سه شنبه ۱۳ آذر ۱۴۰۳ -
Tuesday 3 December 2024
|
ايران امروز |
«گفتوگوهایی برای گذار به دمکراسی سکولار در ایران»
دانشگاه استنفورد، در روزهای پنجم و ششم فروردین ۱۴۰۲ (۲۵ و ۲۶ مارس ۲۰۲۳)، میزبان همایشی بود با عنوان «گفتوگوهایی برای گذار به دمکراسی سکولار در ایران». برنامه که بههمّت گروه ایرانشناسی دانشگاه استنفورد، شبکهٔ تخصصی - مدنی گذار و گروه کای (کارآفرینان ایرانی) سامان یافته بود، و در ۱۸ پانل مستقل با ۶۸ شرکتکننده، و ۸ میزگرد بحث و تبادلنظر، چنانچه از نامش برمیآید، سرتاسر در قالب گفتوگو پیش رفت.
سامانهٔ گذار، همایش را گردهمآییِ «بیش از ۱۰۰ استاد دانشگاه، کارآفرین، چهرهٔ فرهنگی، و فعال سیاسی و اجتماعی با عقاید مختلف»، و هدف برنامه را تلاش در مسیرِ ساختن بستری برای ارائهٔ دیدگاههای متکثر با امید به طرح «راهکارهای فراگیر و متنوع علمی-عملی برای رسیدن به ایرانی دمکراتیک و سکولار» تعریف کرده است.(۱)
یادداشت زیر، روایتی است از مشاهدهٔ بخشهایی از این همایش از بیرون، مطالعهٔ فهرست برنامهها همراه با توضیحِ مختصرِ سامانهٔ گذار، و مقایسهٔ نکاتی در این مجموعه با گردهمآیی ۶۰ شاعر و نویسنده در سال ۱۳۵۶ خورشیدی برای شماری سخنرانی و شعرخوانی، در باغ سفارت آلمان در تهران- برنامهای به پیشنهاد کانون نویسندگان ایران و با میزبانی انستیتو گوته، که به «ده شب شعر انستیتو گوته» یا «ده شب» معروف است.(۲)
«ده شب» و همایش گذار، با یک فاصلهٔ ۴۶ ساله، پذیرای افکار و سخنان حدود ۶۰ تن از منتقدان و مخالفان نظام سیاسی وقت ایران بودند.
پسزمینهٔ دو برنامه، از چشماندازهایی، سخت متفاوت است. «ده شب» را کانون نویسندگان برگزار کرد و به اعضای خود اختصاص داد. برنامه در جغرافیای ایران و زیر سایهٔ نظارت دولتی سامان گرفت. رحمتالله مقدم مراغهای، مترجم و عضو کانون نویسندگان ایران، در بازگشایی «ده شب»، پیرنگِ برنامه را فرهنگی، و برای ستايش آزادی و پرداختن به مشکلات نويسندگان و شاعران در غيبت آزادی بيان تعریف کرد.(۳)
«ده شب» به روی عموم باز بود. مخاطب پُرشمار داشت، و شاید ازجمله به همین دلیل، تصویر بخشی از جامعهٔ ایرانِ سال ۵۶ را هم میشود در واکنش حاضران در برنامه دید؛ و باز شاید به همین دلیل، مطالب ارائهشده در «ده شب»، ساختار تخصصی و دانشگاهی نداشت.
برگزاری «ده شب شعر انستیتو گوته»، با همهٔ نقدهایی که میشود به شیوهٔ اجرایش داشت، یک حادثه در تاریخ همروزگار ماست. حادثهای که تکرارش، با درسها و عبرتهای آموخته از اجرای نخست، دستکم برای من، فکر و امیدی پابرجاست.
تلاش این متن، با درک و در نظر داشتن تفاوتهای زمینهای این دو رویداد، بازنگری چند مورد سزاوار درنگ است.
در میان ۶۰ سخنران «ده شب»، نام سه زن دیده میشود. نخستینشان سیمین دانشور است که رئیس وقت کانون نویسندگان بود و حضورش بهعنوان سخنران نخست، بیچونو چرا و بهنوعی معرّف کانون.(۴) هرچند هنگام معرفی، او را، ازجمله، «یادگار جلال آلاحمد» خواندند.
