يكشنبه ۲ دي ۱۴۰۳ -
Sunday 22 December 2024
|
ايران امروز |
در ۲۱ اکتبر ۱۸۰۵، در محلی در غرب دماغۀ ترافالگار در جنوب غرب اسپانیا، بین نیروی دریایی بریتانیا با ۲۷ کشتی جنگی بزرگ و نیروی دریایی فرانسه و اسپانیا با ۳۳ کشتی جنگی بزرگ نبردی رخ داد که منجر به پیروزی ناوگان بریتانیا به فرماندهی دریاسالار نلسون شد.
به دلیل کندی باد، نیروهای موجود در دو جناح، توانایی انجام مانور و کمک به مرکز خط دفاعی خود را نداشتند، ولی آهنگ نبرد با ورود دریاسالار لرد نلسون و کشتی سرفرماندهی او به منطقۀ رزم تغییر کرد. او با نقشهٔ مبتکرانه و با شلیک همزمان ۱۰۰ توپ که در عرشههای جانبیاش مستقر بودند، توانست تلفات سنگینی را بر پیکر دو ناو بزرگ نیروی دریایی فرانسه وارد کند. اما سرانجام، یک تیرانداز فرانسوی، سینهٔ چپ نلسون را که ناوگانهای انگلیسی را در عرشۀ کشتی ویکتوری رهبری میکرد، با شلیک تیری شکافت و ستون مهرهٔ او را خرد کرد. نلسون کشته شد. در این جنگ، فرانسه و اسپانیا ۲۲ کشتی را از دست دادند، اما بریتانیا در یکی از سرنوشتسازترین نبردها در جنگهای ناپلئونی هیچ کشتیای از دست نداد.
ناپلئون بعد از این شکست، تلاش برای سیادت بر دریاها را کنار گذاشت، از برنامهٔ فتح لندن دست برداشت و در نهایت تسلیم شد.
میدان ترافالگار (Trafalgar Square) امروزه یکی از اصلیترین و مشهورترین میدانهای لندن میباشد که در مرکز آن شهر واقع شده و از جاذبههای توریستی شهر بهشمار میآید. این میدان در ۱۸۴۵، ساخته شده و به افتخار پیروزی دریاسالار نلسون در نبرد ترافالگار، نامگذاری شدهاست. در این میدان زیبا و دیدنی، ستون باشکوهی نیز برای بزرگداشت پیروزی در نبرد ترافالگار بنا شده است.
نبرد در میدان ترافالگار
برخوردی که روز شنبه بیستم ماه می، در میدان ترافالگار لندن اتفاق افتاد، نگرشی نقادانه، صریح و بی پردهپوشی را به ضرورت و احساس مسئولیت روز تبدیل میکند.
در این روز عدهای از هواداران خاندان پهلوی در میدان ترافالگار لندن جمع شده بودند تا به اعدام جوانان معروف به «خانۀ اصفهان» اعتراض کنند. آنان در حالی که پرچم شیروخورشید را به دور خود پیچیده بودند یا در هوا تکان میدادند، بلندگو در دست شعارهای همیشگی خود را تکرار میکردند: «مرگ بر سه مفسدین ملا چپی مجاهدین»، «رهبر ما پهلویه هر که نگه اجنبیه»، «رضا شاه روحت شاد... ». آنها ، با حرکات و رفتار «هل من مبارز؟»، (آیا مبارزی هست؟)، عکسهای خاندان پهلوی را در اندازههای مختلف در دست داشتند و روی عکس حامد اسماعیلیون و رضا آخوندی ضربدری تمام قد کشیده و به رهگذران نشان میدادند.
