سه شنبه ۱۳ آذر ۱۴۰۳ -
Tuesday 3 December 2024
|
ايران امروز |
مهندس موسوی بار دیگر با انتشار یک بیانیه راهبردی، آب در خوابگه مورچگان ریخت و با کمتر از ۸۰۰ كلمه، از گوشه زندان خانگی، ولوله به جان کسانی انداخت که او را تمام شده میپنداشتند.
بیانیه موسوی را میتوان یک جواهر کامل دانست که هر سنگ آن به دقت انتخاب و در جای مناسب کاشته شده است.
در دفاع از راهکار مبتنی بر رفراندم قانون اساسی، سه ماه پیش در بحبوحه حضور خیابانی جنبش زن، زندگی، آزادی، آنچه به نظام میرسید را در این جا نوشتهام. این نوشته را میتوان توضیح، تشریح و دفاعیه راهکار پیشنهادی موسوی هم پنداشت و خود را از تكرار بینیاز دانست. در این یادداشت میخواهم از زاویای دیگری به موضوع نزدیک شوم.
نخست- موسوی با این بیانیه از خودش، از قانون اساسی و از ج.ا. تاکنونی عبور کرده و خود را برای استقبال از فروپاشی نظام آماده کرده است. این آمادگی را میتوان در این فراز پایانی بیانیه به روشنی مشاهده کرد:
«مأوای اقتدار مردماند. اقتدار در سلاح و سرکوب نیست، بلکه در همراهی ملت است، همان ملتی که اگر نگاهش متوجه و علاقمند به نظمی جدید باشد ساختار پیشین، بخواهد یا نخواهد فرو میریزد.»
دوم- موسوی بدون لکنت زبان و تمام قد خود را همراه جنبش زن، زندگی، آزادی تعریف میکند و میخواهد در ۸۱ سالگی این جنبش را زندگی کند، همانطور که سیزده سال پیش جنبش سبز را زندگی میکرد.
سوم- موسوی در این بیانیه، با مردم آغاز میکند، با مردم پیش میرود و با مردم تمام میکند و از این نقطه عزیمت بر علتالعلل همه نابسامانیها دست میگذارد و حجت را بر حکومت و دیگران تمام میکند: «ایران و ایرانیان نیازمند و مهیای تحولی بنیادیناند، که خطوط اصلیاش را جنبش پاک «زن، زندگی، آزادی» ترسیم میکند. بحرانِ بحرانها ساختار تناقضآلود و غیرقابل دوام نظام اساسی کشور است. این قدرت غیرپاسخگو و مسئولیتناپذیر است که روزگار را بر ما تاریک میسازد و راه را بر بهروزی مردم رنجدیده میبندد».
چهارم- موسوی پس از تبیین طرح رفراندم قانون اساسی و پروسه تاسیس مجلس موسسان، به جایگاه همراه جنبش باز میگردد. با سادگی و فروتنی، به تنگناها و کمبودهای طرح اشاره میکند. به آنها که میگویند «شدنی نیست» انذار میدهد که اگر بخواهیم، میشود! هیچ حکومتی یارای ایستادگی در مقابل ملت مصمم را ندارد و اگر از سر راه کنار نرود، فرو خواهد پاشید و در آخر به یاری شعر کدکنی، به یک باره با درهم آمیختن عشق و سیاست، فضا را دگرگون میکند تا همه اندوهگیان و داغداران فلات را به جستوی شادی فرابخواند.
پنجم- بیانیه موسوی سه دسته را خوش نمیآید و از هم اکنون برای خنثیسازی پیرمردی که راه مینمایاند، شمشیرها را از نیام برکشیدهاند. اولین دسته طبعا ولاییون هستند که در اوج بحران دست و پا میزنند و کمرشان زیر بار بحرانها و فشار جنبش زن، زندگی، آزادی خم شده است. آنها حالا میبینند که «خطر موسوی» جدی و واقعی است و پیرمرد خیز برداشته است تا به یاری ملت، کار نیمهکاره جنبش مهسا را تمام کند و کشور را از چنگ آنها رها سازد. آنها این شبها خواب آرام نخواهند داشت و همه تلاش خود را میکنند تا از گسترش آتش خیابان اختر، به هر وسیله ممكن، جلوگیری کنند.
