يكشنبه ۲ دي ۱۴۰۳ -
Sunday 22 December 2024
|
ايران امروز |
حزب تعریف و کارکرد مشخصی دارد. برپایی پادگانهای آموزشی و ایجاد واحدهای نظامی، جنگ با دولت، حمله به پاسگاهها و مراکز دولتی، کشتن نیروهای نظامی و غیرنظامی دولتی، درگیری مسلحانه با نیروهای گروههای رقیب و کشتن آنها و حتی کشتن مردم غیرمسلح مخالف حزب، گرفتن اسیر جنگی و داشتن زندان، قطاع طریق، مینگذاری، ایجاد تلههای انفجاری، انهدام پلها و اماکن، آدمربایی و سلب امنیت عمومی و ایجاد جو رعب و وحشت در بخش وسیعی از مملکت و گرفتن بودجه و امکانات پشتیبانی برای انجام این امور از بیگانگان در تعریف و کارکرد حزب نیست. گروهی با این مشخصات تعریف دیگری دارد.
یک حزب سیاسی مانند آنچه در اروپا و آمریکا دیده میشود با هر سیاست و خط مشی، در راستای منافع ملی مملکت متبوع است. منافع حزبی و محل نزاع احزاب کارگر و محافظهکار در انگلستان یا جمهوریخواه و دمکرات در آمریکا یا احزاب چپ و راست در آلمان و فرانسه و ایتالیا حول محور منافع ملی و چگونگی دفاع از آن تعریف میشود. هدف نهایی هیچ حزبی در هیچ کشوری نمیتواند در تضاد با منافع یا موجودیت آن کشور اعلام شود.
در اروپا و آمریکا احزابی مانند آنچه احزاب کرد خوانده میشوند، دارای واحدهای نظامی مسلح که تقابل با تمامیت ارضی مملکت هدف اصلی آنها باشد و از بدو تأسیس در جنگ و ستیز با دولت مرکزی بوده باشند وجود ندارد. از سازمانهایی با این ویژگیها به عنوان گروههای تروریستی یاد میشود. کشورها، سازمانها، نهادها و افرادی که از آنها دفاع سیاسی آشکار یا حمایت مالی میکنند در مظان اتهام همکاری یا حمایت از تروریسم قرار دارند. تبلیغ این گروهها از طریق دعوت، مصاحبه و تشکیل میزگردهای دائمی با مسئولین و وابستگان آنها برای عادی و قانونی جلوه دادن فعالیتهای مخرب و غیرقانونی این گروههای مسلح که بعضا شامل ترور و قتل هم میشود در واقع همکاری غیرمستقیم در جرائم آنان است.
واگذاری خاک و مجوز تاسیس پایگاههای عملیاتی و مهیا ساختن امکانات برای فعالیت نظامی، مشارکت مستقیم در اقداماتی است که توسط این گروهها علیه امنیت ملی ایران انجام میشود. از آنجا که افراد بسیاری در عملیات بیشمار این گروهها طی سالیان طولانی به قتل رسیده، دچار آسیبهای جسمی، خسارات مالی یا حیثیتی شدهاند ضرورت پاسخگو نمودن حامیان پنهان و آشکار آنان بالقوه همواره مطرح است.
خسارتهای وارد شده توسط این گروهها به مملکت شامل مرور زمان نمیشود و پس از استقرار یک دولت آبرودار ملی پیگیری خواهد شد. تنها شانس باقیمانده برای گروههای مسلح طلب بخشش از پادشاه ایران در فرصت باقی مانده است که در شرایط فعلی به خاطر ایران و در راستای متحد نمودن نیروها امکان اعطای عفو و بخشش به گروههایی مانند آنها و مجاهدین را دارد. این باب همیشه باز نخواهد بود. هر حکومتی در ایران مستقر شود ناچار است در راستای قانون و منافع ملی موضوع گروههای مسلح را به شکل اساسی حل کند.
سکوت ملایان در قبال رفتارهای غیرقانونی کشورهای میزبان گروههای مسلح، پشتیبانان مالی و خبرگزاریهای حامی و مُبلغ آنان به دلیل ماهیت تروریستی یکسانی است که حکومت اسلامی با اعمال جنایت و ترور در عرصه جهانی و داخلی با این گروهها یافته است. به جای برخورداری از احترام به عنوان کشوری مقید در چارچوب مقررات نیمبند ولی پذیرفته شده بینالمللی، با عملکردی متضاد با منافع ملی که به ناچار و برآمده از ایدئولوژی است ابعاد و شخصیتی حقوقی در اندازه گروههای مافیایی و تروریستی به خود گرفته و فاقد هرگونه وزن، جایگاه و وجاهت سیاسی در جامعه جهانی برای طرح دعاوی حقوقی بر اساس قوانین و مقررات بینالمللی است.
گروههای مسلح کرد خاستگاهی برون مرزی دارند. با دستور، هزینه و حمایت مستقیم نظامی شوروی و در راستای منافع آن کشور بر اساس ایدئولوژی مارکسیسم تعریف و تاسیس شدند. نیّت در تأسیس این گروههای مسلح با نام انحرافی احزاب، نه بهبود شرایط زندگی مردم کرد بلکه تشکیل هلال سرخ سوسیالیستی و گسترش عمق استراتژیک شوروی بود. با ایجاد نگرانی به واسطه وابستگی آشکار مالی، سازمانی و عقیدتی به بیگانگان و نواختن ساز دائمی جداسری و انجام عملیات مسلحانه و ایجاد تنش طی دههها مانعی برای سرمایهگذاری در مناطق کردنشین و سامان گرفتن زندگی مردم کرد بر یک روال عادی، حداقل مانند سایر مناطق کشور بودهاند.
