پنجشنبه ۱ آذر ۱۴۰۳ -
Thursday 21 November 2024
|
ايران امروز |
در گرماگرم جنگ اسرائیل و حماس جمعی از فعالان سیاسی بیانیهای را با عنوان «بیانیۀ جمعی: دعوت به حملۀ نظامی به ایران را محکوم میکنیم» منتشر کردهاند. این بیانیه هرچند که میپذیرد: «جمهوری اسلامی ایران نه تنها آزادی مردمِ ایران را سلب کرده که با سیاستهای تنش آفرین و جنگهای نیابتی خود صلح و امنیت و همزیستی مسالمتآمیز را در منطقه ما به خطر انداخته و از جمله در نتیجۀ این سیاستها است که سایۀ جنگ و نابودی بر کشور ما سایه افکندهاست»، و «این سیاستهای جمهوری اسلامی ایران برخلافِ منافعِ ملی ما و برخلافِ آزادی، دموکراسی، صلح و همزیستی مسالمتآمیز است»، و بهرغم پذیرش این واقعیت که: «گذشته از مخالفت عملی دولت اسرائیل، جمهوری اسلامی با مصوبه سازمانِ مللِ متحد در بارهی «دو کشور، دو دولت»، چون راه حلِ مناسبی برای بحرانِ ریشهدار منطقه، مخالفت کرده و با حمایتِ نظامی و سیاسی و مالی از گروههای افراطی و بنیادگرا چون حماس، حزبالله و جهادِ اسلامی، یکی از مخالفان اصلی صلح در منطقه است»، از حملۀ خونبار تروریستهای حماس در هفتم اکتبر و از کشتار غیرنظامیان، کودکان، شرکتکنندگان در کنسرت صلح و گروگانگیری آنان بیهیچ اشارهای گذشتهاند. شگفتیست که برخی از این امضا کنندگان که من از ایشان زیاد آموختهام، در تاریخ ملتها و در حوزۀ سیاست بینالملل، اشخاص آگاه و صاحبنظرند.
روشن است که بیانیۀ ایشان و نقد و انتقاد به آن بیانیه به همان اندازه بر تصمیم و ارادۀ سیاستگذاران در آمریکا و اسرائیل تاثیر میگذارد که توصیهها و پیشنهادهای بایدن، کشورهای اروپا و منطقه سیاستهای جنگی اسرائیل را تغییر میدهند. اما به خاطر تبادل نظر و گفتمان در یک فضای سالم و دوستانه، بهتر است به آن بپردازیم؛ حتا اگر امضا کنندگان بیانیه، با ایجاد فضایی غیردوستانه، آدرس غلط هم داده باشند.
نویسندگان بیانیه بر «... مخالفت عملی دولت اسرائیل» برای تشکیل «دو کشور، دو دولت» انگشت گذاشتهاند، بدون اینکه نقش بنیانگذاران و رهبران ضد یهودی فلسطینی را هم در ناموفق بودن این شکلگیری ذکر کنند. در مورد کارشکنی نیروهای تندرو فلسطینی و یهودی (نه اسرائیلی)، در راه تشکیل «دو کشور، دو دولت» میگذرم، به این دلیل که صاحبنظران شاخصی بیانیه را امضا کردهاند که من اندک آگاهیام را در این باره مدیون ایشان هستم. بهتر است ایشان (آز جمله آقای تورج اتابکی، یکی از امضا کنندگان بیانیه، که همین چند روز پیش در رسانۀ ایران اینترنشنال، کوتاه اما خیلی مستدل در مورد سیر تاریخی منازعه و جنگ پایان ناپذیر فلسطینیها و اسرائیل صحبت کردند)، اظهار نظر کنند.
در بیانیه آمده است: «برخی گروهها و گرایشهای افراطی و جنگطلب و برخی فرصتطلبان سیاسی، منافعِ شخصی و گروهی خود را در حملۀ نظامی به ایران دیده وبه دستاویزِهائی چون حمایتِ جمهوری اسلامی از گروههای افراطی و”کوبیدنِ سَرِمار” ، خواستارِ حملۀ نظامی به ایران هستند.» پرسیدنیست که منافع کدام فرصتطلبان و... درگرو حملۀ نظامی به ایران است؟ بهتر است، و باید، نه در لفافه، بلکه بدون تعارف سنتی و شفاف این گروهها و گرایشهای فرصتطلب و اهریمنی را نام می بردند تا من سادهلوح هم دیگر به دام این دشمنان مردم، که منافع شخصی خود را به سرنوشت تیرهوتار میلیونها انسان ترجیح میدهند، نیفتم.
«اتحاد علیه ایران هستهای»
در این بیانیۀ، «اتحاد علیه ایران هستهای» به دلیل اینکه «مستقیم و غیرمستقیم از حملۀ نظامی به ایران هواداری میکند»، محکوم شده است. من بعد از خواندن این بیانیه، با سازمانی با نام «اتحادیۀ...» آشنا شدم و از سر کنجکاوی رفتم سراغ اینترنت.
در ویکیپدیا در بارۀ این اتحادیه چنین آمده است: «اتحاد علیه ایران هستهای»(United Against Nuclear Iran)، یک سازمان ذینفوذ غیرحزبی و غیرانتفاعی در قبال جلوگیری از تبدیل شدن ایران به قدرت منطقهای دارای سلاحهای هستهای است. این سازمان در نیویورک مستقر است. این سازمان به همراه دیگر سازمانها تلاش میکند تا شرکتها را تحت فشار قرار دهند تا از انجام تجارت با ایران به عنوان وسیلهای برای متوقف کردن برنامۀ هستهای حکومت ایران جلوگیری کند...»
در اینترنت و ویکی پدیا از تلاش و توصیۀ «حملۀ نظامی به ایران» از سوی «اتحاد علیه ایران هستهای» خبری نیست و صرفا به تحریم شرکتهای طرف تجاری ایران تلاش شده است. برای نمونه برخی از این شرکتها و واکنش ج.ا. را میآورم:
شرکت هانتسمن
در ژانویه ۲۰۱۰، شرکت شیمیایی آمریکایی هانتسمن اعلام کرد که پس از تحت فشار قرار گرفتن علیه فعالیتهای هستهای ایران، فروش خود به ایران را متوقف خواهد کرد. یوآنی (اتحاد علیه ایران هستهای)، گزارش کرد که یکی از شعبههای هانتسمن، «پلی اورتان» به ایران فروختهاست که یک ماده دوگانه است که یوآنی میگوید میتواند در توسعۀ سوختهای راکت جامد مورد استفاده قرار گیرد...»
کاترپیلار
در واکنش به کمپین فشار یوآنی، کاترپیلار، سازندۀ تجهیزات سنگین، از طریق شرکتهای غیر وابسته به آن، فعالیت خود را در ایران متوقف کرد. به عنوان بخشی از این کمپین، یوآنی یک بیلبورد کنار جادهای در نزدیکی ستاد شرکت در پئوریا، ایالت ایلینوی نصب کرد که در کنار عکس محمود احمدینژاد، شعار «کار امروز، فردا ایران هستهای» را نشان میدهد. یوآنی فعالیتهای شرکت کانادایی کاتر پیلار، تولیدکننده دستگاههای سوراخکننده تونل، به منظور محافظت از تأسیسات هستهای ایران را پیگیری میکند.
کمپین جرثقیل
در واکنش به اعدام توسط دولت ایران، یوآنی در ماه مارس سال ۲۰۱۱، میلادی «کمپین جرثقیل» خود را با هدف فشار بر تولیدکنندگان جرثقیل در سراسر جهان برای پایان دادن به تجارت خود با ایران به منظور جلوگیری از استفاده از تجهیزات خود در اعدامهای عمومی راه اندازی کرد. از طریق این کمپین، یوآنی موفق شد با تحت فشار قرار دادن شرکت ترکس (ایالات متحده)، تادانو (ژاپن)، لیبهر، یونیک (ژاپن)، و کونکرین (فنلاند) تجارتهای خود با ایران را متوقف کنند. تادانو و یونیک، هر دو ژاپنی هستند، پس از اینکه یوآنی، عکسهای گرافیکی خود را از جرثقیلهای آنها که در اعدامهای عمومی در ایران استفاده میشود، منتشر کرد به این کمپین پیوستند.
سیستم ردیابی کشتیهای ایرانی
یوآنی، سیستم شبکۀ اطلاعات دریایی و تجزیه و تحلیل قایقرانی در ماه ژوئن ۲۰۱۳ را بررسی میکند. سیستم مینروا ردیابی کشتیهای ایران و تلاشهای رژیم ایران برای قاچاق نفت و محموله در مقابله با تحریمهای بینالمللی را نشان میدهد. این سیستم، بر اساس آنچه که در نیویورک تایمز نوشته شدهاست: «اطلاعات عمومی ماهوارهای از فرستندههای کشتی، از جمله دادهها در مورد سرعت، هویت، جهت و مقصد، و اطلاعات را با دیگر دادههای ناوبری و الگوریتمهای کامپیوتری بررسی میکند.» سپس این سیستم میتواند «کلیۀ فعالیتهای مشکوک حتی اگر فرستندهها بهطور موقت خاموش باشند را شناسایی کند.»
طبق گفته یوآنی، «این سیستم نقض تحریمهای احتمالی را که گروه پس از آن به اطلاع عموم رسانده بود، شرکای طرف ایرانیان را مجبور کرد برنامههای خود را تغییر دهند زیرا در معرض خطر قرار داشتند.»