در گرماگرم شعارها و خط و نشان کشیدنها، سروکلۀ محمد رضا عالیپیام معروف به آقای هالو در گوشۀ میدان پیدا میشود و صحنۀ نبرد یک طرفه را خواسته ناخواسته تغییر میدهد. شعارها این بار مستقیم عالیپیام را مورد خطاب قرار میدهد: «سپاهی برو گمشو...»، «بیشرف بیشرف» و... چند نفری به طرف آقای هالو میآیند و با خشم و تهدید از او میخواهند: «برو گمشو سپاهی خائن کثیف»، آقای هالو موبایل خود را در میآورد و شروع میکند از آنها فیلم گرفتن. آنها از این کارعالیپیام خشمگینتر و جریتر میشوند و میزنند موبایل و کلاه او را میاندازند پایین.
در پی این رویداد میدانی، طرفداران و مخالفان رضا پهلوی در رسانهها نظرات خود را بیان کرده و یکی از دو طرف را محکوم کردند. همین! آقای هالو هم در مصاحبههایش با رسانهها و در استوریاش از تعرض جنسی یاد کرد و اشتباه مصاحبه کنندهها را تصحیح کرد که این تعرض نه شش بار بلکه هفت بار صورت گرفته است و گفت: «ما منتظر بودیم که طرفداران آقای پهلوی بیایند تهران را فتح کنند، اما ماتحت آقای هالو را فتح کردند.»
روز بعد شخصی به نام صفا مکانی یک استوری منتشر کرد که در تصاویر روی آن آزار جنسی نوشته شده بود و میگفت که دوستش، بابک محرمی شش بار عالیپیام را آزار جنسی کرده است.
بابک محرمی که عکس محمدرضا پهلوی را روی ساق پایش تتو کرده، قرار ملاقات را در نزدیکی کنسولگری ج.ا. در لندن میگذارد و در مصاحبه با گزارشگر بی بیسی میگوید: «ببین تمام هجمههایی که امروزا نه فقط برای من، اصلا مسئله من نیستم، مسئله خاندان ایرانساز پهلوی هستش. ما دوستدار این هستیم که شاه قانونی ما برگردن به ایران. اینها پروپاگاندای رسانهایه» و منکر آزار جنسی عالیپیام میشود. اما زمانی که گزارشگر میگوید: «اما من در لایفی که در اینستاگرام تو دیدم گفتی که من این کارو کردم و اگر لازم باشد بدترش هم میکنم و آتش به اختیار هم هستم.» بابک محرمی حرف او را قطع میکند: «صد در صد، آتش به اختیار که هستم... » بابک محرمی در اینستاگرام خود همچنین میگوید: «تو هم بودی به ... تو هم انگشت میکردم. وقتی دهنش خورده شاهزاده پهلوی در ... چوب میکنم.»
خطر شعبان بیمخهای آتش به اختیار
رضا پهلوی در این باره نظری ابراز نکرده و موضع روشنی نگرفته است. او فقط متنی را که در ۱۵ بهمن ۱۴۰۱، توییت کرده بود بازنشر کرده است: «از هر دسته و گروهی که هستید، چپ یا راست، جمهوریخواه یا پادشاهیخواه، موافق یا مخالف من، به یکدیگر بی احترامی نکنید... » و سکوت! سکوت حاکی از رضایت؟ چرا رضا پهلوی دربارۀ این پدیدۀ به غایت خطرآفرین و مبتذل سکوت کرده است؟ آیا او میترسد با موضعگیری قاطع و روشناش پایگاه تودۀ خود را از دست بدهد؟ یا آنگونه که میگویند زورش به شعبان بیمخهای مؤنث و مذکر آتش به اختیار نمیرسد.
انقلابی بس خونین و نامتعارف در راه است. انقلابی برای براندازی نظامی که بس بیرحم است، با ارادهای قاطع برای قتل عام. هماوردی و پیروزی بر این دشمنترین دشمنان، کاریست زمانبر، نفسبُر و نیازمند سیاستورزانی با تجربه، دارای عزمی خللناپذیر، با همراهان و همسنگرانی مصمم و فداکار؛ نیازمند برنامهای کوتاه مدت، میان مدت و دراز مدت؛ با تاکتیکهای مشخص و انعطاف پذیر، با استراتژی و هدفی کاملا روشن اما انعطاف ناپذیر.
