شنبه ۳ آذر ۱۴۰۳ -
Saturday 23 November 2024
|
ايران امروز |
غیبت سیاسی اصلاحطلبان در این دور از اعتراضات و تحولات مهم در کشور چنان مشهود است که این سوال را برای همه ناظران سیاسی مطرح کرده است که آنها کجا هستند.
اصلاحطلبان گرچه در خیابان و در صحنه سیاستورزی حضور لازم ندارند اما به احتمال زیاد در گعدهها و یا جلسات سیاسی خود سرگرم گفتگوهای داغ درون حزبی و جناحی هستند. گرچه برخی نیز بازداشت شدهاند.
از جناح محافظهکار اصلاح طلبان به رهبری بهزاد نبوی که بیش از یک سال پیش «هنوز خبر را نشنیده بود» و در انتخابات ۱۴۰۰ حتی در شب انتخابات برای گرم کردن این تنور بیرونق شده در کلابهاوس تلاش میکرد و «همتی دوباره» برای پیروزی همتی را کافی میدانست البته انتظار نمیرفت به حمایت از مردم بویژه دختران جوان معترض برخیزند.
اما از اصلاحطلبان واقعی یا تحولخواه انتظار میرفت در برابر آنچه یک ماه است در خیابانهای تهران و دیگر شهرها و در دانشگاهها و دبیرستانهای کشور میگذرد ساکت نباشند. دفاع صریح از حق قانونی مردم برای اعتراضات مسالمتآمیز، دفاع از خواستهای مردم بهویژه برچیدن گشت ارشاد، لغو قانون حجاب اجباری و محکوم کردن سرکوب معترضان حداقل خواستهایی بود که آنها میتوانستند دستهجمعی یا حزبی در چارچوب قانون اساسی همین نظام واکنش نشان دهند.
اینکه این یا آن شخصیت اصلاحطلب دراین موارد اظهارنظر کند با واکنش جمعی سیاسی البته تفاوت دارد و همه سوال نیز همین است. وگرنه حتی شخصیتهای اصولگرا از حداد عادل گرفته تا عزتالله ضرغامی و علی لاریجانی کم و بیش از لزوم شنیده شدن صدای معترضان سخن گفتهاند.
علیرغم بیانیه اولیه محمد خاتمی در مورد مرگ یا قتل مهسا امینی و دو بیانیه «حزب اتحاد» در هفته اول شروع اعتراضات، غیبت متشکل اصلاحطلبان حتی در فضای مجازی و اتاقهای کلابهاوس نیز محسوس است. نه از اتاقهای آنها در فضای مجازی خبری هست و نه از خانم آذر منصوری دبیرکل این حزب.
حمایت از حقوق مردم از جمله حق اعتراض و محکوم کردن سرکوب جوانان در خیابانها و دانشگاههای کشور نه دعوت به خیابان است، نه انقلاب و نه تندروی، بلکه عین سیاستورزی است. غیبت در وقت سیاستورزی دم فروبستن به وقت گفتن است و بهویژه نشانه بحران عمیق در صفوف اصلاحطلبان.
خالی کردن صحنه است درست در زمانی که حضور فعال «اصلاحطلبی» و تشکلهای جامعه مدنی برای رسیدن به دستآوردهای ممکن در توازن قوای کنونی ضروری است. رها کردن تحولات سیاسی کشور به دست کسانی است که هم در داخل و هم از خارج کشور خواستهایی مطرح میکنند و یا گاه در آتشی میدمند که شانههای جوانان و نوجوانان دبیرستانی، علیرغم شجاعت و شور و عشقی که جهان را به تحسین واداشته، توان حمل همه آنها را ندارد. ضربه به «اصلاحطلبی» است به مثابه روش و افزودن بر ضرب آهنگ فاصلهگیری جوانان است از اصلاحطلبان.
