سه شنبه ۱۳ آذر ۱۴۰۳ - Tuesday 3 December 2024
ايران امروز
iran-emrooz.net | Thu, 29.12.2022, 10:57

به علی کوچیکه!


عطا گیلانی

علی کوچیکه
علی بونه گیر
نصف شب از خواب پرید
...
چی دیده بود؟
چی دیده بود!
خواب یه انقلاب دیده بود!
یک انقلاب از توی رودخانه رون، وسط لیون!
خودش گفت. اگر با چشمان خودم نمی‌دیدم، اگر صدای غم‌زده‌اش را با گوش‌های خودم نمی‌شنیدم، باورم نمی‌شد.

مگر یک جوان، ...جوان هم نبود والله، توی مرز چل‌چلی بود. یک آدم چهل ساله، می‌شد بگی یک مرد کامل؛ همین طور الکی، بی‌مقدمه، یک ویدئو پر کرد: «من حالم خوب است، کار و بارم هم خوب است و صحیح هستم و سالم، ولی برای سلامتی شما و به خاطر انقلاب ...» و توی این سرمای یخبندان زمستان، خودش را انداخت توی آب! که چه بشود؟ که توی ایران انقلاب بشود؟

می‌خواهم سه هفت سال بیست و یک سال، نشود! مگر با مردن تو انقلاب می‌شود؟ اصلا انقلاب برای زندگی است و نه مرگ! حالا تصور بکن، سیدعلی توی بارگاهش نشسته و انگشت در بینی دارد و دارد خبر غرق شدن ترا توی بی بی سی می‌بیند و یا بعد از دیدن یک برنامه خنده دار در شبکه من و تو حرف‌های ترا از اینستاگرام می‌شنود و در حالی که دارد قند خیس کرده در چای را توی دهانش می‌گذارد، با خنده می‌گوید: «این یکی آن قدر صبر نکرد که ما بکشیمش! خودش خودش را کشت! یک سرخر کم‌تر!»

همین؟ همین را می‌خواستی؟ می‌خواستی سیدعلی را خوش‌حال کنی؟ دلت برای زن جوانت نسوخت؟ انگشتانت را به علامت پیروزی باز کردی و گفتی «زن، زندگی، آزادی!» و شیرجه رفتی توی آب یخ؟ زن و زندگی و آزادی، هیچ کدام با مرگ میانه ندارند. آنان که دنبال مرگ هستند و به مرده خوری عادت دارند، سیدعلی‌ها هستند و امت همیشه در صحنه. همین دیروز هم دویست سیصد تا جنازه را بر دوش گرفتند و توی خیابان‌ها راه افتادند و هی توی کله شان زدند که این‌ها شهدای ما هستند، چه می‌دانم مال کدام جنگ تحمیلی یا تحمیقی، که گم و گور شده بودند و الان پیدا شده‌اند و آهای مرده خورها بیایید و ساندیس و چلوکباب و آش نذری و هزار کوفت و زهرمار دیگر...!

می‌خواستی توجه مردم و رسانه ها را به کثافت‌کاری سیدعلی جلب کنی، خوب یک پرچم دوش می‌گرفتی، با هفت جفت کفش آهنین و هفت عصای آهنین، از لیون راه می‌افتادی، بعد از فرانسه می‌رسیدی به ایتالیا، از ایتالیا و یونان هم رد می‌شدی، پای پیاده، از هفت کوه و هفت دریا عبور می‌کردی و خودت را به مرز قلعه ایران در کنار دریاچه وان می‌رساندی! ما هم در بوق و کرنا می‌دمیدیم که بالاخره امیرارسلانی پیدا شده است و دارد می‌رود به جنگ قمر وزیر و خبر این دلاوری را پخش می‌کردیم. اصلا خودم شاید یک دوربین بر می‌داشتم و به دنبالت می‌آمدم از جای پایت عکس و رپرتاژ تهیه می‌کردم. قطعا، تا تو به مرزهای ترکیه برسی، هزاران آدم دیگر به تو می‌پیوستند و در مسیر خود به هر شهر و دهی که می‌رسیدی، کدخدایان با کوزه‌های آب و سفره‌های نان به استقبالت می‌شتافتند. طلسم وروره جادو می‌شکست و سیدعلی جایش را خیس می‌کرد و از آن طرف هزاران که نه، ملیون‌ها فرخ لقا زنجیرها گسسته، خود را بر گیسوان خود آویخته، از قلعه دیوان گریخته، به استقبال تو می‌شتافتند. این که بهتر بود؟

این همه را دارم می‌نویسم و خون می‌گریم!

می‌ترسم...! برای بچه‌های دیگر خود می‌ترسم! می‌ترسم این جوانان ندانسته باشند که رود رون به دریای مدیترانه ختم می‌شود و راهی به ایران ندارد. یعنی این قدر جغرافیا نخوانده‌اند؟! چه می‌دانم، می‌ترسم باز هم در درس تاریخ تجدید شوند!

تاریخ را یک روزه و دو روزه ننوشته‌اند که تو بخواهی یکی دو روزه بخوانی و در امتحانش قبول بشوی! انقلاب کفش‌های آهنین و عصای آهنین می‌خواهد! تو بخوان صبر و اراده آهنین!

عزیز من، عزیزان من! علی کوچیکه‌ها! شما قرار نیست خودتان را غرق کنید. شما قرار است بزرگ بشوید، شکوفا بشوید. شما قرار است که مرگ‌پرستان را به گورستان‌هایشان برانید تا به همان کارهای همیشگی خود، غسالی و آفتابه داری و ندبه سرایی، بپردازند. و شما باید دستانتان را به زندگی پیوند بزنید و زندگی را پاس بدارید.

شما قرار نیست ماهی سیاه کوچولو بشوید، شما باید همه به هم بپیوندید، دست به دست هم‌دیگر بدهید و در شکوه انبوهیِ خود، کوسه‌ها را بترسانید؛ کفتاران و لاشخورها را بتارانید. شما قرار است که عمامه‌ها بپرانید... ولی، زنهار! هشیار باشید که کلاهتان را ندزدند، سرتان را نبَرَند.

راه زندگی، راه نیک بختی از درون مرگ نمی‌گذرد. تنها راه نکبت است که از توی گورستان می‌گذرد.

به زندگی بیندیشیم و
مهربان باشیم!
عطا گیلانی
در حاشیه رود راین
۸ دی ۱۴۰۱


خوانندگان:


■ کاملن درست نوشتید. راه تحول و آزادی از غرق کردن خود در رودخانه و اقداماتی شبیه این نمی‌گذرد. هرچند ممکن است، به دلایل گوناگون، بازهم از این تصمیم‌ها گرفته شده و به نام آزادی و انقلاب اتفاق بیفتد. خوبست صداهای مختلف چنین رویدادی را در مسیر راه رسیدن به آزادی و انقلاب ندانند و با آن برخورد کنند.
حمید




نظر شما درباره این مقاله:









 

ايران امروز (نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايت‌ها و نشريات نيز ارسال می‌شوند معذور است.
استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024