iran-emrooz.net | Sun, 05.11.2006, 16:20
آیندهی روابط اروپا - ایران
يوشكا فيشر
|
سخنرانی یوشکا فیشر در مرکز مطالعات استراتژیک – تهران (در تاريخ دوشنبه ۹ مرداد ۱۳۸۵ - ۳۱ جولاى ۲۰۰۶)
چكيدهی سخنرانی
● اگر ایران حقیقتا تصمیم دارد انرژی هستهای خود را برای مقاصد صلح آمیز به کار برد، چرا ارزش بسیاری به غنی سازی اورانیوم واستفاده از رآکتور آب سنگین برای تولید پلوتونیم قایل است؟
● داشتن توانایی چرخهی سوخت تقریبا بدان معنا است که آن کشور، در صورت وجود عزم سیاسی، توانایی تولید سلاحهای هستهای را دارد. افزون بر فعالیتهای غنی سازی اورانیوم و ساخت رآکتور آب سنگین در اراک برای تولید سالانه ۹ کیلوگرم پلوتونیوم مناسب تسلیحات، که به احتمال زیاد در ۲۰۰۹ تکمیل خواهد شد، ایران به دنبال برنامهی موشکی علنی و شناخته شدهای است که هدف آن تمرکز بر دستیابی به برد و دقت بیشتراست. بنابراین، بگذارید نتیجهگیری کنم که چنین ترکیبی، تحت هیچ شرایطی، مترادف با برنامهی هستهای غیرنظامی نیست.
● آنچه که اکنون در دست داریم منازعهی ایران و غرب در زمینهی حقوق ایران نیست؛ بلکه از میان رفتن جدی اعتماد بر پایهی تردیدهای جدی دربارهی مقاصد ایران است.
● اروپا و آمریکا و نیز شورای امنیت و جامعه جهانی آمادهی پذیرش خطر میان بر ایران به سوی سلاح هستهای نیستند: این موضعی واحد است. پیشتر، جامعهی جهانی تفرقهی تلخ نسبت به آغاز جنگ بر علیه عراق را داشته است. اما مقاصد هستهای ایران جامعهی بینالملل را دوباره کاملا متحد ساخته است.
● همسایگان منطقهای شما به کناری نخواهند نشست تا این اقدام را تشویق کنند؛ آنها هم هستهای خواهند شد. نتیجهی فوری چنین وضعیتی یک ائتلاف ضد-هژمونی خواهد بود. آنگاه مسابقهی تسلیحات هستهای در تمام خاورمیانه به راه خواهد افتاد که ترکیه، عربستان سعودی و مصر را در بر میگیرد. چنین وضعیتی کابوسی در این منطقهی خطرناک و بی ثبات ایجاد خواهد کرد.
● اگر منافع مشترک خود را به درستی و بر اساس حقایق و واقعیت و نیز اراده برای همکاری و نه تقابل محاسبه کنیم، فکر میکنم پیشنهاد کشورهای ۳+۳ شایستهی پاسخی جدی و مثبت از سوی جمهوری اسلامی ایران است.
● اروپا هرگز هیچ گونه تهدیدی نسبت به موجودیت دولت اسراییل را نمیپذیرد. سخنانی همچون محو دولت اسراییل از نقشه یا نفی حقایق جنایات هولوکاست هیچ کمکی به بهبود روابط اروپا-ایران و ایجاد اعتماد در میان اروپاییها یا غرب نمیکند. سامی ستیزی برای ما قابل قبول نیست.
● در آغاز قرن گذشته، آلمان قدرت راهبری کننده اروپا بود، اما در پیش گرفتن تصمیمات نادرست ما، به فاجعهای کامل انجامید.
● ما بر سر دوراهی هستیم. روابط ما با ایران از پتانسیل بالایی برخوردار است و ایران میتواند نقشی کلیدی به عنوان یکی از قدرتهای مهم منطقه، نه تنها در منطقه بلکه در صحنهی بین المللی ایفا نماید. اما من فکر میکنم این آیندهی مثبت تنها در صورتی محقق خواهد شد که براساس اعتماد متقابل، شفافیت، همکاری و احترام دوجانبه و راهبری یک ملت بزرگ استوار باشد، و نه بر انگیزههای برتری جویانه. ایران تصمیمی خطیر و مهم را پیش رو دارد و این تصمیم آینده روابط اروپا و ایران را تعریف خواهد نمود.
