يكشنبه ۲ دي ۱۴۰۳ - Sunday 22 December 2024
ايران امروز
iran-emrooz.net | Wed, 04.10.2006, 9:28

گرچه راهی است پر از بیم...


بابک جاودان‌خرد

چهارشنبه ١٢ مهر ١٣٨٥


با درود بی پایان به تو و سپاس از نکته سنجی‌های بی نظیرت. راستش من با کلیت نوشته ات موافقم و چون موافقم فضای نقد و تحلیل را برای کسانی می‌گذارم که نقطه نظرات مخالف و منتقدانه‌ای دراین باره دارند و همین جا از همه‌ی هموطنان بویژه زنان ارجمند ایران و نیز فعالان حقوق دمکراتیک اقوام ایرانی و همه علاقمندان به آینده‌ی دمکراسی و حقوق بشر ایران می‌خواهم که در این بحث و گفتگو یا "خواند و نوشت" وارد شوند و به آن غنا بخشند. اما در مورد آن پرسش قابل تامل‌ات که: چرا برای حقوق زنان (دست بالا) ٥ هزار نفر در تهران جمع شدند ، درحالیکه در آذربایجان برای اعتراض به یک کاریکاتور موهن صد‌ها هزار به خیابان‌ها می‌ریزند و چندین نفر کشته و صدها تن بازداشت می‌شوند ، ٣ نکته قابل ذکر است:

١- تجمع زنان در تهران تقریبا در سکوت خبری محض برگزار شد. به دلیل بسته بودن فضای رسانه‌ای ، برگزار کنندگان تجمع نتوانستند دراین باره آگاهی رسانی کنند و همان شمار اندکی هم که آمدند از طریق ارتباطات نزدیک بین گروهی و اینترنتی – ماهواره‌ای از برگزاری چنین تجمعی آگاه شدند. اما آن کاریکاتور کذایی دریکی از پرتیراژترین روزنامه‌های کشور- ایران - چاپ شد و طبعا بدلیل حساسیت‌هایی که در مردم آذربایجان برانگیخت ، بسرعت تبدیل به یک سوژه‌ی سیاسی برای مخالفت با رژیم شد. بنابراین نقش عنصر خبررسانی در اینجا کاملا محرز و برجسته است.

٢- مسئله‌ی حقوق زنان ، ضمن اینکه فراگیرترین و بنیادی‌ترين مسئله‌ی امروز و فردای ایران است ، هنوز تازه‌پاست و حتا همه‌ی جامعه‌ی زنان را برنمی‌انگیزد. هنوز هم شمار قابل‌توجهی از زنان سنتی و غیرسنتی جامعه‌ی ایران برابری حقوق زن و مرد را برنمی‌تابند و یا آن را چندان جدی نمی‌گیرند که بخاطرش به خیابان بریزند و تظاهرات کنند و کتک بخورند. در حالیکه، حقوق اقوام قدمتی دست‌کم ٥٠ ساله، بویژه در آذربایجان و کردستان، دارد و شمار بمراتب افزون تری از مردم نواحی را برمی انگیزد و به خیابان‌ها می‌کشاند. تو خودت آذربایجان را بمراتب بهتر از من می‌شناسی و می‌دانی که چقدر انگیزه‌های قومی- زبانی در آن جا قوی است و به دلیل بغض فروخورده‌ی ناشی از دهه‌ها بی اعتنایی و سرکوب سیاسی-اقتصادی-فرهنگی، آستانه‌ی تحریک در آنجا پایین است. اینکه نوشته بودی ، متاسفانه ، تظاهرات درآنجا خصلت ضد فارس پیدا کرد جای نگرانی دارد و کار شما روشنفکران آذری را دشوار می‌کند و ما همتایان فارس شما را که از فارس بودن فقط زبان "فارسی"اش را داریم و همین را هم در طبق مبادله گذاشته‌ایم، افسرده‌تر و بیمناک‌تر ، که کار این ملک به کجا می‌انجامد؟

٣- آذربایجان یک سنت قوی مبارزاتی دست کم ١٠٠ ساله علیه دولت‌های خودکامه‌ی مرکزی دارد و فرقی نمی‌کند که قاجار باشند یا پهلوی یا اسلامی. در تهران و دیگر شهرهای بزرگ چنین سنتی وجود نداشته است. تهران که دیگر نه شهر است و نه استان، بل یک هیولای تنوره‌کش و همان عجوزه‌ی هزارداماد است، با جمعیتی نزدیک به ٢٠ میلیون (محدوده‌ی کد ٠٢١) که به دروغ می‌گویند ١٠ میلیون. بافت جمعیتی تهران چنان ناهمگون است که کمتر همبستگی‌یی را برمی‌تابد. آنقدر بزرگ است و بی دروپیکر که تجمعات از جنس چندهزاری درآن بازتابی نمی‌یابد و گردهمایی‌های صد هزاری و میلیونی پریشانش می‌کند و مردم‌اش را به خیابان‌ها می‌کشاند.

