iran-emrooz.net | Wed, 01.11.2006, 12:43
بود و نبود ما
دكتر علی حصوری
|
چهارشنبه ١٠ آبان ١٣٨٥
گزارشهائی که از وضع عمومی محیط زیست در جهان میرسد، همراه آگاهیهائی که از وضع محیط در کشور مادر دست است، آیندهی ما را با خطری بزرگ که به بود و نبود ما مربوط است و دامن همهی ملت ایران را خواهد گرفت، روبرو میکند.
در پنجاه سال گذشته که من با آگاهی، مسئلهی جغرافیای ایران را در بستگی با تمدن و توسعه دنبال کرده ام، همواره نشانههای پسروی و انحطاط را آشکارا در ایران دیده ام. در طول تاریخ، آب برای ما تعیین کننده بوده است. در این پنجاه سال از حجم بارندگی کاسته شده، با از میان رفتن جنگلها و مرغزارها، آب با سرعت بیشتری جریان یافته و خاک مفید را در بسیاری از مناطق شسته است، از آب رودخانهها کاسته شده ودر نتیجه به غلظت آب و آلودگی آن افزوده شده، برخی ازدر یاچهها ، از جملههامون سیستان خشک شده وزندگی مردم یک شهر( زابل) و روستاهای پیرامون آن را با خطر روبرو کرده است.
با انتقال آب رودخانهها به مناطق کم آب، اعتدال زیست محیطی در بسیاری از نقاط، حتی منطقهای مانند بختیاری به هم ریخته و از سطح زیر کشت این استان کاسته شده است. البته در چنین مواردی هنوز در آغاز مسئله قرار داریم و به وخامت آن افزوده خواهد شد. از جمله با استفادهی نادرست از آبهای رودهای آذربایجان، دریاچهی ارومیه رو به خشکی میرود، جزیرههای آن به خشکی پیوسته و محیط زیست پرندگان مهاجر آن با خطری جدی روبرو شده است. به شوری آب افزوده شده و بخشهای خشک شدهی آن که به نمکزار تبدیل شده همان خطری را برای مردم آذر بایجان پدید آورده که خشکی در یاچهی آرال برای مردم ورارود سوغات آورده است( بیماریهای بی سابقه و از جمله سرطان با آمار بالا).
بی مبالاتی و بی اعتقادی به محیط زیست بسیاری از آبهای ما را حتی در سرچشمهها آلوده کرده است. چند سال پیش دیدم که ویلا نشینان و روستائیان کلاردشت، زبالههای خود را در رودخانه میریختند و به این ترتیب آب پاک و کم نظیری را که از دامنههای علم کوه میآید، تباه و حتی زیانبار میکردند. دوستی که همراه من بود، دیدن این وضع را تحمل نکرد و به سرعت آنجا را ترک کرد تا شاهد چنان وضع اسفباری نباشد. این آب را ما تا چند سال پیشتر میخوردیم. وقتی در سرچشمهها چنین است در دشت ها و شهرها حساب پاک است.
در مناطق خشک، چاههای عمیق بی حساب، سفرههای آب زیر زمینی را پائینتر برده و به شوری آبهای زیر زمینی افزوده است. این چاهها بسیاری از قناتها را از میان برده و مردم ما را از سرمایهای ملی محروم کرده است. خشکی مرغزارها به پرورش دام زیان رسانده است.
در ایران سالی بیش از بیست هزار کودک یا مرده به دنیا میآیند یا به هنگام تولد میمیرند. جمعیت بزرگی در ایران از فقر غذائی رنج میبرد و خط فقر روبه با لا در حرکت است. مدیران جامعهی ما از رئیس جمهور گرفته تا چند تن از بانوان نماینده فرموده اند که بچه دار شوید، روزی را خدا میدهد. اما این اشخاص که بایستی دسترسی کافی به اطلاعات داشته باشند از توجه خدا به گرسنگان و درماندگان کشور ما دست کم در دورهی جمهوری اسلامی خبری ندادهاند. چگونه است که در این مدت، فقر و محرومیت بیشتر شده است؟ من فکر میکنم چنین افراد خردمند و آگاهی از توجه خداوند بی نیاز هستند و از نادانی ما- که از رحمت خداوندی بی خبریم- رنج میبرند.
باری وخامت محیط زیست در ایران به حد خطرناکی رسیده است. در کودکی من در تهران هیچگاه در جهی حرارت به سی و پنج نمیرسید. ما تمام روزهای تابستان را در باغهای درون شهر تهران- حتی در مرکز و جنوب تهران- بازی میکردیم و ناراحت نمیشدیم. اینک حرارت به بالای چهل در جه هم میرسد. همین را من در مازندران هم دیده ام. در آنجا هم در جهی حرارت تابستانی بالا رفته و از میزان بارندگی کاسته شده است.
هم میهنان گرامی! کارزاری بزرگ برای ماندن یا مردن در پیش است. این بلا دامن همه، چه میلیاردر و چه فقیر را خواهد گرفت. دیرو زود دارد، اما سوخت و سوز ندارد. چه باید کرد؟