هتلها
مجمع عمومی سازمان ملل متحد در سپتامبر ۲۰۱۰، کمپین هتلهای سالانۀ خود را مجدداً شروع کرد و از هتلهای زنجیرهای هیلتون خواست تا برنامههای خود را برای میزبانی از رئیس جمهور احمدینژاد و هیئت ایرانی در هتل هیلتون منهتن شرقی لغو کند. یوآنی موفق شد مدیریت هتل هلمزلی، گوتام هال و خانه اسکس متعلق به دبی را از ورود احمدینژاد که قصد داشت در آنجا سخنرانی کند، متقاعد کند.
تبلیغات تلویزیونی
در ژوئن ۲۰۰۹، یوآنی کمپین تبلیغاتی تلویزیونی را آغاز کرد. اولین آگهی تحت عنوان «مشت بازپس گیری»، از ایالات متحده خواست تا فشار اقتصادی بر ایران را به منظور جلوگیری از دستیابی به سلاحهای هستهای، منتشر کند. سفیر والاس در رابطه با تجارت با ایران گفت: «او [اوباما] یک مشت توخالی را ارائه کرد.»
درخواست از صندوق بینالمللی پول
در ماه آوریل ۲۰۱۲، یوآنی از صندوق بینالمللی پول خواست تا ضمن مسدود کردن حساب ایران در این صندوق، عضویت ایران را به حالت تعلیق درآورد. مارک والاس رئیس این اتاق، با ارسال نامهای به کریستین لاگارد، رئیس صندوق بینالمللی پول، با انتقاد از همکاریهای این صندوق با ایران، خواستار قطع همکاریهای صندوق با ایران برای ایجاد فشار بیشتر به حکومت تهران شد.
اجلاس چند جانبه در لندن
در ماه مه ۲۰۱۲، یوآنی در یک مشارکت چند جانبه، جلسهای با مؤسسۀ گفتگوی استراتژیک، در لندن تشکیل داد که هدف آن جلوگیری از برخورداری ایران از سلاح هستهای بود.
جلسه ۱۹ سپتامبر ۲۰۱۷
روز سه شنبه ۱۹ سپتامبر ۲۰۱۷، همرمان با آغاز نشست عمومی سازمان ملل جلسه سازمان یوآنی با شرکت گروهی از سیاستمداران کنونی و پیشین آمریکا و سایر کشورها در نیویورک برگزار شد. هدف از برگزاری اجلاس سازمان اتحاد علیه ایران اتمی، بررسی ابعاد سیاسی و اقتصادی برجام برای ایران و جامعه جهانی به ویژه آمریکا بود.
جوزف لیبرمن رئیس سازمان یوآنی: «رژیم ایران یک تهدید جدی برای صلح جهانی است و بعد از برجام نیز این تهدید نه تنها کم نشده بلکه افزایش یافتهاست. این سازمان از همۀ شرکتها میخواهد که وارد سرمایهگذاری با ایران نشوند.»
مارک والاس دبیر اجرای یوآنی: «این نهاد ده سال پیش برای جلوگیری از دستیابی ایران به بمب اتمی پایهریزی شد و بعد از توافقنامۀ اتمی نیز وظیفه اش رساندن نقضهای ایران به اطلاع جهان میباشد.»
واکنش ایران
علیرضا میر یوسفی، سخنگوی دائمی ایران در سازمان ملل متحد گفت که دولت ایران فعالیتهای یوآنی را «غیرقانونی و بر خلاف سیاست اعلام شده توسط دولت جدید در اوایل سال ۲۰۰۹، که به برقراری ارتباط دیپلماتیک با ایران منجر شد، میداند.»
محمد جواد ظریف، وزیر امور خارجۀ ایران در یک مصاحبه با هفته نامۀ فارسیزبان آسمان در ماه اوت ۲۰۱۳، گفت: «بزرگترین لابی فعال علیه ایران، سازمان اتحاد علیه ایران هستهای است.»
موسوی سخنگوی وقت وزارت خارجه ادعا کرد: «ایران بهزودی سازمان پوششی آمریکایی «اتحاد علیه ایران هستهای» را به فهرست گروههای تروریستی اضافه خواهد کرد.»
حمله به ایران؟
در بیانیه، هفت بار به «حملۀ نظامی به ایران» و یکبار «حمله نظامی به کشورمان» اشاره شده است. امیدوارم که نویسندگان بیانیه به اشتباه نه آگاهانه، «حملۀ نظامی ایران» را به جای «حملۀ نظامی به پایگاههای سپاه» ذکر کرده باشند. آخرین بیانیۀ «اتحاد علیه ...» را به نقل از ایندیپندنت فارسی، (۲۷ آبان ۱۴۰۲) با هم بخوانیم:
«سازمان اتحاد علیه ایران هستهای» با انتشار بیانیهای در ۱۷ مهر ۱۴۰۲ برابر با ۹ اکتبر ۲۰۲۳ [دو روز بعد از حملۀ حماس به اسرائیل]، ضمن اشاره به حملۀ حماس به اسرائیل، خواستار اقدام نظامی قاطع علیه اهداف سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در ایران و در تمامی کشورهای منطقه شد، و تاکید کرد که وقت آن رسیده است که جامعۀ جهانی جمهوری اسلامی را پاسخگو کند.»
در بیانیه این سازمان تاکید شده است که «بدون حمایت جمهوری اسلامی ایران، حماسی وجود نخواهد داشت و بدون حمایت [جمهوری اسلامی] ایران، حماس نمیتوانست به اسرائیل حمله کند.»
در بخش دیگری از این بیانیه میخوانیم: «بدون حمایت [جمهوری اسلامی] ایران، روسیه نمیتوانست تا این اندازه اوکراینیها را بکشد. بدون حمایت [جمهوری اسلامی] ایران، موشکها و پهپادها بر سر متحدان ما در جهان عرب سقوط نمیکردند. بدون حمایت [جمهوری اسلامی] ایران، جنایتکاران قصد کشتن اتباع ایالات متحده و اتحادیۀ اروپا و بریتانیا را در خاک آمریکا و اروپا نخواهند داشت. وقت آن رسیده که [جمهوری اسلامی] ایران را پاسخگو بدانیم.»
سازمان اتحاد علیه ایران هستهای در ادامه خاطرنشان کرده است: «همۀ اهداف اصلی نظامی که رویدادهای وحشتناک روزهای اخیر را در اسرائیل ممکن کردند، در ایران است.»
در بخش دیگری از این بیانیه، سازمان اتحاد علیه ایران هستهای با اشاره به حملۀ ایالات متحده به افغانستان، پس از حملۀ تروریستی ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱، میگوید: «امروز وقت آن رسیده است تا جهان متمدن به همان شیوه، علیه جمهوری اسلامی ایران گردهم آید.»
سازمان اتحاد علیه ایران هستهای از دولت ایالات متحده و متحدان این کشور در سراسر دنیا میخواهد که به پایگاههای موشکی و پهپادی [جمهوری اسلامی] خصوصا «سایتهای سپاه پاسداران» حمله کنند.»
«سازمان اتحاد علیه ایران هستهای» در این بیانیه تاکید دارد که «ناکامی جامعۀ جهانی برای بازدارندگی جمهوری اسلامی» ایران، همانگونه که در حملۀ وحشیانۀ حماس به زنان و کودکان مشاهده شد، دنیا را جای بسیار خطرناکتری کرده است.
این سازمان میگوید: «در حالیکه بیش از ۸۰۰ [۱۴۰۰] اسرائیلی، از جمله شهروندان آمریکایی، به دست حماس کشته شده و صدها نفر به گروگان گرفته شدهاند، جمهوری اسلامی ایران به پیشبرد برنامه هستهای خود و سرکوب مخالفان ادامه میدهد.»
به جاست از امضا کنندگان بیانیۀ جمعی مصرانه خواسته شود که ضمن معرفی «برخی گروهها و گرایشهای افراطی و فرصتطلب»، اگر خلاف آنچه در بارۀ «اتحاد علیه... » نوشته شد در اختیار دارند، حتما ارائه دهند.
آنچه باید آموخت
همانگونه که نوشته شد، امضا کنندگان «بیانیۀ جمعی...» اشارهای ولو اندک به سبعیت و جنایت تروریستهای حماس در هفتم اکتبر و قربانیان اسرائیلی و غیر اسرائیلی نکردهاند. از ترس متهم شدن به حمایت از «صهیونیستهای غاصب»؟ یا این «غدۀ سرطانی»؟ یا به خاطر اعتقاد به مظلومیت ملت فلسطین و غاصب بودن صهیونیزم؟ در هر حال، از مدافعان و دوستداران حقوق بشر، حتا حقوق سارقان و قاتلان، انتظار میرود در این مورد هم توضیح بدهند.
همچنین آنان روشن نکردهاند که بدون جلب افکار عمومی مردم و رهبران آمریکایی و اروپایی و بدون کمکهای حمایتی، مالی (و حتا در صورت ضرورت)، نظامی آنان، «همهچیز باختگان» میهن ما در داخل با دستهای خالی و صرفا با مبارزۀ منفی، عدم رعایت حجاب اجباری و شعارهای تندوتیز، چگونه میتوانند از حکومتی که بیمهابا میکشد، برای سرکوب معترضین، با پرداخت دستمزد دلاری، از بیرون جانی و آدمکش وارد میکند، به چشمان و آلت تناسلی معترضین خیابانی شلیک میکند، بازداشت و تجاوزشان میکند، سنگ قبر قربانیان خود را منهدم میکند، آرامگاه آنان را با بولدوزر صاف میکند، به جانیان خیابانی جایزه میدهد، جسد زندانیان اعدامیها را به خانوادههایشان تحویل نمیدهد، به خانوادۀ قربانیان اجازۀ سوگواری نمیدهد، بیهیچ درک و فهمی اینترنت را قطع میکند و انبوهی کسبه و بازاریان را به ورطۀ هلاکت میکشاند، گذر کنند؟
همانگونه که آدمها را نمیتوان از نظر روانشناختی با هم مقایسه کرد، الگوهای رفتاری و روانشناختی جامعهها و کشورها را هم، به ویژه در مواقع جنگ یا بحران، نمیتوان به دیگر جوامع تعمیم داد، اما میتوان از تجربۀ آنان آموخت. به یک نمونه از کمکهای خارجی و تاثیر آن در مبارزۀ ملتها علیه دیکتاتورهای کشورشان اشاره میکنم.
