پنجشنبه ۱ آذر ۱۴۰۳ -
Thursday 21 November 2024
|
ايران امروز |
بحثهای رسانهای درباره گفتوگوهای هستهای و احیا برجام که در ماههای گذشته پررونق بود، اینک به کند شدن ضربان نبض برجام متمرکز شده و قطعنامه اخیر شورای حکام آژانس بینالمللی انرژی اتمی علیه جمهوری اسلامی نیز، مزید برعلت شده است.
اما در این برهه زمانی، ورای آنچه که شاهد آن هستیم، نگاهی به عوامل سوق دهنده برجام به بنبست فعلی و روند اوجگیری تنش میان ایران و اسرائیل، خالی از فایده نخواهد بود.
بازرسیهای پسابرجامی آژانس
بر پایه قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت سازمان ملل که در حمایت از برجام صادر گردید، قطعنامههای قبلی این شورا علیه ایران کان لم یکن شد.
در مقدمه برجام آمده است: “برجام منجر به لغو جامع همه تحریمهای شورای امنیت سازمان ملل متحد و همچنین تحریمهای همهجانبه و ملی مرتبط با برنامه هستهای ایران میشود و اقداماتی را برای دسترسی به تجارت، فناوری، تامین مالی و انرژی را شامل میشود.”
متعاقب برجام، آژانس بینالمللی انرژی اتمی بیشترین بارزسیها را از تاسیسات هستهای ایران انجام داد و دسترسی بازرسان به دادهها و تاسیسات هستهای ایران گسترده بود. آمار و ارقام رسمی موجود، گویای این واقعیت است. رژیم اسلامی هم با آژانس همکاری میکرد و ملالی در بین نبود.
برجام، که تحت شرایط موجود در زمان اوباما، بسته شده بود و کشورهای اروپایی هم آن را پذیرفته بودند، باعث شد که برنامه هستهای ایران تحت نظارت آژانس باشد و زمان دسترسی احتمالی ایران به سلاح هستهای نیز مطول گردد.
”روح برجام”، تحریمهای حداکثری، خروج آمریکا
تا اینکه دونالد ترامپ، که عزم خود را جزم کرده بود تا رشتههای اوباما را در ارتباط با برجام پنبه کند، با تشویق بیامان بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر وقت اسرائیل، با اعمال تحریمهای حداکثری یک جانبه علیه رژیم اسلامی، به رغم مخالفت دیگر اعضا 1+5، مفاد برجام را زیر پا گذاشت و در نهایت از آن خارج شد.
در ضمن، مایک پمپپو و جان بولتون، راستگرایان افراطی دولت ترامپ، با ذهنیت ضد جمهوری اسلامی و خواهان قیچی کردن پر و بال ایران درمنطقه برای سالهای سال، که کاملاً هم سو با خواستههای نتانیاهو بود، در ابتدا برجام را به سیاستهای منطقهای رژیم اسلامی چفت زدند و با مطرح کردن عبارت من درآوردی “روح برجام”، تاکید کردد که رفتار رژیم در منطقه در تضاد با روح برجام است.
تقویت دست عملگرایان در درون حاکمیت و تغییر رفتار و سیاستهای منطقهای رژیم را که میشد از برخی از اظهارات اوباما و دیگر مقامهای دولت او احساس کرد، صرفاً یک توقع و انتظار بود. ارتباط و اتصال پاراگراف ۸ مقدمه و مفاد عمومی برجام و همچنین ماده ۲۸ آن به سیاست منطقهای، خارجی، رفتار و ماهیت رژیم اسلامی، نا به جا است. در این بند و پارگراف امده است: ” گروه ۱+۵ و ایران متعهد میشوند که این برجام را با حسن نیت و در فضایی سازنده بر مبنای احترام متقابل اجزا نمایند و از هرگونه اقدام مغایر با نص، روح و هدف این برجام که سبب تخریب اجرای موفق آن شود، خودداری نمایند...”.