آیا رضا پهلوی مرد میدان این همآوردی سخت و صعب است؟ آیا او دارای هدف و استراتژی روشن و مشخصی است؟ آیا او دوستان و دشمنان خود را خوب تشخیص میدهد ؟ آیا کردار او با گفتارش یکی است؟ آیا او سخت است و قاطع به وقتی و نرم است وشفاف به وقتی دیگر؟
او، رضا پهلوی، نه «شاهزاده»، به عنوان یکی از افراد شاخص اپوزیسیون در خارج از کشور، میتوانست کانونی باشد برای ایجاد جبههای متحد از صاحبنظران، کارشناسان (اجتماعی، اقتصاد، فرهنگی و...) و سیاستورزان (نه سیاست پیشهگان) برای جامعهای متکثر و کثرترا. اما هیهات که توقعی این چنین از رضا پهلوی خیال خامی بیش نیست. رفتار سیاسی او در این چهلواندی سال حکایت از این دارد که او جز محکوم کردن و اعلامیه دادن به مناسبتی، اهل دست زدن به کاری کارستان نیست. رضا پهلوی تاریخ میهن خود را نخوانده است و اگر خوانده و درس و تجربۀ لازم را گرفته، باید بداند کاخی که در سالهای دور به دست شعبان بیمخها بنا شده بود، در سال ۵۷، بیهیچ درنگ و مقاومتی فرو ریخت.
ظهور نامیمون شعبان بیمخها، پدیدۀ تازهای نیست. آنها قبلا هم در فراخوانهای عمومی، به رغم درخواست برگزارکنندگان، پرچم و عکسهای خود را بالا بردهاند و شعارهای خود را سردادهاند و در سخنرانیها اخلال ایجاد کردهاند. آنها یکبار در حین سخنرانی مسیح علینژاد به تکرار شعار دادند: «مسیح بگو جاوید شاه».
ناپلئون در اکتبر ۱۸۰۵، با کمک اسپانیا، در نبردی معروف به Battle of Trafalgar بر آن بود که با تسخیر لندن، پازل جهانگشایی خویش راهرچه بیشتر تکمیل کند، اما شکست خورد و تعداد زیادی از ناوگان خود را از دست داد. این آخرین نبرد وی از سری جنگهای ناپلئونی بود.
نبرد شعبان بیمخهای سلطنتطلب در میدان ترافالگار و سکوت رضا پهلوی، بیتردید شکست گمان شکنیست. این شکست آدمی را بار دیگر قانع میکند که: «عالمی دیگر بباید ساخت و از نو آدمی».
سعید سلامی
۳۰ ماه می ۲۰۲۳ / ۹ خرداد ماه ۱۴۰۲
■ بازم صد رحمت به اون شعبان بیمخ. وی در کتاب گفتگوی خود با خانم هما سرشار بالاخره انتقادهایی به خانواده شاه و ساواک داشته و جامعه و حکومت قبل از انقلاب رو بینقص نمیدونسته. ضمن این که هر روز چند ساعتی به رفع مشکل مردم میکوشیده.
طباطبایی
■ شاید بشود اینگونه بیان کرد که آتش جنبش اخیر در ایران این بار کارت آقای پهلوی را سوزاند. حالا دیگر نیروهای دمکرات حرفهایش را بعد از این همه هیاهو جدی نمیگیرند از طرف دیگر چهره بودن لزوما کسی را سیاستورز ماهری نمیکند و ایشان در این زمینه درخششی ندارند و حرفهای تکراری و ژورنالیستی در باره تاکتیکها و استراتژی جنبش زدن چندان سخت نیست.