حضور ۲۸ پانلیست زن در همایش گذار، تا اندازهای اقتضای تحول زمانه و جهان است و تا اندازههای بیشتر نتیجهٔ رهیافتِ اندیشیدهٔ برنامهگذارانی که زمانه را شناخته و با آن پیش آمدهاند. ایرانِ سال ۱۳۵۶ نیز ایرانِ بهسرعت پیشرونده در مسیر تجدد و درنتیجه بالیدن زنان بود. نگاهِ بهاصطلاح “سیاسی” مخالفان دولت به همهچیز، ازجمله تاریخ و فرهنگ، بر تلاشها و دستاوردهای نهادهایی مانند سازمان زنان بسته، با زنان آگاه و پُرتوانِ فعال در آن، «دشمن»، و بهناگزیر از تحولات زمانه عقب بود.
تصویر دیگرِ بالیدن جامعهٔ ایرانی را در تغییر ساختار برنامه از سخنرانیهای فردی برای جمع -در «ده شب»- به گفتوگوی چند تن در هر بخش برنامه، و پرداختن به پرسشهای حاضران، پس از هر بخش -در همایش گذار- نیز میتوان مشاهده کرد.
دکتر عباس میلانی در بازگشایی برنامه از ارزش و اهمیت گفتوگو در مقایسه با تکگوییِ سخنرانی یاد کرد و گفتوگو را زمینهٔ یافتن زبان مشترک برای برکشیدن اندیشهٔ سنجیده و منظم و سازمانیافته برای ساختن جامعهٔ دمکراتیک، و تکگویی را نوعی موعظه خواند که جز به استبداد نخواهید انجامید.(نقل به مضمون)
«ده شب»، بهرغم ادعای برگزارکنندگانش، حتی در ساختار، نشانی از «پشتیبانی از آزادی بیان» نداشت، و تقریباً با هر سخنرانی (با استثنایی پررنگ دربارهٔ سخنان بهرام بیضایی)(۵) از «پیرنگ فرهنگی»ِ تصویرشده در شب نخست فاصله گرفت. چیرگی ذهنیت چپ و بیش از آن اسلامی در متون ارائهشده در «ده شب» چنان است که جعفر کوشآبادی، شاعر مارکسیست، در شعرش از امام دوازدهم شیعیان میخواهد برای نجات ایران شتاب کند.
اغراقهای شگفتیآور سخنرانان دربارهٔ وضعیت “نابهسامان” کشور، با ادعاهای غیرِمستند و ادبیات تند، شعارگونه و برانگیزاننده، مانند سخنرانی شمس آلاحمد و شعرخوانی سعید سلطانپور، تقدیم سخنان و شعرهای متعدد به امامان شیعه و فلسطین، بهکار گرفتن آیات قرآن و احادیث پیغمبر مسلمانان برای مستدل کردن یک سخن، غربستیزی و نسبتدادن مشکلات فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و تاریخی ایران به “استعمار غرب”، و واکنش مثبت و مشوّق جمعیتِ گاه دههزار نفرهٔ مخاطب به شعارهای تندتر، یک تصویر از جامعهٔ ایران آن روز هم هست. یک تصویر از میان تصاویر بسیار از جمعهای دیگر.
همچنانکه همایش گذار و واکنش برخی به برنامههایی که هنوز ندیدهاند، تصویری است از جامعهٔ ایرانی برون مرز در میان تصاویر بسیار. تصویری از همسویی برنامه با تعریف برگزارکنندگانش، ازجمله در گِردِهم آوردنِ عقاید مختلف، ارائهٔ دیدگاههای متکثر و طرح «راهکارهای فراگیر و متنوع علمی-عملی برای رسیدن به ایرانی دموکراتیک و سکولار». دعوت برگزارکنندگان از احزاب و افکار و نظامهای ارزشی راست و میانه و چپ، سخنگویانی از جنبشهای مدنی متعدد، مانند جنبش زنان و جنبش کارگری، باورمندان به ادیان و مذاهب گوناگون، و شخصیتهایی از اقوام و فرهنگهای گونهگون ایران، «پشتیبانی از آزادی بیان» در رفتار و کردار است.
