دوشنبه ۱۰ دي ۱۴۰۳ -
Monday 30 December 2024
|
ايران امروز |
از انقلاب مشروطه بدین سو تمامی تحولات سیاسی بزرگ و کوچک ایران به درجات مختلف دچار آسیبِ افراط و حذف بوده است. این نوع نگاه که بنمایهاش ندیدن همه بخشهای ملت و یا ارائه راه حلهای انقلابی و زیرورو کننده بوده است همواره مولد کنش و واکنشیهایی شده است که نهایتا به تداوم چرخه نامیمون حذف یا خشونت منجر شده است. معضلی که هنوز بعد از دو انقلاب و چندین جنبش طی صد سال گذشته، هنوز پاشنه آشیل جنبش دمکراسیخواهی ایران است.
بعد از فتح تهران توسط مشروطهخواهان و پایان استبداد صغیر ما شاهد رادیکال شدن فضای سیاسی و افزایش خشونت هستیم. مشروطهخواهان در عملی افراطی شیخ فضلالله نوری از چهرههای سرشناس و روحانی ضدمشروطه را در تهران به دار آویختند. تنش بین «حزب دمکرات ایران» که ادامه همان حزب اجتماعیون عامیون اول مشروطه بود و حزب اعتدالیون عامیون افزایش یافت. در این دوره ایران همچنین شاهد حذف فیزیکی یا ترور رقبای سیاسی از دو طرف هستیم. برخی از اعتدالیون حکم شرعی اخراج حسن تقیزاده از مجلس دوم را از عبدالله بهبهانی میگیرند و دارودسته حیدر عمواوغلو که بنیانگذار اولین گروه تروریستی انقلابی بعد از مشروطه بود، عبدالله بهبهانی را ترور کردند.
از مبارزات ستارخان و باقر خان برای مشروطه زیاد خوانده و شنیدهایم، اما از سرنوشت تلخ آنها و تیر خوردن سردار ملی در ماجرای درگیری در پارک اتابک برای خلع سلاح او و گروهش که جلوهای از خشونت و حذف بود در کمتر جایی صحبت میشود.
در حالیکه در جریان تصویب قانون اساسی مشروطه یا مشروطه اول، خونی از دماغ کسی ریخته نشده بود در جریان به توپ بستن مجلس، دوران استبداد صغیر و در جریان فتح تهران هم خشونت و حذف فیزیکی و هم خشونت کلامی نیروهای رقیب، ضعف دولت مرکزی، رشد جنبشهای قومی و تهدید امنیت، استقلال و تمامیت ارضی کشور جزیی از زندگی سیاسی ایران شد.
در دوران پرآشوب و ضعف حکومت مرکزی، کشورهای روس و انگلیس نفوذ گستردهای در ایران یافتند و کشور را منطقه نفوذ خود از شمال و جنوب کردند. برآمدن رضا شاه و ناسیونالیسم افراطی، محصول خستگی مردم و نخبگان سیاسی از وضعیت پر آشوب دوران بعد از انقلاب مشروطه بود. علیرغم نقش مهم رضا شاه در بنیانگذاری ایران نوین، رفتار سیاسی او با مخالفان و حتی نخبگان موافق خود، افراطی برون آمده از تفریط و بیثباتی بعد از مشروطه بود.
در نهضت ملی شدن نفت یک روز بعد از ترور حاجعلی رزمآرا نخستوزیر توسط خلیل طهماسبی از اعضای فدائیان اسلام در متینگی که در میدان بهارستان تشکیل شده بود حسین مکی و مظفر بقایی از چهرههای جبهه ملی ترور نخستوزیر را تبریک گفتند! مدتی بعد نیز لایحهای توسط دولت دکتر مصدق به مجلس هفدهم تقدیم شد که خواهان تصویب قانون برای عدم مجازات خلیل طهماسبی بود. مجلس نیز در مادهای واحده او را قهرمان ملی نیز بنامند: «چون خیانت حاجعلی رزمآرا بر ملت ایران ثابت گردیده هرگاه قاتل او استاد خلیل طهماسبی باشد به موجب این قانون مورد عفو قرار میگیرد و آزاد میشد».
