پنجشنبه ۱ آذر ۱۴۰۳ -
Thursday 21 November 2024
|
ايران امروز |
امروز چهارشنبه است. روز شنبه در برلین به ضیافتی دعوتیم. ضیافتی که هم برای ایرانیها و هم برای برلینیها بینظیر است. هرگز در این شهر این همه ایرانی جمع نشدهاند. البته مزه گس خاطره دوری در کام برلینیها مانده است:
«شامگاه دوم ژوئن ۱۹۶۷ هنگامیکه شاه ایران قصد داشت به اپرای برلین وارد شود، تظاهرات خشمآلودی علیه او صورت گرفت که به خشونت کشیده شد. خیابانهای اطراف اپرای برلین تا چند ساعت میدان زد و خورد جوانان و دانشجویان با مأموران بود. در پایان شب روشن شد که جوانی به نام بنو اونهزورگ (۱۹۴۰ - ۱۹۶۷) از پشت سر هدف گلوله پلیس قرار گرفته و کشته شده است.
بنو اونهزورگ (۲۶ ساله) جوانی محجوب، آرام و از فعالان کلیسای پروتستان بود. مرگ این جوان توفانی در آلمان به پا کرد. با این قتل، دامنه اعتراض باز هم گستردهتر شد و پلیس نیز با شدت عمل بیشتری وارد کارزار شد.
جو عصبی و پرتنش در دو طرف شدت گرفت. با افزایش ناآرامی، دولت با تکیه به قانون “وضعیت فوقالعاده” اعلام کرد که هرگونه قانونشکنی را به شدت سرکوب میکند؛ در برابر جوانان چپگرا پلیس و نهادهای محافظهکار و رسانههای راستگرا را به قتل و جنایت متهم کردند. قتل اونهزورگ باعث شد که بخشی از جنبش دانشجویی خود را آماج “قهر دولتی” ببیند، به مواضع افراطی بگراید و حتی دست به اسلحه ببرد.
طبق یک نظرخواهی که هفتهنامه “اشپیگل” در ژانویه ۱۹۸۸ انجام داد، ۶۵ درصد افرادی که در سال ۱۹۶۷ دانشجو بودند، گفتهاند که دیدار شاه از آلمان در توجه آنها به سیاست و کشیده شدن آنها به دیدگاههای چپ تعیینکننده بوده است.
تراژدی قتل اونهزورگ بعدها ابعاد باز هم پیچیدهتری پیدا کرد: سالها بعد روشن شد، مأموری که گلوله کشنده را شلیک کرده بود، در استخدام سازمان امنیت آلمان شرقی (اشتازی) بوده است.» (به نقل از بیبیسی)
دو نکته در این حکایت جلب توجه میکند: اول آن که تظاهرات ایرانیان در دیدگاه سیاسی آلمانیها تاثیری درازمدت و تعیین کننده برجا گذاشت. دوم: کشتن یک جوان آلمانی در این تظاهرات توطئهای طراحی شده از جانب کشور ثالثی به قصد تاثیرگذاری بر روند سیاست در سرزمین ما و نیز بر کشور میزبان بود.
تحت تاثیر این حوادث گروه مسلح بادر ماینهوف تشکیل شد که به ترور سیاستمداران و شخصیتهای اقتصادی و گروگانگیری پرداخت. تحت تاثیر فعالیتهای این گروه بود که سازمانهای چپگرای مسلح مذهبی و غیرمذهبی در ایران هم شکل گرفتند.
اثرگذاری و نقش مثبت و منفی این سازمانها و گروهها، از موضوع این مقاله خارج است. نکتهای را که مایلم توجه شما را به آن جلب کنم، این است که به تاثیرگذاری کوتاه و درازمدت فعالیتهایی که انجام میدهیم، از نیک و بد، آگاه باشیم.
باری، شنبه به برلین میرویم، خوش میرویم. به ضیافتی بزرگ، کمنظیر و تاثیرگذار!
و اما این ضیافت چه تاثیری در برلین و تهران و تبریز و کهکیلویه و زابل خواهد داشت، نه تو میدانی و نه من!
به نیت خیر تو واقفم. من هم در کنار تو خواهم ایستاد و مشت خود را همراه تو به هوا خواهم پراند. اما همواره نگران مامورین «اشتازیها» خواهم بود تا «بنو اونهزورگ» دیگری قربانی اهداف پلید آنان نشود.
به برلین خواهم رفت، تا چون شهروندی مسئول، مخالفت خود را با زورگویان و آدمکشانی که میهن ما را به نام دین اشغال کردهاند، به شیوهای که از مواهب دموکراتیک دخالت در سیاست در این سرزمین است، نشان بدهم. نه سنگی به کسی خواهم زد و نه اجازه خواهم داد، کسی در چشمان بینای من خاک بپاشد.
به برلین خواهم رفت تا با ترور در هر شکل و شمایل و تحت عنوان هر عقیدهای مخالفت کنم.
با شعار «زن، زندگی، آزادی» مخالفت خود را با حجاب اجباری اعلام خواهم داشت. هشیار باشیم که هستند کسانی در همین شهر و در همین روز، که علیه حجاب سیاه تظاهرات میکنند تا حجاب سبز را به زنان و دختران ما قالب کنند!
و هشیار باشیم گروه بادرماینهوف دیگری نه در این جا و نه در هیچ جای دیگری پا نگیرد.
زنان سرزمین ما برای زندگی قیام کردهاند و نه برای مرگ. این زنان، مادران هستند و همسران و دختران که با آرمان زندگی پا به میدان نهادهاند. هیچکدام آنها نمیخواهند فرزند مرده، شوی مرده، پدر مرده و مرده باشند. تنها زندهها هستند که دنیای بهتری را خواهند ساخت. تنها زندهها هستند که میتوانند بر طراوت هستی بیفزایند.
