سه شنبه ۱۳ آذر ۱۴۰۳ -
Tuesday 3 December 2024
|
ايران امروز |
اکثریت قاطع مردم ایران تا سال ۵۵ مشغول زندگی خود و منتفع شدن از افزایش قیمت نفت اوپک در زندگی خود بودند. دلایلی مانند کودتای ۲۸ مرداد، مدرنسازی نامتوازن و روابط نزدیک ایران با غرب و اسرائیل باعث نوعی بیگانگی و احساس غربت با حکومت شاه و مسئولانش میکردند.
علیرغم فاصله میان مردم و نظام سیاسی که به آن «دستگاه» میگفتند، توده بزرگ مردم، سیاسی نبودند. مشغول بودن مردم به روال عادی زندگی و تلاش برای بهرمندی بیشتر از وضع مطلوب اقتصادی کشور که از اواخر دهه ۳۰ تا اواسط دهه ۵۰ حتی رشد دورقمی به خود دیده بود، مورددپسند جنبش رادیکال و چریکی مخالف حکومت شاه نبود. استفاده از اصطلاح تحقیرآمیز «چوخ بختیار» برای توده بزرگ مردم غیرسیاسی بازتاب خشم یا نارضایتی نیروهای سیاسی رادیکال از عدم توجه فعالانه مردم عادی به مسائل سیاسی در آن دوره بود. همین مضمون را آیتالله خمینی به شکلی دیگر در سخنرانی معروف خود در بهشت زهرا آنگاه که گفت «شما را به مقام انسانیت میرسانیم»، بیان کرد.
با اندکی تساهل میتوان گفت مردم از اواخر سال ۵۶ با زور گفتمان انقلابی چپ سکولار و مذهبی و به ضرب قدرت بسیجکنندگی مرجعیت شیعه به داخل سیاست «پرتاب» شدند و در طی ۱۳ ماه از دی ۵۶ تا بهمن ۵۷ حکومت شاه را واژگون کردند.
اگر گروهها و احزاب سیاسی که بجز جبهه ملی در دهه ۳۰ پایگاه وسیع مردمی نیز نداشتند از بنبست ایجاد شده بعد از کودتای ۲۸ مرداد، دادگاه مهندس بازرگان، تولد جنبش مسلحانه در سیاهکل تا انقلاب ۵۷ روند رادیکال و انقلابی شدن را پله به پله طی کردند، مردم اما در این پروسه به ناگاه به درون انقلاب پرتاب یا برده شدند.
اینکه علیرغم نارضایتی شدید مردم از حکومت جمهوری اسلامی و کارنامه بسیار سیاهتر این نظام در کشتار، زندان و فشار بر فعالان سیاسی، روزنامهنگاران و خانوادههای آنان، اقتصاد به بنبست رسیده، تفکر انقلابی یا براندازانه نتوانسته است جمعیت کثیر و لازم برای انقلاب یا سرنگونی نظام بسیج کند و به خیابان بیاورد یا لااقل در این مرحله چنین سیر و صعودی را نشان دهد، اتفاقا همان تجربه ملموس و نزدیک انقلاب ۵۷ است. اینبار توده عظیمِ مردمِ سیاسی شدهاند، تحولات سیاسی داخل و خارج کشور و آمدن و رفتن دولتهای اصلاح طلب تا اصولگرا را از آغاز تشکیل نظام جدید رصد کردهاند. البته بهتر و دقیقتر به کمک تکنیکهای ارتباطی نسبت به سالهای پیش از انقلاب ۵۷.
در این دوره گروههای مختلف مردم از اصولگرای معترض به وضع موجود تا اصلاحطلب سنتی، اصلاحطلب ساختاری، گذارطلب، انقلابطلب یا سرنگونی طلب همه مرحله به مرحله راه طی کردهاند. بخش عمده اصولگرایانی که سالها در نهادهای مختلف حکومت فعال بودند وقتی سرکوب خشن معترضان جنبش سبز را مشاهده کرده یا زمانی که شور شدناش «نظارت استصوابی» در انتخابات ۱۴۰۰ دیده به تدریج از هسته سخت قدرت حکومت فاصله گرفته و به منتقد خاموش تبدیل شدهاند. به همین سیاق اصلاحطلبان سنتی نیز بخاطر بنبست اصلاحات است که بخشا اصلاحات ساختاری را مطرح کردهاند. «گذارطلبان» یا تحولخواهان نیز چون خانه را از پایبست ویران ارزیابی میکنند، خواستار رفراندم قانون اساسی و گذار از شکل کنونی حکومت شدهاند.
