iran-emrooz.net | Wed, 25.10.2006, 8:21
عراق در یك پیچ تاریخی پر ابهام
دكترحسين باقرزاده
سه شنبه ٢ آبان ١٣٨٥ – ٢٤ اكتبر ٢٠٠٦
.(JavaScript must be enabled to view this email address)
سه سال و نیم پس از اشغال نظامی به وسیله آمریكا و انگلیس، و سدها هزار تلفاتی كه به مردم عراق وارد شده ، اكنون این كشور در یكی از پیچهای تاریخی پر از ابهام خود قرار گرفته است. جنگ داخلی با خشونت تمام و به شدت در عراق در حال گسترش است. نیروهای خارجی كه متحمل خسارات زیادی شدهاند از سوی مردم كشورهای خود برای خروج از عراق زیر فشار قرار گرفتهاند. حكومت عراق از برقراری امنیت و خلع سلاح یا كنترل میلیشیاها عاجز مانده است. آمریكا و انگلیس اعتماد خود را نسبت به حكومت عراق از دست دادهاند و «راه حل»های دیگری برای مشكلات عراق میاندیشند. خطر تجزیه عراق بیش از هر زمان دیگر جدی شده و یا ممكن است آن را در آینده نزدیك به صحنه درگیریهای بیشتری با شركت یا نفوذ كشورهای همسایه آن تبدیل كند.
حملات مسلحانه و بمبگذاریهایی كه تقریبا بلافاصله پس از سقوط رژیم صدام آغاز شد در ابتدا متوجه نیروهای مهاجم بود. سپس این حملات به نهادهای بینالمللی مستقر در عراق (از جمله، سازمان ملل) گسترش یافت و در طول زمان به همه خارجیان و حتا سازمانهای امداد و خیریه بینالمللی نیز تعمیم داده شد. با افزایش اقدامات امنیتی از سوی نیروهای خارجی، شورشگران و تروریستها حملات خود را به نیروهای عراقی رقیب خود و حتا به مردم بیدفاع كوچه و خیابان كشاندند. در این مرحله، دیگر «مقاومت» در برابر خارجیان و ضربه زدن به آنان هدف اصلی نبود و بلكه تصفیه حسابهای گروهی و مذهبی از یك سو و ایجاد هرج و مرج و وارد كردن حد اكثر تلفات به مردم به منظور مستأصل كردن حكومت و پشتیبانان خارجی آن یعنی آمریكا و انگلیس در برنامه كار قرار گرفت. كشتار گروهی از مرزبندیهای شیعه و سنی كه تا كنون هزاران قربانی گرفته است گذشته و به كشتار درون گروههای شیعی منجر شده است. اكنون نه فقط شیعه و سنی عراقی یك دیگر را به انتقامجویی قتل عام میكنند كه حتا گروههای شیعی جیش المهدی و سپاه بدر نیز به جان هم افتادهاند. جنگ داخلی عملا در عراق آغاز شده و مرزهای آن دیگر فقط مذهبی یا قومی نیست.
نیروهای خارجی كه پس از حمله نظامی خود به عراق تلفات كم و بیش سنگینی متحمل شدهاند در درون كشورهای خود با موج اعتراض شدیدی روبرو هستند. حمله نظامی آمریكا و انگلیس به عراق بر خلاف تمایل بخش عظیمی از مردم این كشورها و بر مبنای ادعاهای بیاساسی در مورد سلاحهای كشتار جمعی عراق صورت گرفت. گذشت بیش از سه سال از این تجاوز نظامی و تلفات سنگینی كه به خصوص بر نیروهای آمریكایی وارد شده است، همراه با تأثیرات به شدت منفی این حمله بر موقعیت دو كشور مهاجم در جهان، و گسترش بیسابقه موج تروریسم، افكار عمومی آمریكا و انگلیس را به شدت علیه حكومتهای آنها برانگیخته و خواست بیرون آمدن از عراق را تشدید كرده است. آقای بلر در آخرین سال حكومت خود به سر میبرد و در خطر آن قرار دارد كه به عنوان یكی از منفورترین نخستوزیران انگلیس مقام خود را ترك كند. آقای بوش در آستانه انتخابات میان دورهای آمریكا ممكن است یكی از بزرگترین شكستهای انتخاباتی را نصیب حزب جمهوریخواه كند. آتیه سیاسی هر دو رهبر مقتدر جهانی به سرنوشت عراق بسته شده، و این امر آنان را به جستجوی راه حلهای جدیدی برای مشكل خود واداشته است.