هدف بعد از برجام، آنگونه که برخی از مقامها و کارشناسان غربی در همان زمان عنوان میکردند، برجامی دیگر یا برجام-۲ بود که انتظارمیرفت سیاستهای منطقهای و خارجی رژیم اسلامی را در برگیرد.
اما راستگرایان دولت ترامپ اهداف دیگری در سر داشتند. آنان، قبل از خروج از برجام، با گسترانیدن سایه تهدید و گزینه نظامی علیه رژیم اسلامی، روند اجرای برجام را کند کردند. همزمان، با هدف کشاندن رژیم اسلامی به عرصه تقابل و درگیری، تحریمهایی علیه سپاه به مورد اجرا گذاشتند و تاکید کردند که ایران باید درب همه پایگاههای نظامی خود را به روی بازرسان آژانس بگشاید و در نهایت، مایک پمپئو مطالبات دوازده گانه خود را مطرح کرد.
استیصال اروپا، اثرات انسانی تحریمها در ایران(۱)
در پی خروج دولت ترامپ از برجام، اتحادیه اروپا تلاشهایی را برای اجرای مفاد برجام بخرج داد. حتی تدابیری را تحت نام “مقررات انسداد” برای حفاظت شرکتهای اروپایی در مقابل تحریمهای ثانویه یا فرامرزی آمریکا، اتخاذ کرد. در همین راستا “اینستکس” یا “ابزار حمایت از مبادلات تجاری” را ابداع کرد ولی در نهایت، به رغم این اقدامات و کمکهایی که انتظار داشتند به ایران ارزانی دارند، راه به جایی نبردند و مستاصل و دست از پا درازتر در برابر آمریکا، فقط به پشتیبانی لفظی اکتفا کردند و در واقع حرف تحویل دادند.
مایک پمپئو و شرکا بر آن بودند که با فشارهای حداکثری رفتار رژیم اسلامی را تغییر دهند و در گام اول آن را به پای میز مذاکره بکشانند. در این راستا، مطالبات دوازده گانه(۲) که در واقع تسلیم نامه بود، در عمل راه دیپلوماسی و حل مسایل از راه گفت و گو با تهران را کورکرد. گام دوم، درصورت عدم تمکین رژیم، کمک به فرو پاشی آن از درون بود که بیشتر روی مردم ایران حساب بازکرده بودند.
در هر صورت، هیچکدام از این اهداف محقق نشد، گو اینکه تکثر و تنوع و هم افزایی تحریمهای آمریکا ضربه خرد کنندهای به اقتصاد ایران وارد کرد و اثرات انسانی آنها نیز، مردم ایران را فقیرتر کرد و جانشان را به لب شان آورد.
با انقباض اقتصاد ایران، وضعیت رفاهی ناچیز و سطح زندگی مردم بدتر از گذشته شد. به واسطه اثرات اقتصادی این تحریمها، تهیه کالاهای پزشکی از اروپا به خاطر تحریمهای ثانویه رو به افول گذاشت. حتی قیمت مواد خوراکی، گو اینکه یک رشته عوامل دیگر هم در آن تاثیر داشتند، بعد از تحریمهای حداکثری به شدت افزایش یافت. اثرات اقتصادی تحریمها بر کمکهای بشر دوستانه سازمانهای بینالمللی از جمله برای مبارزه با کوید -19 اثرات منفی داشت وعمدتا فراخوانهای بینالمللی از جمله فراخوان دبیر کل سازمان ملل و کمیساریای حقوق بشر برای برداشتن تحریمها علیه ایران، نادیده گرفته شد.
طرفه اینکه به رغم اثرات انسانی سهمگین ناشی از تحریمهای آمریکا، اغلب رسانههای برون مرزی توجه چندانی به این وجه تحریمها نکردند و کارشناسان حامی بیچون چرا و توجیه کنندگان سیاستهای ترامپ هم، جلوی دوربینهای این رسانهها و یا با نوشتههایشان، بنا به مصلحت شخصی و یا گرایشهای سیاسی، یک سویه به مسایل نگاه کردند. شماری از فعالان سیاسی برون مرزی هم نامه فدایت شوم به دونالد ترامپ نوشتند و او را در رمینه تحریمهای حداکثری تمجید کردند.
