iran-emrooz.net | Wed, 27.09.2006, 9:54
دموكراسیخواهان و دیگران
دكتر حسين باقرزاده
سه شنبه ٤ مهر ١٣٨٥ – ٢٦ سپتامبر ٢٠٠٦
.(JavaScript must be enabled to view this email address)
در بحثهای مربوط به جنبش دموكراسیخواهی (در برابر جمهوریخواهی) یك نكته كلیدی وجود دارد كه غالبا به سوء تفاهم منجر میشود و بر استدلالهای مربوط به این امر سایه میاندازد. آیا شركت جمهوری خواهان در یك نهاد فراگیر دموكراسی خواهی به معنای نفی هویت جمهوریخواهی آنان است؟ و یا میتوان با حفظ هویت و تأكید بر آن در چنین نهادی شركت كرد؟ در این نوشته با توجه به مقالهای از آقای ف. تابان كه در سایت اخبار روز آمده است به این نكته میپردازیم.
اگر مبانی جنبش دموكراسی خواهی را بتوان در یك جمله كوتاه تعریف و تبیین كرد این تعریف، با اقتباس از نوشته آقای تابان، چیزی جز «اعتقاد به حق مردم برای تعیین سرنوشت خود و انتخاب نظام سیاسی کشور» نخواهد بود. این تعریف اما، همان طور كه ایشان تأكید كرده است «به این معنی نیست که جمهوری خواهان از مبارزه برای استقرار جمهوری دست بکشند و نسبت به ساختار نظام سیاسی کشور بی تفاوت بشوند». ایشان سپس اضافه میكند كه چنین «درخواستی ... امروز به طور گسترده مطرح می شود. ... بخشی از جمهوری خواهان، از بخش دیگر جمهوری خواهان ایران می خواهند که به ساختار نظام سیاسی آینده کاری نداشته باشند و آن را «باز» بگذارند، زیرا اگر بر جمهوریت نظام سیاسی در ایران آینده تاکید کنند، دموکرات نخواهند بود و در نقش «قیم» مردم ظاهر خواهند شد!»
در این جا دو مفهوم در هم ادغام گردیده و یكی تلقی شده است. یكی «باز» گذاشتن نظام سیاسی آینده و مقید كردن آن به رأی و اراده مردم، كه بیان دیگری جز آنچه كه در بالا در تعریف دموكراسیخواهی آمد نیست. دیگری، مبارزه برای استقرار نظام سیاسی مطلوب خود در آینده است. «قیم» مردم بودن به این معنا نیست كه بر نظام سیاسی مطلوب خود در آینده تأكید نكنیم و بلكه به این معنا است كه این نظام سیاسی را از پیش مطلوب مردم نیز بدانیم و نیازی به نظرخواهی از آنان نبینیم. اگر سخنی از «تعیین تکلیف» كردن برای مردم میرود نیز دقیقا به همین معنا است.
آقای تابان به درستی مینویسد كه « در ایران استبداد زده ی کنونی ده ها مساله ی مهم و پیچیده وجود دارد و برای آن ها نیز راه حل های مختلفی ارائه می شود.» و سپس اضافه میكند كه «بحث های پردامنه و اغلب بی نتیجه ای در مورد این مساله ی حاد جامعه ی ما صورت گرفته است که به نتیجه ای نرسیده است و طبیعی هم هست که به نتیجه ای نرسد». یكی از این مسائل (و شاید مهمترین آنها) شكل و ساختار نظام آینده است: جمهوری یا سلطنت، فدرال یا یكپارچه. در هر سوی این وجوه سهچهارگونه نیروهای اجتماعی و سیاسی خاصی وجود دارند كه از مواضع خود به شدت دفاع میكنند و خواهان استقرار نظام مطلوب خود هستند. برای مثال، همان طور كه جمهوریخواهانی هستند كه دموكراسی را در جمهوری خلاصه میكنند و معتقدند كه هیچ نظامی جز آن دموكراتیك نیست، فدرالیستهایی نیز هستند كه دموكراسی را در فدرالیزم خلاصه میكنند و بر آنند كه هیچ نظامی جز آن دموكراتیك نخواهد بود. ولی اینها مسایلی نیست كه به خواست این یا آن گروه یا نیروی اجتماعی تصمیم گرفته شود (مگر این كه خود را قیم مردم ایران بدانیم)، و بلكه به عنوان یك دموكرات باید بپذیریم كه تعیینكننده نهایی این مسائل مردم ایران خواهند بود كه از طریق یك سازوكار دموكراتیك (مجلس مؤسسان، رفراندوم) اراده خود را اعمال كنند.