ادبیات، رفتار نیروهای سیاسی و سرانجام پایان تلخ نهضت ملی شدن صنعت نفت با کودتای ۲۸ مرداد نیز ادامه نگاه و رفتار حذفی نیروهای سیاسی کشور است. با آن کودتا نیز شکاف میان دولت و ملت عمیقتر شد، جنبش افراطی مسلحانه به دو قطبی کردن فضای سیاسی جامعه دامن زد و تبلیغ و ترویج گفتمان انقلاب، رؤیافروشی رایج شد. مردم با حکومت شاه چنان احساس بیگانگی میکردند که علیرغم دو دهه رشد دو رقمی و شکوفایی اقتصاد کشور، آنها در سال ۵۷ به هیچ چیز کمتر سرنگونی نظام و انقلاب رضایت نمیدادند. قصه پر غصه حذف و سرکوب در بیش از چهار دههی بعد از انقلاب نیز نسلهای مختلف به اشکال گوناگون زندگی کردهاند.
از این سرنوشت تلخ و از چاله به چاه افتادنها بیرون نخواهیم آمد مگر اینکه رفتارهای واکنشی و چرخه عروج استبداد نو از دل استبداد کهنه را پشت سر بگذاریم. ما باید با رد نگاه حذفی سرنوشت سیاسی خود را از سر بنویسیم. در عرصه ادبیات سیاسی به خانه تکانی احتیاج داریم تا ادبیات حذفی را از فرهنگ سیاسی خود طرد کنیم. برای خطاب قرار دادن مخالفان یا رقبای سیاسی با وسواس تساهل و روح مدارا عمل کنیم، چرا که اگر در آغاز کلمه بود، در عرصه دمکراسی در پایان نیز کلمه است.
بعد از سخنان اخیر آقای رضا پهلوی موجی از نفرتپراکنی از سوی بخشی هواداران سلطنت علیه جمهوریخواهان به راه افتاده است. در آن سو در جبهه جمهوریخواهی و چپ برخی جریانهای سیاسی اقبال بخشی از مردم ایران به سلطنت و خانواده پهلوی را یکسره در پروژه «رهبر تراشی» خلاصه میکنند و به ادبیات تحقیر برای توصیف سلطنت و هواداران خاندان پهلوی روی آوردهاند.
در عینحال، هرچند ما آمار دقیقی در دست نداریم، اما شواهد مختلف نشان میدهد که مردم ایران علیرغم نارضایتی شدید از سرکوب و بیکفایتیهای نظام جمهوری اسلامی، راه حل را در انقلاب یا براندازی نظام نمیدانند. اگر گفتار و کردار افراطگرایان راست و چپ جامعه سیاسی ایران در اقلیت قرار نگیرد، چشمانداز دمکراسیخواهی در ایران روشن نخواهد بود. دمکراسیخواهی نمیتواند تالی فاسد نظام حاکم باشد.
کسانی که بیش از صد سال بعد از تندرویهای انقلاب مشروطه و چهار ده بعد از انقلاب ۵۷ و خشونتهایش همچنان راهحل را در براندازی، اقتدارگرایی، خفقان سیاسی، تحقیر نخبگان، روشنفکران و احزاب سیاسی، توسعه آمرانه میدانند و همان ادبیات خشونتگرا و حذفی را چه به نام سلطنت یا مشروطهخواهی چه زیر پرچم جمهوریخواهی تکرار میکنند، هم از نظر اخلاقی هم از جنبه سیاسی، کارششان ناثوابتر و سیاستشان ناپختهتر است، چرا که علیرغم مشاهده تجارب تلخ و هزینههای انسانی و اقتصادی هنگفت مردم ایران هنوز از تاریخ خود درس نیاموختهاند. از تحولات عظیم جهانی در نیم قرن اخیر و از سرنوشت بهار عربی و تاریخ پرآشوب کشورهای اطرف ایران درس نگرفتهاند. امروز، تکرار اشتباه دیروز البته محکومتر و مردودتر است.
