سه شنبه ۱۳ آذر ۱۴۰۳ - Tuesday 3 December 2024
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sun, 23.04.2023, 15:30

انقلاب ما نیاز به چه سیاستمدارانی دارد؟


پرویز هدایی

اوتانت (دبیرکل سازمان ملل متحد): پرزیدنت ناصر، جو خصمانه‌ای در شهر قاهره بر علیه اسرائیل حاکم است، همه جا فریاد می‌زنند: «یهودیان را به دریا بریزید»، آیا مردم فکر نمی‌‌کنند، چه کسانی را می‌خواهند به دریا بریزند، اینها تازه از کوره‌های آدم‌سوزی هیتلر نجات یافته‌اند. به‌علاوه با اندکی هوشیاری درمی‌یابیم که حذف اسرائیل که کشوری شناخته شده از سوی «سازمان ملل» است، امری است محال.
پرزیدنت ناصر: آقای دبیرکل، جو اینگونه است، اگر من هم ممانعت کنم، آنها مرا هم به دریا می‌افکنند.

این بخشی از مذاکرات دبیرکل سازمان ملل متحد با رئیس جمهور مصر چندی قبل از شروع «چنگ شش روزه» بین اسرائیل و اعراب در بهار ۱۹۶۷ بود. چند هفته پس از آن هنگامی که اسرائیل از قطعی و قریب‌الوقع بودن حمله مصر و متحدانش مطمئن گشت، با یک حمله پیش‌گیرانه و برق‌آسا عملا ستون فقرات ارتش‌های مصر و سوریه را درهم شکست و بدین‌گونه حادثه‌ای رقم خورد که تا هم اکنون یعنی بیش از ۵۰ سال است که سایه‌اش را بر سر خاورمیانه افکنده است. اینگونه حوادث را در تاریخ جهان و خاورمیانه کم ندیده‌ایم؛ آنگاه که سیاستمداران به جای آنکه با قلبی گرم و مغزی سرد به تجزیه و تحلیل حوادث بپردازند، خود را به جو حاکم در افکار عمومی می‌سپارند، جوی که گاه خودساخته است.

و اما درست بر خلاف آن، هنگامی که گروهی از سیاستمداران دانا و ملی پا به عرصه گذاشته و با عزمی آهنین و تحلیلی درست از اوضاع، کشور را به سوی شاهراه سعادت رهنمون گردند، فرشته سعادت روی می‌نماید. نمونه برجسته آن در تاریخ معاصر کشورمان نهضتی است که از سال ۱۳۰۰ گروهی از روشنفکران و سیاستمداران آن روز ایران، به سردمداری سردار سپه فروغی، در راستای مدرنیته و مدرن‌سازی ایران برپا کردند که برای چند دهه کشور را در مسیر سازندگی قرار داد.

در مصر ۱۹۶۷ هم اگر به جای «ناصر» با توهمات افراطی ناسیونالیستی که رویای سرزمین عرب از نیل تا خلیج فارس را در سر می‌پروراند، سیاستمدار شجاع و با درایتی چون «انور سادات» زمام امور را در دست داشت که ضمن دفاع از تمامیت ارضی کشورش، در رویای آبادی، بهبود وضعیت رفاهی مردم و مبادلات سازنده با همه همسایگان از جمله اسرائیل بود، اکنون به جای مصری که هنوز از فقر و کمبود منابع مالی در رنج است، شاهد یک اسرائیل ضرب در دو بودیم.

جنبش «مهسا» نیز اکنون دقیقا در چنین بزنگاهی است. یا ما می‌توانیم با دانائی و شهامت در رابطه با مسائل پیش رو تصمیم‌گیری کنیم و طاعون ج.ا. را با اتحاد همه نیرو‌های سکولار دموکرات از سر راه انقلاب ایران برداشته به سعادت و آبادانی کشور همت گماریم و یا خود را با دگم‌های نابخردانه مشغول می‌داریم و بدین نکبت همچنان اجازه حیات می‌دهیم.

آری، ما می‌توانیم ماه‌ها و یا حتی سال‌های متمادی دیگری به تبلغات پوپولیستی علیه هم و یا بحث بر سر تفاوت مابین «تمامیت ارضی» و «یکپارچگی سرزمینی» و یا اینکه چه کسی جایش در اتوبوس است بگذرانیم و همین‌جا درجا بزنیم و لعن و نفرت نسل‌های آینده را برای خود بخریم، یا با تعقل و به‌دور از پوپولیسم به مسائلی چون «اتوبوس انقلاب»، «تمامیت ارضی» و به اصطلاح «جمهوری‌خواهان ترسیده از بازگشت کابوس سلطنت» بنگریم.