پرزیدنت ریگان در ماه ژوئن ۱۹۸۲، با پاپ ژان پل دوم در واتیکان دیدار کرد. پاپ «سرمایهداری لجامگسیخته» را نفی میکرد، اما بر سر «اهریمنی بودن کمونیسم»، با ریگان اشتراک نظر داشت. آنها در این دیدار به توافق رسیدند که مشترکا از نیروهایشان برای حمایت از همبستگی استفاده کنند و اطلاعاتشان را در بارۀ لهستان در اختیار یکدیگر بگذارند. پاپ و روحانیان مسیحی لهستانی ساکن رُم، ارتباطات خوبی با داخل لهستان داشتند و هر گونه اطلاعاتی که از این طریق به دست میاوردند، در اختیار واشنگتن میگذاشتند.
ویلیام کیسی، کاتولیکی بسیار معتقد و مدیر سازمان سیا در دولت ریگان، دیدارهای منظمی در واشنگتن با کاردینال پیولاگی، سر اسقف ایالات متحد آمریکا و کاردینال آگوستینو کاسارولی، مسئول امور خارجی واتیکان داشت. هدف از این دیدارها یافتن راهی برای ارسال کمک مالی به همبستگی بود. اولین کمکرسانی در دولت جیمی کارتر آغاز شد.
زبیگنیو برژینسکی، مشاور امنیت ملی در دولت کارتر که خود متولد لهستان بود، حامی سرسخت همبستگی به شمار میرفت. او توانسته بود به صورت مخفیانه، کمکهای مالی قابل توجهی را برای همبستگی جمعآوری کند. سازمان سیا غیر از ارسال مقادیر هنگفتی پول، دستگاههای چاپ و کپی و تجهیزات فرستندۀ رادیویی نیز وارد خاک لهستان کرد. رابرت گیتس، معاون وقت سیا، بعدها گفت: «هدف ما از ارسال این کمکها، به راه انداختن یک جنگ سیاسی زیرزمینی بود.»
اتحادیۀ کارگران آمریکا پولی را که برای کمک به همبستگی در نظر گرفته شده بود، به «مؤسسۀ کارگران مذهبی» تحویل داد. این مؤسسه یک سازمان کاتولیک بود و ارتباطات نزدیکی با واتیکان داشت. سپس «بانک واتیکان» چند شرکت صوری در باهاماس و پاناما تأسیس کرد تا از این طریق پول دریافتی را به حسابهای بانکی دفتر همبستگی در بروکسل واریز کنند.
واتیکان از سالها پیش بستههای حاوی کمک خیریههای مذهبی را برای کلیسای لهستان ارسال میکرد. یژی میلوسکی، فیزیکدان و نظریهپرداز همبستگی که در زمان حکومت نظامی در غرب به سر میبرد و در نتیجه از بازداشت مصون مانده بود، کمکهای آمریکا را در بین این محمولهها جاسازی میکرد و به دست همبستگی میرساند.
راه دیگر، جاسازی کردن این کمکها در بین محمولههای مُجازی بود که از طریق سوئد با کشتی وارد لهستان میشد. اولاف پالمه، نخست وزیر سوئد، که از طرفداران همبستگی بود، به پرزیدنت ریگان اطمینان خاطر داده بود که گمرک سوئد کاری به محمولههای آمریکائیِ ارسالی به بندر گدانسک (در واقع اتحادیۀ همبستگی) نداشته باشد. سازمان سیا در بازۀ زمانی شش سال، در مجموع بیش از پنجاه میلیون دلار با کمک واتیکان برای همبستگی پول ارسال کرد.
بهرغم مخالفت برخی از رهبران همبستگی، والسا از رژیم درخواست کرد که برای تشکیل یک «جبهۀ بحران» با همبستگی مذاکره کند. والسا استدلال میکرد: «من مخاطرات شرکت در مذاکرات را درک میکنم، اما میزِگرد بهتر از سلولِ مربع شکل است.» و به مخالفان مذاکره میگفت: «من آمادهام حتا با خود شیطان هم گفتگو کنم، به شرطی که نفعی برای لهستان در پی داشته باشد.»
پاپ طی پیامی برای موفقیت مذاکره دعا کرد و در واتیکان به یکی از ملاقات کنندگانش گفت: «معضل لهستان این است که: «دولت همۀ قدرت فیزیکی را در اختیار دارد، اما هیچ نفوذی ندارد، در حالی که اپوزیسیون نفوذ دارد، اما هیچگونه قدرت فیزیکی ندارد.» میخنیک، از رهبران همبستگی که در مذاکرات نقش محوری داشت، معضل پیشرو را به شیوۀ دیگری شرح داد: «حکومت ضعیفتر از آنست که ما را له و لورده کند، و ما ضعیفتر از آنیم که رژیم را براندازیم.»
لخ والسا که بعد از تقریبا ده سال تلاش پیگیر و پرفرازونشیب پیروز شده بود، صحنۀ رفراندوم و باخت یاروزلسکی رهبر حزب حاکم را از تلویزیون خانهاش در شهر گدانسک تماشا میکرد، از پشت سبیل چنگیزیاش لبخندی زد، دستش را بالا برد و علامت پیروزی نشان داد. وی در دسامبر ۱۹۹۰، برای یک دورۀ پنج ساله به عنوان رئیس جمهور منتخب مردم لهستان کار خود را آغاز کرد.
در پایان این بخش گفتنیست که بعد از تجاوز پوتین به اوکراین بایدن به زلنسکی زنگ زد تا هواپیمایی بفرستد تا وی با خانوادهاش به آمریکا پرواز کند. زلنسکی در پاسخ گفت که نیازی به هواپیما ندارد؛ آمریکا به جای هواپیما اسلحه ارسال بکند. اوکراین با کمکهای همه جانبۀ آمریکا و اروپا، نوزده ماه است که پنجمین قدرت نظامی جهان را به جنگی فرسایشی کشانده است. پوتین فکر میکرد در همان اولین هفتۀ جنگ، اوکراین تسلیم خواهد شد.
ج.ا. علیه صلح، ثبات و امنیت جهانی
در جهان ما حاکمان و رهبران فاسد و چپاولگر کم نیستند، اما به جرات میتوان گفت که فاشیسم دینی به رهبری ولی فقیه، علی خامنهای در جنگافروزی، بیرحمی، سبعیت، دورویی و یغماگری، منحصر به فرد و بیهمتاست. خامنهای امروز بدون تردید منفورترین حاکم یک کشور در سطح جهانیست. از نوار غزه به عنوان زندان روباز یاد میکنند؛ ایران امروز به راستی شکنجه گاه روباز است.
تجربۀ ۴۴ سال فاشیسم دینی در ایران، به روشنی نشان میدهد که این رژیم به واقع یا به تزویر، برای خود از جانب خدا رسالتی قائل است و برای تحقق این رسالت حاضر است جان میلیونها انسان را بیجان کند، برای فلاکت، درماندگی، دریوزگی، امنیت، کرامت، شرافت و حق زندگی انسانها کمترین ارزشی قائل نیست. اصلاحپذیری را مترادف با مرگ خود تلقی میکند، بیهیچ پردهپوشی و شرمی تزویر میکند و دروغ میگوید، از ریختن خون و دیدن آن جان تازه میگیرد، برای بیثبات و ناامن کردن جهان میلیاردها دلار هزینه کرده و همچنان هزینه میکند.
علی خامنهای در دیدار با صالح العاروری، نایب رئیس دفتر سیاسی حماس در تیرماه ۱۳۹۹ (۲۱ جولای ۲۰۱۹)، برای مقابله با طرح صلح آمریکا در خاورمیانه، موسوم به «معاملۀ قرن» گفت: «فلسطینیها باید احساس پیشرفت کنند و این امر از طریق تجهیز آنان به موشکهای نقطهزن اتفاق افتاده است. در سالهای نه چندان دور، فلسطینیها با سنگ مبارزه میکردند، اما امروز به جای سنگ، مجهز به موشکهای نقطه زن هستند و این، یعنی احساس پیشرفت.»
خامنهای اما نگفت که برای جابهجایی سنگ با موشکهای نقطه زن، چند میلیارد دلار هزینه کرده است. فاشیسم دینی در ایران علیه صلح، ثبات و امنیت جهانیست. اگر نظریۀ «اسرائیل غدۀ سرطانی» از همان نخستین روزهای انقلاب از سوی بنیانگذار رژیم توتالیتر دینی مطرح نشده بود و «موشکهای اسرائیل زن» در سالهای بعد ساخته نشده بود، فلسطینیها بیتردید از سالهای دور به صلحی با اسرائیل رسیده بودند.
جنبش مهسا از راز بقای نظامی اینچنین بدوی، نظامی قبیلهای برخاسته از عصر حجر، نظام اولترا توتالیتر دینی، رمزگشایی کرد و نشان داد که «اپوزیسیون ج.ا.» در خارج از ایران، چقدر فرقهگرا (سکتاریست)، نامتحد، نظریهپرداز بیعمل، چقدر ناهمگرا، افترا زن و در مواردی پوپولیست و فرصتطلب، و چقدر بیگانه با فضای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی داخل کشورش میباشد.