عالیجنابان، خانمها و آقایان،
علاقمندم گرمترین سپاسها را به مرکز مطالعات استراتژیک ابراز دارم که از من دعوت نمودند تا دربارهی وضعیت و آیندهی روابط اروپا و ایران سخنرانی کنم. من امروز، این گروه محترم را نه در ظرفیتی رسمی، بلکه به عنوان فردی بسیار علاقمند به توسعه در منطقه و نیز یکی از مذاکره کنندگان پیشین در پروندهی هستهای اروپا-ایران، مورد خطاب قرار میدهم که به پیشرفت روابطمان علاقه دارد.
دیدار من در دورانی دشوار صورت میپذیرد— دورانی حقیقتا سخت و بحران زده برای سیاست خارجی و امنیت. از همین رو و به خاطر چنین تنشها و بحرانهایی است که، در نظر من، بذل هرگونه تلاشی برای درک علایق، انگیزهها، و نیات طرف محترم دیگراز سوی تمامی طرفین درگیر اهمیت ویژهای پیدا میکند. بر این باور هستم که در شرایطی این چنین، هیچ خطری فراتر از محاسبات نادرست سیاسی بر پایهی سوتفاهم و سو تعبیر نخواهد بود. تاریخ نشان میدهد که چنین بحرانهایی به راحتی میتوانند تشدید شده و جرقهای اتفاقی آنها را به فاجعه بدل سازد. به همین دلیل، روابط کنونی اروپا-ایران در درجهی نخست نه تنها به احترام ودرک متقابل،بلکه به نظر من، فراتر و پیش از هر چیز، به روشن شدن مواضع نیاز دارد. من امروز قصد دارم موضع مان را به روشنی ارایه دهم؛ تقاضا میکنم آن را بی نزاکتی تلقی نکنید: آن را به عنوان یک نگرانی جدی در نظر بگیرید. همچنین از شما میخواهم پیام آور را مسوول پیام ندانید— به ویژه که من به پیامدهایی که وضع مربوطه خواهد داشت اشاره خواهم کرد، چون این پیامدها میتوانند ماهیتی منفی و جدی داشته باشند.
خانمها و آقایان،
ما آلمانیها به عنوان مردمانی که عشقی ابدی به مقررات دارند شهرتی جهانی داریم. این ویژگی ملی سبب میشود بدانیم به سختی میتوان قاعدهای یافت که استثنایی بر آن متصور نباشد. در دیپلماسی، عدم صراحت یکی از ارزشهای اصلی یک دیپلمات محسوب میشود؛ اما در اینجا استثنایی وجود دارد، و آن هنگامی است که بتوان از قبل پیش بینی نمود که عدم روشنی میتواند سبب انجام مقابل محاسبهای نادرست از سوی طرف مقابل گردد، که به نوبهی خود میتواند به پیامدهای منفی و غیر قابل تصحیح در زمینهی منافع خود یا منافع مشترک بیانجامد. بگذارید مقدمهای بدبینانه، اما از دید خود واقع بینانه ارایه دهم: روابط اروپایی- ایرانی هم اکنون هم به نقطهای رسیدهاند که عدم صراحت را، در صورتی که قصد داشته باشیم روابط خود را به گونهای مثبت توسعه داده و تعمیق ببخشیم، تحمل نمیکنند.
