يكشنبه ۲ دي ۱۴۰۳ - Sunday 22 December 2024
ايران امروز
iran-emrooz.net | Tue, 04.10.2022, 20:55

رویش‌ها و ریزش‌ها


حمید فرخنده

یکی از ویژگی‌های برجسته اعتراضات اخیر حمایت گسترده هنرمندان و سلبریتی‌های داخل کشور از جوانان معترض بود. هنرمندان و سلبریتی‌هایی که در اعتراضات سال‌های گذشته محافطه‌کارانه رفتار کرده بودند و سال‌ها سابقه فعالیت در تلویزیون و دیگر نهادهای هنری مجاز در نظام جمهوری اسلامی را پشت سر دارند. این پیوستگی یا همبستگی با جنبش اعتراضی که از نقاط قوت این حرکت است به جای اینکه مورد استقبال معترضان، تحول خواهان و یا نیروهای برانداز و انقلابی قرار گیرد، برعکس، از سوی برخی از کاربران و فعالان شبکه‌های اجتماعی مورد نقد و مخالفت قرار گرفته است.

عده‌ای مهران مدیری که از معترضین حمایت کرد و خواستار عدم پخش برنامه‌های ضبط شده خود از تلویزیون شد را به‌خاطر سکوت سال‌های پیش او یا سودهای هنگفتی این هنرمند طنزپرداز از قرارداد با تلویزیون نظام برده است، مورد حمله قرار دادند. گروهی دیگر با دلایلی مشابه برای بیرون کردن بازیگر ایرانی مهناز افشار از صف تظاهرات همبستگی با جوانان معترض کشور در دوسلدورف آلمان کف زدند و از این عمل دفاع می‌کنند. عده نیز در قامت فعال سیاسی یا رسانه‌ای از خارج کشور دعوت به انقلاب و سرنگونی می‌گویند.

آنها بار سنگین سرنگونی نظام و یک سره کردن کار آن را بر دوش جنبش اعتراضی اخیر می‌گذارند. هر صدایی که دعوت به تمرکز بر خواسته‌هایی مشخص مانند «لغو گشت ارشاد» یا «لغو قانون حجاب اجباری»، «رسیدگی وکلا و پزشکان مستقل به پرونده مهسا امینی»، «صدور مجوز برای اعتراض مردم» و «آزادی همه بازداشت شدگان در اعتراضات اخیر» را طرح می‌کنند را ترمزی بر خواست «عبور از نظام» می‌دانند که به‌زعم آنها در توازن قوای کنونی در دسترس است.

شگفت‌انگیز است که برخی اشخاص تحت تاثیر فضای اعتراضی کنونی در جایگاه روزنامه‌نگار یا روشنفکر انقلابی و حتی مدعی اخلاق، خشونت و فحاشی را در شبکه‌های اجتماعی و کلاب‌هاوس تئوریزه نیز می‌کنند. کار به‌جایی رسیده است که خبرنگاران تلویزیون بی‌بی‌سی فارسی که برای تهیه و ارسال گزارش به تجمعات همبستگی ایرانیان خارج کشور رفته بودند از سوی برخی از تظاهرکنندگان مورد توهین و آزار فیزیکی قرار می‌گیرند. چراکه گویا تلویزیون بی‌بی‌سی فارسی حاضر نشده اصول حرفه‌ای خود در اطلاع‌رسانی را کنار بگذارد و علیه حکومت ایران موضع‌گیری سیاسی صریح داشته باشد.

کار به جایی رسیده است که بی‌بی‌سی که تاکنون از آزار و اذیت خبرنگارانش و خانواده‌های آنها از سوی حکومت ایران به نهادهای بین‌المللی شکایت برده بود، برای اولین بار از آزار و اذیت خبرنگارانش توسط بخشی از اپوزیسیون ایران خبر داده و مدیر بخش اخبار بین‌المللی این شبکه این عمل را محکوم کرده است.

از آن سو حکومت نیز با قطع اینترنت، دستگیری گسترده فعالان سیاسی اصلاح‌طلب، دانشجویی، صنفی و روزنامه‌نگاران داخل کشور طی سه هفته گذشته برای جلوگیری از گسترش وجهه مدنی اعتراضات و مانع شدن از گردش آزاد خبر و به خشونت کشاندن این حرکت تلاش کرده است، تا بلکه بتواند به بهانه ایجاد نظم و امنیت راحت‌تر آن را سرکوب کند.