اما این‌ها که نوشتم را به منزله‌ی پاسخ به آن "چرای" بزرگ‌ات نیانگار، که کار بیش از آن خراب ست که حاجت به توجیهاتی از این دست باشد. کار این ملک بسیار دشوار شده و متاسفانه هر روز که می‌گذرد گره بر گره‌های کارمان افزوده می‌شود. به زبان مارکسیستی ، شرایط عینی از شرایط ذهنی کیلومترها پیش افتاده و جامعه‌ی ایران را بی چشم اندازی روشن به دنبال می‌کشد. تحولات منفی‌یی که در مرزهای شرقی و غربی ما جریان دارد تاثیرات زیان‌بار خودرا بر ایران و ایرانی گذشته و در داخل نیز با خیانت اصلاح طلبان حکومتی ، مردم رهبر و تشکیلاتی ندارند که به کمک و هدایت آن برخیزند و این روند سقوط و فروپاشی ظاهرا گریزناپذیر را جلو گیرند. اما این چیزی ست که در سطح جریان دارد (همچنانکه در نامه‌ی پیشین نوشته بودم) و در ژرفای این دریای آرام بی‌گمان عناصر تغییر و تحول درکارند. حال این تغییرات کی در سطح بازتاب می‌یابد قابل پیش بینی نیست، و کارما هم این نیست.

از اقدام مردم (و مردان) سوییس در ١٩٧١ نوشته بودی که چگونه حاضرشدند از حقوق برتر خود چشم پوشند و برابرحقوقی زنان را بپذیرند. اما دوست عزیز، حتما می‌دانی که در سوییس ٥٠٠ سال پیش "کالوین"‌ی ظهور کرد که یکی از پیشگامان اصلاحات دینی در اروپای مسیحی بود، و اصولا این قوم سده‌هاست که گام در راه اصلاحات اجتماعی و عرفی کردن قوانین نهاده است، که شاید یکی از آخرین آن‌ها همین قانون برابری حقوق زنان و مردان در١٩٧١ بوده است. در ایران ما، تا آنجا که من خوانده و شنیده ام ، هرگز اصلاحات دینی و به تبع آن، اجتماعی، پا نگرفته و اصولا معلوم نیست که اسلام و تشیع اصلاح‌پذیر بمعنایی که مسیحیت تجربه کرد، باشند. "انقلاب سفیدی"که برهبری شاه سابق در ایران پا گرفت و زنان ایران را به برخی از حقوق خود رساند ، متاسفانه چاره‌ساز نشد چرا که فقط قشر نازکی از جامعه‌ی عمیقا سنتی زنان ایران را نشانه رفته بود. زنان ایران باید پیش و بیش از آن که جامه‌ی وزارت و وکالت می‌پوشیدند در کلیت خود با سواد و آگاه می‌شدند و پلکان ترقی را گام به گام می‌پیمودند ، همچنانکه زن غربی در قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم نه وزیر بود و نه وکیل، ولی بتدریج به اینجا رسید که امروز صدراعظم کشور میزبان تو یک خانم فرهیخته و محترم است و وزیر خارجه‌ی بزرگترین قدرت جهان یک زن آمریکایی ِ آفریقایی تبار ِ روشنفکر. رژیم سابق ایران آنچنان محو تماشای آن چند درخت زیبای خود-کاشته شده بود که جنگل انبوه درختان و گیاهان هرز را که پیچک‌وار از تنه‌ی آن "چند" درخت بالا می‌رفتند ندید، و دیدیم که آن درختان و گیاهان "قطع وهرس نشده" چه به روز آن "چند" درخت شاداب و نوبر آوردند.

پرسیده بودی که اگر آقاخان کرمانی شهید پس از صد واندی سال سر از خاک برمی‌داشت و جامعه‌ی کنونی را می‌دید چه می‌کرد و چه می‌گفت؟ به گمانم اگراین معجزه رخ می‌داد ، وی از حضور این چنین گسترده‌ی زنان ما در اجتماع و دانشگاه و دستگاه دیوانسالاری شدیدا یکه می‌خورد و به چشم‌های خود و آنچه می‌دید باور نمی‌داشت. ضمن آنکه این تناقض را هم درک نمی‌کرد که چگونه زن ایرانی با "حجاب اجباری" بر سر و بعنوان یک "نیمه انسان"، حضور قاطع خودرا به جامعه‌ی مردسالار تحمیل کرده و رژیم خودکامه‌ی مذهبی را در تنگنای ناگشودنی قرار داده است ؛ باور نمی‌کرد که مرد آزادیخواهی بنام موسوی خویینی در دفاع از حقوق برابر زنان به زندان افتاده و زنان ما به دفاع از او برخاسته باشند ؛ باور نمی‌کرد که یک زن ایرانی‌تبار بعنوان نخستین گردشگر فضایی زن جهان فضا را در نوردیده و این همه نظرات موافق و مخالف برانگیخته باشد؛ باور نمی‌کرد که تنها برنده‌ی جایزه‌ی نوبل ایران که نام زیبای "صلح و حقوق بشر" بر خود و منزلتی بین المللی به همراه دارد، یک زن ِ حقوقدان ایرانی باشد و....

مزدک عزیز، باور کنیم که جامعه‌ی زنان ما با وجود همه‌ی تناقضات جامعه‌ی ایران ، روی به فراز دارد و هیج چیزی بازدارنده‌ی آن نخواهد بود. حال کی به نقطه‌ی فراز رسد ، زود نیست ولی دیری نیز نخواهد پایید. چرا که
گرچه راهی است پراز بیم زما تا بر ِ دوست
رفتن آسان بود ار واقف منزل با شی.



نظر شما درباره این مقاله:









 

ايران امروز (نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايت‌ها و نشريات نيز ارسال می‌شوند معذور است.
استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024