هر کس که با تاریخ معاصر ایران آشنا باشد میداند که سیاست ایران با جست و جوی همیشگی برای استقلال و امنیت نسبت به تجاوز و نفوذ همسایگان و دیگر قدرتهای بزرگتر شناخته شده است. برای ایران، نداشتن احترام و به رسمیت نشناختن استقلال، تمدن باستانی آن، پتانسیلهای راهبردیش، و استعداد و تواناییهای مردمانش طی دوران نوین تاریخش به ویژه آمیخته به تحقیر و حقیقتا توهین آمیزبوده است. هنگامی که دولتهای انگلیس، فرانسه و آلمان در سال ۲۰۰۳ تصمیم گرفتند نسبت به نامهی رییس جمهوری وقت، آقای خاتمی، عکس العمل مثبت نشان داده و متقابلا وزرای امور خارجهی خود را به تهران گسیل دارند تا توافقی هستهای را مورد مذاکره قرار دهند، مهمترين انگیزه برای انجام چنین کاری نگرانی عمیق نسبت به این مساله بود که پس از جنگ عراق، نباید هیچ فرصتی برای پرهیز از یک تقابل نظامی دیگر از میان میرفت. اما، بدون تردید، این اقدام تحت تاثیر احترام وشناخت متقابل قرار داشت. متاسفانه، این اقدام، در پدید آوردن نتایج مورد نظرشکست خورد—هر چند که اروپاییها، علیرغم ارزیابی واقع بینانهی خود از حقایق، آن را بسیار جدی گرفته بودند.
از آغاز سیاست اصلاحات رییس جمهور پیشین، آقای خاتمی و دیدارهای وی از چندین کشور اروپایی از جمله دیدار موفقیت آمیز او از آلمان در سال ۲۰۰۰، روابط اروپایی-ایرانی به گونهای مثبت و در راستای منافع متقابل به ویژه در بخش اقتصادی توسعه یافتند. همچنین، تحولات مثبتی در زمینههای سیاسی، حقوق بشر و بخشهای فرهنگی رخ دادند. این دوره برای پیشرفت و بهبود روابط ما اهمیت بسیاری داشت.
متاسفانه، با سر کار آمدن دولت جدید در ایران، این روابط بسی دشوارتر شده و از پتانسیل بالایی برای تقابل برخوردار گردیدهاند. این وضعیت در سه زمینه مشاهده میشوند، که از دیدگاه اروپا ممکن است روابط ما را به خطر بیندازد: در جای نخست، مسالهی هستهای ایران؛ دوم، سیاست ایران در بحران خاورمیانه، و رد وجود اسراییل از اساس—مسالهای که برای آلمان از اهمیت ویژهای برخوردار است؛ و سوم تفاوتهای هنجاری جدی در درک اعمال حقوق بشر و حقوق زنان. تحولات منفی در این سه حوزه، و بیش از همه شکست محتمل در مذاکره دربارهی برنامهی هستهای ایران و وخامت اوضاع در خاورمیانه هم اکنون عوارضی منفی برمناسبات اقتصادی و بازرگانی ما بر جای گذارده است.
خانمها و آقایان،
ایران یکی از کهنترين دولتها در خاورمیانه است، که از نظر داشتن حکومتهایی با قدمت بسیار منطقهای جوان محسوب میشود. تمدن ایران ستایش انگیز و دستاوردهای کشور شما در توسعه و مدرنیزاسیون اقتصادی، فنّ آوری، و جامعه شگفت انگیزند. بر اساس ارزیابی ما، ایران، اگر خط مشی سیاسی عمل گرا و شفاف مبتنی برمنافع خود را برمی گزید، میتوانست، اگر نه بزرگترین برنده، که یکی از برندگان بزرگ منطقهی خاورمیانه باشد. اگر گزینه سیاسی عمل گرا و قویا مبتنی بر اصول صلح و همکاری منطقهای و جهانی انتخاب میشد، تمام رویاها و آرزوهای مشروع ملت بزرگ ایران تحقق مییافتند. هر گاه این اصول اولیه تایید شوند، هیچ کس در غرب از پذیرش نقش ایران در منطقه سر باز نخواهد زد. کشور شما اکنون فرصتی بزرگ، و شاید استثنایی دارد. از این روست که نگرانی ما هم به همین اندازه عمیق است، چرا که ممکن است چنین فرصتی از دست برود.