همایش گذار برنامهای فرهنگی و علمی تعریف شد و برنامهای فرهنگی و علمی باقی ماند. گزارشهای علمی صاحبنظران دربارهٔ ایران، با ذکر آمار و نمودارهای دقیق بر اساس دادههای آماری، در حد امکانِ دسترسی به مطالعه جامعهٔ ایرانی ساکن جغرافیای وطن، تنظیم شده بود، که بهنظرم، از نگاه هر انسان منصف، بر دامنزدن به هیجانهای آنی ترجیح دارد.
بر اساس نظرسنجیها و دادههای آماری ارائهشده در این برنامه، درصد بالایی از مردم ایران، «گذار» را ضرورتی میدانند که جامعه بیش از هر زمان خواستار، و آمادهٔ پذیرش و فرهنگسازی پیرامون چالشهای آن است. همایش گذار، ازجمله پانلهایی برای بازخوانیِ تفاوت بین «پدیدهٔ گذار» و خواست یا نیاز به گذار، و دانش و تجربهٔ آنها که بازسازی جوامع پس از دورانِ گذار را مطالعه کردهاند، برگزار کرد.
پرداختن به گذار دمکراتیک به جامعهای عرفی، دسترسی مردم به اطلاعات و برقراری گفتوگو بین سرمایهگذاران، مدیران صنایع، کارآفرینان، پژوهشگران در گسترهٔ اقتصاد و کوشندگان حقوق بشر، و پرداختن به پیشینهٔ فرهنگی تلاشهای فردی و جنبشهای اجتماعی در ایران، از زمینههای در مدار توجه برگزارکنندگان این برنامه بود.
یک تفاوت بزرگ با پیامدهای بلندمدت در این دو حادثه، که بیش از برگزارکنندگان برنامهها به زمان و مکان وابسته است، تصمیم دربارهٔ انتشار هر برنامه و پوشش خبری آن است. «ده شب»، به دستور سازمان امنیت اجازهٔ پوشش خبری مستقل رسانهها را نیافت. سیروس علینژاد، تنها روزنامهنگاری که بهرغم این محدودیت گزارشی از «ده شب» را در روزنامهٔ «آیندگان» کار کرد، برای مدتی از نوشتن محروم شد. متن سخنان ارائه شده در برنامهها نیز تا سال ۱۳۵۸، آن هم تنها یک بار و در شمارگان بسیار اندک، اجازهٔ چاپ نگرفت.
«ده شب» تکصدای مخالف و معترض و پُرشوری بود که جسارتِ نشستهای پُرشور دیگر را برانگیخت، و در ارزیابی برخی تحلیلگران نخستین جرقهٔ جریانی شد که به انقلاب سال ۵۷ انجامید. انقلابی که جمع بزرگی از کوشندگان و همراهانش بیش از ۴۴ سال است پاسخ قانعکنندهای برای یک پرسش محوری ندارند: چگونه ذهنیت، هدف و تمامیتخواهی گسترده در شیوهٔ مبارزهٔ انقلابیون را نمیشناختید؟
در ارزیابی مهشید امیرشاهی، «کلیدواژههای روشنفکری قبل از انقلاب، کلیدواژههای خود انقلاب هم شد... آزادی خواستن از رژیم شاه و یا به اسم آزادی به رژیم آریامهری تاختن، دلیل آزادیخواهی نبود؛ همانطور که صحبت از حقوق بشر نشانهٔ دلبستگی به این حقوق نبود. این هر دو را طی انقلاب و در زمان اعدامها سنجیدیم.»(۶)
انتشار متنهای ارائه شده در «ده شب» شاید، برای جمعی هرچند کوچک، آشنایی اندکی با «کلیدواژهها»ی مخالفان ایجاد میکرد.
