iran-emrooz.net | Wed, 15.11.2006, 9:15
آخرین تلاش برای «لیبی» كردن ایران
دكتر حسين باقرزاده
سه شنبه ٢٣ آبان ١٣٨٥ – ١٤ نوامبر ٢٠٠٦
.(JavaScript must be enabled to view this email address)
كمتر از یك هفته پس از شكست انتخاباتی بوش و جمهوریخواهان در آمریكا تلاش برای تغییر مسیر استراتژیك سیاست آمریكا و بریتانیا در خاورمیانه آغاز شده است. بوش و بلیر و مشاوران آنان در روزهای گذشته هر یك به نحوی این تغییر سیاست را در اظهارات خود اعلام كردهاند و به صورت بیسابقهای از مواضع گذشته خود عدول كردهاند. در این تغییر سیاست، آمریكا كه از پیش رؤیای عراق كردن ایران را در سر میپروراند، و سپس با كره شمالی شدن آن روبرو شده است، اكنون با كمك بریتانیا سعی میكند كه آن را به یك لیبی دیگر تبدیل كند. این امر اكنون محور سیاست خاورمیانهای آمریكا و انگلیس را تشكیل میدهد و آنان آمادهاند تا با ارائه رشوه سنگینی آن را محقق كنند. ولی آیا جمهوری اسلامی آماده چنین معاملهای هست؟
در منظر سیاست خارجی آمریكا با ماجراجویان بینالمللی، سه نوع حكومت وجود دارد: خوب و بد و زشت*. حكومت لیبی نوع خوب آن است. حكومتی كه مدتی به صورت مخفیانه برای دریافت سلاح هستهای در تلاش بود و وقتی دستش رو شد بدون سر و صدا این جاهطلبی را به كناری گذاشت و با غرب كنار آمد. قذافی كه روزی رؤیای جانشینی عبدالناصر را در جهان عرب در سر میپروراند ادعاهای خود را فراموش كرد و به چادر صحرایی خود پناه برد. غرب نیز این خوشرفتاری آقای قذافی را به گرمی پذیرفت و آن را بی پاداش نگذاشت. نام لیبی به سرعت از فهرست كشورهای حامی تروریسم برداشته شد، تحریمهای اقتصادی علیه لیبی به كنار رفت، پرونده انفجار هواپیمای پانامریكن بر فراز اسكاتلند در سال ١٩٨٨ كه به حساب لیبی گذاشته شده بود برای همیشه بسته شد، و كمپانیهای نفتی بریتانیایی و آمریكایی به لیبی سرازیر شدند و به افزایش استخراج نفت و درآمد آن به حكومت لیبی كمك كردند. از آن پس، پرونده حقوق بشر لیبی نیز از دید حكومتهای غربی نیز ظاهرا بسته شده است.
نمونه بد این حكومتها از دید آمریكا كره شمالی است، كشوری كه مدتها است با آمریكا و غرب در یك بازی موش و گربه درگیر شده است. آمریكا نه از بیرون میتواند كاری در باره آن انجام دهد و نه از درون میتواند انتظار تغییری داشته باشد. كشوری كه مرتبا غرب را با سلاح هستهای در حال توسعه خود میرماند، ولی خطر چندانی عملا در منطقه یا در سطح جهانی ایجاد نكرده است. نه در تروریسم جهانی دست دارد و نه در سیاستهای آمریكا در كشورهای دیگر جهان مداخله میكند. آمریكا آن را عضوی از محور شیطانی شناخته و در عین حال همواره با آن در حال گفتگو بوده است. از دید آمریكا، كره شمالی بد، ولی قابل تحمل است. نمونه مسخشده و ناهمسازی (از نظر زمانی و تاریخی) از شوروی تحت سلطه استالین یا چین تحت كنترل مائو. از غرب دست بالا كاری جز كنترل این رژیم در محدوده جغرافیایی آن بر نمیآید، و این امر وجه اصلی سیاست آمریكا در قبال كره شمالی را تشكیل میدهد.