سیاست هستهای ایران نقشی محوری در اینجا و در توسعهی آیندهی روابط اروپا- ایران ایفا میکند. علاقمند نیستم زیاد دربارهی گذشته تامل کنم، اما لطفا بگذارید چند اظهار نظر بنمایم. میخواهم از همین ابتدا روشن کنم که هیچ کس در غرب حق مطلق ایران برای دستیابی به انرژی هستهای را مورد منازعه قرار نمیدهد—بستهی پیشنهادی ۳+۳ که رآکتورهای انرژی هستهای غیرنظامی را پیش بینی نموده، بدون تردید این مساله را روشن میکند. با این همه، سووال مهمی فراروی ما بوده که تا به حال بی پاسخ مانده است: اگر ایران حقیقتا تصمیم دارد انرژی هستهای خود را برای مقاصد صلح آمیز به کار برد، چرا ارزش بسیاری به غنی سازی اورانیوم واستفاده از رآکتور آب سنگین برای تولید پلوتونیم قایل است؟
علاقمندم نقل قولی از یک متخصص ایرانی ارایه کنم:” آنچه که بحث هستهای را حساس میکند آن است که فنّ آوریهای هستهای و فنّ آوریهای مرتبط به چرخهی سوخت [هستهای] فنّ آوریهایی به ویژه خطرناکند. زیرا داشتن توانایی چرخهی سوخت تقریبا بدان معنا است که آن کشور، در صورت وجود عزم سیاسی، توانایی تولید سلاحهای هستهای را دارد. کشوری که فنّ آوری چرخهی سوخت داشته باشد، میتواند به غنی سازی اورانیوم بپردازد، و هنگامی که بتواند اورانیوم را تا حد ۳/۵ درصد غنی کند، توانایی آن را خواهد داشت که غنی سازی را تا حد ۹۰ درصد پیش ببرد. به همین دلیل است که امروز محافل بینالمللی با حساسیت بالا در حال بحث این مساله هستند.“ من کاملا با این نقل قول از آقای دکتر روحانی در سخنرانی ۳۰ سپتامبر ۲۰۰۵ وی، که در تهران دربارهی برنامهی هستهای ایران خطاب به شورای عالی انقلاب فرهنگی ایراد شد، موافقم.
افزون بر فعالیتهای غنی سازی اورانیوم و ساخت رآکتور آب سنگین در اراک برای تولید سالانه ۹ کیلوگرم پلوتونیوم مناسب تسلیحات، که به احتمال زیاد در ۲۰۰۹ تکمیل خواهد شد، ایران به دنبال برنامهی موشکی علنی و شناخته شدهای است که هدف آن تمرکز بر دستیابی به برد و دقت بیشتراست.
بنابراین، بگذارید نتیجهگیری کنم که چنین ترکیبی، تحت هیچ شرایطی، مترادف با برنامهی هستهای غیرنظامی نیست. پنهان کاریهایی را که برنامهی هستهای ایران در سالهای گذشته اعمال نموده و مخفی کردن مستمر حقایقی مانند همکاری ایران با دلال بدنام فنّ آوری هستهای نظامی، ع. ق. خان، و فنّ آوری سانتریفیوژ P2 حتی پس از امضای توافقنامه با سه کشور اروپایی را به این مجموعه بیفزایید. لطفا اجازه دهید، بدون آن که بخواهم بی ادب باشم، تنها نتیجه گیری روشن را انجام دهم: آنچه که اکنون در دست داریم منازعهی ایران و غرب در زمینهی حقوق ایران نیست؛ بلکه از میان رفتن جدی اعتماد بر پایهی تردیدهای جدی دربارهی مقاصد ایران است.
ما الزام و فشار زمانیای را که ایران تحت آن قرار دارد، نمیفهمیم. در حال حاضر، ایران تنها مشغول ساخت نیروگاه آب سبک در بوشهر است، که در زمینهی تامین و بازگشت سوخت هستهای با دولت روسیه موافقت نامهی بلندمدتی امضا نمودهاست. راستی، فنّ آوری غنی سازی نطنز سوخت هستهای مورد نیاز بوشهر را تامین نمیکند.
ایران اعلام کرده است قصد دارد یک رآکتور هستهای برای تولید ۲۰ هزار مگاوات برق در ۲۰ سال آینده بسازد، و بدین منظور لازم است توانمندی غنی سازی هستهای خود را توسعه دهد. ۲۰ سال، خانمها و آقایان! چنین زمانی پنجرهای عظیم از فرصت و زمان برای توافق بر منافع مشترک ارایه میکند. و این دقیقا هستهی پیشنهاد اخیر کشورهای ۳+۳ است: که ایران باید بتواند، با بهره جویی از تضمینی بینالمللی برای دستیابی دایمی به سوخت هستهای و همکاری بینالمللی در پژوهشهای هستهای، به پیچیدهترين فنّ آوری آب سبک دست پیدا کند.