■ آقای فرخنده، شما یا در خواب هستید و یا خودتان را به خواب زدهاید که چنین از شرایط سیاسی ایران غافل هستید. بیش از چهار هفته است که دختران و پسران ایران با شجاعتی بینظیر حماسهها آفریدهاند و شعار و خواسته همگی آنها یکی بوده است: پایان حکومت استبدادی جمهوری اسلامی. هیبت و صلابت و احترام و اعتبار و طومار این رژیم سرکوبگر و فاسد در جهان در هم پیچیده و من حیران ماندهام که چگونه شما در میان دود و آتش و خرابی این نظام به دنبال مشتی درمانده و عافیتجو به نام ‘اصلاح طلب’ میگردید. بدون تعارف باید بگویم نوشته شما دهن کجی و بیاحترامی بزرگی است به مردم بپا خواسته ایران.
شهرام مومن
■ آقای فرخنده ید طولایی در انتقاد از ضد امپریالیستهای سال ۵۷ دارد که کاملا هم درست میگوید. آنها بودند که بذر ضدیت با تجدد در ایران امروز را ریختند که ملاها بتوانند بعد ها آنرا درو کنند. اما ایشان شاید متوجه نیست که دخیلی که ایشان سالهاست به اصلاح طلبان بسته کپی اصلاحطلبی همان چپهای سر شکسته است. اینکه ایشان از نبویها و دیگر مرتجعین شیعه که همه چاکر رهبر هستند انتظار حرکت دارد عجیب است.
مهرداد
■ جناب آقای فرخنده. آنها در حال لذت بردن از سهمی که در حفظ این نظام و تعهدشان به ولایت فقیه گرفتهاند می باشند. رادیکالهایشان یا در زندانند و یا احتمالآ پنهان و آشکار در این جنبش شرکت میکنند. تازه اگر آنها جرات کنند و چیزی بگویند بیش از آنی نیست که علی لاریجانی اخیرا گفت. به این مضمون که کمی شل کنید تا نظام بماند همان جور که در تشیع جنازه سلیمانی و وقت انتخابات و یا مورد در ماهواره و تویتر و تلگرام و... کردید. البته به صرفهاش نبود که در تمام مدت حضورش به عنوان رئیس مجلس زبان باز کند.
به هر حال جای شکرش هست که جواب شما را که پرسیدید اصولگرایان ایران کجا هستند؟ داد. آن اصلاح طلبانی که که یکی پرسید کجایند هیچ وقت دنبال ساز و کارهای دمکراتیک نبوده و نیستند و جدا از وابستگی و دلبستگیهای ایدئولوژیک (و در مواردی هم روابط خانوادگی) همیشه دنبال آزادی اخته شدهای بودند که امکان حضور مجدد آنها را در انتخابات و عرصه سیاسی برای سهم بری از مواهبی که از پس آن نصیبشان می شود فراهم کند.
احتمالا موقع تشیع جنازه نظام پیدایشان میشود و با انداختن نخودی در آش آن تحول میگویند ما هم شریک. فکر کنم باید این سؤال را مطرح کرد که بقیه مردم کجایند و چرا جوانان را همراهی نمیکنند. همانهایی که تا دیروز دنبال بهتر کردن وضع معیشتشان در خیابانها بودند. همراهی و شرکت فعال آنهاست که گذر از این نظام نکبت را ممکن می سازد.
با احترام سالاری
■ آقای فرخندهٔ عزیز در آغاز باید بگویم فوت خانم مهسا امینی یک قتل عمد محسوب میشود نه یگ مرگ.
آقای فرخنده در صورت سقوط رژیم اسلامی کدامیک از اصلاحطلبان صلاحیت و تخصص مقامها و جایگاههایی که اشغال کردهاند و یا اکنون در اشغال دارند را خواهند داشت؟ لطفاً اگر میدانید نام ببرید. در آغاز اعتراضات خواستند خودی نشان بدهند، اما دیدند انگار این دفعه مردم سفت پای سرنگونی هستند، برای همین مثل احمدی نژاد ماستها را کیسه کردند. درک عدم پیوستن اصلاحطلبان به جنبش سرنگونیِ رژیم زیاد سخت نیست، همانطور که درک عدم پیوستن احمدی نژادی ها هم سخت نیست.