به بحث گذاشتن اثرات انسانی تحریمهای حداکثری که میتوانست انتقادهایی را متوجه این سیاست کند، در مقابل سایر پیامدهای احتمالی تحریمها، مانند تن دادن رژیم اسلامی به مطالبات آمریکا و فرو شکستن آن، رنگ باخت.
حال محرز شده است که خروج ترامپ از برجام یکی از اشتباهات استراتژیک آمریکا بود و برخی از کارشناسان واقعگرا و نا وابسته آمریکا هم، به این اذعان دارند.
به سوی احتضار، مکانیزم ماشه؟
نتیجه تحریمهای حداکثری آمریکا و استیصال اروپا در مقابل فشار و تحریمهای ثانویه واشنگتن باعث شد که رژیم اسلامی به عنوان واکنش، گام به گام از برجام عقب نشینی کند. دولت بایدن هم به خاطر مخالفتهایی که در حوزه سیاست داخلی با آن مواجه بود و هست، نتوانست به برجام برگردد و لابیگری و فشارهای بیامان اسرائیل هم مزید برعلت شد.
در واقع، اسرائیل برجام را به هر شکل و شمایلی که هست و یا تنظیم شود قبول ندارد، مگر اینکه خواستههایش طابق النعل بالنعل تامین شود، از جمله برچیدن کامل و همیشگی برنامه هستهای ایران و تحت کنترل در آوردن برنامه موشکی آن، به طوری که برد موشکهای ایران زیر ۳۰۰ کیلومتر باشد. زیرا بر پایه “رژیم کنترل تکنولوزی موشکی” یا “اِم.تی.سی.آر” که رژیمی داوطبانه است، هر هوشکی با برد بالاتر از برد یاد شده با ماده انفجاری بیش از ۵۰۰ کیلوگرم، سلاح کشتار جمعی محسوب میشود.
حال رسیدهایم به مرحلهای که برجام به سبب مشکلات دولت بایدن و محاسبات نادرست رژیم اسلامی و برخی از خواستههایش از آمریکا (که اگر خود بایدن هم بخواهد، امکان پذیر نیست) از حیز انتفاع افتاده و احاله پرونده هستهای ایران به شورای امنیت و فعال کردن مکانیزم ماشه و برگشتن همه تحریمهای سازمان ملل، دورازانتظار نیست.
موفقیتهای تاکتیکی اسرائیل
تا به اینجا، از هر زاویهای که به پی آمدهای این موضوع نگاه کنیم، اسرائیل تا حد زیادی به اهداف تاکتیکی (نه استراتژیک) خود دست یافته است: تنش در منطقه بالا گرفته است؛ فشار بر جمهوری اسلامی افزایش یافته و دولت نفتالی بنت سیاست “حمله به سر هشت پا” را پیشه کرده است؛ سر پیچی رژیم اسلامی از مقررات آژانس با تبلیغات هدفمند و دامنه دار اسرائیل برای ایجاد اجماع علیه آن در سطح اروپا و آمریکا، پر رنگتر شده است؛ همکاری مستقیم و غیر مسقیم آمریکا برای حمله نظامی علیه ایران حتمی به نظر میرسد؛ عملیات پوشیده اسرائیل در قالب خرابکاری، بمبگذاری، ترور، حملات پهپادی در ایران حساسیتی در اروپا و آمریکا بر نمیانگیزد؛ و بالاخره اسرائیل توجیهپذیری برنامهاش برای حملات نظامی گسترده علیه تاسیسات هستهای ایران را در کشورهای غربی، افزایش داده است.