دسته دوم از ارکستر ناساز و بدنغمه شاهالهیها، مجاهدین و نفرتسالارانی تشکیل شده که خشم و کینه عقلشان را زائل کرده است. آنها شروع کردهاند به پهن کردن هزار باره رخت چرکهای دهه شصت موسوی به روی بند تا به زعم خود، این قاتل حرفهای و خونآشام را افشا کنند. هدف آنها و ماشین تبلیغاتی عظیمشان، پاسداری از ساحت سیاست از آلودگی نیست که اگر بود، نخست باید یقه خود، روسای خود و ایل و تبار آنها را میگرفتند که از پیش و پس از فاجعه بهمن چه شاهکاری در انداختهاند. آنها از این سوسیال-مصدقی سمج به خاطر خطوط قرمز و قدرت بسیجاش میترسند و نمیخواهند جا برایشان تنگ شود. «حفظ نظام بهانه است، خود موسوی نشانه است!»
و سر انجام دسته سوم، زردهای سابقا اصلاحطلب هستند. موسوی خواب این جماعت را که همین دیروز برای سرداران نامه فدایت شوم امضا کرده بودند، بد جوری آشفته کرده است به گونهای که در همین بیست و چهار ساعت اول به زیر دامن «آقا» پناه بردهاند که «این لولو برانداز است، جلوی او را بگیر!»
واقعیت اما این است که بیانیه موسوی برای حذف هیچکس، حتی سرداران، خامنهای و اعوان و انصار او نیامده است، مجاهد، شاهی و کینهسالار که جای خود دارند! هدف راهبرد موسوی این است که در جریان رفراندم و تاسیس مجلس موسسان، کارتها بر بخورند. سپاهی به پادگان و روحانی به مسجد باز گردند، سیاسیون مهاجر از تبعید به میهن برگردند، احزاب و جامعه مدنی، شادی را به کشور برگردانند و حق حیات هر کس که هوس تجاوز به حقوق مردم را از سر بدر کند، محترم شمرده شود و زندگی مسالمتآمیز در فضای آزاد به غلبه بر بحرانها و رشد و شکوفایی کشور منجر شود.
نکته ما قبل آخر اینکه خیلی از منتقدان خیرخواه طرح رفراندم، عبور از این پل صراط نازکتر از مو را ناممكن میدانند و بر این باورند که حکومت استعداد این کار را ندارد، در او ضایع مگردان تخم امید! جز انقلاب راهی نیست! موسوی پاسخ این دوستان را در فرمول ظریف زیر داده است: اگر مردم بخواهند، «ساختار پیشین، بخواهد یا نخواهد فرو میریزد!» اگر بخواهد و عقب بنشیند که چه بهتر و اگر ایستادگی کند، فرو میپاشد! این خصلت «هیبریدی» راهکار رفراندم، اغلب از سوی دوستان صادق و نگران ما نادیده گرفته میشود.
و سخن آخر در باب بیانیه، برای مردی که در یک شب طولانی سیزده ساله، تمام وقت در کنج اتاق خانهاش، به میز بازی زل زده و منتظر فرصتی مانده، شاید این فرصت خیلی دیر و در آستانه طلوع آفتاب در لباس زن، زندگی، آزادی در مقابلش ظاهر شده است. پیر مرد ظاهرا با شیکترین لباس و زیباترین کلام، در آستانه در ایستاده است تا همراه شود. شاید خیلی دیر شده باشد، اما این پوستاندازی پیرانه سر، انقدر رشکبرانگیز و احترامانگیز است که بگوییم آنکه در آستانه در، راه مینماید، چشم ماست!