از این رو، دعوت به شركت در یك مبارزه مشترك دموكراسیخواهی به معنای آن نیست كه جمهوری خواهان جمهوری خواهی خود را «فعلا» در جیب بگذارند، ولی به این معنا هست كه برای مردم «تعیین تکلیف» نکنند، و بلكه استقرار نظام مطلوب خود را به رأی مردم موكول كنند. جمهوری خواهانی که هدف برنامه ای خود را استقرار یک جمهوری دموکراتیک قرار داده اند و برای آن همین امروز مبارزه می کنند، اگر به درستی راه خود اعتماد دارند و رأی نهایی مردم را میپذیرند به سهولت باید بتوانند با نیروهای دیگری نیز كه به این اصل معتقد و متعهدند همپیمان شوند و مشتركا برای تحقق شرایطی كه مردم ایران بتوانند اراده خود را آزادانه اعمال كنند به مبارزه بپردازند. دموكراسی پیش شرط استقرار یك جمهوری دموكراتیك است تا ما جمهوریخواهان بتوانیم مردم را با نظام مطلوب خود آشنا كنیم و آنان بتوانند نظام مطلوب خود را انتخاب كنند. مبارزه برای تحقق دموكراسی جزوی از مبارزه برای جمهوری (از دید ما جمهوریخواهان) است و دعوت به شركت در یك مبارزه مشترك دموكراسیخواهی چیزی جز این نیست.
آقای تابان درست میگوید كه «تعیین نظام سیاسی کشور، اتفاقی نیست که خلق الساعه نازل شود. بلکه روندی طولانی و مستلزم فعالیت آگاه گرانه و سازمانگرانه است و برای استقرار جمهوری دموکراتیک در ایران نیروهای جمهوری خواه باید به تلاشی بیشتر از آن چه تا به امروز صورت گرفته، اقدام کنند تا جامعه ی ایران را متقاعد و آماده کنند که اولا مردم خود باید سرنوشت خود را تعیین کنند و ثانیا زمانی که قرار بر تعیین سرنوشت است، به انتخاب درست – که از نظر یک جمهوری خواه، جمهوری خواهی است – رای بدهند». ولینكته این جا است كه تا امكان سخن گفتن با «جامعه ایران» فراهم شود و این جامعه بتواند سرنوشت خود را به دست گیرد راه زیادی در پیش است. هدف جنبش دموكراسیخواهی دقیقا تأمین چنین شرایطی است و تنها در آن شرایط است كه جمهوریخواهان (یا هر نیروی دیگری) میتواند برای متقاعد كردن جامعه ایران به نظام مطلوب خود تلاش كنند. با تأمین آن شرایط، علت وجودی جنبش وسیع دموكراسیخواهی نفی شده است و آنگاه جامعه ایران جولانگاه همه نیروهای سیاسی خواهد بود كه برای تحقق آرمانهای خود از راههای دموكراتیك مبارزه كنند.
در واقع، خواندن مقاله آقای تابان این اندیشه را به ذهن میآورد كه صرف نظر از طرح صورت مسئله به گونههای مختلف، فاصله زیادی در عمق بین نظرات ایشان و دوستانی كه بر لزوم شركت در یك حركت ملی دموكراسیخواهی تأكید میكنند وجود ندارد، و عین استدلالهای ایشان را میتوان در تأیید نظر اخیر به كار گرفت. برای درك این مسئله، كافی است به قسمتهای زیر كه عینا از نوشته ایشان اقتباس شده است توجه كنیم. در این قسمتهای اقتباس شده، فقط كلمه «جمهوری» با «دموكراسی» جایگزین شده و و در دو جا، یكی دو كلمه در داخل پرانتز آمده است. با هم بخوانیم:
«نخستین اصل دموكراسی، پذیرش و دفاع از «حق حاکمیت مردم» و انتخابی بودن همهی ارکان حکومت از بالا تا پائین است. دموكراسی چیزی جز همین یعنی انتخاب حکومت به رای مردم و نیز تغییر حکومت به رای مردم نیست. بنابر این کسی نمی تواند دموكراسی خواه باشد و این اصل بنیادین دموكراسی خواهی را زیر سوال ببرد و یا آن را به قیدی مشروط کند.
«اعتقاد به حق مردم برای تعیین سرنوشت خود و انتخاب نظام سیاسی کشور، اما به این معنی نیست که دموكراسی خواهان نسبت به ساختار نظام سیاسی کشور بی تفاوت بشوند.