هر دو طیف افراطی، چه حکومت سرکوبگر و چه اپوزیسیون انقلابی یا سرنگونی‌طلب با حداکثری کردن بیش از توان این جنبش، خواسته یا ناخواسته، با دمیدن بر طبل خشونت و رادیکالیسم، چون دو لبه قیچی، مبارزات مدنی و مطالبات به‌حق زنان ایران برای آزادی پوشش را سرکوب یا مختل می‌کنند. انقلابیون و سرنگونی‌طلبان حق دارند خواستار براندازی نظام باشند، اما راه و روش آنها هنگامی قرین به موفقیت است که حداقل بخشی از آنها در صحنه مبارزه داخل کشور در خیابان‌ها حضور داشته باشند.

از سوی دیگر برای موفق شدن انقلاب در یک کشور ۸۵ میلیونی آنها باید قادر باشند جمعیتی بسیار بیش از آنچه اکنون در صحنه اعتراض خیابانی حضور دارند را به خیابان‌ها بیاورند. بسیج کمی و کیفی نیرو برای انقلاب فرضی نیز نیاز به تلاش برای ریزش نیرو در سمت حاکمیت، نیروهای سرکوبگر و جذب طیف خاکستری دارد، نه دست رد ردن بر سینه «دیرآمدگان».

اصلاح‌طلبان اما در این دور از اعتراضات حتی کم رنگتر از اعتراضات ۹۶ و ۹۸ ظاهر شدند. آنها اگر چه کاملا ساکت نبوده‌اند، ولی تا بدین‌جا غیبت بزرگی در عرصه سیاست داشته‌اند. حمایت از خواست به حق زنان کشور و اعتراض به سرکوب‌ها با صدای رسا، دعوت به انقلاب یا عبور از اصلاح‌طلبی نیست. به‌ویژه هنگامی که برخی از چهره‌های اصولگرا و سنتی به حمایت از معترضین برخاستند.

پیام «اصلاح‌طلبی» اما به مثابه روش گام به گام مبارزه، علیرغم اعتراضات خیابانی جوانان معترض و شجاع کشور، گویی در ناخودآگاه ملی و تجربه تاریخی مردم ایران اثرگذار بوده است. اثرگذاری‌ای که باعث شده است بخش مهمی از مردم ایران گرچه به سیاست‌های حاکمیت نه تنها در موضوع حجاب اجباری، که در همه حوزه‌های مدیریتی معترض‌اند، اما نه آنها و‌ نه گروه گروه‌های مرجع‌شان از راه و روش‌های رادیکال و انقلابی دیگر، استقبال نکنند.


نظر خوانندگان:


■ آقای فرخنده شما درخوابید یا متوجه جریانات ایران نیستید؟ شما هنوز از عکس‌العمل به اصطلاح اصلاح‌طلبان صحبت می‌کنید مگر نشنیدید که در تظاهرات پنج سال پیش مردم شعار دادند اصلاح‌طلب اصول‌گرا دیگه تمومه ماجرا! به علاوه مداوما در مورد خشونت تظاهر کنندگان می‌نویسید اما نمی‌گویید در برابر گلوله‌های پاسداران و باتوم‌های نیروهای انتظامی مردمی که تاکنون بیش از یکصد و سی نفر کشته داده‌اند چه باید بکنند؟. بهتر نیست اگر راهی تازه برای کمک به مبارزین ندارید سکوت اختیار کنید؟
حمید هوشور