هم چنین باید اعتراف کرد که برخوردهای “شعبانی” تنها در میان طرفداران ایشان نیست و در خیلی از نوشتهها و نشستهای اپوزیسیون حکومت اسلامی شاهدش هستیم. در واقع مدرنیزاسیون بعد از مشروطیت که البته مثبت بوده فاقد مدرنیسم بود در واقع مدرنیزاسیون و مدرنیسم ما هم مانند کپی برداری از افکار و عقاید فرهیختگان غرب با اعوجاج همراه بود. جامعه ما مدرن نشده بود و این را با گوری که در ۵۷ برای خود کندیم دیدیم و هنوز هم شاهد آثار شومش در هر عرصهای هستیم. چقدر از این جمعیت چند میلیونی مهاجر ایرانی بعد از مدتها زندگی در غرب تبدیل به شهروندان مدرن شده و فرهنگ رواداری و دمکرات منشی را فرا گرفته و بکار میبندند؟
نکته دیگر راجع به سکوت کسانی که با آقای پهلوی وکالت دادند برمیگردد. قرار بود بر کار وکیل خود نظارت داشته و مانع کجرویهایش باشند. ولی انگار مثل همه جا بعد از انتخابات کاری به منتخب خود تا انتخابات بعدی ندارند. اصولا معلوم نیست که چرا عدهای از این افراد که سالها فعالیت سیاسی داشتهاند به آقای پهلوی وکالت داده و خود به نمایندگی از طرف گروه و جریان خود کنار وی ننشسته و مستقیما دخالت نکردهاند؟
جالب توجه این است که عدهای در ضدیت با خاندان پهلوی انقلاب اسلامی را تایید میکنند و عدهای با ارتجاعی خواندن یا مثلا دزدیده شدن آن به نحوی طرفدار پهلویها میشوند. انگار نمیشود آن انقلاب را ارتجاع خواند و طرفدار گذشته یا خاندان سلطنتی نیز نشد و راهی دیگر در پیش گرفت. من این را یک نگاه بسته و قفل شده در هر دو طرف میبینم که خود را در تحلیلها و سمتگیری این جریانها نشان میدهد و هر چیز نسبت به آن سنجیده میشود. در واقع به یک هویت بدل شده و با نفی آن تمام ساختمان گذشته و حال این نگرش فرو میریزد نقد و طرد این نگاه کنشگران سیاسی را به هم نزدیک میکند و ورود به آن شجاعت و دانایی میطلبد. نمونه این دو نگاه بسته را میتوان در دو سردمدار سکولار دمکراسی و لیبرال دید و در کل میشود در دو طیف ملیون و چپها پیدایشان کرد که البته بعضی از آنها هم هر چند بازنشستهاند ولی برای تفریح قلمی هم میزنند که اگر از نوشتههایشان مخرج مشترک گرفته شود لغات جدید زیادی دیده نخواهد شد.
میگویند شعبان جعفری اینگونه به صفتی که به اسمش چسبیده بود پاسخ داد: “من مُخ نداشتم و شاهنشاه آریامهر را آوردم که سپاه دانش و بهداشت و آن همه سرافرازی و رفاه را برای ملت ایران به ارمغان آورد، اما آنهايی که مُخ داشتند، شیخ و ملا را بر مردم ما حاکم کردند که ایرانیها را یا کشتند، یا دربدر کردند و یا بیعصمت و بیآبرو کردند”.
این را محض شادمانی طرفداران پهلوی نیاوردم در این جمله سرزنشی هست برای طرفداران انقلاب ۵۷ علیه دیکتاتوری که به جای سلطنت مشروط حکومت کرد.
با احترام و درود سالاری
■ طباطبایی عزیز و سالاری گرامی درود بر شما.
با شما موافقم. در ضمن، باید خطر راست افراطی و پوپولیسم رضا پهلوی را جدی گرفت و جبهۀ متحد فراگیر با برنامۀ روشن و شفاف، تاکتیک و استراتژی مشخص از بلوک جمهوریخواهان (چپ ملی، چپ دموکرات: چپ اجتماعی نه الزاما چپ ایدئولوژک) تشکیل داد. راست افراطی و پوپولیسم رضا پهلوی ناشی از خلا و نبود آلترناتیو پیشرو و مترقی است؛ همانگونه که ویروس جهل و خرافات در مرداب ناآگاهی و فقدان دانش در جامعه رشد و نمو میکند.