کژ فهمی پیش نیاید، مطرح کردن عوامل کلیدی برای به احتضار کشاندن برجام، بدان معنی نیست که همه کاسه کوزهها بر سر اسرائیل یا آمریکا شکسته شود و رژیم اسلامی بیتقصیر و مظلوم جلوه داده شود.
ماهیت و عملکرد رژیم اسلامی و اینکه آخوندها ایران را به سوی پرتگاه سوق میدهند، برای همگان روشن است. این رژیم که فساد و سو مدیریت از صدر تا ذیل آن را فراگرفته، با سیاست منطقهای و خارجی آشوب آفرینش، منافع ملی را بیهیچ دستاوردی دود میکند. در واقع این رژیم واپسگرا و ویرانگر، دغدغه ایران و منافع ملی ندارد.
خطر موجودیتی برای اسرائیل؟
در حالیکه سیاستمداران اسرائیل، مانند سیاستمداران هر کشور بهنجاری، حق دارند که همه تمهیدات ممکن را برای دفاع از کشور و منافع ملیشان در نظر بگیرند و نگرانی آنها از جانب رژیم اسلامی هم قابل درک است، ولی خودمحوری و اصرار اسرائیل به حق بهجانب بودن هم اعتباری ندارد. اینکه موجودیت اسرائیل از جانب رژیم اسلامی در خطر میباشد و این را به اصطلاح پیراهن عثمان کرده است، پایه درستی ندارد.
اگر خطر موجودیت پس از شکل گیری اسرائیل به عنوان یک کشور و طی سالهای بعد از ان احساس میشد، این خطر در پایان جنگهای عمده اعراب و اسرائیل، بعد از جنگ یوم کیپور یا رمضان در سال ۱۹۷۳ و در پی آن پیمان صلح اسرائیل با مصر و متعاقباً با اردن از بین رفت. به باور برخی از کارشناسان، دستیابی اسرائیل به سلاحهای هستهای تا حد زیادی منوط به این خطر احتمالی بود.
اینکه حالا هم اسرائیل تا دندان مسلح در سایه کمکهای بیدریغ آمریکا، از سوی رژیم اسلامی با خطر موجودیتی مواجه است، به سفسطه پهلو میزند و برای بهره برداری سیاسی عنوان میشود. چه چیزی موجودیت اسرائیل را تهدید میکند؟ سلاحهای هستهای نداشته رژیم اسلامی؟ یا دو جمله عبری روی موشکهای آن؟ یا شعار توخالی و امکان ناپذیر “اسرائیل باید محو شود” و “روز شمار” عمر اسرائیل که صرفاً گزک دست اسرائیل میدهد و امکان بهره برداری سیاسی از آنها را برایش فراهم میکند.
مخالفت اسرائیل با خاورمیانه عاری از سلاحهای هستهای
اگر اسرائیل توان هستهای بالقوه رژیم اسلامی برای دست یابی به سلاح هستهای را تهدید تلقی میکند و این هراس وجود دارد که دیگر کشورهای منطقه خاورمیانه هم به سوی چنین توان و یا سلاحهای هستهای بروند، چرا اسرائیل یک گام، حتی یک گام کوچک، برای خاورمیانه عاری از سلاحهای هستهای بر نمیدارد؟ نه تنها بر نمیدارد، که حتی گفتوگو در این باره را که با ابتکار سازمان ملل ترتیب داده شده بود، تحریم کرد و به باد انتقاد گرفت.
واقعیت این است که قدر قدرتی و حفظ برتری تام و تمام نظامی و استراتژیک در منطقه برای اسرائیل اولویت است. اسرائیل مجهز به دستکم ۱۰۰ سلاح هستهای حتی پیشبینیهای لازم را برای ضربت دوم نیز به عمل آورده است.