ایدئولوژی چپ که زیربنای فکری گروههای مسلح کرد است مانند اسلام از پی شکست در جنگ به ایرانیان تحمیل شد و بالطبع مانند اسلام هرگز نمیتوانست نسبتی با منافع ملی ایران برقرار کند. در چارچوب منافع ملی حتی برشمردن یک دستاورد مثبت برای گروههای مسلح کرد طی ۸۰ سال فعالیت ممکن نیست. محصولات آشکار آنان مرگ، ویرانی، کینه و ایجاد دشمنی بین کردها با سایر اقوام و بیش از آن مابین کردها با کردها بوده است.
دیر زمانی است که اسرائیل حامی اصلی گروههای مسلح کرد است. امروزه این کشور به عنوان قویترین واحد سیاسی مبتنی بر قوم، نژاد، دین و زبان در راستای پیگیری سیاست تبدیل کشورهای منطقه به واحدهای اجتماعی فرمانبردار کوچکتر و ضعیفترِ قومی، دینی، نژادی و زبانی است. گرچه توان واحدهای کوچکتر ایجاد شده را در حد یک کشور مستقل برنمیتابد. اسرائیل و آمریکا میتوانستند به سادگی با تایید رفراندم و اعلام حمایت از استقلال کردستان عراق به آن اعتباری بینالمللی جهت پذیرفته شدن به عنوان یک کشور مستقل در جامعه جهانی بدهند، همانگونه که پیشتر با برپایی منطقه پرواز ممنوع و حمایت نظامی عملا باعث جدایی کردستان از عراق شده بودند. ولی حاضر به انجام چنین کاری نشدند.
اسرائیل از طرفی برای حفظ محبوبیت خود بین ترکها از استقلال و قدرت گرفتن کردستان عراق به عنوان یک کشور جلوگیری کرد و از طرفی برای حفظ مناسباتش با کردها هزینه جلوگیری از استقلال این منطقه را از طریق نیروهایش در رهبری ایران متوجه نظامیان نزدیک به ایران و شخص سردار سلیمانی کرد. در حالیکه دولت بغداد به دلیل ضعف، عملا توانایی جلوگیری از فرآیند استقلال کردستان را نداشت و تلویحا آن را به رسمیت شناخته بود. درخواست رسمی کمکی هم از سوی عراق در این رابطه به ایران داده نشده بود.
سالها پیش از آن نیز موساد با دستگیری عبدالله اوجالان در کنیا و تحویل آن به ترکیه به نیت نفوذ و گشودن راهی در میان ترکزبانان جهت دمیدن بر آتش هیجانات و تقابلها و شورشها در مناطق مختلف خاورمیانه بر اساس مؤلفهها و مسائل قومی، نژادی، دینی، زبانی و در راستای پیگیری سیاست انهدام واحدهای سیاسی بزرگ به ویژه در مورد ایران گام برداشته بود. تقریبا از همان ایام رسانههای فارسیزبان مانند BBC و VOA جداییطلبی را با عنوان دروغین ”حق” با جدیت و پشتکار به محور بحثها و میزگردهای سیاسی تبدیل کردند. در صورتی که در مهمترین نمونه دمکراسی و دولت مدرن یعنی آمریکا آبراهام لینکلن در مقابل اعلام جدایی ایالتهای جنوبی که از پیش طبق قانون مستقل بودند ایستاد، به آنها اعلام جنگ داد و طی چهار سال با زیر و رو کردن آمریکا و صدها هزار کشته و مجروح همگان را متوجه کرد یک کشور، زمینی به ارث رسیده نیست که هر تکه سهم یکی از فرزندان باشد، یک کیک نیست که حضار بتوانند تقسیم کنند. حتی اگر کشوری تازه تاسیس و تشکیل شده از مهاجرین باشد و ایالتها هم مستقل باشند. انگلستان و فرانسه از هیچ مستعمرهای از جمله آمریکا، هند یا الجزایر بدون جنگ و با میل خارج نشدند.
بنیاد و ساختار اسرائیل قومی، دینی، نژادی و زبانی است. قبیله تعریفی است که مجموع این موارد را برای اعضای یک جامعه پوشش میدهد.
قبیله مرحلهای در مسیر تکامل اجتماعی انسان و قبل از شهر است. هنوز گروههایی از پستاندار گونه انسان خردمند به صورت قبیله زندگی میکنند. این قبایل در مراحل مختلفی از تکامل اجتماعی قرار دارند. برخی در اعماق جنگلهای آمازون، آفریقا، گینه در مراحل بسیار ابتدایی و برخی مانند سرخپوستان جذب جوامع مدرن شدهاند و تلاشی برای ایجاد جامعهای مستقل مبتنی بر ویژگیهای قبیله خود ندارند.
در جوامع بسیاری مانند کشورهای عرب حوزه خلیج فارس با وجود استفاده از ابزارهای مدرن “ذهنیت” قبیلهای وجود دارد. از سیستم حکومتی آنها به عنوان پادشاهی یاد میشود ولی عملا رئیس یک قبیله مسئول کشور است و سمتهای مهم بین افراد آن قبیله توزیع شده است. دمکراسی، انتخابات و مناسبات شهروندی مدرن وجود ندارد. تکنولوژی و قوانین برای حفظ یک قبیله شیک و با امکاناتی فوق مدرن و خیمههایی به شکل آسمانخراش است. این وضعیت در برخی نقاط جهان وجود دارد.
قدرت اسرائیل با وجود ذهنیت قبیلهای به دلیل جایگاه ارجمند آن نزد معتقدان ادیان ابراهیمی است. برای بسیاری از مردم جهان اسرائیل یک یادگار مقدس از نیاکان است. البته مانند باور تشیع در ایران که با حکومت بیداد ملایان نابود شد باور به قداست اسرائیل نیز با عملکرد فرصتطلبانه سرمایهداری در سوءاستفاده از حرمت دینی پیرامون این قوم در حال زوال است. سرمایهداری از اسرائیل بابت منافعی که از تنشهای پیرامون آن میتواند ایجاد کند جانبداری میکند. عاشق یهود یا هیچ قوم دیگری نیست. اگر منافع خود را در خطر ببیند عقبنشینی خواهد کرد. از لیبرالیسم هم در شرایط فعلی برای اصلاح امور کار زیادی ساخته نیست. مدتهاست کتک خورده و ترسیده زیر نگاه خشن سرمایهداری روزگار میگذراند.