شاهد همین فردا با برافراشتن پرچم شورای ملی رفراندم، همراه شویم، برای کارستانی تاریخساز و بستن فصل سرد تاریخ میهن مشترکمان! اگر اراده کنیم میتوانیم.
■ آقای پورمندی، در مورد آن گروه سوم کمی بیشتر مکث کنید. اینها همان چپهایی هستند که نه تنها به رهبر نامه مینوشتند بلکه بر اجرای “صحیح” قانون اساسی تاکید داشتند. باید دید حالا که رهبر اصلاحطلب محبوبشان خواستار تغییر نظام است آیا حاضر به تغیر مواضع هستند یا نه.
مهرداد
■ با درود فراوان بر جناب پورمندی.
در نجابت، صداقت و شجاعت اخلاقی میر حسین موسوی تردیدی نیست و بیانیههای وی در سالهای اخیر همگرایی تدریجی او با مبارزان آزادی و خواهان تحولات بنیادی اجتماعی سیاسی ایران را نشان میدهد. با اینحال دو موضوع در رابطه با موقعیت کنونی او وجود دارد که شاید لازم است جناب پورمندی به آن توجه کنند.
اول، تناقض تراژیک در گذار یک انسان باورمند به اسلام سیاسی از یک حکومت اسلامی، که خود نیز در تثبیت آن نقش داشته است، به دموکراسی خواهی. زیرا از اسلام سیاسی نمیتوان انتظار دموکراسی داشت. ابهام در این مورد مانع پذیرش عام ایشان از سوی مبارزان آزادی و دموکراسی میشود. مگر اینکه مهندس موسوی هم مانند مرحوم بازرگان شجاعانه اذعان کند که اسلام سیاسی یک انحراف و بدعت و اشتباه تاریخی فاجعهآمیز بوده است و وی اکنون با حفظ باورهای شخصی دینی به نظام سیاسی سکولار دموکراسی باور دارد. این کار را قبلا امثال دکتر سروشها کردهاند اما آنها چون جایگاه سیاسی ندارند مورد توجه قرار نگرفته است.
دوم، اینکه هم اکنون میر حسین موسوی (و نیز محمد خاتمی) اصولا دارای چه پایگاه اجتماعی در بین جوانان انقلابی، که خواهان براندازی و یا انحلال رژیم ولایت فقیه هستند، و نیز طبقه متوسط که بدون حرکت آنها انقلاب دموکراسی تحقق نمییابد هستند. این طبقه در دهه های ۶۰ تا ۸۰ پشتیبان بالقوه و بالفعل او (و خاتمی) بودند، و تا چند سال پیش نیز شعار “یا حسین میر حسین” شنیده میشد. (مثلا در تشیع جنازه هاشمی رفسنجانی). اما اکنون افکار مردم به شدت تغییر کرده است. اگر نتایج نظرسنجیهای اخیر را بپذیریم این پایگاه اجتماعی اکنون قوی نیست و بنابراین میزان تاثیر گذاری او محل تردید است.
با اینحال تردیدی نیست که این بیانیه میر حسین موسوی برای بسیاری از اصلاحطلبان صادق مانند تاجزاده که همراه با چند نفر دیگر از زندانیان سیاسی بلافاصله از بیانیه او حمایت کردند راه گشا بوده و مرز بین اصلاحطلبان واقعی و دودوزه بازانی مانند خاتمی را که هنوز علیرغم آگاهی به عبث بودن این تشبثات از خامنهای تقاضای اصلاحات ساختاری میکنند روشن خواهد کرد. این خود وزن نخبگان سیاسی انقلاب سال ۵۷ را که از رژیم ولایت فقیه عبور کرده اند سنگین تر کرده و شکاف بین نخبگان سیاسی حاکم را عمیق تر می کند. حتی ممکن است حاکمیت را تحت فشار قرار دهد تا زیاد دیر نشده با انجام اصلاحاتی حداقل از پیوستن اصلاح طلبان وفادار به نظام به اردوی اصلاح طلبان تحول خواه مانند موسوی جلوگیری کند. درآن صورت و مثلا با آزاد شدن واقعی انتخابات شاید بتواند دوباره به گذار مسالمتآمیز به دموکراسی اندیشید؛ هر چند این از خامنهای و زامبیهای اصولگرای متصلبی که با تلاش زیاد قدرت را در دستان خود انحصاری کرده اند بعید است.