■ حمید فرخنده گرامی. با سلام و با تشکر از این مطلب. پیش از شما، افراد دیگری هم در این مورد گوشزدهایی کرده بودند. یکی از تکاندهندهترین گوشزدها را از مسعود بهنود شنیده بودم که لیستی بلندبالا از پادشاهان، نخستوزیران و رئیسجمهورهای ایران ارائه میداد که در طول ۱۰۰ تا ۱۵۰ سال گذشته آماج “نگاه حذفی و رفتار افراطی” شده بودند. امیدوارم این نوشتار شما، بیشتر از گوشزدهای قبلی، مورد توجه قرار گیرد.
بااحترام. حسین جرجانی
■ جناب فرخنده!
از جایگاه بیطرفی با تمایلات چپ و اصلاحطلبانه، میشود بسیار گفت و شنید؛ بهویژه بعد از شکست و پریشانی همهجانبه اندیشه چپ و ملی و مذهبی. کم نیستند دوستانی که در سبک شما جمعبندی میکنند. مشکل شما در موضعگیری مشخص سیاسی است. برای مثال، شعار “رضاشاه روحت شاد” از ندانستن تاریخ و اتکاء به فرهنگ حذفی نیست، بلکه ریشه در یک تجربه مهم تاریخی دارد. این شعار کلیدی، نشان دهنده آن است که نیروهای ارتجاعی چپ و مذهبی، هیچگونه جایگاهی در میان ملت ایران ندارند و هیچکدام، به حق، از اعتماد ملت ما برخوردار نیستند. اینکه سخنان شاهزاده رضا پهلوی به مزاج ارتجاع چپ و مذهبی خوش نیامده، بیش از هر چیز، هراس این نیروها را از اقدام به یک تصمیم بزرگ جلوه گر میسازد. تصمیم برای همراهی کردن یا نکردن با خواستههای ملت ایران! برای عملی کردن آنچه شما میگویید، نمیشود بیطرف بود. رضا شاه و محمد رضا شاه، شخصیتهای بیمانند تاریخ ایران هستند و شعار “ای شاه ایران برگرد به ایران” بازتاب درک و استنتاج درست ملت ما از تجربه دردناک سده اخیر است. درکی که انتخاب تنها راه نجات ایران از سقوط حتمی را برای او رقم زده است. دوران رضاشاه و محمدرضا شاه، در مقایسه با دیکتاتوریهای حاکم بر همه همسایگان ایران و کشورهای خاور میانه در آن زمان، دورانی آزاد و بیمانند بود. برای پیشبرد آنچه شما میگویید، باید به روشنی و بدون هیچ اما و اگری، به قبول این واقعیت اذعان نمود. رهایی ایران را گذار از این گذرگاه حساس تعیین میکند. باقی، سرابی بیش نیست.
با احترام بهروز فتحعلی
■ جناب فتحعلی عزیز، نوشتهاید «نیروهای ارتجاعی چپ و مذهبی هیچگونه جایگاهی در میان ملت ایران ندارند». شما با کدام نظرسنجی علمی به چنین نتیجه ای رسیدهاید؟ چرا ملت ایران را دارای یک صدا ارزیابی میکنید؟ اتفاقا همین نگاه شما حذفی است. شما حق دارید چپها و ملی-مذهبیها را دوست نداشته باشید، اما منکر وجودشان در جامعه ایران که نمیتوانید بشوید. همانطور که چپها نمیتوانند و نباید وجود هواداران سلطنت و خاندان پهلوی را نادیده بگیرند. چرا ما فکر میکنیم چیزی که ما دوست نداریم وجود ندارد؟! شما حتی نمیتوانید طرفداران آقای خامنهای و حکومت را نادیده بگیرید. آنها نیز بخشی از مردم ایران هستند، هرچند من و شما انتخاب آنها را دوست نداشته باشیم. منکر وجود آنها هم نمیتوانید بشوید. مشکل این است که آنها حدود ۱۰ تا ۱۵ درصد مردم ایران هستند اما ۱۰۰٪ قدرت را در دست دارند و حقی برای دیگران قائل نیستند.