از این رو تصادفی نیست كه در یكی دو هفته اخیر به ناگهان در لندن و واشنگتن (و بغداد) سخنهای تازهای در رابطه با عراق مطرح میشود. از یك سو، مقامات حكومتی خود برای اولین بار از ارتباط بین حمله به عراق و افزایش تروریسم در جهان سخن میگویند و از سوی دیگر زمزمههای خروج زمانبندی شده نیروهای خود از عراق را پیش كشیدهاند - دو موضوعی كه تا چندی پیش فقط از سوی مخالفان حكومت یا جنگ شنیده میشد. علاوه بر این، با افزایش كشتارهای فرقهای و گروهی و ضعف و ناتوانی حكومت عراق در كنترل این خشونتها، حكومتهای آمریكا و انگلیس موقعیت را برای اعمال فشار بر حكومت عراق مناسب یافتهاند و سعی دارند از زمزمههای خروج خود به عنوان اهرمی در این جهت بهره بگیرند. حكومت عراق كه بدون كمك نیروهای خارجی به سختی میتواند روی پای خود بایستد اكنون به تزلزل افتاده است و شایعاتی در مورد جایگزینی آن با یك حكومت جدید به گوش میرسد.
حكومت المالكی دومین حكومت عراق است كه پس از انجام انتخابات عمومی در این كشور روی كار میآید. این دو حكومت گرچه ظاهرا به صورت «دموكراتیك» انتخاب شدهاند ولی چیزی بیش از یك ائتلاف قومی/قبیلهای/مذهبی نبودهاند و نیروهای متشكله در آن نه به اعتبار پشتوانه رأی مردم و بلكه عمدتا به اتكای وابستگیهای مذهبی و قدرت میلیشیاهای مسلح خود در آن جا گرفتهاند. چنین حكومتی البته از كنترل این نیروهای میلیشیا و خلع سلاح آنها عاجز است و بلكه خود در معرض رقابت این نیروها قرار میگیرد. در این حكومت، و در بخش شیعی آن، عبدالعزیز حكیم و سازمان متبوع آن شورای عالی انقلاب اسلامی عراق دست بالا را دارد و نیروهای سپاه بدر آن در ارگانهای پلیس عراق در مناطق شیعهنشین به وسعت نفوذ كردهاند. در عین حال، در همین حكومت مقتدا صدر نیز حضور دارد و نیروهای جیش المهدی آن به شدت با سپاه بدر در رقابتند. یكی از نتایج این رقابتها درگیریهای خونین شهر العماره در چند روز اخیر و كشتارهای انتقامآمیز و وحشیانه این نیروها از یك دیگر بوده است.
این درگیریها شاید بیش از هر چیز دیگر آقایان بوش و بلر را از معضل سیاسی خود خارج كند و به آنان اجازه دهد كه برای ابقای نیروهای خود در عراق محمل مناسبی ارائه دهند. مخالفان جنگ همواره استدلال كردهاند كه حضور نیروهای خارجی یكی از عوامل توجیهكننده خشونتهای جاری در عراق است و توانستهاند تا حد زیادی افكار عمومی آمریكا و انگلیس را به ضرورت خروج نیروهای آنها از این كشور قانع كنند. ولی با افزایش درگیریهای خونین در عراق كه عملا شكل یك جنگ داخلی به خود گرفته است، این حكومتها میتوانند نشان دهند كه در صورت خروج از آن كشور عراق صحنه نبردهای خونینی خواهد شد. در چنین شرایطی نه فقط ممكن است ما شاهد نبردهای قومی و مذهبی باشیم و بلكه حتا در درون یك فرقه مذهبی نیز، مثلا شیعیان، همچنان كه در روزهای اخیر شاهد آن بودهایم احتمال حدوث تصفیه حسابهای خونینی وجود دارد. جامعه جهانی پس از تجربههای وحشتناك رواندا و یوگوسلاوی سابق و دارفور سودان به سختی حاضر است چنین خطری را بپذیرد و این خود ممكن است در تغییر جهت افكار عمومی انگلیس و آمریكا در رابطه با بقای نیروهای آن كشورها در عراق تأثیر بگذارد.
از این رو، درست در شرایطی كه افكار عمومی كشورهای انگلیس و آمریكا حكومتهای آنها را برای خروج نیروهای خود از عراق زیر فشار قرار داده بود، درگیریهای داخلی در عراق به خصوص بین نیروهای رقیب شیعی این فشار را كاهش داده است. این درگیریها نشان داد كه حتا «راه حل» افراطی تجزیه عراق بین سه منطقه كردنشین و سنینشین و شیعهنشین نیز نخواهد توانست به دور خشونتهای فرقهای آن پایان دهد. عراق در چنبره یك خشونت فرقهای، به خصوص در مناطق غیر كردنشین، گرفتار آمده است و از دید بسیاری از ناظران، خروج زودرس نیروهای انگلیس و آمریكا نتیجهای جز تشدید و افزایش این خشونتها و آنهم با شركت مستقیم و نامستقیم كشورهای همسایه آن نخواهد داشت. این نظر را نه فقط مقامات آمریكا و انگلیس و پشتیبانان آنها بیان میكنند و نه فقط مقامات حكومت عراق خواهان بقای نیروهای خارجی در آن هستند و بلكه حتا رییس پیشین جمهوری اسلامی ایران آقای خاتمی نیز این خواست را بیان داشته است.