تمامیت ارضی و احزاب کرد

اگر گفتند دامن هم بپوش و برای امضا قرارداد صلح بیا، تاخیر نکن.(توصیه لنین به تروتسکی در رابطه با پیمان برست ـ لیتوفسک)

این امر است بدیهی که برای همه اقوام ایرانی مهمترین هدف آزادی تمام ایران و برپائی یک دولت دموکرات و سکولار است و بدون تحقق این هدف نه فارس، نه کرد، نه آذری می‌تواند سعادتمند گردد، و دوستان کرد ما هم از سویی به حق مدعی هستند که ایران میهن ماست و ما شاید از هر ایرانی، ایرانی‌تر هستیم و از دیگر سو آقای مهتدی (دبیرکل کومله)، که نسبت به بسیاری از هم ولایتی‌های خود معتدل‌تر است، می‌گوید پشت ذهن هر کرد رویائی نهفته است: «دولت مستقل کردستان» (در چند مصاحبه متفاوت). بدیهی است که این دو گزاره با هم تطابق ندارند.

اجازه دهید موضوع را نه ایدئولوژیک بلکه به عنوان یک مسئله که خواهان حل عملی آن هستیم بنگریم، تا هموطنان کرد ما در فردای پیروزی احساس سعادتمندی کرده و در چارچوب ایران متحد، سرزمین خود (استان کردستان) را اداره کنند.

می‌دانیم که شرایط کنونی منطقه و جهان و به‌ویژه خاورمیانه در کمتر جایی اجازه جدا شدن بخشی از سرزمینی را می‌دهد، والا باید منتظر غرق شدن همه‌مان در دریای خون باشیم که جز فلاکت و بدبختی را به بار نمی‌‌آورد. آیا تجربه عراق در دو دهه گذشته به اندازه کافی هشدارآمیز نبوده؟ آیا مثلا تمام آلمانی‌ها در یک کشور زندگی می‌کنند؟ البته که نه، بلکه عمدتا در آلمان، اتریش، سوئیس و ایتالیا (فراموش نکنیم که هیتلر و نیروهای سیاسی مشابه او تحت عنوان ظلم به اقلیت آلمانی در دیگر کشور‌ها چه توحشی را در گذشته سازمان‌دهی کرده‌اند). از سوی دیگر نمونه‌هایی چون سوئیس را داریم که در آن آلمانی‌زبان در کنار فرانسوی‌زبان و ایتالیایی‌زبان و دیگر اقوام زندگی سعادتمندانه‌ای را دارند.

به‌علاوه می‌توان از دوستان کرد که خود را از هر ایرانی ایرانی‌تر می‌دانند، البته در این نظر تنها نیستند و بسیاری از نشریات اروپا و امریکا با آنها هم‌نظرند، پرسید: چرا باید با مطرح کردن این «رویاهای شیطانی» از سویی به مهمترین امر در مبارزه تمام ایرانیان یعنی جبهه واحد برای عبور از جمهوری اسلامی ضربه زنیم از دیگر سو سعادت و نیک‌کامی را از کرد‌ها هم دریغ داریم؟ آیا این شباهت عجیبی به هذیان‌گویی‌های «جمال عبدالناصر» در گفتگو با دبیرکل سازمان ملل ندارد؟ آیا نمی‌‌بینیم توپخانه تبلیغاتی رژیم بدون مکث خود را بر مسئله تجزیه‌طلبی متمرکز کرده؟ آیا در این شرایط برای احترام به خون مهسا‌ها هم که باشد نباید از ادبیات گذشته فاصله گرفت و زبانی هماهنگ‌تر با کل جنبش را انتخاب کرد؟

از سوی دیگر باید به دوستان ملی‌گرا و مشروطه‌خواه گفت: دوستان عزیز، روشن است آنچه برای ما در حال حاضر اولویت درجه اول دارد، تشکیل جبهه‌ای از تمام نیروهای دموکرات سکولار برای عبور از جمهوری اسلامی است، بقیه مسائل همه در رده‌های بعدی اهمیت قرار دارند.

به دیگر سخن اگرچه در میان هموطنان کردمان، همچون نواحی دیگر ایران، جریان‌های متوهم و «متاثر» هم وجود دارند، اما باید به درک و فهم اکثریت این هموطنان اعتماد داشت. آخر آنها در فردای پیروزی به کجا می‌خواهند بروند؟ در کجای خاورمیانه جدایی برای‌شان ممکن شده؟ کرد‌ها در هیچ کجای منطقه اختیاراتی بیش از «اقلیم کردستان عراق» نیافته‌اند. آیا از کردهای عراقی جز چند صباحی کوتاه زمزمه‌های جدایی‌خواهی شنیدیم؟(اشاره به پروسه‌ای ست که در ۲۰۱۷ منجر به برگزاری همه‌پرسی استقلال کردها شد)، اما چنانکه شاهد بودیم این زمزمه به سرعت به خاموشی گرایید. به‌علاوه چنانکه ذکر شد در چهار گوشه جهان ایران را موطن اصلی کرد‌ها می‌شناسند.