حملۀ خونبار حماس به اسرائیل، بار دیگر یادآوری کرد که سرچشمۀ این سبعیت پایانناپذیر، همانا در تهران، در بیت رهبری و فرماندهان دوروبر اوست. این حمله تلنگری زد بر وجدان انسانهای بیدار و برخی سیاستمداران و رهبران که برای پیشگیری از تکرار همچون فاجعهای، به جای سمپاشی و از بین بردن تک تک ویرسها، باید مرداب را خشکاند.
بیانیه را برخی صاحبنظران و اندیشمندان باصلاحیتی امضا کردهاند، اما چگونه است که آنان به جای تلاش برای ایجاد جبههای متحد از گرایشهای متنوع و متکثر، ارائۀ الترناتیوی دموکراتیک و سکولار (غیر دینی)، ترسیم آیندهای امیدبخش با برنامهای روشن و جامع، کشاندن قشر خاکستری به صحنۀ مبارزه، چنین بیانیۀ ناسازگار با واقعیتها را منتشر کردهاند. چرا باید به جای کاری کردن کارستان، بیانیهای صادر کرد، صرفا برای خالی نبودن عریضه.
هر روز که میگذرد، این هیولای همهچیزخوار، آسیب غیرقابل جبرانی به میهن و هممیهنان ما در شکنجهگاه رو باز ایران میزند. معجزهای رخ نخواهد داد؛ معجزه در دستهای ماست؛ فردا خیلی دیر است؛ اگر نجنبیم تاریخ ما را نمیبخشد.
منابع:
ـ سقوط امپرتوری شوروی در اروپا، ویکتور شبشتین، مترجم بیژن اشتری
ـ ویکی پدیا
سعید سلامی ۲۰ نوامبر ۲۰۲۳ / ۲۹ آبان ۱۴۰۲
■ آقای سلامی گرامی، جنگها با حمله به نیروها و پایگاههای نظامی کشورها شروع میشود. شروع جنگها آسان است اما پایانشان سخت. بعد از گسترش دامنه جنگ مردم غیرنظامی نیز کشته میشوند و دچار مصیبتهای بسیار دیگر میگردند. زیر ساختها بعد از پایگاههای نظامی مورد حمله قرار میگیرند. زیرساختهای ایران متعلق به آقای خامنهای و دیگر نیروهای اکنون حاکم بر کشور نیست، سرمایههای مردم ایران و نسلهای آینده هست. کسانی که بیانیه مورد نقد شما را امضا کردهاند از سر همین دلسوزیها و نگرانیها از عواقب حمله نظامی به ایران چنین بیانیهای را امضا کردهاند.
با احترام/ حمید فرخنده
■ اطلاعات جالب در مورد جنبش لهستان، و سوال به جا از اپوزیسیون ابران که متاسفانه نمیخواهد در پارهای از باورهای کهن خود شک روا دارد.
با مهر پرویز
■ آقای سلامی گرامی!
موضوع اعلامیه، همانطور که در تیتر آن آمده، اعلام نگرانی مشترک و هشدار نسبت به عوارض حمله نظامی آمریکا به ایران و مسولیت دعوت کنندگان به این کار بوده است. ربطی به قضاوت در مورد جنگ در غزه نداشت. ما در بیانیه مشترک دیگری - با ترکیب امضای کمی متفاوت - در مورد جنگ بحث کردهایم. ما نه از حماس و نه از اسراییل و بقیه اسمی نبردهایم. نمیدانم چرا به این امر واضح توجه نکردهاید. مگر قرار است در یک اعلامیه پر امضا به همه چیز پرداخت؟
من نتوانستم از نوشته شما بفهمم که آیا شما با نگرانی ما همسو هستید یا آنرا واهی میدانید؟ شرح مفصلی که در مورد کمک آمریکا به لهستان نوشتهاید، چه ربطی به دعوت از آمریکا و تحریک آن به حمله نظامی به ایران دارد؟ مگر این اعلامیه پیرامون کم و کیف دریافت کمک از دولتها اظهار نظر شده است؟ آیا شما تلاش جریان راست افراطی سلطنتطلب برای تشویق آمریکا به زدن سر مار در تهران را نمیبینید؟ آیا نامه سی نفره حضرات به ترامپ با محتوای همین بیانیه «اتحاد علیه ایران اتمی» به ترامپ، پس از انتخاب او را از خاطر بردهاید؟ آیا شما هم به «عملیات جراحی تمیز» و زدن سپاه بدون زدن ایران باور دارید؟ خلاصه من نفهمیدم که چرا تاریخ ما را بابت امضای این متن نخواهد بخشید؟
پورمندی
■ من نیز همچون هر ایرانی با حمله زمینی به خاک و شهرهای ایران مخالفم. اما حمله و مقابله با پایگاه های رژیم بویژه سپاه قدس، نه تنها به نفع مردم ایران بلکه در جهت صلح جهانی و منافع همه انسانهاست. نکته اینجاست که ما تصمیم گیرنده نیستیم.
گاهی باور کردن بدیهی ترین پیشامد ها سخت میشود چون عادت کردهایم نپذیریم که چنین پیشامدی منطقا اجتناب ناپذیر است. سخن من در مورد مقابله تمام عیار و بسیار خشن کل جامعه جهانی با جمهوری اسلامی است. به مستندات عینی و واقعی بنگرید، ایران فرقی با غزه ندارد تنها در ابعاد بزرگتر. اتفاقی که هیچکدام از ما دوست نداریم اتفاق خواهد افتاد، همان اندازه که امروز نسبت به وقوع ان شک داریم، بعد از وقوع بدیهی میپنداریم که باید رخ میداد. گناهکار اصلی جنگ داخلی در ایران جمهوری اسلامی است و بعد ناتوانی اپوزسیون جنبش.
به قول آقای سلامی، ایران به “شکنجه گاه روباز” تبدیل شده و در ضمن به زرادخانه بزرگ اقسام سلاحهای کشنده. اگر امروز مقابله جدی و کوبنده با آنها نشود فردا دیر است. سال پیش ایرانیان از اتحادیه اروپا میخواستند سپاه را در لیست تروریستی قرار دهد. شاید تاکتیک خوبی نبود و باید سپاه قدس را هدف قرار میدادند که پذیرش ان برای اتحادیه آسانتر بود. چرا که خود اساسنامه سپاه قدس برای محکومیت در هر محکمه ای کافیست.
هر گونه عقبرانی جمهوری اسلامی، ضربه به تواناییها و تحرکات نظامی آنها، بخصوص پایگاههای برون مرزی، جلوگیری از فاجعه نابودی ایران است.
موفق باشید ، پیروز
■ آقای فرخنده عزیز درود بر شما، همان گونه که در مقاله هم آمده، نه من و تا آن جا که من سراغ دارم، نه هیچ اپوزیسیون آینده نگر جدی طرفدار حمله به نیروها و پایگاههای نظامی و از آن مهمتر حمله به ایران باشد. «اتحاد علیه ایران هستهای» هم که «بیانیۀ جمعی...» به صورت تحریف شده به آن اشاره کرده است، متمرکز است بر جلوگیری از شرکتها و بانکها و... در فروش ابزار آلاتی که برای موشکهای اسرائیل زن، اروپا زن و این اواخر آمریکا زن و ساخت سلاح هستهای به کار میرود، یا جلوگیری از بستن قراردادهای بانکی که از آن طریق ج.ا. پولهای نفت را (بابک زنجانیها هنوز هم در راس حکومت فعالاند) و پول شوییها ( رضا ضرابها ) میلیارد میلیارد جا به جا و هزینۀ بیثبات کردن منطقه و جهان میکند. اگر ج.ا. امروز از موشک های اروپا زن رونمایی میکند، فکر نمیکنید که در صورت موفقیت، از بمب اتم سیاره زن رونمایی خواهد کرد؟ میگویند اگر از خارج به ایران حمله شود، جنبش آزادیخواهی و مدنی زیر ضرب خواهد رفت! البته من ابدا خواهان این چنین حمله، حتا به زیر ساخت ها هم نیستم، اما سوآل این است: در صورت حمله، این رژیم توتالیتر منحصر به فرد، چه ضربهای به حقوق شهروندی خواهد زد که تا حال نزده؟ یا کشور مهاجم چه بلایی سر مرد خواهد آورد که این رژیم تبهکار نکرده است؟
آقای فرخندۀ عزیز، روشن و بی تعارف بپرسم: آیا ما در این مقطع نکبت و نفس گیر خواهان براندازی هستیم؟ یا چون نمی دانیم بعد از براندازی چه اتفاق خواهد افتاد، یا نیروگاه ها و موشک ها از جیب مردم هزینه شده بنابراین نباید از بین بروند و بهتر است که برای نسل های بعد ذخیره شوند. بنابراین منطقی است با همین رژیم بسازیم. بسازیم؟ تا کی؟ نسازیم؟ چگونه؟ با معجزه؟ فکر نمی کنم نه شما و نه من به معجزه اعتقادی داشته باشیم. این رژیم برای خود یک هالۀ الهی و آسمانی ساخته و مدعی است حفظ نظام (نظام یعنی حفظ جایگاه ولی فقیه، فرماندهان سپاه، روحانیون جیرهخوار، قالیباف ها، شمخوانی ها و... ) از اوجب واجبات است. امید به اصلاحات حتا در درون اصلاح گران هم مرده است. مردم هم ازسال ها پیش به این نتیجه رسیده اند که «دروغ میگن آمریکاست دشمن ما همین جاست.» میماند گذر از این فاشیسم عریان. میپرسید چگونه؟ کوتاه بگویم خودمان، در داخل و خارج و جلب حمایت هر نیروی خارجی که حاضر است برای پیشبرد هدف و برنامۀ ما به ما کمک کند. رژیم توتالیتر دینی در ایران همان یورش مغولهای ویرانگر است منتها از داخل مرزهای کشور، با استفاده از امکانات مدرن و با بیرحمی و کینۀ صد چندان بیشتر به زندگی عصر مدرن، به حقوق شهروندی، به امنیت و آسایش مردم. من شخصا برای مقابله با این رژیم تبهکار به قول لخ والسا (رجوع شود به متن مقاله)، «حاضرم دست شیطان را هم بفشارم، اگر بدانم که برای میهنم سودی خواهد داشت.»