فکر میکنم، دشوار بشود با تمام آنچه در برنامهٔ استنفورد ارائه شد موافق یا مخالف بود. دشوارتر، شاید ناممکن، در ارزیابی من، به دست نیاوردنِ شناختِ دقیقتر از «کلیدواژهها»، نظامهای ارزشی گوناگون و ارائهکنندگانِ هر یک، و عدمِ بازنگریِ ذهنیت خود در پی آن است. کثرت اندیشه و زبان و ادیبات شرکتکنندگان در این همایش، و امکان و توان بحث متمدن در این بستر، تبیینی از دمکراسی و تصویری از ایرانی است که میتوانیم ساخت. ایرانی که کوشندگان جنبشهای اجتماعی و انقلابیاش پاسخی اندیشیده، سنجیده و قانعکننده برای دلیل همراهیشان با مسیر هر تغییر داشته باشند.
درگیر بودن جامعه با جزئیات همایش ۵ و ۶ فروردین ۱۴۰۲، چندصداییِ به نظرم بیمانند شرکتکنندگان، انتشار برنامه در فضاهای انگاری و پاسخگو بودن برگزارکنندگان به پرسشها و نقدهای رسانهها و بدنهٔ جامعه، «کلیدواژههای» قبل از انقلابی دیگر است و «کلیدواژههای انقلاب» و جامعهٔ سربلند پس از گذار هم خواهد شد.
۱۶ فروردین ۱۴۰۲خورشیدی
(آوریل ۲۰۲۳ م)
———————————————
* در همایش گذار استنفورد، میزبانیِ پانلی با نام «از استر تا پرسپولیس: زمینههای زن، زندگی، آزادی» با شرکت هما سرشار، مهناز افخمی و مرجان ساتراپی بر عهدهٔ من بود. این پانل، به دلیل فراهم نبودن امکان سفر برای پانلیستها، یک هفته پیش از شروع همایش، در فضای زوم برگزار و ضبط شد. مشاهدات من از همایش، به تماشای تعدادی از پانلها، از راه دور و در فضای زوم محدود است. از آنجا که ویدیوها هنوز منتشر نشدهاند، برای پرهیز از اظهارنظرهای غیردقیقِ متکی به حافظه، به محتوای گفتوگوها نپرداختهام.
۱- ر.ک. به: https://gozar.org/conference
و ر.ک. به: https://iranian-studies.stanford.edu/events/conference-dialogues-irans-transition-secular-democracy
(اسامی یرکتکنندگان و عناوین پانلها در هر دو فضا در دسترس است.)
۲- برای مطالعه دربارهٔ ده شب شعر انستیتو گوته، ر. ک. به: زندیان، ماندانا؛ بازخوانی ده شب، انتشارات بنیاد داریوش همایون، هامبورگ، چاپ یکم، ۱۳۹۳/۲۰۱۴.
۳- همان، رحمتالله مقدم مراغهای، «متن سخنرانی گشایش شبهای شاعران و نویسندگان»، ص ۱۸۵.
۴- جلال سرفراز، که ایدهٔ برگزاری و برنامهریزی «ده شب» را بهعهده داشت، در گفتوگوی مفصلی در اینباره، به من گفت شخصاً تأکید و اصرار داشت سخنران نخست برنامه خانم دانشور باشد. ر.ک. به: بازخوانی ده شب، «و ما هزارویک شب دیگر داریم»، گفتوگو با جلال سرفرار، ص ۸۳.
۵- بهرام بیضایی تنها نویسندهای بود که در آن جمع همهٔ تنگیها را از دولت ندید و همهٔ گشایشها را از دولت نخواست؛ تنها سخنرانی که در چند دقیقه صحبتش ۹ بار از کلمهٔ «احتمالاً» استفاده کرد، و خوانندگان آثار نویسندگان را نیز در کنار آفرینندگان متن به روبهرو شدن با خود، و فکر کردن به لایههای ژرفتر روایتهای تکمعنا فراخوان: «احتمالاً برای ما هم کافی نیست که سازنده واقعیت را بگوید، ما هم میخواهیم آن بخش واقعیت را که مصلحت است بگوید؛ آن بخش را که ما تعیین میکنیم... اکثریت خواهان زبان مستقیم و ارتباط فوری است، بدون حوصلۀ هیچ جهش یا تجربۀ واقعاً هنرمندانه یا تفکر عمیقتر... در کنار هر جهاد، یک جهاد فکری و فرهنگی هم لازم است... من خیال میکنم اگر این خانهتکانی باید رخ بدهد، مقداری از آن هم باید این طرف در ما اتفاق بیافتد.»