چند اتوبوس با هدفی مشترک

با تشکیل گروه «همبستگی» تصور عمومی بر آن بود که با گسترش آن، به‌زودی نه تنها جنبش مهسا سخنگویان خود را در سطح جهانی می‌یابد، بلکه این گروه به شکل یک سازمان جا افتاده، حرفه‌ای با کارگروه‌های خود تثبیت می‌شود. چرا که با توجه به شتاب جنبش در داخل کشور و ضرورت آمادگی برای پاسخ گویی به موج بعدی در هفته‌ها و ماه‌های آینده قطعا گسترش این گروه و گروه‌های مشابه در دستور کارست.

اما با توییت شاهزاده رضا پهلوی در ۱۰ آوریل آشکار شد که گروه در حال حاضر توان گسترش بیشتر را ندارد و شاید بهتر باشد که ایده «یک اتوبوس» را با «چند اتوبوس به مقصدی واحد» جایگزین کرد. به این ترتیب با رقابت سازنده مابین گروه‌ها حتی می‌توان به کارآرایی بالاتری نیز دست یافت.

در حال حاضر می‌توان تصور کرد این گروه‌ها دو وظیفه اصلی را برعهده دارند:

۱ـ سخنگویی جنبش در سطح بین‌المللی(تماس با دول و سازمانهای جهانی برای رساندن صدای جنبش).
۲ـ حمایت مادی و معنوی از جنبش داخل کشور(نظیر صندوق اعتصابات، حمایت مادی و معنوی از خانواده زندانیان).

آنچه که در رابطه با شکل جدید سازمان‌دهی(چند اتوبوس) به خصوص حائز اهمیت است، هماهنگی بین تیم‌هاست و اینکه مثلا کدام تیم مسئولیت هماهنگی با کدام کشور را و یا تعقیب چه مسائلی را به عهده می‌گیرد). به علاوه بسیار مهم است که تیم‌ها واقعا در یک راستا عمل کنند و این به معنای تاکید بر نقش شاهزاده به عنوان هماهنگ کننده تیم‌هاست.

پس دوستان، بیدار و هوشیار باشیم، فرصت‌های تاریخی کمتر تکرار می‌شوند، اگر همچون اعراب دهه ۱۹۶۰ خواب‌آلود و هذیان‌گو با آن مواجه شویم، دهه‌ها باید با درد آن سرکنیم، اما اگر چونان روشنفکران عهد رضا شاه خردمندانه به استقبال آن رویم، حداقل دهه‌ها روی ترقی و سربلندی را می‌بینیم.


نظر خوانندگان:


■ سلام... بسیاری از نوشته‌ها متین...اما! چرا برای تایید حرفتان ناصر را به لجن می‌کشید؟ اولا که گفته‌اش با اوتانت که چیز بدی نبود... دوم چرا سادات را این همه بالا برده‌اید؟ ایشون هم در دوره زمام‌داری‌اش نه دموکرات بود و نه هم اقتصاد را بهبود بخشید. تنها معامله‌اش با اسراییل مفید بود که آنهم مفیدتر می‌توانست باشد. به هر حال مثالتان از دو شخص شکست خورده، جالب نبود!
فرمایشات دیگرتان متین. باید همه متحد شوند... هر حزب و گروهی توی اتوبوس خودش با یک شعار واحد. اما ...باز هم اما! مگر خارج نشینان بی‌درد از اتحاد چیزی میفهمند، نه به خدا هیچ نمی‌فهمند. بله می‌نشینند، نقشه می‌چینند، مقاله می‌نوسند، از هم انتقاد می‌کنند، متحد می‌شوند و سپس انشعاب می‌کنند. همین! نشستند و گفتند و رفتند!
با تشکر، اکرم


■ با درود، با وجودی که با نظر خانم اکرم در مورد سادات موافقم و ایرادی است که به این نوشته وارد است ولی نباید شعارهای ناصر که زندگی چندین نسل مصر را نابود کرد و مصر را از کشوری قدرتمند عرب به یک پادوی غرب تبدیل کرد، احساساتی شویم. یک سیاستمدار خوب شرایط را می‌سنجد و با تحلیلی درست بیشترین استفاده را از شرایط برای مردم کشورش می‌کند نه با شعارهای توخالی (نمونه‌اش را ۴۴ سال است که در ایران داریم) احساسات مردم عامی را بر می‌انگیزد و از خود بتی نزد مردم می‌سازد و آنها را و کشور را به خاک سیاه می‌نشاند. داستان دزد و سگها نوشته نویسنده شهیر مصری بسیار خوب ۶ سال قبل از جنگ سه روزه سرنوشت ناصر و شعارهایش را در شکل یک داستان پیش‌بینی کرده است. سعید مهران شخصیت اصلی این داستان خود ناصر است که عاقبت در گور توهمات خود افتاده و از پای در می‌آید و البته به قول نویسنده، بی‌مبالات، بی‌مبالات. و اما ما ایرانی‌ها متاسفانه معنی همبستگی را همه با من می‌فهمیم و رضا پهلوی با وجود سپری کردن بیش از ۲/۳ زندگیش در غرب از همین مفهوم پیروی می‌کند. بی‌مبالات، بی‌مبالات!
ایرانی