خسرو
■ جناب پورمندی عزیز اینکه آقای موسوی بالأخره بعد از چند ماه از جنبش زن زندگی آزادی توانستند قید «اجرای بدون تنازل قانون اساسی» و « اصلاحات» را بزنند نشانه خوبی است و نشان دهنده نفوذ گفتمان و مبارزه ملت ایران است. ولی این بیانیه داری ابهامات زیادی است هر چند منکر نیت خیر گویندهاش نباید شد. آقای موسوی فعلا یک سنگ پرتاب کرده نه جواهر که شما ذوق زده و عجولانه برای قاپ زدنش خیز برداشتید. صبر کنید تا ایشان روشنتر حرف بزنند و از نظامی سکولار دمکراتیک در انطباق با منشور حقوق بشر سخن بگویند. آقای موسوی همیشه از پس جنبش حرکت کرده و خود را با جنبش و معترضین تطبیق دادهاند. در هر حال امیدوارم که حامیان اصلاح طلبش از این به بعد دست از عریضه نوشتن و نصیحت خامنهای دست برداشته و در اجماعی با یک برنامه دمکراتیک و سکولار به جنبش آزادی خواهانه زن زندگی آزادی بپیوندند.
در ضمن در مورد رفراندم ملت ایران دیگر چه کار باید بکنند و چگونه نه بگویند که شما راضی شوید؟ برگزار کننده رفراندم چه نهادی است؟ حکومت اسلامی؟ اگر نه که دیگر لزومی به رفراندم نیست چون با وجود او رفراندمی برگزار نمیشود. چون خودش وسایل ابطالش را فراهم نمیکند. متاسفانه این حکومت عقبنشینی نمیکند و خود را محکوم به سقوط کرده است و هزینه رفتنش را برای کشورمان زیاد.
با احترام سالاری
■ درود بر آقای پورمندی!
من فرض را بر این میگذارم که حرفهای آقای موسوی، روزنه ای به سوی ده کوره ای است. همانطور که آقای سالاری ذکر کرده اند، هیچ حکومت مستبدی به لغو خودش حکم صادر نمیکنه و رفراندم نیز برگزار نمیکنه. چون اگر کارگزاران استبداد به رفراندم بها میدادند، هیچوقت وضعیت جامعه و حکومت به این وخامتها نمی افتاد که فعلا افتاده است. شما اگر به صحبتهایی که حُکام فقاهتی در باره جنبشهای اعتراضی مردم میکنند، دقیقا دقت کنید، متوجه میشوید که آنها حاضر نیستند میلیمتری از مواضع قدرتپرستی عقب بنشینند. در نظر خامنه ای و اعوان انصارش، مردم معترض فقط عده ای «اغتشاشگر و اوباش و اراذل و عوامل صهیونیست و آمریکا و فریب خوردگان و جوانان عاصی از فشار شهوت» هستند که میخواهند دخل حکومت الهی را بیاورند!. معمولا در صف آرایی سیاسی باید متوجه حرفهای قدرتمداران و رقیبان تاق و جفت بود و دقیق بر گفتارهایشان زوم کرد و دریافت که چه اعتقادی دارند و چه منظور و اهدافی از حرفهایشان نتیجه گیری میشود. ولی