همان طوری که قبلا گفتم، هیچ کس در غرب قصد ندارد ایران را از حق مطلق خود برای استفاده از انرژی هستهای برای مقاصد غیر نظامی محروم سازد. ما هیچ بحثی دربارهی حقوق نداریم: بحث ما بر سراعتماد است. برای پر کردن شکاف فعلی اعتماد، کشورهای ۳+۳ پیشنهادهایی ارایه کردند، که نمونه اش پیش از این از سوی هیچ قدرت بین المللی داده نشده بود. اگر امتیازات و اختیارات مندرج در این پیشنهاد را متوازن کنید، به آسانی میبینید که ایران در چهارچوب استفادهی غیر نظامی از انرژی هستهای و دسترسی به فنّ آوری سطح بالای غیر نظامی، به موفقیتهای شگفت انگیزی دست خواهد یافت. بر همه آشکار است که دستیابی به چنین توافق نامهای— به ویژه با ایالات متحدهی آمریکا— کار بسیار دشواری بود. اما، هم اکنون آمریکا به همراه چین و روسیه به اقدام اروپا پیوسته و فرصتی بی بدیل برای نقطهی عطفی تاریخی و راهبردی در روابط ایران و غرب ارایه میکند. تبعات گستردهی چنین پیشنهادی را نیز نباید فراموش کرد. اگر قرار بود توافق مثبتی وجود داشته باشد، بستهی پیشنهادی آغازی نوین— و نه یک پایان— محسوب میشد.
پیشتر هم گفتم که فشار زمانیای برای توانمندیهای غنی سازی ایران و تکمیل چرخهی سوخت وجود ندارد. ایران میتواند توانمندیهای رآکتور خود را تحت این توافق نامه و با حمایت اروپا، آمریکا، روسیه و چین و تمامی اعضای شورای امنیت توسعه دهد. آنچه که ما میخواهیم تعویق طولانی تر، و آنچه ارایه میدهیم منحصر به فرد و بی بدیل است. هر دو طرف باید به همراه هم این زمان را برای اعتمادسازی و شفاف سازی هم زمان و نیز رسیدن به توافق منطقهای و عادی سازی روابط شان به کار برند.
اما بگذارید دربارهی گزینه منفی هم به طور صریح صحبت کنم. از دیدگاه غرب، خطرات منازعهی هستهای با ایران بسیار زیاد است. رد پیشنهاد فعلی، همانطور که تصمیمات اخیر شورای امنیت در ۳۱ ژوییه ۲۰۰۶ به روشنی نشان میدهد، میتواند به تشدید تقابل بیانجامد. اروپا و آمریکا و نیز شورای امنیت و جامعه جهانی آمادهی پذیرش خطر میان بر ایران به سوی سلاح هستهای نیستند: این موضعی واحد است. پیشتر، جامعهی جهانی تفرقهی تلخ نسبت به آغاز جنگ بر علیه عراق را داشته است. اما مقاصد هستهای ایران جامعهی بینالملل را دوباره کاملا متحد ساخته است.
بگذارید تجزیه تحلیل راهبردی خودمان را در صورت هستهای شدن نظامی ایران به شما توضیح دهم. بنا بر ارزیابی ما، همسایگان منطقهای شما به کناری نخواهند نشست تا این اقدام را تشویق کنند؛ آنها هم هستهای خواهند شود. نتیجهی فوری چنین وضعیتی یک ائتلاف ضد-هژمونی خواهد بود. آنگاه مسابقهی تسلیحات هستهای در تمام خاورمیانه به راه خواهد افتاد که ترکیه، عربستان سعودی و مصر را در بر میگیرد. چنین وضعیتی کابوسی در این منطقهی خطرناک و بی ثبات ایجاد خواهد کرد. من تردید جدی دارم که بی ثباتی افزونتر منطقه درراستای منافع به دقت سنجیده شدهی امنیتی جمهوری اسلامی ایران باشد. تبعات بسیارمنفی مسابقهی تسلیحاتی هستهای در خاورمیانه در سطح تهدیدهای تروریستی و غیرمتوازن را نیز نباید دست کم گرفت. از همین رو، مسابقهی تسلیحاتی هستهای آشکار در خاورمیانه توازن منظم و غیرمنظم قدرت را کاملا بر هم خواهد زد، و برخی از قدرتهای منطقه، نه تنها اسراییل، چنین تحولی را تهدیدی برای ادامه حیات خود خواهند دانست.