با احترام/ حمید فرخنده
■ جناب فرخنده گرامی!
تقویت یک وفاق ملی، تنها با درک درست و واقعگرایانه از همه زوایای تاریخی و فرهنگی ایران و بر همین اساس، تنها با اتکاء به شعار “رضا شاه روحت شاد” و قبول این واقعیت که نظام پهلوی در کلیات خود مسیر درستی را در پیش داشت، امکان پذیر خواهد بود. خردمندانه نخواهد بود اگر ما این امکان و ارزش بی بدیل را با این ادعا که طرفداران خامنهای و چپ و راست هم سهمی دارند، به باد دهیم. ندیدن و یا انکار پتانسیل ترقی خواهانه نظام پهلوی با همان استدلالات بیپایه اپوزیسیون زمان شاه که منجر به فاجعه ۵۷ گردید، اینبار دیگر نه خطای محض که خیانت به ایران و ایرانی خواهد بود.
مسئله امروز ما حذف این یا آن صدا نیست، مسئله بود و نبود ایران است. مسئله این است که آنچنان وفاقی در کل ایران و میان ملت شریف ایران تقویت شود که کمترین فضا را برای خائنین تجزیه طلب و ارتجاع چپ و مذهبی باقی بگذارد. درست از همین روست که شعار “رضا شاه روحت شاد” نقطه ثقل این وفاق ملی به حساب میآید. شعاری که در هر کجای ایران که تظاهرات خیابانی بپا گشته، فریاد شده است. چه نظرسنجی از این روشن تر که در هیچ کجای ایران، هیچ شعار دیگری در تقدیر از یک شخصیت سیاسی بجز شخصیت های اول خاندان پهلوی شنیده نشده است. ملت بزرگ ایران از دیماه ۹۶ به اینسو، بوضوح مرزبندی خود را با هر اندیشه و نیروی سیاسی مخالف حکومت پهلوی و موافق انقلاب ویرانگر ۵۷ به نمایش گذاشته است. ملت ما با فریاد “رضاشاه روحت شاد”، هدف خود را که نجات ایران است و حفظ یکپارچگی کشور و حرکت به سوی توسعه و پیشرفت، به صدا در آورده است. ملت ما آگاه و مصمم به راه افتاده است. انتخاب با اپوزیسیون داخل و خارج از کشور است: با مردم یا بر مردم بودن!
این با هر نیرویی که دل در گرو میهن دارد، است که هر چه زودتر خود را به صفوف براه افتاده ملت ایران رسانده و با او همراه و همصدا شود. این همراهی و همصدایی با ملت ایران تحقق پیدا نخواهد کرد، مگر آنکه هر کدام از نیروهای پنجاه و هفتی، همت کرده و خود را از گرداب فرهنگ مخرب آن دوران به بیرون بکشند.
با احترام بهروز فتحعلی
■ جناب فرخنده گرامی، مقاله ارزشمند شما قابل ستودن است که یکی از مشکلات پایهای ایران میباشد. میتوان از منظر دگر “نگاه ویرانگر و انقلابی و رفتار چپی” را مد نظر قرار داد! کومنتار جناب فتحعلی با نادیده گرفتن آن جمله که این یا آن گروه هیچ جایگاهی در میان ملت ندارند، قابل تامل است. لپ مطلب ایشان برمیگردد به پیشرو بودن دوران شکوفایی پهلوی(با تمام کاستیهایش) بعنوان راه نجات ایران. من سلطنتطلب نیستم و در عین حال از بیانصافی بدورم که چه خدماتی بعد از جنگهای جهانی و قاجاریه در دوران پهلوی به ایرانزمین رخ داده است. ما به بازسازی گفتار و کردارمان شدیدن نیازمندیم، خارج از اینکه در کدام گروه و حزب جای داریم. تنها حذف جایز خود حذف است، بهعبارتی حذف اعدام و حذف نظریه هر که مخالف نظر ماست بر ماست! چه امروز و چه فردا بعد از فروپاشی حکومت اسلامی.