تاریخ و عملکرد اصلاح طلبان نشان داده است که آنها مردم را ابزاری برای چانه زدن در بالا و کسب قدرت و تامین منافع اقتصادی و سیاسی خود می بینند نه بیشتر و مردم این را فهمیده اند که نباید به آنان اطمینان کنند هر چند، چند ماه و سالی هم در زندانهای رژیم به سر برند. شدت سرکوب اعتراضات و شعارهای معترضین نشان از آن دارد که مردم نظام جمهوری اسلامی را نمیخواهند و هیچ امید و اعتقادی به اصلاح در این نظام را ندارند.
سلمان گرگانی
■ آقای مومن عزیز من در مجموع به این نتیجه رسیدم افرادی که اینجا در دفاع و حمایت از اصلاحطلبان قلم میزنند این نظام را در مجموع قبول دارند و در فکر کمی میکاپ کردن آن هستند. این ریشه در نظریه چپ سنتی آنان دارد و به نحوی آنان را خلاصی از آن نیست. اخیرا حتی دنبال علم کردن موسوی هم هستند. هر چند یک موی موسوی به پنج تا از این اصلاحطلبان میارزد. یک ماه پیش ایشان پرسیدند اصول گرایان کجایند و حالا دنبال اصلاحطلبانی به قول شما که به حق آنان را درمانده و عافیتجو خواندید میباشد. آری این توهین به جوانان شجاع و به پا خاسته ایران است.
با درود سالاری
■ سرور گرامی- اصلاحطلبها؟؟ کدام اصلاحطلبها؟ این آقای نبوی؟ که در زمان شاه میگفت مونتاژهای صنعتی شاه را ویران کرده است. بعدها که خود وزیر صنایع سنگین شد و متصدی همین مونتاژهای ویران گر آن را از افتخارات ج ا ا. ایران قلمداد کرد؟ اینان همه دنبال حفظ نظام هستند با شرکت خودشان برای سهم در غارتگری اسلامی!! اینان به ملت باور نداردند. برایشان امت. امت مفتخواره عربی مهم است نه مردم ایران. رهبرشان خمینی هزاران ایرانی را سر به نیست کرد مانند خلیفه منفورشان که ایرانیان را نابود کردند. چه اصلاحی می خواهند؟ امت به جای ملت. فقیه به جای درایت و عقل. اینان طفیلیهایی هستند که شریک مال مردم و رفیق دزدان هستند.
احمدی
■ اصلاح در دین امکانپذیر نیست چون فرمان خدا تغییرناپذیرست! دینسالاری با مطلقگرایی همگون ست، اصلاحطلبی وهم عدهای ست که میخواهند در تصوراتشان دین را با دانش یدک بکشند! شریعتیها و سروشها در اوهامند و خاتمیها در پی قدرت!
با احترام بیژن
■ *آقای مومن گرامی، ما باید همیشه انصاف را حتی درمورد مخالفان خود نیز رعایت کنیم. نوشتهایده «عدهای عافیتجو»، فراموش نکنید که همین بزعم شما عافیت جویان در زیر فشار حکومت هستند و احزابشان غیرقانونی است. من منتقد نگاه اصلاحطلبی محافظه کارانهی حمیدرضا جلاییپور و امثال او هستم، اما فرزند ایشان محمدرضا جلاییپور از ابتدای شروع جنبش اعتراضی اخیر بازداشت شده است و او هم دیشب در کلاب هاوس مثل دیگر خانوادههای زندانیان نگران سلامتی فرزندش در آتش سوزی زندان اوین بود.
محمدرضا جلاییپور بعد از به تلویزیون آوردن سپیده رشنو با آن وضعیت، کمپین «محجبههای مخالف حجاب اجباری» را به راه انداخت که بسیار هم در میان جوانان کشور در رسانههای اجتماعی بازتاب داشت. شایسته است همه مبارزات و فعالیتها را دید، هرکس به اندازه انرژی و مطابق تحلیل سیاسی خود. من منکر این نیستم که برخی بنام اصلاحطلبی بنام حفظ پست و مقام یا موقعیت اقتصادی خود هستند.