■ دوست گرامی ایرانی،
با شما در بخش بزرگی از اظهاراتتان موافقم، بخصوص درباره «حبیب محفوظ» و رمان «دزدها و سگها» ، اما در مورد سادات لطفا به توضیحاتم به اکرم خانم نگاه کنید، امید که قانع کننده باشد.
با احترام، پرویز


■ با درود اکرم خانم گرامی،و با تشکر در رابطه با کامنت شما، چند نکته:
۱ــ من «پرزیدنت ناصر» را به لجن نکشیدم، بلکه جنبه دیگری از شخصیت او را که کمتر دیده شده به نمایش گذاشتم، جنبه ای که متاسفانه در میان پاره ای از سیاستمداران اپوزیسیون ایران هم مشهود است. «پرزیدنت ناصر»البته با کسانی که اکنون در ایران بر سریر قدرت نشسته اند قابل مقایسه نبود و نیست، زیرا او و جنبش«ناصریسم» در انزمان حرکتی مثبت بود وشرکت زنان در حرکات اجتماعی راتشویق نموده و سطح رفاه مصریان بالاتر و اشکال گوناگون هنر شکوفا گردیدند(نمونه بارز آن عصر جمعه هنگامی که ام کلثوم از رادیو قاهره میخواند، سراسر جهان عرب ،از بغداد تا شمال افریقا، در سکوت ملکوتی فرومیرفت)، بعلاوه ناصریست ها کانال سوئز را از تصرف انگلیس درآوردند، اما باید به جنبه های منفی«ناصریسم» توجه داشت: ناصر در رویای دولت «واحدعرب» از نیل تا «خلیج عربی» بود در تبلیغات قاهره خوزستان، «عربستان» نامیده میشد و چنانکه در مقاله ام ذکر شد او به هیستری « ریخن یهودیان به دریا » و نابودی اسرائیل شخصا دامن میزد. من تعجب میکنم که شما سخنان او را در گفتگو با دبیرکل سازمان ملل متحد مثبت ارزیابی میکنید، ظاهرا فراموش میکنید که «پوپولیست ها» در بسیاری موارد سعی میکنند سخنان خود را به نام و از جانب مردم بگویند و بعد مدعی شوند که مردم چنین میخواهند و من هم تابع مردم هستم( چنانکه خمینی در یکی از اولین حملات خود به لباس زنان چند هفته پس از فاجعه ۵۷ مدعی شد نمیشود که زنها مثل دوره پهلوی «لخت»بروند کنار دریا،«مردم پوست شما را میکنند» )، داستان ناصر وبه دریا ریختن یهودیان هم همینگونه بود.
۲ــ در مورد «پرزیدنت سادات»: ناصر پس از شکست در جنگ شش روزه ، تاکتیک جنگ فرسایش را علیه اسرائیل ر پیش گرفت(شاید شبیه روش نه جنگ نه صلح ایران بر علیه امریکا در سالهای اخیر)، اما سادات پس از دست گرفتنن زمام امور در سال ۱۹۷۰پیشنهاد مشخصی به اسرائیل برای ترک مخاصمه و بازگشت به مرزهای قبل از۱۹۶۷ را داد و چون باعکس العمل سازنده ای از سوی اسرائیل مواجه نشد، در یک عملیات نسبتا موفق در ۱۹۷۳اسرائیل را مجبور به مذاکره نمود که در نهایت منجر به قرارداد کمپ دیوید و پسگرفتن صحرای سینا کرد و به این ترتیب شکست ۱۹۶۷ برای مصر جبران گردید، اما مخالفت احزاب مصر به خصوص اسلامگرایان با کمپ دیوید که به دستگیری بیش از ۱۰۰۰ نفر انجامید و همچنین فساد مالی که در سالهای آخر سادات رواج یافت، مسئله دیگری است که نمیتواند بر خدمات او سایه جدی افکند.
با احترام، پرویز




نظر شما درباره این مقاله:









 

ايران امروز (نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايت‌ها و نشريات نيز ارسال می‌شوند معذور است.
استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024