■ خیزش امروز ملت ایران، ریشه در یک رفتار ملی در تاریخ ۲۵۰۰ ساله میهن‌مان دارد. این رفتار ملی که همواره سر بزنگاههای تاریخی از جانب ملت ایران به نمایش در آمده است را باید خوب شناخت تا بشود فهمید. در غیر این صورت، همچنان که از متن مقاله بالا برمی‌آید، در دایره فهم کسانی چون اصلاح طلبان چپگرا که نگارنده محترم این مقاله را نیز شامل می‌شود، قرار نخواهد گرفت.
بی‌سبب نیست که نگارنده مقاله، با نام مهران مدیری آغاز می‌کند و با نام مهناز افشار پاراگراف دوم نوشته را می‌بندد. مبنای مقاله را نوعی خشم از مردم و معترضان خیابانی تشکیل می‌دهد و اینکه آنها چگونه فرصت طلایی امتیازگیری از حکومت را نمی‌بینند؟ ایشان بر همین مبنا، به رسیدگی مستقل وکلا و پزشکان به پرونده مهسا امینی که در دسترس و زائیده توازن کنونی است، اشاره می‌کند و در همین راستا، نارضایتی بحق مردم از سیاست های بی‌بی‌سی را به نقد می‌کشد. سیاست‌هایی که این روزها، به طور بی‌سابقه‌ای در رفتار گشاده‌دستانه این بنگاه خبری با تعدادی افراد خاص مشهود است و گاهی حتی به نظر می رسد که این مدیا، یک لیست ثابت و مشخص از برخی افراد را در مقابل خود دارد و آنرا دنبال می‌کند. مردم حتی به روشنی شاهد آن هستند که بی‌بی‌سی در بهترین ساعات پخش خود، مدیریت نامناسبی دارد و بدین ترتیب و متعاقبا، دارد روز به روز از حرفه‌ای جلوه کردن به عنوان یک بنگاه خبری معتبر فاصله می گیرد. اگر نخواهیم برخورد این‌چنینی جناب فرخنده با رفتار ملی اینروزهای مردم ما را، که از جمله در ابراز نارضایتی از سیاست های بی بی سی جلوه پیدا کرده است، یک عقده گشایی اصلاح‌طلبانه به حساب بیاوریم که در همخوانی با مجموعه سیستم قضایی-امنیتی فرقه تبهکار حاکم و چانه زنی با آن به نگارش در آمده است، می توانیم اما آنرا بطور قطع، یک کج سلیقگی محض بنامیم.
پایان مقاله البته، داستان قدیمی نفر سوم با عقل سلیم است که این وسط، ضمن هشدار به دو طرف ماجرا، با یک دست در جیب و یک فنجان قهوه در دست دیگر، توصیه‌هایی به رفتن به خیابان می‌کند که بی‌نیاز از توضیح است.
با احترام بهروز فتحعلی


■ آقای حمید فرخنده اینها را به دفعات اینجا نوشتید و متاسفانه دارد تکراری و ملال‌آور می‌شود. اگر به جای یادگیری از آقای علی کشتگر همچنان در طریقت جناب فرخ نگهدار گام می‌زنید بهتر است کمی سکوت پیشه کنید و دست از همراهی پنهان با خشونتگران واقعی بردارید. دوستان لب مطلب را اینجا گفته‌اند و نیازی به تکرارش نیست. با آرزوی ریزش شما و بقیه اصلاح طلبان هم‌فکرتان به سوی مردم.
با احترام خسروی


■ قابل توجه کسانی که تصور می کنند در مرحله فعلی می‌توانند انقلاب کنند یا به جذب نیروهای مردد و حتی سرکوبگر کم توجه هستند: در جریان انقلاب ۵۷ نیروهای انقلابی حرف آخر را اول نزدند. از اعتصاب‌ها و راهپیمائی‌ها شروع کردند و مرتب از نیروهای سرکوبگر ارتش با دادن گل یا دعوت‌های دیگر خواسته می‌شد به انقلابیون بپیوندند. آیت الله خمینی بر خلاف گروه‌های چریکی و دیگر نیروهای رادیکال مذهبی و غیرمذهبی که خواستار جنگ مسلحانه زودهنگام با ارتش و دیگر نیروهای سرکوبگر بودند فرمان جهاد نداد، بلکه سربازان و ارتشی‌ها را به فرار از خدمت دعوت کرد و بعد ورود به ایران ۱۰ روز مانده به انقلاب در سخنرانی معروف خود در بهشت زهرا برای ضعیف کردن نیروی سرکوب ارتش و تشویق ریزش در صفوف آنها خطاب به فرماندهان ارتش گفت: «آقای سرهنگ شما نمی‌خواهی آقای خودت باشی؟» همین آقای خمینی در روز ۱۹ بهمن ۵۷ که از ساعت اولیه شب حکومت نظامی اعلام شده بود به مردم گفت در خیابان‌ها بمانند، یعنی جنگ مسلحانه و زدن حرف آخر را در زمان خودش انجام داد.
حمید فرخنده


■ در نوشته های دوستان که به نوشته آقای فرخنده برخورد کرده اند. تنها چیزی که دیده نمی‌شود نقد نگاه ایشان است. حمید فرخنده صاحب یک نگاه است و گیرم این نگاه از نظر شما اشتباه. ایا به عنوان یک فرد از حق انتـــــــــــــــــــخاب آزاد برخوردار  است یا باید از مخالفان نظرش اجازه بگیرد؟ یادش بشر انقلاب ۵۷ درست از نوع نگاههای دوستانی چون برخوردکنندگان حمید فرخنده کم نبودند و هر سخن مخالف از هوادران خمینی با این گفته مواجه می‌شدند که «بحث بعد از مرگ شاه». یک انقلاب در عین نحسی‌اش یک تجربه بزرگ را برای هر دلسوز ان دیار به ودیعه گذاشت و آن اینکه تا مخالف خودمان را نپذیریم و تا به این نگاه که آزادی یعنی آزادی مخالــــــــــف نرسیدیم به قول شرف‌الدین حسینی یا نسیم شمال: این قافله تا به حشر لنگ است. از آن تاریخ بیش از صد و خرده‌ای سال گذشته است و سوگمندانه ما هنوز به مطالبات مشروطه هم نرسیده‌ایم.
با احترام و دوستی به همه / مهدی