از دید اروپاییها، مسابقهی تسلیحاتی هستهای در خاورمیانه که از نظر ژئوپلیتیکی در همسایگی اروپا قرار دارد، وضعیت امنیت استراتژیک را به گونهای گسترده تغییر داده و ما را به در پیش گرفتن سیاست نوین کنترل موثر وادار خواهد کرد.
منافع دیگر نقش آفرینان جهانی مانند روسیه، چین و هند نیز نباید دست کم گرفته شود. اگر قرار باشد تقابلی بین ایران و شورای امنیت اتفاق بیفتد—و ممکن است خداوند به ما در پیشگیری از این اتفاق یاری کند—آیندهی سیستم چند جانبه و سازمان ملل به خطر خواهد افتاد. اگر شورای امنیت نتواند این تضاد را حل کند، اثری بسیار منفی بر چهارچوب نهادینهی بینالمللی بر جای مانده و کاربری سیستم چند جانبه مورد تهدید واقع خواهد شد. نمیتوانم باور کنم که گروه ۷۷ و حتی سازمان کشورهای اسلامی از چنین تحولاتی حمایت کنند، چرا که منافع اساسی آنها زیر پا گذارده خواهد شد.
ما بر سر دوراهی قرار داریم و رهبران ایران باید تصمیمی با ابعاد تاریخی بگیرند. همکاری یا تقابل دو گزینه هستند: خواهش میکنم پیام آور را به خاطر پیام سرزنش نکنید! پیشنهادی روی میز مذاکره قرار دارد که نباید رد شود. اما برای ایجاد روندی مثبت هر دو طرف باید یک گام از موضع مربوطهی خود به عقب بردارند—که توقف کوتاهی در فعالیتهای غنی سازی و همچنین درتصمیم گیری شورای امنیت را در بر میگیرد. مذاکرات باید در چهارچوب زمانی توافق شده ای، و دراحتمالا در دو یا سه مرحله از سر گرفته شوند تا به هر دو طرف فرصت ارزیابی روند مذاکرات داده شود. هر یک از طرفین حق آن را دارد که در هر مرحله از مذاکرات شکست آن را اعلام نماید. اما در عین حال باید روشن شود که مذاکرات با هدف دست یافتن به زمان هیچ مفهومی نداشته و محکوم به شکست است.
اگر منافع مشترک خود را به درستی و بر اساس حقایق و واقعیت و نیز اراده برای همکاری و نه تقابل محاسبه کنیم، فکر میکنم پیشنهاد کشورهای ۳+۳ شایستهی پاسخی جدی و مثبت از سوی جمهوری اسلامی ایران است. این بسته فرصتی بزرگ—و خوشبختانه نه آخرین فرصت از دست رفته —برای پیشرفت متقابل در روابط فیمابین و نیز برای صلح است.
خانمها و آقایان،
اجازه بفرمایید دربارهی صلح منطقهای و امنیت در خاورمیانه سخن بگویم. همان طوری که قبلا گفتم، خاورمیانه همسایه ژئوپلیتیک اروپا و کلید امنیت استراتژیک ما درقرن ۲۱ است. تصور میکنم ممکن است دیدگاههای متفاوتی در زمینهی جنگ جاری در لبنان، ریشههای آن، و این که چگونه این جنگ میتواند هر چه سریعتر پایان یابد، داشته باشیم. معتقدم آتش بسی فوری لازم است تا از خونریزیهای بیشتر و مرگ غیر نظامیان بی گناه جلوگیری شود. همچنین لازم است تا قطعنامهی ۱۵۵۹ شورای امنیت با همکاری جامعهی بین الملل به طور کامل به اجرا درآید.