انقلابیون یا «انقلابطلبان» نیز شکست تجربه اصلاحی پدران خود را دیدهاند، چماق سرکوب جنبش در خیابان بر تن خود حس کردهاند، سالها زندان بهجان خریدهاند، شاهد سرکوبهای خونین ۹۶ و ۹۸ بودهاند و دهنکجی نظام ولایت مطلقه فقیه به مردم و انتخاب سیاسی و فرهنگیشان با جمع کردن بساط صندوق نیمبند انتخابات در ۱۴۰۰ و یا صورت کبود سپیده رشنو در تلویزیون دیدهاند تا بدینجا رسیدهاند، تا انقلاب را قطعی ارزیابی کنند. برای از خانه به خیابان رسیدن زمان زیادی در راه بودهاند.
نهایتا، سرنگونیطلبان چون میخواهند با هرچه نام و نشانی از این نظام سرکوبگر دارد تسویه حساب کنند به براندازی کامل این نظام رسیدهاند. آنها با احساس ناتوانی از پیروزی بر حکومتی که عده و عُده سرکوبِ خشن را در اختیار دارد و بخاطر نبود یکپارچگی و یکصدایی میان مخالفان خواستار تحریم اقتصادی ایران، اخراج سفرای ایران یا بستن سفارتخانهها، بایکوت کردن نمادهای ملی، کمک گرفتن از بیگانه، و حتی در مواردی کمک نظامی، برای سرنگونی نظام افتادهاند.
همین گذار مرحله به مرحله یا بالا کشیدن تدریجی فتیله مبارزه با نظام جمهوری اسلامی، باعث شده و میشود که برخلاف سالهای ۵۶ و ۵۷ در این دوره مردم به تحولات درونی و عقبنشینیهای احتمالی حکومت بیتفاوت نباشند. بخش اعظم سرنگونیطلبان، انقلابطلبان و یا گذارطلبانِ امروز، اصلاحطلبان دیروز بودهاند. پس هرکدام از این طیفهای اپوزیسیون نظام نمیتوانند نسبت به تحولات احتمالی در سمت و سوی کوتاه آمدن حکومت بیتفاوت باشند. چنین تحولی در حکومت در امکان بسیج نیرو حول هرکدام از گفتمانهای مطرح اثر خواهد داشت. به همین دلیل است که نگاه به جنبش کنونی نمیتواند گرتهبرداری از نحوه حرکت قطار انقلاب ۵۷ باشد.
در آن انقلاب، عقبنشینیهایی که شاه در برابر انقلابیون میکرد به تشکل، بسیج بیشتر مردم و ایجاد امید برای موفقیت در «تمام کردن کار» یا سرنگونی نظام سلطنتی منجر میشد. در این مرحله اما کافی است حکومت به یک کار جدی در جهت شنیدن صدای مردم دست زند تا بازتاب آن در طیفهای مختلف سیاسی دیده شود.
■ جناب فرخنده گرامی، درود بر شما. من با بخش نخست گفتارنامهی شما و حس و برداشت کلانی که در آن از سالهای ۱۳۴۲ به این سو نهفته است، سد دردسد همسویم. با این سخن شما هم که از انقلاب ۱۳۵۷ نمیتوان گرته برداری کرد همسویم زیرا از هیچ رویداد تاریخی بزرگ در زمان و جای دیگری نمیتوان گرته برداری کرد، اما از هریک از آنها از جمله انقلاب ۵۷ به ویژه در تاکتیکها میتوان درس آموخت و بهره جست. همچنین، در اینکه جمهوری اسلامی «در این مرحله کافی است به یک کار جدی در جهت شنیدن صدای مردم دست بزند....» با شما همسو نیستم و دیگر آن چنین کار را شدنی نمیدانم. این کار بسیار دیر شده است.
کامیاب باشید / بهرام خراسانی
| ||||||||
ايران امروز
(نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايتها و نشريات نيز ارسال میشوند معذور است. استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024
|