■ جناب فرخنده چنان در سال ۵۷ سرگردان است که نمی‌واند نه شکل حاضر از انقلاب را هضم کند و نه پیشنهادهای شدنی می‌هند.
جناب مهدی در نظام تبهکار اصلاحات شدنی نیست! این چه بطی به پذیرش مخالف دارد؟ شما فکر می‌کنید این قافله تا به حشر لنگ است! بسیار خوب! می‌شود با ان مخالف بود؟
سلامت باشید. بهروز فتحعلی


■ جناب اقای بهروز فتحعلی: ممنون از برخوردتان با نوشته من. مرا مخاطب قرار داده، می‌نویسید:‌ «جناب مهدی در نظام تبهکار اصلاحات شدنی نیست! این چه ربطی به پذیرش مخالف دارد» من از اصلاحات یا انقلاب ننوشته بودم که شما صحبت را به نشدن اصلاحات ربط داده بودید. من صحبت از حق مخالف کرده بودم. حق مخالف هم از نظر من یعنی پذیرش آزادی در حق انتخاب. و نوشتم که جامعه به طرف دو قطبی شدن پیش میرود و دو قطبی شدن هم یعنی بستن راه هر گونه گفتگو. من گفتگو را تنها راه حل جامعه می‌دانم و به‌نظرم جز این از هیچ طریقی به آزادی و دمکراسی نخواهیم رسید.
نزدیک به صد و بیست سال از مشروطه گذشته است و دقیقا بخاطر همین دو قطبی شدن و حذف یک قطب به وسیله قطب دیگر امروز ما حتی مطالبات مشروطه خواهان هم دست نیافته‌ایم. در مشروطه، مشروطه خواهان شییخ فضل‌الله را بر دار کردند و قطب دیگر در سال ۵۷ دمار از روزگار مشروطه خواهان و دیگر گروهها جامعه در اوردند و نتیجه دوقطبی شدن همین هفت ملیون فرار از کشور و شرایط امروزی کشور. انگار ما مردم نفرین شده‌ای هستیم که به تکرار تجربه‌های شکست خورده. اگر امروز مهناز افشار با توهین از تظاهرات اخراج به جرم کار اقتصادی شوهرش می‌شود فردا حمید فرخنده و کسانی که از نظر فکر طور دیگری فکر می‌کنند و پس فردا هر کس که به انقلابیون فردا بگوید که گوشه چشمشان ابروست..
من در کامنت قبلیم نوشته بودم که با نقد نگاه اقای فرخنده مخالف نیستم چرا که نقد بهترین روش روشن شدن بهتر حقیقت است. اما عزیز: شما و بعضی دوستان دیگر مثل آقای خسروی ایشان را «همخوان» و «همراه» خشونت‌گران و نیروهای سرکوبگر می‌دانید. شما می‌نویسید که:‌ «مبنای مقاله را نوعی خشم از مردم و معترضان خیابانی تشکیل می‌دهد» و آن را «در همخوانی با مجموعه سیستم قضایی-امنیتی فرقه تبهکار حاکم» و یا آقای خسروی مینویسند : «کمی سکوت پیشه کنید و دست از همراهی پنهان با خشونتگران واقعی بردارید».
دوست عزیز همانطور که گفتم نقد آری اما انگ و اتهام و توهین نه. اما می‌شود در مورد اصلاحات و انقلاب گفتگو کرد. من خودم از شرکت کنندگان درانقلاب ۵۷ بوده و بارها هم از شرکت در آن ابراز شرمندگی کرده و معذرت خواه مردم شده‌ام. اگر هم امروز موافق اصلاحات هستم از این زاویه است که می‌دانم که هیچ انقلابی به آزادی و دمکراسی منجر نشده است. سراغ دارید؟ البته من در سال ۵۷ طرفدار ازادی و دمکراسی نبوده‌ام.
با احترام و مهر به شما و دیگران، مهدی دهنوی




نظر شما درباره این مقاله:









 

ايران امروز (نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايت‌ها و نشريات نيز ارسال می‌شوند معذور است.
استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024