فقیه که خود را قیّم تمام عیار مردم صغیر میداند، در تنگنای طغیانهای اجتماعی فقط به دادن مثلا امتیازهای قرص مسکّنی اکتفا میکند [ شایعه عفو عمومی به دلیل دهه تاریک فجر، معاینه مجانی بیماران در بیمارستانها و غیره و ذالک] تا فرصت مناسب برای سرکوب همه جانبه به چنگ آورد. آخوند جماعت و یا بهتر بگویم کسانی که به نام الله و دین حکومت میکنند، هرگز در رفتارها و گفتارها و اعمال خودشان، خطایی نمیبینند که بخواهند به تصحیح خطا یا عذرخواهی از گفتارهای غلط رو بیاورند. متولِیّان الهی، بی شرمترین و بیپرنسیپ ترین و بیمنش ترین موجودات هزار چهره هستند که فقط حکومت مطلق را میخواهند به هر قیمتی که باشد. خواه با ریختن دریا خونریزی باشد. خواه مصالحه های تجاری و بده بستانهای قماری و شرعیات تراشی و مباح خوانی ذمّه ها به دلیل منفعت حکومتی. خواه ظاهر سازیهای مردم فریب. در شرایط فعلی ایران، فرض کنید شما بخواهید ساختمانی ده طبقه را خراب کنید و به جای آن، یک ساختمان شیک و پنج طبقه اعلا بسازید. دو راه بیشتر ندارید: یا ساختمان فرسوده را با دینامیت منفجر میکنید و سپس به لایروبی و از نوسازی ساختمان جدید همّت میکنید یا اینکه طبقه به طبقه به خراب کردن آن اقدام میکنید و از نو، ساختمانی جدید میسازید. بالطّبع مرحله دینامتی، همان حرکت قهرآمیز است با عواقب نامعلوم و مجهول. و طبقه به طبقه، اقدامی دراز مدّت و نیاز به هوشیاری و پشتکار و همّت خستگی ناپذیر داره که معلوم نیست آیا به مقصد برسه یا نرسه. نکته ای که نباید از یاد برد، اینست که به همان میزان که مخالفان حکومت به همدیگر نزدیک میشوند برای واژگونی، متقابلا حکومتگران نیز به انسجام و امتیاز دهی به هواداران و وابستگان خودشان و بخشا به مردم بیشتر گرایش پیدا میکنند. از جمله افزایش حقوقها. دادن امتیازات و پُستهای بیشتر. وارد کردن تجهیزات کنترلی و مسلّح کردن قوا به بیشترین امکانهای سرکوب و غیره و ذالک. مُعضل کلیدی گذار از جمهوری اسلامی به شناخت دقیق چرخدنده های مخالفین داخلی و سپس تراز شدن معقول و همسو شدن چرخدنده های مخالفین برونمرزی منوط است تا بتوان امیدی به تحوّلات مسالمت آمیز داشت. ولی واقعیّت تلخ اینست که فعلا داخل ایران به مصیبت سرکوب سرسام آور دچار است و بیرون ایران به کشمکشهای کاه کهنه بر باد دادن و یقه درانیهای بابات به بابا بزرگم گفته بود اسبت یابوست و اتلاف انرژی و امکانات دم دست.