نمونه زشت این حكومتها از دید آمریكا عراق صدام حسین بود. كشوری كه در عین قدرت كم، مرتبا عربده میكشید و زحمت غرب را ایجاد میكرد. در عرض یك روز به كویت میتاخت (آن هم در فاصله كوتاهی پس از یك جنگ خونین هشت ساله با ایران) و جهان را در برابر عمل انجام شده قرار میداد. علارغم یك تحریم اقتصادی وسیع كه برای چندین سال مردم عراق از آن زجر میكشیدند، صدام حسین همچنان به جاهطلبیهای خود در جهان عرب ادامه میداد. داعیه رهبری جهان عرب را در سر میپروراند، و در عین فقر شدید مردم تحریمزده عراق، با كمك مالی به خانوادههای مرتكبان بمبگذاری انتحاری در فلسطین به گسترش این عملیات كمك میكرد. غرب كه خود پیشتر به تحكیم قدرت او كمك كرده بود، اكنون در كنترل و مهار او مشكل داشت. نومحافظهكارانی كه طرح خاورمیانه بزرگ را ریخته بودند باید از یك جایی آغاز میكردند، و ماسك زشتی به سادگی به چهره صدام با سابقههای وحشتناك خشونت میچسبید. با زشتی نمیتوان زیست و باید آن را از میان برداشت، و آمریكا به كمك بریتانیا این سیاست را در پیش گرفت.
از دید آمریكاییان، ایران جمهوری اسلامی نیز، با صدور تروریسم و جاهطلبیهای اتمی و كارشكنی در نقشههای مشترك آمریكا و اسراییل در فلسطین، در ردیف عراق تلقی میشد و برداشتن این رژیم نیز در متن سیاست آمریكا قرار داشت. ولی تجربه تلخ و فاجعهبار حمله به عراق، نشان داد كه این كار آسانی نیست، و به تدریج پروژه «تغییر رژیم» از سوی آمریكا به كناری گذاشته شد. در سوی مقابل، رژیم ایران كه با آتشافروزی در عراق به گسترش فجایع خونین آنجا كمك كرده بود از این تغییر سیاست آمریكا به نفع خود بهره گرفت و سیاستهای تعرضی خود را، به خصوص در یك سال اخیر، تشدید كرد. یعنی رژیم ایران سیاستی را در پیش گرفت كه در قاموس سیاست خارجی آمریكا بیشتر چهره زشت به خود گرفته است. ولی رژیم میداند كه آمریكا دیگر در شرایطی نیست كه بتواند سیاست پاكسازی در مورد یك رژیم زشت را دنبال كند. و آمریكا و بریتانیا به دنبال آن افتادهاند تا شاید با رژیم ایران معاملهای از نوع دیگر بكنند.
ایدهآل غرب اكنون این است كه ایران از دایره رژیمهای زشت بیرون بیاید و به رژیمهای خوب بپیوندد. برای این منظور، غرب نمونه خوبی از نوع لیبی دارد. برای این كار، غرب ابزار زیادی را به كار گرفته است. اول این كه اعلام كند كه به هیچ عنوان قصد تغییر رژیم را ندارد و تنها خواهان تغییر رفتار رژیم ایران است. این سخن را در یك سال اخیر بارها مقامات آمریكایی و بریتانیایی بیان داشتهاند. سپس مشوقهای دیگری پیش كشیده شد، از آمادگی آمریكا برای گفتگو با رژیم ایران تا رفع تحریمهایی كه نزدیك سه دهه ایران را از ابزار یدكی هواپیماهایش محروم كرده بود. و اكنون در آخرین اظهارات مقامات آمریكایی و بریتانیایی، دادن امتیازاتی برای گسترش نفوذ سیاسی رژیم ایران در عراق نیز در دستور قرار گرفته است. آمریكا و بریتانیا برای جبران سیاست ورشكسته خاورمیانهای خود اكنون حاضرند هرگونه امتیازی را به رژیم ایران بدهند تا شاید بتوانند از آن یك لیبی دیگر بسازند.
رژیم ایران، اما، سوداهای دیگری در سر دارد، و ترجیح میدهد به صف كشورهایی از قبیل كره شمالی بپیوندد تا لیبی. شكست غرب در خاورمیانه، رژیم ایران را به بهرهبرداری هرچه بیشتر از شرایط موجود واداشته است. نرم شدن غرب در برابر رژیم ایران برای این رژیم بیشتر علامت ضعف و استیصال شناخته میشود و آن را در بهرهگیری از این شرایط جریتر كرده است. هرچه غرب، به دلیل تشتت آرا در شورای امنیت، در برابر سیاست هستهای ایران برخورد نرمتری را در پیش میگیرد، رژیم بر شدت فعالیت هستهای خود میافزاید. و هر چه غرب از انتقادات خود نسبت به نقض حقوق بشر در ایران میكاهد، فشار رژیم بر دگراندیشان و كاربرد شكنجه و اعدام در ایران بیشتر میشود. رژیم میاندیشد كه اگر هرچه زودتر به صف كشورهایی همانند كره شمالی بپیوندد غرب مجبور است آن را دست بالا بد بشناسد ولی با واقعیت موجود بسازد و با آن كنار بیاید.