با احترام بیژن
■ واقعاً شگفت آوره که آقای فتحعلی انکار پتانسیل ترقی خواهانه پهلویها را خیانت میداند! ایشان و لابد همفکرهاشان هنوز هیچ سهمی از قدرت ندارن چنین همه مخالفان پادشاهی پهلوی را خائن میدانند وای به حال زمانی که قدرت بگیرند. و دقیقاً این جناب حرف آقای فرخنده را اثبات میکنند که عدهای برای نابودی استبداد مذهبی دنبال استبداد مدرن هستند.
کوشیار
■ در فرهنگ ما خصوصاً فعالین سیاسی گفتارهای کلیشهای و مثالهای تاریخی برای نتیجهٔگیری مطلوب بسیار زیاد است بدون اینکه راهکارهای عینی و واقعی داده شود. در بخشهایِ تاریخی بدون ذکر مرجع و شرایط اجتماعی و سیاسی وقایع، تنها بخشهای انتخابی که بتواند کمکی به نتیجهگیریِ دلخواه کند کفایت میکند و این مسئله برای تحلیلگر اجتماعی، سیاسی نامطلوب است. آقای فرخنده خود از آمارهای حدسی استفاده میکند ولی از دیگران انتظار آمار رسمی و علمی دارند. و این کاستی در مقالات قبلی ایشان هم دیده میشود.
ایشان طرفداران خامنهای و حکومت را ۱۰ تا ۱۵ درصد میگویند، اما منبع آمار علمی خود را اشارهای نمیکنند. جناب فرخندهٔ عزیز با آمار شما خامنهای بین هشت تا دوازده میلیون طرفدار دارد، آیا شما فکر نمیکنید که ج.ا. در حال حاضر چه چیزی در چه زمینهای برای گفتن دارد که بتواند حدود ۱۰ میلیون طرفدار جمع کند و یا داشته باشد؟
شما کسانی را که از نعمت وجود ج.ا. و دزدی و فساد به ثروت و قدرت رسیدهاند و به همین دلیل طرفدار خامنهای هستند را در فردای ج.ا. اسلامی همین تعداد میبینید؟ که به دنبال فضای سیاسی برای آنان هستید؟
من برعکس شما ترجیح میدهم اول اینها در دادگاهای صالحه مورد محاکمه قرار گیرند و در صورت مجرم نبودن میتوانند از هر نظری بدون اعمال خشونت طرفداری کنند.
میفرماید: مردم ایران راه حل را در براندازی نمیبینند، آخر دوست گرامی اولاً با کدام آمار علمی شما این را میگوید؟ دوماً آیا مردم در لحظاتی که امکانش را داشتند و به دور از آدمخواران خامنهای بودهاند، نگفتهاند؟ سوماً در کدامیک از تظاهرات بعد از دی ۹۶ شما شعارهای مذهبی شنیدهاید؟ که حداقل گفته شود به دلایل مذهبی مردم جان به لب رسیده نمیخواهند براندازیِ ج.ا. را. این رژیم چه کارهای دیگری باید انجام دهد تا شما قبول کنید قابل اصلاح نیست؟
سلمان گرگانی
■ آقای گرگانی گرامی، من اتفاقا گفتهام ما به آمار دقیق دسترسی نداریم، اما از روی آمار شرکت کنندگان در آخرین انتخابات ریاست جمهوری (حدود ۱۸ میلیون رای) و با توجه آرای رئیسی در ریاست جمهوری ۹۶ (حدود ۱۶میلیون) میتوان پایه آرای اصولگرایان حکومتی را حدود ۱۵-۱۶ میلیون ارزیابی کرد. من تاکید کردم که شواهد نشان آمادگی از انقلاب و سرنگونی نمیدهد، اما اگر شما و همفکران شما بر اساس تظاهراتی که از ۹۶ به بعد صورت گرفته است نظر دیگری دارید، خوب نظر شما محترم است و طبیعتا کسانی که مخالف انقلاب یا براندی هستند نمیتوانند مانع کار و راه براندازان شوند.
با احترام/ حمید فرخنده
| ||||||||
ايران امروز
(نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايتها و نشريات نيز ارسال میشوند معذور است. استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024
|