«در ایران استبداد زده ی کنونی ده ها مساله ی مهم و پیچیده وجود دارد و برای آن ها نیز راه حل های مختلفی ارائه می شود. به عنوان مثال در مورد «مساله ملی» یا به تعبیری دیگر «مساله ی قومی» در میان دموكراسی خواهان از هواداران دوآتشه «تمامیت ارضی» به بهای سرکوب گرایش های «جدایی طلبانه» تا طرفداران حق تعیین سرنوشت وجود دارد. در تمام تشکل هایی که بر پایه دموكراسی خواهی صورت گرفته است، بحث های پردامنه و اغلب بی نتیجه ای در مورد این مساله ی حاد جامعه ی ما صورت گرفته است که به نتیجه ای نرسیده است و طبیعی هم هست که به نتیجه ای نرسد. زیرا نه ملی گراها و لیبرال ها می توانند چپ ها را مجبور کنند که به سیاست های آن ها در این عرصه بپیوندند و نه چپ ها قادرند که سایر نیروها را متقاعد به سیاست های خود سازند. و تازه این در شرایطی است که به خرده اختلاف ها نپردازیم و سمت گیری های عمده را در نظر داشته باشیم. به همین صورت است مسائل دیگری نظیر برنامه ها و جهت گیری های اقتصادی و یا سیاست خارجی دولت آینده. درک این مساله بسیار مهم است که دموكراسی خواهان ایران نمی توانند در مورد این مسائل مهم و گسترده به نظریه یا حتی سیاست واحدی برسند. امروز به دلیل پیچیدگی مسائل حتی این انتظار که در یک حزب سیاسی روی چنین مسائلی تفاهم کامل به وجود بیاید، امکان ندارد.
«دموكراسی خواهی در ایران امروز، نه یک «مکتب» است، نه یک «گفتمان» و نه حتی یک «روش» بلکه یک «برنامه ی گذار سیاسی» است برای انتقال از استبداد مذهبی به حکومت انتخابی مردم!
«نتیجه ی عملی برخی گرایش های هژمونی طلبانه در صفوف دموكراسی خواهان و تبدیل دموكراسی خواهی به یک «گفتمان» و یا «روش» معین – همان «گفتمان» و یا «روشی» که راوی یا راویان آن «گفتمان» یا «روش» از آن دفاع می کنند، این بوده است که بین دموكراسی خواهان مرزبندی کاذب به وجود آورده و یک نوع نگرش نسبت به دموكراسی خواهی را به جای خود دموكراسی خواهی قرار داده است. هر تلاش برای تحمیل یک گرایش معین اجتماعی و یا سیاسی و یا فکری بر دموكراسی خواهی، به معنای تضعیف این جنبش و ایجاد محدودیت برای سایر نحله های فکری و اجتماعی طرفدار آن خواهد بود.
«با توجه به آن چه گفته شد، باید تاکید کرد دموكراسی خواهی یک برنامه ی سیاسی محدود است. برنامه ی سیاسی ای که هدف آن تعویض حکومت اسلامی – استبدادی ایران با یک حکومت منتخب مردم است که از طریق ساز و کارهای دموکراتیک و با اتکا به آرای مردم بتواند سمت گیری های عمده ی کشور را تعیین کند. آن چه که در این برنامه ی سیاسی محدود می گنجد، چگونگی این گذار و سپردن قدرت به حاکمیت منتخب مردم است.
«اگر این درک از دموكراسی خواهی به جای پلاتفرم های حزبی – ایدئولوژیک که از سوی دموكراسی خواهان و بنام آن ها منتشر می شود، مورد پذیرش قرار گیرد، آن گاه مبنای ائتلاف دموكراسی خواهان در ایران یک برنامه ی چند ماده ای با هدف گذار از استبداد سیاسی به حکومت منتخب مردم خواهد بود. برنامه ی چنین حکومتی در مورد مسائلی نظیر (شكل حكومت،) مساله ملی – قومی، محتوای اقتصادی حکومت آینده، سیاست خارجی آن و سایر مسائل حکومت آینده، موضوع فعالیت جبهه ی دموكراسی خواهان نخواهد بود. جناح های مختلف دموكراسی خواه در مورد این مسایل تنها می توانند به یک توافق دست یابند: مبارزه برای ایجاد شرایطی دموکراتیک که همه ی این مسائل در آن به طور دموکراتیک و از طریق رای مردم قابل حل باشند.
«برای رسیدن به چنین سطحی از اتحاد باید جناح ها و گرایش های ی مختلف دموكراسی خواه در مورد مسائل گذار بدون پیش شرط گفتگو کنند و به توافق برسند. یعنی هیچ پیش شرطی از قبل تعیین و اعلام نشود. با چنین درکی دیگر بند اول هیچ منشور پیشنهادی نمی تواند موافقت یا مخالفت با «انقلاب» باشد. دیگر هیچ منشوری حق ندارد دموكراسی خواهی را مترادف با «اعتدال و میانه روی» (یا جمهوری؟) معرفی کند. در راه های رسیدن به هدف سیاسی دموكراسی خواهان یعنی گذر از استبداد مذهبی فعلی به حاکمیت مردم، هیچ اصل ارزشی از پیش تعیین شده ای نمی تواند وجود داشته باشد و هر چه هست باید مورد توافق جمعی دموكراسی خواهان قرار گیرد.»