با سپاس از شما و از آقای پرویز گرامی
سلامی
■ آقای سلامی، مقاله شما را خواندم از برخورد شما به تاریخ جهان و ایران تعجب کردم و با تالمات روزانه مشغول شدم با خودم گفتم صبر کن تا واکنش خوانندگان را ببینیم. چند یادداشت زیر این نوشته، امروز نشان داد که طبق معمول نظرات متفاوت ست و درست هم همین ست.
اصراری هم نباید داشت که «همه» مثل شما که دست بقلم دارید یا مثل من که فقط می خوانم و گاهی نظر میدهم باشند.
اما یادداشت آخر شما در پاسخ به به آقایان فرخنده و پرویز خیلی «احساساتی » ست. چرا چنین نوشتید؟
“رژیم توتالیتر دینی در ایران همان یورش مغولهای ویرانگر است منتها از داخل مرزهای کشور، با استفاده از امکانات مدرن و با بیرحمی و کینۀ صد چندان بیشتر به زندگی عصر مدرن، به حقوق شهروندی، به امنیت و آسایش مردم. من شخصا برای مقابله با این رژیم تبهکار به قول لخ والسا ( رجوع شود به متن مقاله)، «حاضرم دست شیطان را هم بفشارم، اگر بدانم که برای میهنم سودی خواهد داشت.»”
دوست عزیز رژیم واپسگرای ولایت فقیه فاشیستی و شیعی را با یورش مغولها مقایسه نکنید.. تحت شرايطی تاریخی در جنگ سرد، تصمیم گیرندگان جهان که در ایران نفوذ مطلق داشتند. در سال ۵۷ در برابر نارضایتی ها و تبعیضات موجود اجتماعی مردم ایران اراده کردند که روحانیون مرتجع را بجای حکومت پادشاهی به قدرت بنشانند که شاهدان و اسناد و مدارک فراوان موجود ست .غرب با سماجت از دکترین خود دفاع کرد و هدف راهبردی آنها شکست بلوک شرق بود که تحقق یافت .ولی به قیمت نابودی بسیار ی جوامع در خاورمیانه از جمله ایران گردید.
آنها که حکومت دینی را وبال گردن مردم ایران کردند. از قبال این حکومت به پیروزی های بزرگ و منافع هنگفتی در جهان و منطقه رسیدند. ۴۴ سال ست تمام جنایت های بشری و جنگی این حکومت را تحمل کرده اند. در حالیکه در مورد حکومت پادشاهی به محض بالارفتن قیمت نفت و بحران جهانی سوخت ، موضوع نقض حقوق بشر در حکومت پادشاهی در دستور قرار گرفت و تا تغییر آن حکومت ادامه یافت.
بر خلاف نویسندگان بیانیه و یادداشت جنابعالی تصمیم سازان جهان، نه به در خواست «سازمان اتحاد برای ایران غیر اتمی »گوش می کنند که به ایران و هر جا که آنها دوست دارند حمله نظامی کنند .و نه جنابعالی به این آرزو خواهید رسید که در یادداشت خود نوشتید:”برای مقابله با این رژیم تبهکار به قول لخ والسا (رجوع شود به متن مقاله)، «حاضرم دست شیطان را هم بفشارم، اگر بدانم که برای میهنم سودی خواهد داشت».
احساساتی نشویم از راه های دیگری مثل بسیاری کشور ها که از حکومتهاتی توتالیتر گذر کردند به نیروی خودمان متکی شویم. تجربیات بعداز مشروطه بخصوص بعداز تبعید رضا شاه نشان داد که قدرتهای جهان جز منافع خود هیچ نوع دولتی در ایران را تحمل نکردند . چه رضا شاه ، چه دکتر مصدق ، چه محمد رضا شاه .. تصادفی نیست که با این تبهکاران فاشیست ۴۴ سال آشکار و پنهان معامله کرده اند.چرا چنین ست؟
مشکل ایران کمپلکس ست و راه برون رفت از آن نیاز به درایت بیشتر و همبستگی ملی دارد و کسانی که به قدرتهای جهان آویزان می شوند از تاریخ عبرت نمی گیرند و میخواهند مثل گذشتگان با چراغ سبز قدرت ها بیایند و بروند.
کس نخارد پشت من جز ناخن انگشت من
با احترام- پرویز مرزبان
■ بیانیه آن گروه قبل از اینکه موافق یا مخالف جنگ باشد بیشتر موید تفکر پیشا پنجاه و هفتی است. همان صد و چند نفر باقی مانده از طیف فدایی تودهای که در هر زمینهای یا نخود هر آشاند یا کاسه داغتر از آش. به پنج سال آینده فکر کنید که این رژیم هنوز پا بر جاست و از آن نسل دیگر خبری نیست. آقای سلامی درست میگوید. تاریخ نخواهد بخشید. در ضمن جز چند دسته معلومالحال که آنان نیز به تاریخ انقضاء نزدیک میشوند کسی خواستار حمله نظامی به ایران نیست.
مهرداد
■ آقای سلامی عزیز، نه، من به معجزه اعتقاد ندارم، اما برای سرنگون کردن نظام حاضر نیستم با شیطان دست بدهم. البته من که کارهای نیستم. فراموش نکنید که علیرغم آنچه شما نوشتهاید اوضاع از این هم میتواند بدتر شود، اگر جنگ اتفاق بیفتد. از این گذشته مشکل ما با حکومت یک مسئله داخلی است و مردم ایران باید خودشان با تدابیر خودشان در کشور مشکلشان را با حکومت حل کنند نه به کمک حملات نظامی نیروهای خارجی که هرکدام مطامع و منافع خودشان را در نظر دارند و امنیت و دمکراسی در ایران جزو اولویتهای آنها نیست.
بقیه پاسخهای من را چون آقایان پورمندی و مرزبان به شما دادهاند، تکرار نمیکنم. یک نکته مهم دیگر که ظاهرا کسانی که «طرفدار زدن سر مار» یا به قول آقای پورمندی «حملات جراحی تمیز» به مراکز نظامی سپاه هستند، به آن توجه ندارند یا میخواهند خود را به بیتوجهی بزنند این است که در صورت چنین حملههایی به مراکزی در ایران، جمهوری اسلامی هم حتما واکنش نشان خواهد داد. و این یعنی آغاز جنگ و ویرانی. اگر هم حملات به مراکز نظامی ایران بسیار محدود باشد و به جنگ منتهی نشود، که اهدافی که طرفداران زدن سر مار دارند محقق نخواهد شد.
ضمنا اگر حملات به مراکز اتمی ایران باشد باید در کنار شروع جنگ، فاجعهای که تشعشعات اتمی برای مردم ایران و محیط زیست کشور به بار میآورد را نیز از نظر دور نداشت.
حمید فرخنده
■ با آقای مرزبان موافقم که پرهیز کنیم از برخورد احساسی و به تحلیل علمی روی آوریم. اما همین تحلیل علمی به ما میگوید که هیچ راه مسالمتآمیزی برای جایگزینی ج.ا. وجود ندارد. خود جمهوری اسلامی هم این را به خوبی میداند. جمهوری اسلامی بطور کامل در فاز “یا هیچ یا همه” قرار دارد. به تحولات اخیر بنگرید، “صدای اصولگرایان داخل حکومت هم از حذفها و انتصابها در آمده”. رژیم به مراحل نهایی توتالیتاریسم رسیده و در پوسته داخلی خود نیز نمیگنجد. جنگطلبی و تجاوزات برون مرزی، دیگر نتیجه ایدولوژی و آرمانخواهی نیست، بلکه یک ضرورت بودن و نبودن است. اپوزیسیون ایران بهتر است همراه باشد با بقیه جهان متمدن در قطع دستان متجاوز رژیم. این کمک میکند به کمهزینهتر شدن گسست داخلی و تغییر حاکمیت. جمهوری اسلامی این را میداند و دیر یا زود آتش بیار معرکه خواهد شد. ۷ اکتبر دیگری میآفریند و بدنه ۸۰ میلیونی ایران را سپر خود قرار میدهد. اگر متفقین بعد از نرماندی و آزادی فرانسه پشت مرزهای آلمان توقف میکردند، رایش سوم به هر حال سقوط میکرد، اما بسیار بسیار دیر بود برای چنین محاسباتی.
عزیزان، ۴۴ سال اخیر یکنواخت سپری نشده و مراحل متعددی از حاکمیت ج.ا. طی شده. جامعه ما نه لخ والسا و جنبش کارگری مربوطه را تولید کرد و نه گورباچوف و گلاسنوست.(سهرابی نیامد افراسیابی شاید)، این را محض استعاره گفتم، وگرنه امیدمان به جنبش پر قدرت مردم است، آنچه امروز نیاز داریم اتحاد تشکیلاتی اپوزیسیون است. جبههای که جهان به رسمیت بشناسد و قبول کند.