ساختار قبیلهای موضوعی محوری است که جامعه اسرائیل را علیرغم تلاش برای سکولار و مدرن دیده شدن با مشکلاتی اساسی مواجه ساخته است. یهودیان سیاه پوست آفریقایی تقریبا فقط در پستهای خدماتی حضور دارند و آسیاییها در مدارج پایینتری نسبت به یهودیان اروپایی قرار دارند. تعصبات دینی به شکلی آشکار شدید است و غیر یهودیان حقوقی برابر ندارند. اما مهمترین مشکلات در رابطه با دیگر کشورهاست.
نرمافزار ذهنی حاکم بر جوامع و حکومتهای قبیلهای فاقد ظرفیت، سرعت و قدرت لازم برای اجرا شدن در محیط جهان مدرن است. هر چقدر هم با بزک انتخابات، برپایی نمایشات و فستیوالهای رنگارنگ و هوشمند ساختن محیط سعی در به روز و مدرن نشان دادن سیستم داشته باشند باز اصل نرم افزار حاکم که پکیج دین، قومیت، نژاد و زبان یکجا با هم و در یک کلمه قبیله است به دلیل عدم امکان تغییر فاقد توانایی ارتقاء و همگام شدن با سرعت بالای تحولات در جهان امروز است. در این جوامع رابطه ذهنیت حاکم و نمودهای مدرن حکمرانی مانند رابطه حکومت قبیلهای ملایان با دانشگاه، انتخابات یا حقوق زنان ماهوی نیست و به نتیجه نمیرسد. به عبارتی سیستمهای مبتنی بر قومیت، دین و نژاد حتی اگر بخواهند نمیتوانند سکولار شوند.
کشورهایی شبیه جمهوری اسلامی کم نیستند. نرمافزارهای ذهنی مبتنی بر باور دینی، قومی و نژادی به عنوان نرمافزار جانبی در سیستم حکومتهای سکولار مانند آنچه که در کشورهای غربی وجود دارد، امکان نصب و اجرا و دیده شدن در مانیتور جامعه را دارند ولی قدرت و ظرفیت کافی برای تبدیل شدن به سیستم عامل و منشاء حکومت بودن را ندارند. در آمریکا اجتماعات سیاهپوستان، لاتینتبارها، سرخپوستان، آسیاییها، هندیها، آمیشها، مورمونها، مسلمانان، یهودیها و…در بستر قانون جاری در سطح کشور، سیستم قضایی و آموزشی فراگیر سکولار و تحت نظارت یک ارتش و پلیس هستند. هیچکدام از این واحدها که بر اساس یک ویژگی قومی، نژادی یا دینی تعریف شدهاند امکان برپایی حکومتی فراگیر و عادلانه برای همه مردم آمریکا را بر اساس مختصاتی که خود را با آن تعریف کردهاند ندارند.
هر گروهی خود را با یک ویژگی تعریف کند در مقابل دیگران قرار میگیرد، که در مقام قدرت سیاسی به تقابلی برای بقا بر اساس هویت تعریف شده تبدیل میشود.
در راستای سیاست انهدام ساختارهای سکولار و تبدیل کشورها به قبایل متعدد با عنوان انحرافی بهار عربی، در لیبی، عراق، سوریه، لبنان، یمن، سودان و حتی افغانستان تجزیه کشور به سادگی میسر شد. با وجود ضعف مفرط حکومت مرکزی در عراق، سوریه، لبنان اگر چتر حمایت نصفه نیمه نیروی نظامی ایران نباشد که در بافت قومی و قبیلهای و عشیرهای این مناطق امکان جاری شدن نیروی قانون و دمیده شدن روح “شهر” در کالبد کشور را میسر کند در مدت کوتاهی روستا به روستا مانند چند سال پیش در سوریه و عراق، و محله به محله مانند بیروت در دهه هشتاد با یکدیگر وارد جنگ خواهند شد. البته اگر ایران در آن مناطق حضور نداشته باشد هر بلایی که بر سر مردم آن سامان نازل شود برای هیچ نهاد بینالمللی و منطقهای مهم نیست. کما اینکه امروز برای هیچکس اهمیت ندارد طالبان چه بر سر مردم افغانستان میآورد ولی اگر اثری از ایران در آنجا دیده شود به ناگاه افغانستان به موضوع مهمی تبدیل میشود.
حضور نظامی ایران در مناطقی از خاورمیانه به ماهیت عقبمانده و قبیلهای حکومت ملایان ارتباطی ندارد. ملایان حتی از واگذاری بخشهایی از ایران به سایر کشورها برای حفظ خود هم ابایی ندارند. آنان درک و شعوری نسبت به هیچ بخشی از ساز و کار ملت-دولت به ویژه امور نظامی و شرایطی که اعمال قدرت نظامی را ضروری میسازد ندارند. فقدان درک سیاسی دلیل دشمنی با آمریکا و اسرائیل و دلیل مصالحه با شورشیان طالبان است. آنان علاوه بر بیشهامتی حتی ضرورت رویارویی قدرتمندانه با طالبان بر سر حقابه یک رودخانه مرزی را هم درک نمیکنند. کل توقع آنان از نظامیان کشتن مخالفان است. به محض احساس خطر فرماندهان نظامی را علاوه بر نیروها و دستاوردهایشان به حراج میگذارند. سردار سلیمانی و یمن گواه هستند.
