايد ريشه کن شود.
در پشت اين طنزتلخ واقعيت های تاريخی نهفته است که درباره آن اهلش نوشته و لابد در آينده بيش تر خواهند نوشت و از جمله به ياد خواهند آورد که رضاشاه با آن همه کار که در ايران عقب افتاده هشتاد سال پيش کرد تنها شانزده سال مجال داشت، هيتلر در عرض هشت سال کشوری شکست خورده و تحقير شده را به ابرقدرتی تبديل کرد و در پنجاه و چهار سالگی در حالی که نيمی از اروپا را زير نگين داشت و بيش تر جهان را به هم ريخته و دوازده ميليون کشته بر دست ها نهاده بود خودش را کشت. لنين که بزرگ ترين انقلاب بشری را رهبری کرد از سر تا ته مجالش هشت سال بود. اما وقتی به آرشيو رجوع میکنيم سخنان مسوولان و رهبران ايران در هشتاد سال تغيير چندانی نکرده است.
آن چه میتوان از انتقاد تند رييس قوه قضاييه از دستگاه عدل و رفتار اعضا و ضابطان آن برداشت کرد همان است که از انتقادهای رهبران سابق و لاحق هم دريافتنی است. اين واقعيت که اين کارخانه نمیگردد و با يارانه و هيبت نظميه و نظاميه پا برجاست و البته بر بنياد مسالمت جوئی ذاتی ايرانی که آستانه تحملش در برابر حکومت ها و حاکمان بالاست. يعنی که بايد طرحی نو ريخت. اين طرح نو به باور من انقلابی ديگر نيست که ما آزموده ايم در اين شهر بخت خويش. اين طرح زمينی کردن حکومت است و سپردنش آرامش به دست مردم و برگزيدگانشان. و مقدمه اين کار مجال دادن به پرواز انديشه ها و آزاد کردن ارتباط بين نظرهاست و باز گذاشتن راه اطلاع رسانی در جامعه. بگذاريم تا نظرها بی لکنت و با صدای بلند و بی بيم عسس بيان شود تا جامعه راه خود بيابد، رفتار ها را اعتدال دهد، دلبستگی بيش تر به کار و درگيری با مشکلات پديد آورد. جامعه را از طلبکار صرف همه چيز درآورد و به جامعه ای مسوول تبديل کند و اين خواست و تمنا جز با گذشت از دوران شبان – رمگی به قول زنده ياد محمد مختاری محقق نمیشود.
اما در همين جا بايد به اهميت و تاثير آن رای خيره کننده ای اشاره کرد که مردم ايران در دوم خرداد سال ٧٦ دادند. به ياد بياوريم که شانزده سال پيش آيت الله منتظری نايب رهبری که به دليل کهولت و بيماری رهبر وقت در دو قدمی آن بود که رايش رای ولايت شود و ضديت با او دشمنی با امام زمان شناخته شود، سرنگون شد چرا که گفت و نوشت که کارها میشود بدتر از ساواک شاه. هفت سال پيش ما روزنامه نگاران به سخت ترين عقوبت ها دچار آمديم چرا که از فرمانده سپاه پاسداران نقل شده بود که گفته اگر چنين و چنان نکنيد " دست میزنيم زبان در میآوريم" من نوشتم "اين سخن برازنده فرمانده سپاهی مردمی که تازه از جنگ به درآمده نيست، اين سخن پول پوت ها و صدام هاست" همين نوشتن برای همه ما عقوبت سخت آورد و اکنون ورقه ای در دست دارم از همان دستگاه که آقای شاهرودی از عملکردش ناليده، که نشان میدهد چهار ماه از محکوميت زندانم بابت نوشتن همين جمله است که آوردم. حالا چنان دوم خرداد گنجايش ها را افزون کرده که آيت الله شاهرودی رفتار در زندان های ايران را با رفتار در ابوغريب قابل مقايسه میداند، نه به سرنوشت آيت الله منتظری مبتلا میشود و نه البته که به عقوبت ما که بر علما معمولا چنين جفا نمیرود. البته که رای دوم خرداد و رفتار متين خاتمی همه سرها را عوض نکرده بلکه همين ديروز نکته گيری کيهان نشان داد که از جانب کسانی که چنين وضعيتی در ممللکت آفريده اند – حالا متوقع رای هم از مردم هستند – ايشان هم تا پريروز از بزرگان و فصل الخطاب های نظام بود، چنان محترم نمیماند.
از اين همه بگذريم، برای آن که گفته های رييس قوه قضاييه به عنوان يک مقام علمی و روحانی به گفته های ديکتاتورها که خود میکنند و خود هم انتقاد میکنند شباهت نبرد، چاره ای نيست جز آن که بر اساسش دستور بازگرداندن آرائی داده شود که بر اساس همين شيوه اعتراف گيری صادر شده که ايشان اشاره کرد. چاره نيست جز آن که زندانيان عقيدتی که هم اکنون در زندانند آزاد شوند. از اکبر گنجی، ناصرزرافشان، عباس عبدی، طبرزدی، باطبی، محمدی ها، انصافعلی هدايت و ديگران.
در حرف و نوشتار ماندن آن چه که رييس قوه قضاييه گفت درست است که نشان میدهد کار از دست او خارج است اما اين به تنهائی از ميزان مسووليت ايشان نمیکاهد.