*احمدی گرامی، من نه با نظرات اقتصاد دولتی بهزاد نبوی موافقم، نه با توافق الجزایرش برای آزادی گروگانهای امریکایی و نه با نگاه سیاسیاش که به هرشکل و در هر حالتی شرکت اصلاحطلبان در انتخابات را توصیه میکند. اما همین آقای نبوی با آن سن و سالش در دوران جنبش سبز در زندان ایستاد و از مهندس موسوی دفاع کرد. از این گذشته ما باید بپذیریم که افراد و جریانها نظرات سیاسی مختلف دارند. به دنبال رسیدن به قدرت برای یک سیاستمدار نه تنها عیب نیست، بلکه اصولا احزاب و اشخاص سیاسی برای ورود به ورود به قدرت وارد فعالیت میشوند. مهم این است که قدرت آنها متکی به آرای مردم است و پاسخگو هستند یا نه.
*جناب گرگانی گرامی، گویا فراموش کردهاید که اصلاحطلبان، مدتهاست در قدرت سهیم نیستند. از ۱۴۰۰ به بعد حتی اصولگرایانی مانند علی لاریجانی کنار رانده شدهاند. بههرحال اصلاحطلبان خواستار نظامی هستند که در آن شایسته سالاری حاکم باشد و کار به کاردانها و متخصصین سپرده شود. بطور نسبی حضور متخصصین را در دولتهای هاشمی، خاتمی و روحانی مقایسه کنید با وزرا و مسئولین دوران احمدینژاد یا در دولت رئیسی.
نکته دیگر اینکه شما نوشتهاید «این دفعه مردم سفت پای سرنگونی هستند». خوب بود میگفتید بخشی از مردم یا اکثریت یا حتی همه حاضران در خیابان. اما آیا سطح حضور کنونی بازتاب دهنده همه مردم است؟ باید همه اقشار مختلف مردم را دید، حتی اصولگرایان و نواصولگرایان طرفدار حکومت نیز بخشی از مردم ایران هستند، مشکل این است که آنها شاید ۷ تا ۸ درصد هستند اما ۱۰۰ درصد قدرت را در دست دارند.
با احترام/حمید فرخنده
■ آقای فرخنده، از اینکه هواداران رژیم اسلامی را ۷ـ۸ در صد برآورده می کنید تعجب کردم.لطفا مقالات خود را که در دو سال گذشته در ایران امروز نوشته اید با اتفاقات این دو سال مقایسهای کنید.
دوست گرامی من نمیدانم هدف شما از نوشتن در سایت ایران امروز، تحلیل سیاسیِ علمی است یا پشتیبانی از جریان خاص فکری؟ آیا هدف هرچه نزدیکتر شدن به حقیقت است یا اثبات نظر. همانطورکه حتما میدانید در تحلیل سیاسی اتکا گفتار بر واقعیات رخ داده و وجود اسناد بر آن واقعیات است و روشهای تحلیل علمی الزامی است. پشتیبانی از جریان خاص سیاسی متاثر از عاطفه و روحیات فروی است و ربطی به تحلیل علمی ندارد.