بازگرداندن وضعیت تمدنی جوامع خاورمیانه از حالت ” شهر” به موقعیت قبیله، اسرائیل را با توجه به بنیه نظامی و اقتصادی و حمایت آمریکا در موقعیت برترین قبیله جهان قرار میدهد. تنش، بحران و درگیریهای دائمی نظامی مابین این قبایل بازاری پرسود و دائمی برای سرمایه داری است. به دلیل کوچک بودن کشورهای درگیر جنگها قابل کنترل و سیاستهای دلخواه اعمال خواهند شد.
با وجود کمک و همکاری بیدریغ ملایان در دولت دلفریبان نباتی اصلاحات از پی اعمال سیاست خیانتکارانه بومیسازی، در همه امور، باز انهدام ذهنیت “شهر” و بازگرداندن ایرانیان به ذهنیت پیشاتمدنی قوم و قبیله و ایجاد گسستهای ملی به دلیل ریشهدار بودن “فرهنگ شهر” میسر نشد. ارتقاء ذهنیت قبیله به شهر، پذیرش غیر و همزیستی در گستره ایران یک تکامل اجتماعی در نوع انسان بوده است و مانند بلوغ جسمی معکوس کردن فرآیند آن غیرممکن است. یک بزرگسال نمیتواند رفتارهای یک کودک از خود بروز دهد. تمام مردم در گروههای مختلف دینی و قومی حاضر در ایران همانقدر که با همتایان شان در دیگر کشورها متفاوتند به سایر مردمان ایران شباهت دارند. مردمان ایران شهر و الزامات زندگی در آن را دریافتهاند و دیر زمانیست که اطرافیان را “هم قبیله” نمیبینند. آنان “شهروند” یک شهر هستند و سایرین را “همشهری” میدانند.
حکومت ملایان در تلاش برای ایجاد “امت” شیعه که نسبت مستقیم با ساختار قبیلهای اسلام دارد با خودی و غیرخودی ساختن مردم و اعمال سیاستهای تفرقهافکنانه بین ایرانیان شهرباور به شکلی ماهوی با بیگانگان خواستار تجزیه کشور هماهنگ است.
گروههای مسلح کرد همواره بندی به دست و پای مردم کرد بودهاند. بدون هیچ دلیلی و حقی خود را نمایندگان مردم کرد خواندهاند. پشت سر مردم کرد سنگر گرفتهاند و هدف خود را که کسب قدرت است دفاع از آنان عنوان نمودهاند. با مطرح ساختن این ادعای کذب که ما در حال جنگیدن و کشته شدن به خاطر شما هستیم مردم آن سامان را اخلاقا مدیون و تحت فشار وجدان قرار دادهاند. عدم حمایت مردم آن سامان را خیانت محسوب نموده و با این تعریف خودساخته ترور مخالفان را مشروع جلوه دادهاند. حتی از کشتن نیروهای سایر گروههای مسلح کرد هم ابایی ندارند. به هر کردی که ایشان را قبول ندارد یا به هر دلیل با آنان مخالف است برچسب جاش زده به مطرود ساختن و ترور شخصیتی و حیثیتی او بین مردم کرد اقدام میکنند. همچون ملایان با وجود کارنامهای سیاه خود را میزان و محور حق، سیاستها و عملکرد خود را مسیر و شاخص درستی میبینند.
اکثر بنیانگذاران گروههای مسلح از روستاهای پیرامون مهاباد هستند. جایی که اول بار یک گروه مسلح به نام حزب دمکرات توسط نیروهای اشغالگر شوروی تأسیس شد. در هیچ بخش کشور چنین بلبشو و تراکمی از گروههای مسلح وجود ندارد. در تمام نواحی مرزی، دور تا دور مملکت بسیاری به دلیل فقر در کار قاچاق مواد مخدر، لوازم خانگی، سوخت، احشام و حتی آدمیزاد هستند. اما در کردستان به ویژه اطراف مهاباد علاوه بر قاچاق، تشکیل حزب و گروه مسلح با کمکهای مالی و سیاسی طرفهای خارجی هم کسب و کار محبوبی است. اگر کار بگیرد درآمد مستمر و خوبی دارد. منتها کسبی است که زحمت، دردسر، زندان، بدبختی و مقتول شدن آن برای مردم فقیر و بیچاره در داخل، و اسم و رسم و درآمد آن برای رؤسا و مسئولین حزبی مستقر در خارج از کشور است.
ظلم و تاریکی زندگی در ایران به خاطر وجود اهریمن حکومت آخوندی است که سایه شوم آن بر جماد و نبات، مرغ و ماهی، آدمی و پری در کل کشور گسترده است و ارتباطی به قوم و قبیله ندارد. احزاب مسلح با هدایت بیگانگان حامی با استفاده از مشکلاتی که در ایران دامنگیر همگان است با دایره کشیدن به دور گروهی از مردم به نام قومیت سعی در جدا ساختن روحی و روانی آنان از دیگران برای یارکشی و نمایش جایگاه سیاسی خود به بیگانگان برای گرفتن امکانات دارند.
از طرفی رسانههای غربی که معمولا در کار توجیه یا زمینهسازی ذهنی پذیرش سیاستهای آمریکا و اسرائیل در جهان هستند با بزرگنمایی فعالیت این گروهها میتوانند سیاستهای ساخت قبیله در ایران را پیگیری کنند. روی همه چیز حساب باز کرده بودند الا ذهنیت شهری ایرانیان و تن ندادن به این بازی. رؤسای این گروهها به تدریج دریافتهاند امیدی به محقق شدن آرزوی خام ساخته شدن کلاهی از نمد تجزیه ایران برای سر ایشان وجود ندارد، با این حال طی سالیان آموختهاند که از چاه قومگرایی و جداسری اگر آبی برای مردم کرد در نیاید حتما نانی برای ایشان حاصل میشود.