شاد زی و دیر زی! فرامرز حیدریان
■ آقای پورمندی شما در نوشته خود به سه گروه اشاره می کنید که از بیانیه میر حسین موسوی نا خشنودند از ان جمله «شاهالهیها». واضح نیست که منظور شما از شاهالهیها چه گروهی است. ایا به سلطنت طلبان و مشروطه خواهان هودار اقای رضاپهلوی اشاره می کنید یا به سایبری های جمهوری اسلامی که تحت عنوان سلطنتطلب به فحاشی مشغولند. لذا بد ندیدم یادآوری کنم که اقای رضا پهلوی در زمان جنبش سبز در مصاحبه ای تلویزیونی در جواب سوال خبرنگار که پرسید آیا حاضر به همکاری با میر حسین موسوی و کروبی هست؛ جواب که با کمال میل با آنها همکاری میکند اگر آنها اعلام کنند که از جمهوری اسلامی عبور کرده و خواهان نظامی سکولار دمکراتیک هستند. البته همچنان که میدانید و میدانیم میر حسین در آن زمان دنبال اصلاح جمهوری اسلامی بود نه عبور از آن. الان هم که از جمهوری اسلامی عبور کرده، عمدا یا سهوا قید «سکولار دمکراتیک» را در بیانیهاش بکار نبرده است.
ارش
■ جناب پورمندی، منهم موضع جدید میرحسین موسوی، آنهم در این شرایط و سن و سال را بفال نیک میگیرم۔ شکی نیست خواست هایی که او طرح کرده عملا به معنی سمتگیری بسمت مردم وگذر از رژیم جنایتکار اسلامی بوده و بخشی از اصلاح طلبان را با خود همراه خواهد کرد۔ ضمنا منهم مانند هر ایرانی منصفی برای میرحسین موسوی بدلیل پایمردی در عقایدش و سرخم نکردن در مقابل دیکتاتور، احترام زیادی قائلم۔
پس از مقدمه کوتاه اما باید بگویم که مقاله شما مرا ناخودآگاه بیاد مثل فرنگی “طوفان در فنجان چای” انداخت۔ شما به این تغییر موضع نسبتا کم اهمیت ابعاد عجیب و غریبی بخشیده و در اهمیت آن بسیار غلو کرده اید۔ توضیح میدهم:
یکم، پس از تحولات چند ساله اخیر و بویژه جنبش “زن، زندگی، آزادی” کمتر ایرانی وطن دوست و با وجدانی هست که هنوز به رژیم ج۔ا۔ و قانون اساسی ارتجاعی آن دلبسته باشد۔ اگر جناب موسوی مثلا پس از حوادث سال ۸۸ به چنین نتیجه ای میرسید، ممکن بود ابعاد و تاثیر آن به اندازه ای بود که شما امروز از آن صحبت میکنید۔ نفوذ کلام آقای موسوی با گذشت زمان بشدت کاهش یافته است و دیگر بعید است تغییر موضع ایشان امروزه اثر قابل توجهی داشته باشد۔
دوم، میتوان این را پذیرفت که طرح پیشنهادی آقای موسوی، برگزاری انتخابات آزاد، تشکیل مجلس موسسان و تغییر قانون اساسی به معنی گذار از رژیم است، اما بقول فرنگیها سوال یک میلیون دلاری اینست که چگونه؟ آیا با وجود رژیم جنین امکانی وجود دارد؟ تاکنون ج۔ا۔ به هزار زبان نشان داده است که حاضر نیست کوچکترین امتیازی به جنبش اعتراضی داده و عقب نشینی کند۔ آقای موسوی با مسکوت گذاشتن این واقعیت در عمل این شبهه یا امید را دارد که ج۔ا۔ سر عقل بیاید و شرایط مورد نظر آقای موسوی را فراهم کند۔ آیا این دادن آدرس غلط به مردم نیست؟
امیدوارم میر حسین موسوی گام دیگری به جلو بردارد و مانند بسیاری دیگر راه رسیدن به آزادی و دمکراسی را نیز نشان دهد۔ پیش شرط لازم برای دستیابی به انتخابات یا همه پرسی آزاد، ایجاد یک رهبری متکثر و چندصدایی ملی برای سرنگونی جمهوری اسلامی است۔ میر حسین موسوی میتواند حلقه ای از این رهبری باشد و یا به ایجاد آن یاری نماید۔
آرش جهاندار
| ||||||||
ايران امروز
(نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايتها و نشريات نيز ارسال میشوند معذور است. استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024
|