سلامی
■ آقای سلامی عزیز دقیقا همین نبود یک آلترناتیو مترقی هست که به این جریانها قدرت میدهد که میدان را قبضه کنند. تنها این دارودسته شاه اللهی نیستند، در خلا قدرت نیروهای دیگری هم هستند که با خشونت و سلاح دنبال کسب قدرت سیاسیاند و متاسفانه دور و بر کشور ما پر است از این نیروها. کمین کردن احزاب جداییطلب و مجاهدین را هم از قلم نیندازیم که در صورت نیاز میتوانند از جهل و فقر مردم کشورهای همسایه استفاده کرده و برای خود نیرو تهیه کنند. نبود یک اپوزیسیون دمکرات دست سیاست کشورهای بیگانه را هم در حمایت از جریانهای ارتجاعی برای پر کردن خلا قدرت در ایران باز میگذارد. تا زمانی که احزاب و جریانهای سیاسی خطهایی را که با سوهان ایدئولوژیک صیقل خورده و براق شدهاند و از قرمز پر رنگ تا صورتی کشیده میشوند را در ایجاد یک جبهه متحد روی میز مذاکره میگذارند و جبهه را با حزب سیاسی یکی میگیرند. جولان دادن این گونه دستهجات چیز غریبی نیست. متاسفانه تا به حال نمره امتحانات اپوزیسیون در برابر جنبش های ملت ایران به هیچ وجه رضایت بخش نیست. باید راهی برای درمان این “فلج فکری” جست و از سوخته شدن فرصت ها جلوگیری کرد تا زمانی که کشور به دست غارتگران حکومت اسلامی کاملا ویران و به سرزمینی غیر قابل سکونت تبدیل نشده.
با احترام سالاری
■ جناب سالاری سازمانهای حقوق بشری از میلیتاریزه شدن کردستان و حرکت ستونهای سلاحهای سنگین به سوی مرز با عراق خبر میدهند که میتواند نشانه حمله احتمالی سپاه به داخل کردستان عراق و سرکوب پایگاههای احزاب کرد به شمار آید. پیش از این و در جریان جنبش زن زندگی آزادی، سپاه با حملات پهبادی و موشکی خود به این پایگاهها حدود ۱۷ نفر غیر نظامی کرد از جمله یک زن و کودک را کشت. تمام این سرکوبها با اتهام “جداییطلبی” به احزاب کرد از سوی سپاه و فرماندهاش خامنهای انجام می گیرد. مواظب باشیم آب به آسیاب دستگاه سرکوب رژیم نریزیم.
شهرام
■ جناب شهرام! حرفتان چه ربطی به نوشته من دارد اگر آن احزابی که در ذهن دارید جداییطلب نیستند؟ حکومت اسلامی سر وقت همه میرود اگر امکانات و موقعیتش را داشته باشد. خیابانها را شخم زده و حالا سر وقت شخصیتها و احزاب و جریانهای مخالف سلطهاش میرود، مثل همیشه. حکومت اسلامی نافش با دروغ و اتهام و دشنام بسته شده و منتظر بهانه نیست که ماشین سرکوبش را راه بیندازد. این ماشین از روز اول تشکیل این نظام کار میکرده و سوختش هم از خون این ملت بوده و هست. لطفا این نوع اندرزها و هشدارها را نگاه داشته و بجا و به مورد استفادهاش کنید.
موفق باشید سالاری
■ آقای سالاری قصد نداشتم شما را خشمگین سازم. اگر نوشته پیشین خود را دوباره بخوانید که در آن از آقای سعید سلامی خواسته و یا توصیه کردهاید که “احزاب جداییطلب و مجاهدین را از قلم” نیندازند، سپاه سالهاست که احزاب به داوری شما “جداییطلب” را از “قلم” نیانداخته است و دستگاه سرکوب وظیفه خود را انجام داده و میدهد.
شهرام
| ||||||||
ايران امروز
(نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايتها و نشريات نيز ارسال میشوند معذور است. استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024
|