نگرانی گروههای مسلح برای کردستان شبیه نگرانی یک تاجر برای منبع درآمد و محل کسب و کار و شبیه اظهار نگرانی ملایان شیعه برای تشیّع و دین و اعتقادات مردم است. دعوت مستقل از اهالی کردستان در اوج مبارزات ملی برای شورش و طرح شعارهای مجزا از دیگر مردم ایران به قصد نمایش قدرت به بهای خون مردم کرد و برای جلب پشتیبانی بیشتر مالی و سیاسی بیگانگان است، نه تلاشی برای پیشبرد انقلاب یا حتی دیده شدن مشکلات کردستان. مگر تا به حال کدام مشکل مردم کرد را این احزاب طی دههها توانستهاند حل کنند؟ یا کدام مشکل در کردستان وجود دارد که مشابه آن در سایر نقاط کشور وجود ندارد و با وجود این گروهها شدیدتر از سایر نواحی نشده است؟
ترغیب و تحریک مردم به برافراشتن پرچمهای بیگانه تلاشی عامدانه و زیرپوستی برای ایجاد بهانه جهت تحریک حکومت به اعمال خشونت بیشتر در کردستان به نیت مطرح شدن موضوع قوم و قبیله به بهای خون مردم است. برای ایجاد تفرقه بین مردم و نمایش پرچمهای بیگانه حکومت ملایان خود پیشگام بوده و بعد از این نیز استقبال میکند. به دلیل وجود این پرچمها حکومت میتواند به بهانه تجزیهطلبی کشتار به راه بیندازد و سازمانهای مسلح هم میتوانند به بهای خون مردم کرد امکانات رسانهای و پشتیبانی سیاسی و مالی بیشتری بگیرند و البته بیگانگان میتوانند بر حقوق قوم و قبیله تاکید کنند و “ایران” را به عنوان یک کشور به حاشیه برانند. یک تبانی و مشارکت بین ملایان و گروههای مسلح و بیگانگان، حتی اگر ناخواسته باشد. اهالی ایدئولوژی در قالب هر حزب و سازمانی روی دیگر سکه آخوندی هستند و غیر از خود هیچکس را نمیبینند. در ظاهر همه چیز را فدای ایدئولوژی میکنند ولی در واقع همه چیز را فدای خود میکنند. با وجود حکومتی صالح در ایران این احزاب مسلح وابسته به بیگانه دلیلی برای وجود ندارند.
موضوع امر سیاسی در حیطه عمومی تعریف میشود. هدف یک شخص، حزب و گروه پس از عبور از خود به مردم میرسد. اگر سیاستی در راستای خیر عمومی نباشد خواه ناخواه در مسیر امیال شخصی یا گروهی قرار میگیرد. تا زمانی که بر باورهای شخصی، گروهی و حزبی اصرار وجود دارد و اشخاص و گروهها خود را شاخص و محور درستی امور ببینند در عمل عنوان مردم ایران یا مردم کردستان تنها یک بهانه برای رسیدن به منافعی خواهد بود.
اینکه حکومت آخوندی با گروههای مسلح کرد به صورت جدی وارد مبارزه نمیشود و همواره میدانی برای فعالیت در محدوده مرزها و آنسوتر در اختیار آنها قرار میدهد برای ایجاد نگرانی از تجزیه و تفرقه مابین مردم، امکان ارتباط و بده بستان با حکومت اقلیم و استفاده از ظرفیتهای مالی آنان برای انجام عملیات پولشویی و سایر تبهکاریها و به طور کلی استفاده از وجوه منفی وجود این گروههاست. معرفی چهرهها، حمایت رسانهای و مانور تبلیغاتی پیرامون این سازمانها کاملا باب طبع و دلخواه حکومت ملایان است.
هم اکنون در شرایط مبارزه با حکومت بیدادگر و خونریز اسلامی در زاهدان، شیراز، رشت، تبریز، اصفهان، تهران، کرمانشاه …که گروههای مسلح به نام حزب مردم را تحت فشار روحی قرار ندادهاند، مردم با دلی و فکری آسودهتر برای آزادی میجنگند. در سراسر ایران مردم به خونخواهی یک دختر کرد سینه سپر کردند. کثیری کشته، زخمی و روانه زندان شدهاند. مامورانی از سراسر ایران آنها را کشتند، کور و زخمی، یا روانه زندان کردند، قضاتی از سراسر ایران برای آنها حکم صادر کردند و اکنون زندانبانان و بازجویانی از سراسر ایران به آزار آنان مشغولند. هم در جمع آزادیخواهان و هم در جمع بیدادگران از هر قوم و قبیله حاضر هستند و ماجرا ادامه دارد.
تبار سید محمد حسینی شهید راه آزادی که به نماد مظلومیت و غربت کشته شدگان انقلاب مبدل شد به اعراب قریش میرسد، چنانکه تبار خامنهای، قاتل او.
روزگارانی است که نوادگان اسکندر، اعراب، چنگیز، تیمور همراه با مردمی که پیشتر ساکن این سرزمین بودند پس از آشنایی و درک مفهوم “شهر” که یک ارتقا در مسیر تکامل اجتماعی انسان و مرحلهای بالاتر از قوم و قبیله است، در این جغرافیا که ایران نامیده میشود، بدون نیاز به ذکر هیچ پیشوند و پسوند خود را “شهروند” میبینند. امروز همه در کنار هم به نام ایرانیان به عنوان گروهی از انسانهای برابر در طلب حقوق از دست رفته شهروندی علیه حکومت ملایان شیعه که با تاکید بر خودی و غیرخودی به شکلی بدوی از قبیله گرایی تکیه دارد میجنگند.