اما صلح در خاورمیانه تنها در صورتی ممکن است که تمام طرفهای تقابل اسراییل- فلسطین و اسراییل-اعراب خود را نسبت به راه حلی میان دو کشور متعهد نمایند و درگیریهای مرزی و غیر مرزی به گونهای صلح آمیز پایان یابند.
اسراییل، مانند ایران و دیگر دولتها، عضو سازمان ملل متحد است. غیر قابل قبول و به روشنی بر خلاف منشور ملل متحد است اگر کسی بخواهد وجود داشتن دولت عضو دیگری را مورد سووال قرار دهد.موضع اروپا همچون روز روشن است: اروپا هرگز هیچ گونه تهدیدی نسبت به موجودیت دولت اسراییل را نمیپذیرد. سخنانی همچون محو دولت اسراییل از نقشه یا نفی حقایق جنایات هولوکاست هیچ کمکی به بهبود روابط اروپا-ایران و ایجاد اعتماد در میان اروپاییها یا غرب نمیکند. سامی ستیزی برای ما قابل قبول نیست.
خانمها و آقایان،
من قویا بر این باورم که یک راه حل انجام پذیر بین دو دولت اسراییل و فلسطین، اساسا بر پایه مرزهای مورد توافق ۱۹۷۶، میتواند صلح را به خاورمیانه هدیه کند. از همین روست که اروپا نه تنها در دفاع از حقوق دولت اسراییل برای ادامهی حیات، بلکه برای حق مشروع مرم فلسطین برای داشتن دولت دموکراتیک ممکن خود، که به گونهای صلح آمیز در کنار دولت اسراییل بزید، میکوشد. اما درگیریها و چالشهای جدی دیگری هم در این منطقه وجود دارند. به همین دلیل فکر میکنم به نفع تمامی دول و مردمان آنها در خاورمیانه خواهد بود اگر یک نظام امنیتی منطقهای ایجاد شود که بتواند تمامی موجود در خاورمیانه را در نظر گرفته و نگرانیهای امنیتی را برطرف نماید و تمامی منازعات در این منطقه را به گونهای صلح آمیز سامان بخشد. هدف این نظام امنیتی ایجاد ساختار کنترل متقابل تسلیحات و خلع سلاح، تصحیح، اعتمادسازی و همکاری امنیتی است. اگر قرار باشد آیندهی خاورمیانه بر اساس به وسیلهی توازن بی ثبات نظام قدرت تعریف شود که خطرات هژمونی خود را به همراه داشته و از مسابقهی تسلیحاتی، درگیریهای منطقهای و گروههای تروریستی سرشار است، آیندهی آن به گونهی هول انگیزی تیره و سیاه خواهد بود. چنین چیزی کاملترين دستور برای جنگ و نابودی—و نه برای صلح، پیشرفت و توسعه خواهد بود.
همانطور که در بالا گفتم، تاریخ معاصر ایران سرشار است از تحقیر مستمر و دخالتهای بیگانه؛ از همین رو، من میل و اشتیاق نسبت به استقلال، امنیت و شرف را درک میکنم. اما، آنجا که چنین سیاست مشروع ملتی به تهدیدی برای تبدیل شدن به سیاستی برتری جویانه میشود، خط قرمزی هم وجود دارد. تاریخ و فرهنگ ایرانی بسی کهنتر از تاریخ و فرهنگ آلمانی و اروپایی است، به همین دلیل قصد ندارم که نقش معلم تاریخ را ایفا کنم. اما بگذارید اشارهای به تجربهی تاریخی خودمان کنم.