موفق باشید، پیروز
■ با پوزش از نوشتن مجدد،
دوستان ،به هر یک از نحله های فکری گرایش داریم در نهایت فروتنی احترام می گزارم. ولی پیش از هر چیز عرض کنم که اکثریت مردم ما و هر جامعه ای دیگر ، بی ادا و بی تکلف ،درگیر روزمرگی های زندگی بوده و هستند و با فراز و نشیب های ناشی از بحران های سیاسی محافظه کار تر میشوند..پدران و مادران ، همسران ، خواهران و براداران، یاران ، همسایگان ، همشهریان ،همکاران و.... در تمام تاریخ معاصر شاهد پَرپَر شدن عزیران و آشنایان خود بوده اند. ولی در همه جای دنیا چنین نبوده ست.
از شهریور ۱۳۲۰ تا ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ زندان و شکنجه ی دگر اندیشان تعطیل شد. با کودتای ۲۸ مرداد۳۲ از سر گرفته شد. همه به این فکر کنیم که حکومت های تک صدائی عاقبت ندارند. طرفداران حکومت گذشته نباید از کنار این حقیقت تاریخی بگذرند. این به معنی دشمنی با آنها نیست و ما باهم بحث می کنیم. شکست حکومت پادشاهی به همه جز عقب مانده ترین گروههای جامعه لطمه های جبران ناپذیر زد و ایران را از تکامل تاریخی متوقف کرد.
انقلاب بهمن ۵۷ به بدیلی هولناک یعنی حکومت توتالیتر مشروعه فقاهتی فرا روئید که راهیان آن از همان صدر مشروطه قابل قبول نبود . بهمین دلیل شیخ فضل الله نوری را اعدام کردند. ولی در انقلاب ۵۷ با بقدرت رسیدن مشروعه خواهان بزرگراهی را بنام او کردند که به تاریخ «دهن کجی »کنند. میلیونها ایرانی که در انقلاب بهمن ۵۷ شرکت کردند از کنار این حقایق تاریخی نمی گذرند. فقط اقلیتی با سخت جانی با توجیهات اسلام «رحمانی» و «ربانی» آب به آسیاب حکومت داعش شیعه میریزند.
این ها را نوشتم که بگویم حساب میلیونها شهروند ایرانی در داخل و خارج از ایران از کسانی که برای بازگشت حکومتی چون گذشته یا حفظ همین جنایتکاران کودک کش تمام رسانه ها را در اختیار دارند جداست. مخاطبان ما باید اکثریت مردم باشند تا طرفدراران حکومت های تمامیت خواه حساب کار خود را بکنند که که با سخت جانی از تک صدائی در فکر و عمل جانبداری می کنند. همین موضوع گذار از این حکومت غیر قابل قبول و منفور را مشکل تر کرده ست.
البته اغلب بر این نکته اصرار دارند که حکومت کودک کش با تمام امکانات نظامی و بیرحمی های شناخته شده را از راه مسالمت آمیز نمی توان کنار گذاشت . بر اساس «اصل عدم قطعیت» نمی توان در مورد حکومت ضد مردمی اسلامی چنین حکمی صادر کرد . ما باید بکوشیم و با کمک تمام مخالفان این حکومت فاسد به اکثریت مردم نشان دهیم که صلاح جامعه ایرانی گذر از این حکومت دینی ست و یشارت دهیم که نه گذشته تکرار خواهد شد و نه وضع حال قابل دوام ست.
ما باید اکثریت مردم را در درجه اول و طرفداران حکومت ولائی که اقلیت هستند را برای ایجاد حکومتی نوین و دربر گیرنده ی تمامی ایرانیان بدون در نظر گرفتن دین و عقیده و آئین و.گرایش سیاسی آنها تشویق کنیم ... هرکس فقط دارای یک رای با حقوق و وظایف مساوی خواهد داشت.
طرفداران حکومت اسلامی باید درک کنند که ما مثل آنها در سال ۵۷ با طرفداران حکومت گذشته برخورد غیر انسانی نخواهیم کرد. باید رهبران حکومت اسلامی را از ترساندن طرفداران خود خلع سلاح کنیم. در غیر این صورت وقایع و بحرانهای انتقال قدرت به همان شیوه های گذشته حتی بدتر تکرار خواهد شد.
قانون اساسی جدید می تواند بر خلاف گذشته از آلایندههای شرعی و فقهی مُبّری باشد. با امید به تحقق و تحکیم همراهی و همکاری تمام نحلههای فکری برای ایجاد جامعه نوین ایرانی.
پرویز مرزبان
■ دوستان گرامی!
«آنتوان چخوف» نمایشنامهنویس نامدار روس، در بسیاری از آثار ارزشمندش میکوشد نشان دهد که ما انسانها کمتر همدیگر را میفهمیم، و هر کدام حرف خودمان را تکرار میکنیم. در اینجا هم پارهای از دوستان بدون فهم دیگری، حرف خود را تکرار میکنند: راست افراطی سلطنت، آمریکا را تشویق به زدن سر مار در تهران میکند و این به معنای دعوت به حمله نظامی به ایران است.
البته بهتر است نمایندگان این جریان فکری خود پاسخ گویند، اما من فقط متذکر میشوم که آقای رضا پهلوی و تنی چند از اعضا «حزب ایران نوین» بارها در مصاحبههای گذشته و متاخر خود تکرار کردهاند منظور از «زدن سر مار» حمله نظامی به ایران نیست.
۲ـ «اتحاد علیه ایران هستهای» ربطی به اپوزیسیون ایران ندارد، بلکه متشکل از متخصصان و سیاستمداران امریکایی است.
۳ـ نامه سی نفره به ترامپ اگر در یک جمله بخواهیم آنرا خلاصه کنیم: از آقای ترامپ درخواست شده که برای گسترش و اعمال پرقدرت تحریمها علیه “سپاه و امپراتوری مالی آیتالله خامنهای” اقدام کند، بنابراین ربطی به اقدام نظامی نداشت.
۴ـ برای رفع هرگونه سوتفاهمی متذکر میشوم که من هم دعوت به لشکرکشی به ایران، حتی با نیت نیک آزادی ایران را، رد میکنم اینکار بویژه در حال حاضر نه عملی است و نه به صلاح، هیچکس نمیخواهد اشتباه عراق تکرار شود. اما اگر در مقطعی روشن شود که رژیم ج ا در آستانه یک ماجراجویی نظامی ـ اتمی در منطقه میباشد، ضربه پیشدستانه به آن، بدون شک در خدمت دمکراسی و صلح در منطقه است(نظیر انفجار تاسیسات تولید آب سنگین نازیها در نروژ در جنگ جهانی دوم).
اینکه تاثیر چنین ضرباتی بر جنبش آزادی خواهانه مردم ایران چه خواهد بود، کاملا به شرایط زمانی این ضربه بستگی دارد.
با احترام، پرویز
■ جناب پیروز عزیز، شما جمهوری اسلامی با حکومت هیتلر مقایسه کردهاید و توتالیتر دستهبندی کردهاند. بسیاری دیگر از جمله در همین سایت ایران امروز در مقالات و یا کامنتهای خود مانند شما این قیاس بین جمهوری اسلامی و رایش سوم انجام دادهاند و به گونهای پوپولیستی نتیجه گرفتهاند که «اگر امریکا علیه آلمان هیتلری نشده بود اروپا آزاد نشده بود، …..». این قیاس شما و کسانی که مثل شما استدلال میکنند قیاس معالفارق است. به دلایل زیر:
۱. هیتلر اتریش را ضمیمه آلمان کرده بود، نصف اروپا را اشغال کرده بود و انگلیس نیز زیر بمباران مداوم آن کشور بود. درحالیکه دخالت ایران در کشورهای منطقه هرچند نابجاست، قابل مقایسه با اشغالگری و ماشین جنگی آلمان نازی نیست.
۲. حکومت ایران «نیمه توتالیتر» است. نه اینکه حاکمان جمهوری اسلامی نخواهند توتالیتاریسم کامل را در کسور اعمال کنند، بلکه به دلایل مختلف نمیتوانند. مثال ساده آن وجود شبکههای اجتماعی و تلویزیونهای ماهوارهای است که مانع این توتالیتاریسم یعنی کنترل کامل همه عرصههای زندگی اجتماعی مردم و گردش آزاد خبر است. مضافا به اینکه نیمچه روزنامههای آزاد در کشور وجود دارند و تعدد مراکز قدرت در ایران کم و بیش از اوایل انقلاب وجود داشته است، که تاییدی بر کاملا توتالیتاریسم نبودن نظام است. تاکید میکنم این به معنای سرکوبگر نبودن نظام یا تمایل حاکمان بر کنترل همه عرصه های سیاسی، فرهنگی و اجتماعی نیست، قدرت و امکاناتش را ندارند.
۳. نسبت به دوران جنگ جهتی دوم در پرتو پیشرفتهای تکنولوژیک ارتباطی، تجارب تحول سیاسی و انقلابها در سطح جهان راههای جدید و خشونت پرهیزی برای اعتراض یا تغییر حکومتهای خودکامه بوجود آمده است.
به دلایل ذکر شده در دنیا از دو حکومت توتالیتر ( به معنای کامل آن) نامبرده میشود که یکی آلمان هیتلری است و دیگری شوروی سابق است.