سالک ایرانشهر، پیر وفاداران، که روانش خوش باد به سنت صالحان و در مقام خیرخواهی، مردمان را به سیئات قبیله و حسنات مدینه انذار داد و به غور در مفهوم و دلایل ایجاد حقوق و قانون و مناسبات شهروندی در این سرزمین صدها سال پیش از اروپا و پاسداشت سنت گرامیداشت انسان و خرد به عنوان میراثی باستانی، یگانه و ارجمند فراخواند. زاده تبریز، ترک زبان و پارسیگو، با اصالتی عربی، از قبیله قریش و ذریه رسولالله که یادش بهخیر باد تا واپسین دم حیات به مردی در سنگر ایرانشهر از حقوق انسان دفاع کرد. زهی دلشاد مرغی کو مقامی یافت اندر عشق. رحمهالله.
دوام و بقای حکومت اسلامی بر دروغ و جنایت استوار است و تکیه گاه حکومت برای پیشبرد امور بر این اساس بیشعوری و پستی است. بسیاری از مردم با وجود آگاهی از آنچه میکنند برای لقمه نانی مجبورند به پستی تن دهند و خود را بیشعور نشان دهند. گرچه برآیند آگاهیهای فردی در قالب نیروی عظیم اجتماعی بدون توجه به بهانهها و دلایل به ناچار از کسانی که در مقابل جریان آزادیخواهی بایستند عبور خواهد کرد.
حکومت ملایان، نوجوانان و جوانانی را از میان خیل بیچارگان و خانوادههای بسیار فقیر که غالبا به دلیل آزارهای جسمی و روحی برگرفته از محیط بیرحمی و خشونت به مهمترین ویژگی شخصیتیشان مبدل گشته است با پرداختی اندک ولی مستمر به کانال حکومت هدایت و از خشم و نفرت نهفته در وجود آنان برای مقابله و کوبیدن آزادی خواهان و سایر ستمدیدگان عاصی استفاده میکند. پیشرفت در کار و زندگی و گرفتن امکانات نیز در همه سطوح به نداشتن شرم از حیوان بودن و درندگی در تقابل با مردم مشروط شده است. مانند اوایل انقلاب نیست که پایبندی به دین و اخلاق به جای مانده از تربیت پادشاهی ملاک گزینش نیروها باشد. عمده آن سرمایه اجتماعی در دفاع از کشور و مابقی به مرور در لجنزار حکومت دینی غرق شد. بندگی یک آخوند جای بندگی خدا را گرفته است و به عنوان ملاک دینداری شمرده میشود. ظلم و ستم به همراه سیاست فقیر سازی عامدانه به نیت خوار کردن مردم و ترساندن شان از قطع قوت لایموت، مطیع ساختن آنها و یارگیری از میان خیل بیچارگان و بکارگیری آنان برای ضرب و شتم و تجاوز و کشتن سایرین سیاستی است که در تمام کشور به صورت یکسان اجرا میشود و ارتباطی با قوم، قبیله، نژاد و زبان ندارد.
در همه جای کشور مثل همه جای دنیا مثل همه دورانها، مردم بر سر مسائلی با هم درگیر میشوند. حل مشکلات بین آنها با اعمال قانون میسر میشود. اشتراکات قومی، زبانی، دینی به معنی حل مشکلات مابین انسانها نیست.
دولت ایران موظف است از حقوق همه ایرانیان به عنوان شهروند دفاع کند. انقلاب امروز ایرانیان نجات شهر ایران از دست قبیله ملایان است. ایران یک شهر است. کسانی حق ندارند به دور بخشی از شهر با این ادعا که در این قسمت قبیله ما زندگی میکنند دیوار بکشند. در کانادا یا آمریکا ایرانیان، لاتینتبارها، مهاجرین آسیای شرقی، هندیها، سفیدهای اروپایی تبار، یهودیان، سرخپوستان و بقیه ساکنین میتوانند جوامع مدنی خود را داشته باشند اما هیچ گروهی حق ندارد نیروی نظامی، پلیس و دادگاه مستقل داشته باشد. قوانین شهری حاکم است، همه مردم حقوقی برابر بعنوان شهروند دارند و یک زبان آموزش برای ایجاد فهم مشترک بین شهروندان وجود دارد.
گروههای مسلح در تلاش برای قطع ریشهها و پیوندهای عاطفی مردم کرد با دیگر مردمان به نیت بهره برداری سیاسی، آنان را در خانه و “شهر” خودشان ایران مجبور به انزوا و گرفتن حس غریبی کردهاند. همه توان خود را به کار بردهاند که به مردم کرد بگویند غیر از ما همه دشمن شما هستند، و مردم کرد متحیرند که چرا باید ساير هموطنانشان که مثل خود آنان بیچاره و تحت ستم هستند دشمن آنها باشند؟
«شیرکو بیکس» رنج حاصل از این سرگردانی و پریشانی تحمیلی را با خشم و اندوه فریاد زده است:
نمیدانم چه کسی صاحب من است؟
کدام خدا صاحب من است؟
کدام شیطان؟
نمیدانم چه کسی حامی من است؟
نه آسمان به دادم میرسد
نه دنیا
نه قانون
نه ناقوس کلیسا و
نه منارهی مسجدها…
نمیدانم آخر من به که و به چه سوگند یاد کنم
نمیدانم چه کسی پناه و پشتیبان من است؟
من اکنون کوهی بیسوگندم
سوگند من دود است
حرفام، خاکستر
فریادم، خون کُشتهشدگان
و هر کوچی برایام به بیراهه است
تا کوچ هست، کوچ میکنم
تا آتش هست، میسوزم
تا آب هست، غرق میشوم
تا چاقو هست، قربانی میشوم
تا خاک هست، بیوطنام
تا کوه هست، سقوط میکنم
تا طنابِ دار هست، حلقآویز میشوم.
من پیش از موسا، آواره بودهام
من پیش از عیسا، مصلوب شدهام
من پیش از قریش، زندهبهگورم کردهاند
من پیش از حسین، سرم را بُریدهاند.