ر. ک. به: بازخوانی ده شب، بهرام بیضایی، «در موقعیت تئاتر و سینما»، ص ۲۰۵
۶- همان، ص ۱۲۱.
■ بدون دیدن و شنیدن آنچه در این همایش گذشته، به سبب همه آنچه که در این رابطه از نویسندگان و گویندگانی که همچون، من بدون دیدن و شنیدن آنچه در این همایش گذشته، نوشته و یا گفتهاند، راوی این روایت را تحسین میکنم و آرزومند و امیدوار به تحقق آرمانهایی هستم که از این روایت دریافتم.
تهرانی
■ متن هوشمندانهای بود، یک زاویه دید مبتکر و روشنگرانه. امیدوارم ۱۰ یا ۲۰ سال دیگر چنین مقایسهای اگر رخ دهد با آه و افسوس همراه نباشد. “ده شب” را به خوبی به یاد دارم , در زمان خودش یک واقعه و حرکت بسیار اثربخش ارزیابی شد. و این بازگو کننده استعداد آنروز روشنفکری در ایران بود. جوانان ایرانی مثل قحطیزدهها میمانستند برای هر جمله یا کلمهای که بوی مخالفخوانی داشت، درست یا غلط و نتایج آن کمتر مورد توجه بود. این بزرگترین انتقاد به دوران بعد از ۳۲ تا ۵۷ است. غربیها که بازیگران اصلی جنگ سرد بودند ابایی از آزادی گفتمان سوسیالیستی در جوامع خود نداشتند ولی آن را برای جوامع آسیایی و دیگران سم مهلک میدانستند. متاسفانه در آب گلآلود سیاسی ۵۷ بدترینهای جامعه ایران رشد کرد و غالب شد. این عمر بر نمیگردد، آرزو برای فرزندانمان داریم.
پیروز
■ برای داوری، با اشتیاق در انتظار دیدن و شنیدن گفتگوها میمانیم.
بیژن
■ خانم زندیان عزیز.
با سپاس از گزارش همایش دانشگاه استنفورد، اگر ممکن است نکتهای که در پاراگراف یکی بهآخرمانده ، ذکر کردهاید، کمی توضیح میفرمایید؟ منظور شما این است که؟: لازم است که ارائهکنندگانِ گفتگوها، شناختِ دقیقتر از «کلیدواژهها»، و نظامهای ارزشی گوناگون (که در پشت «کلیدواژهها» نهفته است) به دست بیاورند و در پی بازنگریِ ذهنیت خود در اثر آن شناخت باشند.
ارادتمند. رضا قنبری. آلمان
■ آقای قنبری گرامی،
سپاسگزار توجه شما هستم. نگاه این جملات بیشتر به بدنهٔ جامعه است. فکر میکنم اگر ما ذهنیت و «کلیدواژهها»ی منتقدین، مخالفان، مبارزان و گروههای متعدد ارائهکنندهٔ بیانیهها و منشورها را دستکم بشنویم، و در آنها دقیق شویم، برداشت درستتری از مسیر و مقصد جنبش خواهیم داشت، و تصمیم سنجیدهتری برای همراهی با هر فرد یا گروه خواهیم گرفت. بسیاری از همراهان انقلاب سال ۵۷،
سالهاست میگویند از این حجم از چیرگی یا تظاهر به چیرگی ذهنیت اسلامی بر بخشی از سرآمدان مخالف نظام آگاه نبودند. ذهنیت یا «کلیدواژهها»ی اسلامی مخالفان، بهنظرم، نمیتوانست جز به آنچه شد، ختم شود. همچنانکه خشونت ماههای نخست پس از پیروزی انقلاب به خشونت امروز رسیده. سانسور از یکسو، تمایل به خودفریبی از سوی دیگر، شکلگرفتن روایتهای متعدد برای فکر کردن را ناممکن کرده بود. آیا انتشار گستردهٔ متون «ده شب» در مطبوعات، چشم بخشی از بدنهٔ جنبش آن روزگار را به ذهنیت مخالفان باز نمیکرد؟
همایشی مانند آنچه در استنفورد برگزار شد، و انتشار برنامهها و بحث در بارهٔ آنها، در ارزیابی من، به شناخت ما از مخالفان کمک میکند. حتی ذهنیت خودمان را به چالش میکشد. کمک میکند مسیر واقعبینانهتری انتخاب کنیم. با سخن شما هم موافقام؛ کمک میکند به شناخت بازنگریشده و «کلیدواژهها»ی با دقت بیشتر برگزیده.