فاجعه عراق را نباید در میراث حكومت صدام یا دخالت نیروهای خارجی خلاصه كرد. هم حكومت استبدادی خشونتبار صدام حسین براینزدیك سه دهه هرگونه حركت سیاسی دموكراتیك در این كشور را از بین برده بود و هم حمله نظامی آمریكا و انگلیس راه القاعده به آن را باز كرد. علاوه بر این، خشونت نیروهای اشغالگر با مردم محلی و فجایع ابوغریب و مانند آن موجی از نفرت نسبت به نیروهای خارجی در عراق و جهان عرب و مسلمان نشین ایجاد كرده است. ولیعلارغم همه اینها، عراق میتوانست (با یك رهبری سیاسی مستقل ملی) راه دموكراسی را در پیش بگیرد و به سوی سازندگی و مدنیت گام بردارد. فاجعه از آنجا شدت گرفت كه مذهب به عنوان وسیلهای در خدمت سیاست در آمد و سیاستگران و سیاستمداران بر آن شدند كه با توسل به احساسات و علایق مذهبی مردم به قدرت برسند. مذهب وسیلهای سیاسی شد و تمامخواهی مذهبی، گروههای مختلف مردم را در برابر هم قرار داد. گروهی از مذهب در پایصندوقهای رأی كمك گرفتند و گروهی دیگر كه از این حربه محروم ماندند با وعده بهشت موعود جوانان را به بمبگذاری انتحاری واداشتند. نتیجه این كه عراق صحنه رقابتها و برخوردهای خشونتبار با بهرهگیری از احساسات مذهبی مردم شد. آنگاه كه نیروهای مذهبی اقتدار پیدا میكنند و به راحتی میتوانند قتل و كشتار دیگران را با استفاده از حربه مذهب توجیه كنند خشونت نتیجه مستقیم آن است. عراق در واقع صحنه دیگری از پدیده خشونتباری به نام اسلام سیاسی است كه در سه دهه اخیر در ایران و افغانستان و الجزایر و بسیاری از نقاط دیگر به قتل و كشتار هزاران هزار انسان انجامیده و فاجعه بار آورده است.
در هر صورت، عراق امروز یكی از بحرانیترین مراحل تاریخی خود را میگذراند. خشونتهای موجود به كجا میانجامد؟ آیا عراق به واحدهای كوچكتر تقسیم و تجزیه خواهد شد، و آیا این امر به درگیریهای درونی خاتمه خواهد داد؟ در این صورت، آیا كشورهای همسایه به دخالت مستقیم در عراق دست نخواهند زد؟ نیروهای خارجی موجود تا كی آمادهاند و به لحاظ سیاسی میتوانند حضور خود در عراق را برای مردم كشورهای خود توجیه كنند و از عواقب سوء آن در جهان مصون بمانند؟ قدر مسلم این كه شدت و وسعت خشونتهای فرقهای، نیروهای خارجی مستقر در آن جا را واداشته است تا در مورد استراتژی خود به یك بازنگری اساسی دست بزنند. زمزمه خروج آنان از عراق شدت گرفته است، ولی به نظر میرسد كه خطر تجزیه عراق و گسترش خشونتهای فرقهای این خواست را تضعیف خواهد كرد. در عین حال، فشار بر روی حكومت عراق افزایش خواهد یافت تا برای ایجاد امنیت و كنترل نیروهای میلیشیا قاطعانه اقدام كند. در غیر این صورت، ممكن است المالكی نیز به جعفری (نخستوزیر پیشین) بپیوندد و جای خود را به حكومت جدیدی بدهد. آمریكا و انگلیس در صدد آنند كه گرفتاریهای خود در عراق را به حد اقل برسانند و این دردسر بزرگ را تا آنجا كه میتوانند كاهش دهند. هر چه نباشد، صداهایی كه از ایران برمیخیزد، و روز به روز با رجزخوانیهای احمدینژاد شدت میگیرد، نگرانیهای تازهای را برای غرب پیش آورده است و این امر توجه بیشتر آنان را میطلبد...