و مشكل اصلی غرب نیز در همین جا است كه اگر ایران لیبی نشود آیا میتوان با آن همانند كره شمالی كنار آمد. مشكل در این جا است كه جمهوری اسلامی اتمی هیچ قابل قیاس با كره شمالی اتمی نخواهد بود. كره شمالی نه نفوذی در منطقه خاور دور دارد، نه مدعی رهبری ایدئولوژیك مردمی از جهان بوداییسم است و نه دستی در تروریسم بینالمللی یا مداخلهای در مناقشات بینالمللی دیگر دارد. جمهوری اسلامی اتمی ایران كابوسی است كه از پیش نمیتوان كیفیت آن را تصور كرد. و این كابوس، غرب را واداشته است كه از هر امكانی برای پیشگیری از آن بهره بگیرد. امكانات نظامی بسیار خطرناك و پرهزینه است و از این رو تنها در آخرین مراحل میتوان آن را در نظر گرفت (و از این رو هیچگاه نفی نشده است)، ولی امكانات سیاسی را تا حد ممكن باید فعلا به كار انداخت.
آقای بلیر در سخنان اخیر خود در لندن سعی كرد با نرمترین بیان، جمهوری اسلامی را به پذیرش نظرات غرب ترغیب كند. او رژیم ایران را در برابر یك گزینه قرار داد و خواست كه ایران سوی «خوب» آن را انتخاب كند. در آمریكا نیز زمزمههای مشابهی مطرح شده است. در عین حال، در هر دو جا گفته شده است كه اگر رژیم ایران این گزینه را رد كند، عواقب وخیمی برای ایران به دنبال خواهد آورد. دو كشور همچنین به دنبال آن هستند كه بیشترین امتیازات ممكن را به رژیم ایران عرضه كنند. خط قرمز برای آمریكا (به دلیل حساسیت اسراییل) البته اتمی شدن ایران است. ولی جالب این كه آقای بلیر كه شاهد مرگ و میر سربازان بریتانیایی به دست عوامل رژیم ایران است در سخنرانی خود در درجه اول بر نقش این رژیم در عراق تكیه كرده است. این اختلاف نظر بین آمریكا و اروپا به چشم میخورد كه در عین این كه آمریكاییان طرح حمله نظامی به تأسیسات هستهای ایران را مد نظر دارند، اروپاییان (به شمول بریتانیا) در این طرح با آمریكاییان همراه نیستند و خود را به تدریج برای پذیرش واقعیت تلخی به نام جمهوری اسلامی دارای سلاح اتمی آماده میكنند.
در هر صورت، آخرین تلاشهای آمریكا و بریتانیا برای لیبی كردن ایران در جریان است. این تلاشها به حد استیصال نزدیك میشود - با این امید كورسو كه شاید به نتیجه برسد. آقای بلیر برای كشاندن لیبی به زمره كشورهای «خوب» حاضر شد شخصا به لیبی سفر كند، در خیمهبارگاه قذافی در صحرا به حضور او شرفیاب شود، روی صندلی معمولی در برابر قذافیی لمیده در مبل راحتیاش بنشیند و افاضات اورا گوش كند. اكنون نیز اگر لازم باشد او قطعا برای سفر به تهران و دستبوسی آیتالله خامنهای و ارضای حس تفرعن او لحظهای درنگ نخواهد كرد. در مورد لیبی، پس از آن، دیگر نه مقامات بریتانیایی و آمریكایی از نقض حقوق بشر در لیبی سخن میگویند، و نه آقای بوش خواستهای مردم لیبی را برای آزادی و دموكراسی به یاد میآورد و برای آنان پیام میفرستد. اینها امتیازات بزرگی برای رژیم ایران بشمار میآید و آقایان بلیر و بوش امیدوارند كه شاید اینها، در كنار سایر امتیازات اقتصادی و سیاسی كه به رژیم ایران عرضه خواهد شد، رژیم را به نرمش وادارد و از خر شیطان پایین بیاورد.
در همین اوضاع و احوال رژیم ایران دهها نفر را در تهران و خوزستان و سایر نقاط ایران در صف اعدام قرار داده و در صدد است تا با بهرهگیری از سكوت غرب آنان را سر به نیست كند...
------------------------------------------------------------
*تعبیری برگفته از عنوان یك فیلم وسترن ایتالیایی دهه ١٩٦٠