با احترام و قدردانی از شما و دوستان دیگری که بهلطف متن را خوانده و نظرشان را نوشتهاند.
ماندانا زندیان
■ خانم زندیان گرامی، همانطور که نوشتهاید اگر متن سخنرانیهای «ده شب» انستیتو گوته در سال ۵۶ منتشر شده بود مردم بهتر و بیشتر در جریان آرا و افکار نویسندگان و شعرای منتقد یا مخالف رژیم شاه در آن زمان قرار میگرفتند. به گمان من اما توضیح شما چندان واضح نیست. شما بهتر میدانید که روشنفکران و نویسندگان آن «ده شب» سکولار بودند و اصلا صحبت از کلید واژههای انقلابی بود نه اسلامی. شعارهای اسلامی تقریبا از ۶ ماه پایانی پایانی انقلاب شروع شد و حتی «جمهوری اسلامی» در آذر یا دی ۵۷ شعارش مطرح شد. گفتمان مسلط آن زمان انقلابیگری بود و این نوع سخنرانیهای انتقادی از رژیم شاه و شعرهای انتقادی- تهییجی خیلی در میان دانشجویان و تحصیلکردهها و کلا طبقه متوسط طرفدار داشت. ایراد اصلی به رژیم سابق این است که حتی جلوی کتابهای آقای خمینی هم گرفته بود و بخاطر بسته بودن فضای سیاسی و نبود امکان نقد همه کتابهای ممنوعه مارکسیستی، آثار شریعتی، کتاب سرخ مائو، کتاب سبز قذافی، کتاب رژی دبره و جزوههای مخفی سازمان چریکی در آن فضای سانسورزده توسط دانشجویان و نسل انقلابی نه تنها بعنوان راه نجات خوانده می شد که بلعیده میشد. درحالیکه در غرب در همان سالها مارکسیسم، کمونیسم و انقلابیگری نقد میشد هرچند علاقه به انقلابیگری و شورشگری نیز در آن سالها در غرب زیاد بود. اساس آن جوامع اما به هم نریخت.
با احترام/ حمید فرخنده
■ آقای فرخنده گرامی،
سپاسگزار توجه شما و وقتی که بهلطف برای نوشتن این یادداشت گذاشتهاید هستم.
با شما کاملاً موافقام و کوشیدم تأکید هم داشته باشم که انتشار متونی مانند آنچه در «ده شب» ارائه شد، آگاهی جامعه را بالا میبُرد و نتیجهٔ انتقادها و اعتراضهای سال ۵۷ را دیگرگونه میکرد. از سوی دیگر، معترضان و مبارزان هم اگر بهراستی جویای آگاهی فراگیر بودند، همانطور که بهگفتهٔ درست شما، آثار ممنوعهٔ مارکسیستی را مییافتند و میخواندند، میتوانستند آثار اسلامی را هم با خطری مشابه بیایند و بخوانند. شاید اهمیت اسلامیها به چشم نمیآمد یا جدی گرفته نمیشد؛ توسط ساواک و توسط مبارازان نیز. با نهایت احترام، من کوشندگان انقلاب آن سال را، دستکم در آنچه به آن تظاهر میکردند، سکولار نمیشناسم. چند نمونه از «ده شب» خدمتتان میآورم:
خانم دانشور برنامه و صحبتش را با یک آیهٔ قرآن باز کرد: «با این کلام متین آغاز میکنم که ربّ اشرح لی صدری و یفقهو قولی...»