حمید فرخنده
■ آقای پرویز عزیز،
سپاه و نیروهای نظامی ایران که مدتهاست تحریم هستند. تحریمها کمر مردم را خرد کرده است، سپاه نیز برای امکانات و تجهیزات خود بیش از پیش به سمت روسیه، کره شمالی، چین و بازار سیاه بینالمللی تکیه دارد و کار خود را باوجود تحریمها پیش میبرد. تحریمها نه نظام کوبا را در ۶۰ سال گذشته برانداخت یا تغییر داد و نه حکومتهای کره شمالی و صدامحسین را. افزایش تحریم فشارهای اقتصادی بر مردم کوچه و خیابان را بیشتر میکند و چوب لای چرخ تحولات دمکراسیخواهانه در کشور میگذارد. مردمی هم که مرتب گرفتار مشکلات اقتصادی باشند، طبیعتا نمیتوانند برای تحولات سیاسی در جهت استقرار دموکراسی و حقوق بشر تلاش کنند، انرژی و وقتی بجز تلاش معاش برایشان باقی نمیماند. فقط گهگاه بطور انفجاری به خیابانها میآیند و سرکوب میشوند. فرار مغزها نیز ایران را از سرمایههای فکری و اجتماعی خود محروم میکند.
اما آقای رضا پهلوی؛ ایشان نمیتواند در برنامههای پربیننده کانالهای تلویزیونی امریکا و انگلیس (فاکس نیوز و مصاحبه با پیرز مورگان) از «زدن سر مار یا چشم اختاپوس در تهران» صحبت کند و بعد از چند روز در یک کانال کم بیننده فارسیزبان (تلویزیون علیرضا میبدی در لسآنجلس) گفت: «حمله نظامی به ایران خط قرمز من است». آن مصاحبهها به زبان انگلیسی برای دهها میلیون بیننده و به کار بردن اصطلاحات درباره «زدن سر مار» کار خود را در اذهان عمومی امریکا و دیگر کشورها کرده است. اگر منظور تکذیب است ایشان باید در همان کانالهای پربیننده به زبان انگلیسی تکذیب کند.
حمید فرخنده
■ دوستان، چرا ادامه این مبحث اهمیت دارد؟ زیرا که جمهوری اسلامی جاه طلبی نظامی و منطقهای را تبدیل به رگ حیات خود کرده و میداند در شرایط امروز جهان و ایران ادامه بقایش در ایران ممکن نیست مگر با ابراز اندام در خارج مرز ها. پدیدههایی نظیر قهرمان و شهید سازی از “سلیمانی”، پرورش غرور ملی هوادارانش نسبت به توانایی هستهای، بالیدن پنهان و آشکار به پیشرفت تکنولوژی نظامی و مثالهای دیگری که شما خود آگاهید. از طرفی وزنه بودن (و خطرناک بودن) در معادلات منطقه و جهان، که دلیل تحمل رژیم از طرف دول دیگر باشد.
در مورد حمله نظامی به ایران متاسفانه هر چه بگوییم بین خودمان میماند چون اپوزسیون صدای رسا و واحدی ندارد. باید از آنها که صدایشان تا حدی برد دارد خواست تا روشن و قاطع بگویند که هیچ فرد ایرانی موافق دخالت نظامی در ایران نیست. تنبیه و جلوگیری نظامی مقوله ایست کاملا متفاوت. در ضمن به هوش باشیم که در صورت حوادث و فجایع شگرف (نظیر ۷ اکتبر ) مرز بین پیشگیری و دخالت نظامی از بین میرود. آنجاست که خیلی دیر شده است.
بااحترام، پیروز
■ دوست گرامی آقای فرخنده!
۱ـ در رابطه با تحریم سپاه؛ این نامه سی نفر در ابتدا در دولت ترامپ نوشته شد، در آن زمان تحریمهای چنین گستردهای، وجود نداشتند ولی بعدا وضع شدند. با آغاز انقلاب «زن، زندگی، آزادی» جنبش یک قدم فراتر برداشت و خواهان تروریستی اعلام شدن سپاه شد، به این ترتیب ما میتوانستیم بسیاری از موسساتی که در سراسر جهان در رابطه با سپاه و بیت هستند و در پس ظاهر وجیه خود، پول ناشی از قاچاق اسلحه، مواد مخدر، قمار خانه و ترافیک دختران را وارد سیستم بانکی جهان میکنند، را تعقیب کنیم. شاید شما بگوئید به ترتیب بنیه اقتصادی سپاه ضعیف شده و مثلا «۱و۱» دیگر نمیتواند صادرات داشته باشد، در نتیجه کارگر کمتری استخدام میکند و فشار روی مردم زیاد شده، به علاوه اقشار میانی، که نقش هدایت جنبش را دارند، صدمه میبینند، این بحثی بسیار دامنهدار است، ولی عجالتا میگویم: پس به این ترتیب میتوان قبول کرد، اگر آلمان نازی هم رونق اقتصادی بیشتری داشت، کارگر بیشتری استخدام میکرد و طبقه کارگر آلمان قدرت بیشتری میداشت. البته حتما شما از مقایسه ج ا با آلمان نازی خشنود نیستید، ولی اگر اجازه بدهید میگویم که از پارهای جهات آلمان نازی و شوروی استالینی بر ج ا ارجهیت داشتند، مثلا آنها نمیخواستند کشور به ۱۴۰۰ سال قبل برگردانند. بهر حال من مقالهای دارم که اگر وقت داشتید، میتوانید نگاهی بدان بیندازید.
۲ـ در رابطه با آنچه در رابطه با آقای پهلوی نوشتهاید، اگر اجازه بدهید، من وارد بحث نمیشوم، چونکه کمتر شبیه یک بحث جدی است، فقط یک نکته را یادآور میشوم که دعوت به حمله و لشکرکشی اکنون نه در دولت و نه مابین مردم امریکا خریداری دارد و کلا دوران «نئو کان»ها سپری شده، از این رو کسی با این گفتمان در میان امریکائیها کمتر مخاطبی مییابد.
با احترام پرویز هدائی
■ دوستان در مورد همه چیز نظر دادند، به غیر از ادعای اصلی مقاله که ما امضا کنندگان آن بیانیه را به کاری متهم کرد که در پیشگاه تاریخ غیر قابل بخشش است.
پورمندی
■ محض اطلاع همگان، آقای سلامی هم در تیتر و هم در پایان مقاله برای کلمه نبخشیدن از “ما” استفاده کردهاند. به صراحت میشود دریافت که منظور فقط امضا کنندگان بیانیه نیست.
مهرداد
■ با درود به دوستانی که با علاقه و جدیت در باب موضوعی حیاتی که با بود و نبود ما پیوند خورده است، شرکت کردند. سزاوار است که مسئله را شخصی نکنیم و به قول مهرداد عزیز به موضوع مرکزی دقت کنیم. من در این مقاله نوشتهام که اگر نجنبیم و کاری نکنیم «تاریخ ما را نمی بخشد»، نه امضا کنندگان بیانیه را. بگذریم. آتش جنگ هنوز شعلهور است. هر روز و هر ساعت اتفاقاتی میافتند که برای میهن و هم میهنان ما آیندۀ تاریکی را رقم میزنند. سرنوشت میهن ما به سرنوشت رژیم مستقر گره خورده است؛ علی خامنهای دارد نفسهای پایانی را میکشد. گرگ ها دارند برای جانشینی و غارت هر چه بیشتر همدیگر را میدرند. دوباره تکرار میکنم میهن ما در «سربزنگاه تاریخ» قرار گرفته است، اگر کاری نکنیم «تاریخ ما را نمی بخشد.»
با احترام به همۀ دوستان: سلامی
■ در ابتدا نوشته جناب سلامی در رابطه با حمله به اهداف نظامی رژیم کمی شبههبرانگیز بود و جاهایی البته کمی احساساتی که که نباید منفیاش قلمداد کرد. امکان هر چند اندک کشیدن پای کشورمان به جنگ از طرف نظام اسلامی را نمیتوان نادیده گرفت و این امر میتواند حداکثر به اهداف نظامی خارج از شهر ها محدود بماند. در صورت وقوع آن میتواند این امر دستاویزی برای حکومت برای رسمی کردن فضای نظامی و جنگی و در پی آن تصفیه حساب مجدد و نهایی با مخالفینش در داخل ایران باشد تجربهاش را هم دارد که چگونه در چنین فضایی به قلع و قمع بپردازد.
در آن بیانیه رعایت حال امضاءکنندگانی که معتقد به براندازی نیستند و احیانا موافق استحاله و یا اصلاحات، و هم چنین کسانی که حماس را یک سازمان تروریستی نمیدانند، شده است. وطندوستی همه به یک شکل نیست و بسته به نوع نگاهشان متفاوت است. حکومت اسلامی ولی از وارد شدن مستقیم به بحران غزه واهمه دارد. پیشبینی ضربه خوردن نظامی از خارج و واکنش غیرقابل پیشبینی مردم در داخل، او را محتاط کرده و دست به عصا و غرغر کنان راه میرود. غرغر و عر و تیز سردمدارانش هم برای مصرف داخلی ست که وحوش ولایت خدای ناکرده پراکنده نشوند. در هر حال اولویت غرب و آمریکا و اسرائیل در موقعیت فعلی با توجه به جنگ اوکراین، ایران نیست.