■ کاشکی نویسنده مقاله اول از همه فکتها را در مورد مسئله کورد و کوردستان ایران ذکر میکرد و بعد از نگاه کثرتگرایی مسئله را تجزیه و تحلیل می کرد. ذهن نگارنده مقاله متاسفانه از منطق ارسطویی دو قطبی مبتنی بر همسانسازی گروهها و اقوام تشکیل دهنده ایران در یک واحد ملت_دولت فارس_شیعه محور تبعیت میکند و کشور و خاک را مقدم به آزادی و حقوق انسانی میبیند. برای چند لحظه هم که شده نگارنده بایسته است خود را جای یک کورد سنی، یا عرب، یک بلوچ وحتی یک تورک بگذارد و ببینید در تاریخ صد ساله چه بر سرنوشت آنها آمده، از دست ظلم و جور شاهان و فقها و چرا آنها دست به اسلحه بردهاند، که خودشان هم نمیخواهند ولی مجبورند... مقایسه معالفارق یک کشور جهان سومی با اروپا و آمریکا؟! انصاف هم خوب چیزیه... شما اول رای تو دادی و بعد رفتهای برایش مثال ونمونه جور کردهاید!!! خسته نباشی دلاور!
یک هموطن
■ نویسنده محترم با کرد و کردستان و تاریخ و فرهنگ ان بیگانه است، گرچه دلی پر عشق به ایران دارد. نگاه اقتدار گرایانه و از بالا به ملت کرد نه تنها به تمامیت ارضی ایران کمک نمیکند بلکه ایده تمامیت ارضی را بیآبرو و ضایع میکند. سخنم در دفاع از احزاب کرد نیست، اگر با آنها تقابل سیاسی دارید مستقیم و در چارچوب سیاسی با آنها صحبت کنید. اما برای درک کرد و کردستان و حال و فضایی که درون یک خانه کرد وجود دارد سری به سنندج، مریوان، مهاباد بزنید، کردها گرم و مهماننوازند اگر درخواست کنید تا سلیمانیه شما را میبرند، حتی موصل و کرکوک و حتی کوبانی. بگذریم. طی چند صد سال اخیر بهترین رفتار با کردستان از طرف دولت دست نشانده امریکا در عراق بوده، این مایه شرم و خجالت است برای تمامی دول معاصر در منطقه. پیوند زیبای کردستان با ایران را در جنبش ژینا جستجو کنید نه در لوله تفنگ دیکتاتورها.
با درود، پیروز
■ دست شما درد نکند. خوب آسمان و رسمان را به بافتهای تا به مقصودی! برسی. از تعریف حزب تا مبارزه و مبارزه مسلحانه و دینستیزی و دنیا و شاه پرستی و ملا کوبی ...خلاصه درست و نادرست به هم بافتهای. آخر آزادیخواهی کجا به فدرالیسم یا حاکمیت مردمی تباین دارد؟ در آمریکا مگر فدرالیسم حاکم نیست... در آلمان و انگلیس و حتی هند فدرالیسم حاکم نیست؟ کجا در این کشورها جداییطلبی آواز داده میشود؟ همه استانها در آمریکا و آلمان و انگلیس و هند متحد و یک پارچهاند و در عین حال همه استانها هم از آزادی قومیت و زبان و فرهنگ خود سود می برند. انگار شما به بهانه یکپارچگی یاد استعمار افتاده اید... روز خوش!
اکرم
■ نه به باره، نه به داره، اسمش خاله ماندگاره. هنوز که خبری از آیندهی ایران و اینکه اگر مردم در این مصاف با جهل و جنایت پیروز شوند چه روش حکومتی را ترجیح میدهند، شما خواستار پوزش از پادشاه ایران شدهاید؟ بگذریم که آسمان و ریسمان را به هم دوختهاید که ثابت کنید، کردستان، چشم و چراغ ایران، سرزمین جداسرهاست. واقعا که تصور شما از مردم خیلی از ج.ا. فاصله ندارد. شوخیتان گرفته است.
ایرانی
■ وقتی فقط قصد و غرض برای عرض اندام سیاسی طرفداری از شخص یا نظامی باشد که فاقد مشخصه های دموکراتیک است حاصل جز نشان دادن پوسیدگی استخوان چنین نظریه هایی نخواهد بود. سلطنتطلبی و پادشاهیخواهی مد روز چیزی جز پرخاش این روزها در چنته ندارد.
جناب پهلوی وقتی کنار آقای مهتدی نشست و با دیگران در منشور به ایشان امتیاز داد گویا از نظر شما تبعیت نکرد و حالا شما با قاتی کردن دوغ و دوشاب معلوم نیست به جنگ کدام آسیاب بادی میروید. انتقاد و رد نظریات احزاب کردی راجع به مسائل سیاسی و اجتماعی کردستان امری ست جدا از شهروندان کردمان در سراسر ایران. معلوم نیست که چرا در مورد مسئله اقوام و حق خودگردانی و تمرکز زدایی که کاری ست تخصصی و باید با روشهای علمی و دمکراتیک پاسخ گرفته و برایش راه حل ارائه شود هر کس بدون تخصص و بدون پشتوانه علمی لازم به خود اجازه ورود به آن را میدهد.
برای دفاع از رضا پهلوی و نظام پادشاهی این همه زحمت بیهوده و نامربوط لازم نبود اگر احزاب کردی برای تبلیغ قصد تسخیر کردن جنبش به نفع خویش را دارند رضا پهلوی هم دست کمی از آنها ندارد.
این نوع نوشتهها میتوانند به قومگرایان مواد لازم را برای نشان دادن “قوم یا ملت مجهول فارس” داده و افراد ناآگاه را به سویشان جلب کند. توصیه میکنم که نویسنده مقاله شکایت را خدمت اعلیحضرت برده که هم صباحی کنار احزاب کردی مینشیند و هم پای دیوار ندبه میایستد لابد برای توبه از اشتباهاتش. اگر جناب رضا پهلوی دمکراتاند و میخواهند شاه مشروطه شوند بهتر است وارد حزب مشروطه شده و در داخل یک تشکیلات حزبی امر سیاسی خویش را دنبال کنند ولی وی انگار خود را عقابی بلند پرواز میداند که باید بر فراز همه پرواز کند ولی متاسفانه کارهایشان به کرکس بیشتر شباهت دارد.