شعر جعفر کوشآبادی: «گریان پریده از دل بستر، اذان صبح/ یکسو کشیده پرده وُ بر سرب آسمان/ در جذبهٔ خلوص، نظر دوخته به مهر/ با هایهای گریهٔ اندوهبار خویش/ فریاد میزند:/ من خواب دیدهام/ دیدم میان شهر/ لبیک خلق بود که بر قلب دشمنان/ چون تیر مینشست/ آقا سوار اسب و همه خلق در رکاب/ شمشیر میزدند/ دیدم که قاسمم آنجا میان جمع شمشیر میزند/ مانند ساقه میشکند روی قامتش/ از دیده جوی اشک سرازیر میکند/ حالا چه میکند؟/ او را نکشتهاند؟/ یا صاحبالزمان به ظهورت شتاب کن!»
آقای منوچهر هزارخانی، با استناد به پیغمبر مسلمین و امام اول شیعیان، هر شخصیت فرهنگی که به هر شکل با دولت همکاری داشته را، بیارزش خواند و بیسوادی را به آموختن از کسی مانند فروزانفر ترجیح داد: «سخنم را با ستایش آزادی به نقل از آن بزرگوار عرب پایان دهم که گفت، پیامبر فرمود هرکس به تو کلمهای آموخت تو را تا ابد بندهٔ خود ساخته است. از همینروست که من تا پایان عمر بیسواد، ولی آزاده خواهم ماند.
آقای موسوی گرمارودی هم که نظام ارزشیشان روشن است، این شعر را به «شهادت امام علی» تقدیم کرد: «ای روح لیلةالقدر/ حتی اذا مطلعالفحر/ گر تو نه از خدایی/ چرا نسل خدایی حجاز، فیصله یافته است؟/ هیچ دینی نیست که وامدار تو نیست/ اللهاکبر! ...»
اینها فقط چند نمونه است. سخنرانیها و شعرخوانیهای «ده شب» در دست است. میشود مطالعه کرد و دید خیلی بیش از شش ماه مانده به بهمن ۵۷، میشد این نشانها را دید و دربارهشان فکر کرد، اگر آزادی بیان و خواست دقت در «کلیدواژهها» وجود میداشت.
با احترام متقابل، ماندانا زندیان
■ خانم دکتر زندیان گرامی درود بر شما. جریان آن ده شب کذایی در انستیتو گوته یکی داستان است پر آب چشم. فضای ملتهب و هیجانزده و هیستریک جامعه عقل و خرد باخته را به گونهای ساخته و پرداخته بودند که مجالی برای گفت و شنود و دیالوگ آرام و منطقی و بدون هیاهو نبود. اصولا کسی به حرف مخالفین انقلابیون و اسلامیون گوش نمیکرد و مخالفین بلا فاصله انگ ساواکی میخوردند.
سالها پیش روانشاد دکتر منوچهر تهرانی مقالهای تحت عنوان ”غرب زدگی نظریهای مغزآشوب” که در نقد غرب زدگی جلال ال احمد در ایران نوشته بود برای خواندن در اختیارم گذاشت. مقاله را خواندم و هنگام تحویل آن پرسیدم استاد این را در ایران چاپ کردید گفتند خیر. جسارت کرده و پرسیدم چرا؟ با حسرت نگاهی کردند و گفتند فکر میکنی چند نفر حاضر بودند آن را بخوانند و در بارهاش بیندیشند؟
این یک نمونه از خروار بود. شاد زیید.
مهدی منشی
■ خانم زندیان عزیز، ممنون از توضیحات و روشنگری مجدد شما. حقیقت این است که کامنت اول را من از برداشتی که از پاسخ شما به کامنت آقای قنبری داشتم نوشتم. مطلب اصلی شما در ایران امروز را در ابتدا گذرا خوانده بودم و بعد از فرستادن کامنتام خواندم. برای من نیز شگفتانگیز بود که نویسندگان و شعرای شرکت کننده در «ده شب» در گوشهای از متن اصلی صحبت های خود ارجاع های مختلفی به شخصیتها و متون اسلامی بودند. در هرحال این نوع نگاهِ بازگشت به خویش یا «آنچه خود داشت» در اواخر دوران شاه به دربار نیز راه یافته بود. تا جایی که سیدحسین نصر ( اسلامگرای محافظه کار) رئیس دفتر فرخ پهلوی می شود. بحثهایی نیز در تلویزیون از سوی انجمن فلسفه و حکمت از جمله با شرکت احمد فردید پخش می شود که در راستای ضدیت با مدرنیته، غرب و یا همان «بازگشت به خویش» است. این نوع نگاه یعنی تسلیم شدن به جو زمانه در زیر پوست شهر در آن سال ها در جریان بود.