توتالیتر چون کشف ما نیست بهتر است داوریاش را هم به کاشفانش واگذار کنیم و به خاطر اعتقاد به اصلاحات و یا تشخیص وجود “اصولگرایان واقعی”، نظام ایدئولوژیک و تروریست اسلامی را تلطیف نکنیم. آرنت بیش از هر چیز دو ویژگی حکومت توتالیتر را بر میشمارد: ایدئولوژی و ترور، بقیه خصوصیات که عبارت باشند از: بسیج تودهای و ترغیب آنان به پیوستن به ایدئولوژیاش و ماشین خستگی ناپذیر دروغ و تبلیغاتش، دشمنتراشی و قانونی که از آن اطاعت میکنند و ریشهاش در همان جهانبینی (طبیعی و تاریخی و الهی) است. با توجه به تغییرات شگرفی که در همه عرصهها بعد از نظامهای توتالیتر هیتلر و استالین رخ داده بیشک شکل و شمایل و ابزار رژیمهای توتالیتر هم دستخوش تغییر شده و اینکه نظام اسلامی هنوز موفق به سرکوب کامل جامعه نشده از ماهیت توتالیتر آن ذرهای کم نمیکند. و از طرفی هم باید به جامعه زنده میهنمان دست مریزاد گفت.
با درود به همه وطن دوستان. سالاری
■ آقایان سلامی و مهرداد گرامی!
بیش از دو سوم مقاله، از مقدمه تا متن و نتیجهگیری به بیانیه جمعی ما اختصاص دارد و من اگر از دوستان میپرسم که بسیار خوب! حالا لطفا بگویید که با بیانیه چه مشکلی داشتید و دارید، متهم به برخورد شخصی میشوم! نه دوستان شما اگر میخواستید شرمنده تاریخ نشوید، چه ضرورتی داشت که پای بیانیه را به میان بکشید؟
پورمندی
■ آقای سالاری عزیز، درود برشما. ای کاش نمونه ای از بخش های «احساسی» مقالۀ من را میآوردید؛ چون آقای مرزبان هم به همین نکته اشاراه کردهاند. تا من در نوشتههای بعدیام بیشتر دقت کنم.
آقای پورمندی گرامی، ای کاش کمی ادبیات گفتمانی را مراعات بکنید. با گفتن «شرمندۀ تاریخ» و «در پیشگاه تاریخ غیر قابل بخشش» و... فقط فضای گفتگو را مسموم میکنید.
با احترام سلامی
■ شاید بهتر بود مینوشتم با هیجان و عاطفی (émotionnelle) و شما شاید بهتر میبود به جای جملات زیر به تجزیه و تحلیل دقیق آن بیانیه می پرداختید: “تا من سادهلوح هم دیگر به دام این دشمنان مردم، که منافع شخصی خود را به سرنوشت تیرهوتار میلیونها انسان ترجیح میدهند، نیفتم” و یا “ترسیم آیندهای امید بخش با برنامهای روشن و جامع، کشاندن قشر خاکستری به صحنۀ مبارزه، چنین بیانیه ناسازگار با واقعیتها را منتشر کردهاند. چرا باید به جای کاری کردن کارستان، بیانیهای صادر کرد، صرفا برای خالی نبودن عریضه” .
البته هر برخورد عاطفی لزوما فاقد درونمایه منطقی نیست و از احساسات پاک درونی حکایت دارد که من قبلا هم در نوشته هایتان شاهد آن بودم که قابل تحسین است.
با درود و احترام. سالاری
■ آقای پورمندی
شخصا مشکلی با بسیاری از امضاء کنندگان بیانیه ندارم. حمله نظامی اصولا اگهی تبلیغاتی جناح های رادیکال و بدون آینده در ایران است که علنا خواهان بازگشت ترامپ به کاخ سفید هستند. اما اشاعه ترس از حمله به ایران در ۲۰ سال گذشته پس از حمله امریکا به عراق به ابتذال کشیده شده است. تا سال ها پس از دولت بوش در زمان اوباما و حتی ترامپ که جان بولتون را به خاطر جنگ طلبی اخراج کرد (حداقل ظاهرا) و امروز در دوران بایدن هنوز انتشار این گونه بیانیهها ادامه دارد. تمرکز بیش از حد نیرو های خارج کشور به جای پیشبرد دموکراسی و حقوق بشر در ایران بر “احتمال” حمله نظامی که حداقل تا به امروز پوچ بوده تاثیرات مخرب بر دیاسپورا ایرانی داشته. اگر به ایران حمله نشده به دلیل این بیانیههای مخالف جنگ نیست. و اگر حمله نظامی صورت بگیرد به خاطر ان دعوات نامهها نیست. در اروپا و امریکا هیچ رهبری برای این گونه دعوت نامهها تره خورد نمیکند. در چند ده گذشته بسیاری از این بیانیه ها توسط ایرانیان محور مقاومتی منتشر شد که در کنار رژیم بوده و امروز هم ظالمانه از پوتین حمایت میکنند. امروز حتی نیرو های غیر مقاومتی مانند بیانیه مذکور که اعلام مخالفت با جنگ میکنند نیز “ناخود آگاه” قربانی همان تاثیر معکوس میشوند. خودتان در بیانیه میگوید “چند فرصت طلب...” دلیل حساسیت شما به ان گروه کوچک چیست؟
مهرداد
■ مهرداد عزیز میتوان قضیه ترس از حمله به ایران را اینگونه هم توضیح داد، اعتقاد به اصلاح نظام یا کلا دکان رنگارنگ اصلاح طلبی و مخالفت با براندازی یا انقلاب (که عامدانه با خشونت و مبارزه مسلحانه و هرج و مرج یکسان تلقی میگردد) مستمسکی شده است برای عدهای که سایه نا امنی و جنگ را برای تقویت مواضع خود آنقدر ضخیم کنند که از پس آن چیزی دیگر قابل رویت نباشد. به مواضع اصلاحطلبان و چپهای طرفدار اصلاحات در دو دوره روحانی اگر نگاهی انداخته شود میتوان رد پایش را پیدا کرد. تهدید اصلی برای هرج و مرج و نبود امنیت و قانون همین حکومت است که طالبان هم برایش تره خرد نمیکند. مگر همین سال پیش با ابزار و ادوات نظامی در کردستان در مقابل مردم معترض مانور نداد و دست به کشتار در سراسر ایران نزد؟ نا امنی، بیقانونی، فقر، بیماری و تصادفات در جادهها هر ساله به سان آمار یک جنگ در کشورمان قربانی میگیرد. تنها امنیتی که وجود دارد امنیت حاکمان و دار و دسته و طرفدارانش به بهای سرکوب ملت و غارت ثروت ملی ایران است. وجود یک اپوزیسیون پر قدرت با برنامهای روشن تنها بدیلی است که میتواند بلافاصله خلا قدرت را پس از نظام اسلامی پرکرده و میهن ما را از هرج و مرج و دخالت احتمالی بیگانگان حفظ کند. و غرب هم خواه ناخواه به آن تن در خواهد داد زیرا افکار عمومی کشورهای دمکراتیک با ماست. و این آغازی خواهد بود برای صلح و آرامش در خاورمیانه بحران زده. کار اصلی هنوز بر زمین مانده است، همتی باید.
با احترام سالاری
■ با تشکر و سپاس فراوان از همهٔ عزیزان و کامنتها، خواستم به عنوان یه خواننده یک نکته را عنوان کنم. بعضی دوستان هنوز مطرح میکنند که “نیروهای خارجی که هرکدام مطامع و منافع خودشان را در نظر دارند و امنیت و دمکراسی در ایران جزو اولویتهای آنها نیست.”! واقعاً؟ همسایه شما میتواند به شما کمک کند تا خانهتان بهتر شود چون برای خودش هم خیلی بهتر میشود. مهم اینست که این همسایه کیست. آیا نیرویی مثل چین یا روسیه است یا نیرویی که برای منافع خودش بهتر میبیند که شما هم دمکراسی و پیشرفت داشت باشید.
با درود / رضا نظامی
■ آقای رضا نظامی گرامی جملهای از کامنت من را نقل قول کردهاند که لازم به توضیح است. اینکه گاه رونق خانه «میتواند» به نفع همسایه هم باشد البته حرف درستی است. اما قید «میتواند» را فراموش نکنید. یعنی به راحتی خلاف آن هم میتواند باشد. آتش و گرفتاری در یک کشور می تواند در بسیاری موارد به نفع همسایه نیز باشد. کوچکتربن شاهد این مثال رونقی است که اقتصاد کشورهای ترکیه و کشورهای حاشیه خلیج فارس از جنگ ایران و عراق و در ادامه ویرانی اقتصاد ایران، یعنی ویرانی خانه همسایهشان، بردند و میبرند.
نکته دیگر اینکه بحث در مورد حمله نظامی، جنگ و ویرانی است، یعنی بازی برد-باخت به نفع کشورهای قدرتمند جهان و به سود کمپانیهای اسلحهسازی. اینکه امریکا یا مثلا اسرائیل دارای دموکراسی هستند و بهتر از چین و روسیه هستند، در درجه اول برای خودشان بهترند نه لزوما برای کشورهای دیگر یا همسایگانشان. امریکای دارای دمکراسی و رفاه اقتصادی داخلی چه کاری با ریختن هزاران تن بمب و «ماده نارنجی» بر سر مردم و جنگلها و مزارع ویتنام آورد؟ یا اسرائیل به عنوان یک کشور دارای دموکراسی چه رفتاری با همسایهاش دارد؟ هم خانهاش را اشغال کرده و به حکم دادگاه برای تخلیه خانه همسایه گردن نمیدهد و هم صاحبان و ساکنان خانه را این چنین هزار هزار میکشد. پس مهم است فراموش نکنیم در چه پسزمینهای و با چه راهکاری میخواهیم از بازی برد-برد دو همسایه یا غیرهمسایه صحبت کنیم.
با احترام/ حمید فرخنده
| ||||||||
ايران امروز
(نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايتها و نشريات نيز ارسال میشوند معذور است. استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024
|