اروپا پس از جنگهای دینی در ۱۶۴۸ توانست توازنی در نظام قدرتی خود ایجاد نماید. ما هم از فواید و هم از کابوسهای این توازن در طی قرنها، و سرانجام فروپاشی قطعی آن در دو جنگ جهانی بین ۱۹۱۴ تا ۱۹۴۵ بهرمند شدیم. کشور من دو بار طی دو جنگ در نیمهی نخست قرن بیستم این نظام اروپایی را به چالش کشید. در آغاز قرن گذشته، آلمان قدرت راهبری کننده اروپا بود، اما در پیش گرفتن تصمیمات نادرست ما، به فاجعهای کامل انجامید. اشتباه راهبردی ما کدام بود؟ ما انگیزههای برتری جویانه را پی گرفته، بر قدرت نظامی و موقعیت تکیه نموده و غرایز ضد برتری جویانهی اروپا را غلط محاسبه کردیم. و دو بار پتانسیلهای راهبردی، قدرت، ارادهی سیاسی پر قاطعیت ایالات متحده را دست کم گرفتیم. اتو فون بیسمارک شاید بزرگترین دولتمرد آلمانی قرن نوزدهم باشد که نقش آلمان را در زمان خود به عنوان چکش یا سندان تعریف کرد. در نیمهی دوم قرن بیستم مشخص شد که وی کاملا اشتباه میکرده است، زیرا چنین گزینهای هرگز به طور جدی وجود نداشته است. یک سیستم نوین اروپایی بر اساس توازن صلح آمیز در نهادهای مشترک اروپایی در چهارچوب اتحادیهی اروپا و امنیت تضمین شده، بر پایهی ائتلاف فرا-آتلانتیکی و ناتو روند تاریخ اروپا را به طور کامل و به گونهای بهتر تغییر داد.
خانمها و آقایان،
به نظر من رسید که امروزه ایران با این پرسش رودرروست که آیا باید انگیزههای برتری جویانه را برگزیند یا به قدرتی راهبری کننده در زمینهی صلح، ثبات و پیشرفت در خاورمیانه تبدیل گردد؟ ایران با ایالات متحده آمریکا در زمینهی افغانستان و عراق و بر پایه منافع ملی خود همکاری نمود. قبول دارم که نتیجه از دیدگاه ایران چندان امیدبخش نبود. اما، همانطور که از پیشنهاد مشترک برمی آید، اوضاع به نفع بهتر شدن تغییر یافته است. و اگر ما در پروندهی هستهای به سوی توافق گام برداریم، معتقدم نشانههای پیشرفت مثبت و گسترده خواهند بود. و قویا معتقدم که یک توافق عظیم، مانند یک توافق هستهای و یک توافق امنیت منطقهای در برابر همکاری کامل اقتصادی، فن آوری و علمی، عادی سازی کامل سیاسی، و تضمینها امنیتی قابل دستیابی خواهند بود. اما همهی این موارد هم اکنون به تصمیم جمهوری اسلامی ایران بستگی دارد. سیاست هستهای شدن، تقابل با سازمان ملل متحد و بی ثباتی خاورمیانه ما را به تونلی تاریک رهسپار میکند که من در آن هیچ نوری در سوی دیگر نمیبینم.
سالهای بسیاری است که اروپا درگیر تلاش برای ایجاد همکاری حقیقی با ایران است. ما همسایه هستیم و هدف ما همسایگی صلح آمیز و همراه با بهروزی است. اما نباید فراموش کرد که تمامی قدرتهای دیگر نیز منافعی در خاورمیانه دارند. چه دوست داشته باشید چه نه، آمریکا نقش آفرینی کلیدی در خاورمیانه بوده و خواهد بود. تلقی خطرناکی خواهد بود اگر تصور کنیم با توجه به وضعیت فعلی در عراق و افغانستان، آمریکا ضعیف است. آمریکا نه تنها در خاورمیانه به دفاع از منافع خود و موتلفین خود میپردازد، بلکه از نقش خود به عنوان تنها قدرت جهانی دفاع میکند. و به هر بهایی به این کار خود ادامه خواهد داد.
همان طور که گفتم، ما بر سر دوراهی هستیم. روابط ما با ایران از پتانسیل بالایی برخوردار است و ایران میتواند نقشی کلیدی به عنوان یکی از قدرتهای مهم منطقه، نه تنها در منطقه بلکه در صحنهی بینالمللی ایفا نماید. اما من فکر میکنم این آیندهی مثبت تنها در صورتی محقق خواهد شد که براساس اعتماد متقابل، شفافیت، همکاری و احترام دوجانبه و راهبری یک ملت بزرگ استوار باشد، و نه بر انگیزههای برتری جویانه. ایران تصمیمی خطیر و مهم را پیش رو دارد و این تصمیم آینده روابط اروپا و ایران را تعریف خواهد نمود.
یوشکا فیشر
۳۰ ژوییه ۲۰۰۶