با درود سالاری
■ کوبیدن بر طبل هراس از تجزیه طلبی، حرکتی غیر از فرار به جلو از سوی حاکمان غیرمنتخب نیست. در پرتو شایستهسالاری برآمده از قانون اساسی فدرال در عراق که قلب ایرانشهر محسوب میشود، هماکنون دو وزیر کرد در کابینه حضور دارند: دکتر فؤاد حسین، اهل خانَقین، دکترای روابط بینالملل از دانشگاه Wageningen هلند، وزیر خارجه از حزب دمکرات کردستان؛ و دکتر خالد الشوانی، اهل کرکوک، دکترای حقوق از دانشگاه المنصوره مصر، وزیر دادگستری از اتحادیه میهنی کردستان. افزونتر اینکه هر دو وزیر سابقه حمایت از جدایی اقلیم کردستان از عراق را هم در کارنامه سیاسی خود داشتهاند. بگذریم که در پرتو همین قانون اساسی فدرال، برای نخستین بار یک ترکمان به وزارت دفاع میرسد و اقلیت مسیحی در کشوری که شعار روی پرچمش “الله و کبر” است با دو وزیر در کابینه مشارکت دارند.
با سپاس/ فرداد
■ از بزرگورانی که لطف فرموده و نظر خود را در مورد دیدگاه ابراز فرمودهاند سپاسگزارم. موضوع مقاله ارتباطی با ویژگیهای مردم کرد که گروهی از انسانهای خردمند و کاملا شبیه سایر انسانهای حاضر در ایران و انسانهای دیگر نقاط جهان هستند ندارد. هیچ گروهی از گروه دیگر بهتر یا بدتر نیستند. همه به یکسان انساناند. به گمانم برخی از بزرگوران این دیدگاه را از زاویه قومی و حزبی قضاوت فرمودهاند. در صورتیکه موضوع من انسان است و پادشاهی را سنگر مناسبی، به ویژه در این جغرافیا برای دفاع از آن میدانم.
آرزوی سلامتی برای گرامیان/افشین افشار
■ آقای افشار، مرسی از این جوابیه کوتاه. تمام مقاله بلند شما بسط بیهودهی همین خط آخری است که پادشاهی را سنگر مناسبی برای دفاع از انسان (بخوان منافع امثال ثابتی) میدانید، حال چرا چند کیلو کاغذ و مرکب مصرف کردهاید که این را بگویید، پرسشی است بیپاسخ. در ضمن شگرد اتهام تجزیهطلبی به اقوام ایرانی توانسته جمهوری اسلامی را سر بزنگاههای مهم تاریخیاش، به کمک کشتار نجات دهد ولی این جمهوری مستقر است، برای به پادشاهی رساندن رضا پهلوی که مستقر نیست باید شگرد دیگری تدارک دید.
ایرانی
■ زدن بر چسب تجزیه طلبی به اقوام ایرانی حربه دیکتاتور ها و اقتدار گرایان است چه پادشاهی خواه هان و چه طرفدارن ولایت فقیه و حکومت دینی. این تنها یک روی سکه است ولی از آن سو اگر به نوشتههای بعضی از نمایندگان خودخوانده این اقوام نظری انداخته شود خواهیم دید که آن طرف سکه نیز جعل مفاهیم و وقایع تاریخی برای اثبات خویش نقش بسته و روشی ست که آب به آسیاب اقتدار گرایان میریزد. به عنوان نمونه به این بخش از مقاله “انقلاب ژینا خیزشی علیه از خودبیگانگی” “شمارە ۸۴۶ کوردستان” ارگان حزب دموکرات کوردستان ایران توجه کنید:
(انقلاب ژینا تبلور خواست آزادیخواهی، تقابل با از خودبیگانگی زن کورد در حوزە فردی و سیاسی بود، در حوزە فردی تلاشی بود برای رهایی زن از چنگال و حصار نگاه ایدئولوژیک حکومتی بە صورت نفی حجاب اجباری از طریق تن ندادن بە حجاب بە مثابە فرم حکومتی، آتش زدن روسری و پسزده هویت حکومتی- دینی از زن کورد. در حوزە سیاسی خیزش فموناسیونال کورد بود، مبارزەای در راستای تحقق آزادی ملی، پس زدن هویت جعلی غیرکورد و تلاشی برای خودهویتبخشی ملی از دریچە اندیشی زن کورد. انقلاب ژینا در حوزە گفتمانی موجد و مروج گفتمان آزادیخواهی بە مثابە تلاشی مستقل و سوبژکتویستی جهت بروز خودی از زن کورد در چارچوب هویتی کورد، بنابراین میتوان گفت کە این انقلاب گفتمان، رقیب گفتمانی حکومتی است. انقلاب ژینا در واقع پسزدن همە محصولات فرهنگی تحمیلی حکومت بنیادگرا، سنتی، مردسالار و فارسسالار است توسط زن کورد، تلاشی برای تولیدات فرهنگی مستقل بر اساس ارزشها، هنجارها و نرمهای کوردی و تثبیت پلورالیزم رادیکال ملی در ژئوپلتیک ایران.)
آیا از این نوع نوشتهها بوی ناخوشایند ناسیونالیسم و شوونیسم قومی بر نمی آید؟ این پراکندن تخم نفاق نیست همان کاری که در انجامش اقتدار گرایان تبحر دارند؟
با درود و احترام سالاری
| ||||||||
ايران امروز
(نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايتها و نشريات نيز ارسال میشوند معذور است. استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024
|