پس شعار مرگ را به مرگپرستان واگذاریم.
«امسال سال خون» نیست، اگر چه آرزوی بسیاری این است که در همین قافیه «سیدعلی را سرنگون» کنند. چرا باید امسال سال خون باشد؟ چرا باید به استقبال سال خون برویم؟ چه کسی میخواهد امسال را به خون بکشاند؟ آیا سیدعلی و سیدعلیها از خونین کردن این سال بیشتر سود خواهند برد یا مهساها و نیکاها؟ تا همین جا گویا خون صدها نفر زن و مرد و پیر و جوان، بیمهابا ریخته شده است.
مزدوران رژیمی که بارها از تجربه درهم کوبیدن اعتراضات مسالمتآمیز تودهها آموختهاند، با تلقین آن که راهی به جز سرکوب برایشان باقی نمانده است، در مسیر خود برای کشتار، بیشتر ترغیب میشوند. البته، هر جا که دفاع از خود بر ما تحمیل شود، تسلیم نخواهیم بود: «زدی ضربتی، ضربتی نوش کن!»
تعیین قاعده و ابزار زورآزمایی را نباید به حریفی سپرد، که تا بن دندان مسلح است و هیچ ابایی از کشتن و سوختن و نابود کردن ندارد. از طرف دیگر، هوشمندانه نیست، اگر دزد مسلحی را در خانه خود غافلگیر کردید، در خانه را قفل کرده و راه گریز او را سد کنید. این دیگر تئوری سیاسی نیست، نیازی به بحث در باره تاکتیک و استراتژی نیست. کمی عقل سلیم هر کسی را به همین نتیجه میرساند. دزدان مسلح را بگذار که بگریزند!
در پایان، اگر میکروفونی در آن روز به دست من بیفتد و من اختیار آن را داشته باشم که شعاری تعیین کنم، خواهم گفت:
«این است شعار مردم، رفراندوم، رفراندوم!»
گمان دارم، زمان آن رسیده است که بتوانیم در میدان رفراندوم این حضرات را شکست بدهیم. خواهید گفت که آقایان به این بازی تن نمیدهند. چه بهتر! در این صورت، در عمل به شکست خود اعتراف کردهاند.
مهربان باشیم!
عطا گیلانی
۲۷ مهر ۱۴۰۱
■ نقطه بسیار هوشمندانه را اشاره کردید و آن کمبود شعار رفراندم در شعارهای مطرح این روزهای ایران است. این شعار هم کاربرد داخلیِ بسیار دموکراتیکی دارد و هم توان استحکام همبستگی ملی را دارد و رژیم را در مقابل قشر خاکستری جامعهٔ ایران و جهان افشا میکند. اکنون که جامعه جهانی آغاز به شنیدن ما کرده است اهداف دموکراتیک جنبش با شعار رفراندم برای آنان واضح میشود.
سلمان گرگانی
■ آقای گیلانی از شعار ” رفراندوم، رفراندوم” شما پشتیبانی کامل میکنم. این شعاری است که میتواند در داخل کشور پس از آنکه معترضان آنچه را نمیخواهند با صدای بلند ابراز میدارند، نمایانگر چیزی باشد که میخواهند هر چند از سوی این رژیم استبدادی پذیرا نخواهد شد. راه کار قانونی پژواک گستردهای در درون کشور و حتی در میان اقشار نظارهگر خواهد داشت و به معترضان مشروعیت بیشتری خواهد بخشید. حذف شعارهای ” مرگ بر..” نَیز حتی اگر نتیجه دهها استبداد و خودگامگی است، خشونت گریزی جنبش را نمایانتر خواهد ساخت. مطمئنم روز شنبه در برلین نقطه عطفی در جنبش زنانه کشورمان خواهد بود!
با سپاس از نوشته خوبتان/ شهرام
■ آقای گیلانی گرامی. پیشنهاد رفراندوم را بسیاری کسان و گروهها و بارها و بارها دادهاند ولی بدون آنکه به نحوه اجرای آن توجه کرده باشند. بدیهی است که چنانچه حاکمان پر غدر و خدعه جمهوری اسلامی در تنگنا باشند راهکار پیشنهادی رفراندوم را بمنظور به بیراه کشیدن آن بپذیرند پس چرا از هم اکنون که این پیشنهاد را میدهید راه خدعه و نیرنگ و تلبیس را بر آنان نبندیم. پیشنهاد «رفراندوم تحت نظارت سازمان ملل متحد» از هم اکنون در دستور نیروی مخالف قرار بگیرد همچنانکه این شیوه در انتخابات عراق و سودان جواب داده با وضع اکنون ایران هم پاسخ قابل قبول خواهد گرفت. به شرطی که این روش از تبلیغ رسا و همه جانبه بر خوردار باشد و بتواند اکثریت مردم ایران را قانع کند که تنها راه ویا بهترین راه برون رفت از بحران کنونی اتحاد پیرامون چنین دستور العملی است. باز تاکید میکنم رفراندوم بدون نظارت سازمان ملل متحد که مرجعی بیطرف میتواند باشد و مورد قبول همه طرف ها منجر به تثبیت مجدد حاکمیت کنونی خواهد شد و تلاشهای مردم ایران را در گذر از این بحران بینتیجه خواهد گذاشت.
مستفا حقیقی
| ||||||||
ايران امروز
(نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايتها و نشريات نيز ارسال میشوند معذور است. استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024
|