سلمان گرگانی
■ آقای گرگانی گرامی، شما با کدام تحلیل علمی به این نتیجه رسیده اید که حکومت ۷-۸ درصد هم پایگاه ندارد؟ درست است که هیچکدام نظرسنجی و آمار کاملا دقیق در دست نداریم اما حداقل تحلیل من بر اساس آرای ابراهیم رئیسی در آخرین انتخابات ریاست جمهوری در سال گذشته است. رای او حدود ۱۶٫۵ میلیون بود. البته همه رای دهندگان به او طرفدار حکومت نبودند یا به احتمال زیاد عدهای از آنها دیگر نباشند. اگر یک چهارم آن آرای کسب شده هم هنوز برای کاندیدای حکومتی باقی مانده باشد ۷-۸ درصد رقمی دور از واقعیت نیست. ضمنا من گرچه طرفدار راه و روش اصلاحی یا تحولات سیاسی گام به گام در کشور هستم اما عمیقا مخالف مخلوط کردن تحلیل سیاسی با پروپاگاندای سیاسی و تهییجی هستم. هرچند تبلیغ سیاسی نیز در جای خود از سوی فعالان سیاسی ایرادی ندارد. درهرحال من در مطالبم مخالف شعاردهی، اغراق در قدرت سیاسی این یا آن طرف هستم و تمام تلاشم این است که اعداد و رقمهایی که در تحلیلهایم مطرح میشود بر اساس آمار و داده های واقعی باشد و اگر کسی همانطور که خودتان گفتهاید بطور علمی نشان دهد عدد و رقم واقعی چیز دیگری است، میپذیریم. اگر چنانکه از کامنت شما برمیآید پایگاه حکومت تقریبا نزدیک به صفر است و اصلاحطلبان نیز پایگاه چندانی ندارند و چنانکه میگویند مردم از آنها عبور کردهاند، چرا میزان حضور مردم در تظاهرات ضدحکومتی حداقل تا بدینجا چندان زیاد نیست؟
با احترام/ حمید فرخنده
■ دوست عزیز آقای فرخندهٔ بسیار گرامی من این رقم را از نوشتهٔ شما آوردهام، با تعجب بسیار که اشاره کردهام. توجه کنید به نوشتهٔ خودتان: (حتی اصولگرایان و نواصولگرایان طرفدار حکومت نیز بخشی از مردم ایران هستند، مشکل این است که آنها شاید ۷ تا ۸ درصد هستند اما ۱۰۰ درصد قدرت را در دست دارند).
در مورد سوال شما که پرسیده اید: چرا میزان حضور مردم در تظاهرات ضدحکومتی حداقل تا بدینجا چندان زیاد نیست؟
به یک علت خیلی ساده و مهم که همانا ترس بسیار زیاد که رژیم در این ۴۴ سال در وجود تمام ایرانیها با کشتارهای خود ایجاد کرده است. به قول آقای عبدی که از اصلاحطلبان است اشتباه محاسباتی حکومت این است که مخالفان را تنها آنهایی میداند که در کف خیابانند. البته من معتقدم رژیم خود میداند چقدر منفور است و اشتباه محاسباتی ندارد به همین دلیل هم میکشد و حاضر نیست یک قدم عقب نشینی کند چون با توجه به ساختار قدرت ۱ـ اولین عقبنشیاش، اخرین عقب نشینی نخواهد بود تا برچیدن رژیمِ اسلامی ۲ـ با اولین عقبنشینی، ریزش نیروی سرکوبش بسیار چشمگیر خواهد بود زیرا حرفهای قبلی امامشان حکم الهی داشت و نقض آن یعنی شک به هر آنچه قبلاً عمل شده و گفته شده ۳- ترس توده خاکستری خواهد ریخت و به خیابان خواهند آمد و توازن قوا در آن صورت به نفع مردم خواهد شد.
و در انتها در جوابتان کمی عصبانیت احساس کرد، دوست گرامی من قصد ناراحت کردن شما را نداشتم و اگر باعث ناراحتی شدم عذر میخواهم.
سلمان گرگانی
■ جناب گرگانی عزیز، قطعا این گفته شما درست است که بسیاری بخاطر عدم آزادی تظاهرات و ترس از سرکوب به خیابانها نمیآیند. اما این گزاره درست شما نفیکننده این تحلیل نیست که همه کسانی که خواهان تغییر و تحول هستند انقلابی یا سرنگونیطلب نیستند. اگر چنین بود هم گروههای مرجع بیشتری این خواسته را مطرح میکردند و هم طبق تعریف لنینی شرایط انقلابی (پایینیها نمیخواهند و در بالاییها [البته کمی] شکاف حاصل شده) عده بیشتری به خیابان ها می آمدند، بویژه در شرایطی که شجاعت جوانان معترض در مقابل نیروی سرکوب فضای ترس را تا حدی شکسته است.
با احترام/ حمید فرخنده
| ||||||||
ايران امروز
(نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايتها و نشريات نيز ارسال میشوند معذور است. استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024
|