به گمان من حتی اگر این نوع نگاه در میان نویسندگان و روشنفکران آن زمان برجسته نشده بود و نوعی اهمیت دادن به ضدیت با غرب به دربار نیز راه نیافته بود، باز هم از آن انقلاب چیزی بهتر از آقای خمینی و اتفاقی که افتاد بیرون نمیآمد. چون متن و بافتار جامعه ایران در آن سالها آماده پذیرش خمینی و تفکر او بود. ایراد اصلی به روشنفکران و اقشار مدرن همین است که آن سیل بنیانکن و نیروی ویرانگر که با سقوط نظام پیشین می توانست جایگزین شود را ندیدند.
با تشکر از کار جالبی که در مورد گردهمآیی مشهور انستیتو گوته در پیش از انقلاب ارائه دادهاید و با آرزوی موفقیتهای بیشتر برای شما.
حمید فرخنده
■ با درود و سپاس از خانم زندیان. حتی سالها پیش از ده شب شعر انستیتو گوته، خسرو گلسرخی در بیدادگاه نظامی سال ۵۲ سخنان غرائی در مدح امامان شیعه ایراد کرد و اگر در آن زمان گوش شنوا و چشم بینا و مغز گیرائی داشتیم و داشتند، نشانههای توفان سهمگین و بنیانِ مشروطه برافکنی را که در راه بود، در مییافتیم. نمیدانم، شاید به گفته شادروان کسروی، جامعه ایران یک حکومت به ملایان بدهکار بود - که با انقلاب اسلامی ۵۷ آن بدهی را تصفیه کرد! فقط باید امیدوار باشیم که این تصفیه حساب در نهایت به نابودی ملت-دولت ایران نینجامد. آمین!
شاهین خسروی
■ اکثر قشر به اصطلاح روشنفکر آن دوره در عین مراوده با یکدیگر به طور کلی به دو دسته مذهبی و غیر مذهبی تقسیم میشدند چند وجه مشترک هر دو طیف را میشود به این شکل بیان کرد: عدم درک از دموکراسی و ارتباط آن با سکولاریسم. اینکه چرا و چگونه دیندار شدیم. عدم شناخت درست از حاکمیت و خصوصیاتش قوت و ضعف هایش. عمیقتر کردن دره میان حاکمیت و خود و اینکه هر چه از بالا انجام شود مشکوک است و غیر قابل اعتماد. اهمیت ندادن به جنبش مدنی و سازمان دهی آن. کپیبرداری از برخورد و راهحلهای روشنفکران غرب در رابطه با مسائل و مشکلاتشان و در نتیجه غلط فهمیدن مسائل خود. انتقادهای روشنفکران غرب در رابطه با ماشینیزم و سلطه تکنیک و نگاه به شرق و انسانگرایی را حجتی برای درست بودن بازگشت به خویش و زنده کردن سنتها فهمیدن و در نتیجه غرب را تماما نفی کردن. اینها فقط به اپوزیسیون مربوط نمیشد در حاکمیت هم قضیه بهتر از این نبود. این نشان دهنده دینی فکر کردن همه آنها بود چه آنها که به خدا و مذهبی معتقد بودند و چه آنها که به اصطلاح غیرمذهبی بودند. همراهی همه آنها با گفتمان انقلاب اسلامی هم در همین بود. باید پرسید تا چه حد نسل ۵۷ به نقد کجاندیشیهایش پرداخته و از دیدگاه گذشتهاش فاصله گرفته است؟ امیدوارم این فاصله زیاد شود و تجربیات آن در دسترس نسل های بعد قرار گیرد. یاد طنزی از یک طنز نویس در رابطه با ۵۷ افتادم.
سپاس از خانم زندیان برای مقایسه این دو رویداد و با درود سالاری
| ||||||||
ايران امروز
(نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايتها و نشريات نيز ارسال میشوند معذور است. استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024
|