مظلومنمایی مقامهای اسرائیلی مبنی بر اینکه اسرائیل یک کشور کوچک است، حیاتاش از سوی رژیم اسلامی و نیروهای نیابتیاش در خطر است و تظاهر به اینکه آب خوش از گلویشان پایین نمیرود، چیزی جز بازی در آوردن و فیلم بازی کردن نیست. گروههای نیابتی رژیم اسلامی مانند حزبالله میتوانند تهدیدی برای اسرائیل باشند ولی موجودیت آن را به خطر نمیاندازند.
در این ارتباط، رفتار مقامهای اسرائیل مصداق مثل واره عربی “ضربنی و بکی، سبقنی و اشتکی” است، یعنی مرا زد و گریست، از من سبقت گرفت و شکایت کرد.
اسرائیل؛ بازنگری اهداف استراتژیک یا جنگ؟
اسرائیل در هفتههای اخیر حملاتش را علیه رژیم اسلامی گسترش داده است و در عرض سه هفته دستکم شش عضو سپاه و سازمانهای اطلاعاتی ایران کشته شدند.
بیشک یک هدف عمده این ضربات، ایجاد سر درگمی و نابسامی در صفوف رژیم اسلامی است ضمن اینکه انعکاس این ضربات در داخل اسرائیل، برای بهبود وجهه دولت ائتلافی لرزان نفتالی بنت بود که دوام نیاورد، گو اینکه متعاقب انحلال دولتاش، او در دولت انتقالی مسئول پرونده مقابله با رژیم اسلامی خواهد بود.
همانگونه که پیشتر اشاره شد، هدف غایی اسرائیل بر چیده شدن برنامه هستهای ایران است و برای حصول به آن، تلاشهایش برای اعمال فشارهای اقتصادی بیشتر به ایران و در کنار آن اجرای عملیات نظامی پنهانی و بالاخره تهدید به حملات نظامی علیه تاسیسات هستهای را ادامه میدهد.
این در حالی است که رژیم اسلامی با عقبنشینی گامبهگام از برجام، برنامه غنیسازیاش را از نظر حجم و غلظت اورانیوم غنی شده و همچنین تعداد و تنوع سانتریفیوژها ارتقا داده و پیشرفتهای ملموسی آن را نمیتوان کتمان کرد. فشار حداکثری ترامپ و عملیات پنهانی اسرائیل از جمله خرابکاری در تاسیسات هستهای، خللی در برنامه هستهای رژیم ایجاد کرد ولی این برنامه را متوقف نکرد و نتوانست تغییراتی در رفتار این رژیم بوجود آورد.
در مجموع، اسرائیل از نظر تاکتیکی موفقیتهای چشمگیری داشته است ولی به هیچیک از اهداف استراتژیک خود در مورد رژیم اسلامی نرسیده است.
در این میان، شکاف بین آنچه که مقامهای اسرائیلی میگویند و میخواهند با آنچه که در میدان عمل برنامه هستهای رژیم دیده میشود، از جمله پیشرفتهایش در دو سال اخیر درسایه خروج ترامپ از برجام، عمیقتر میشود.
رژیم اسلامی که آیت الله خامنهای مسئول سیاست ویرانگر آن است و دغدغه ایران و منافع ملی ندارد، براه خود ادامه میدهد، گو اینکه برخی انتظار دارند که او با نرمش قهرمانانه در دقیقه نود عقب نشینی کند.
اسرائیل که خود را پیشتاز مقابله با رژیم جمهوری اسلامی میداند، یا میتواند با لحاظ کردن واقعیات موجود درباره برنامه هستهای ایران به بازنگری استراتژی خود بنشیند یا با توسل به حملات نظامی،آغازگر جنگی باشد که با کنش و واکنشهای طرفین در گیر در اندک زمانی به یک جنگ تمام عیار تبدیل خواهد شد و شعلههای آن همه منطقه را فرا خواهد گرفت.
جنگ، دانش هستهای در ایران را از بین نخواهد برد و برنامه هستهای آن را برای چند سال به تعویق خواهد انداخت.
پایان ۱۴ ژوئن ۲۰۲۲
——————————————-
۱) تلاش اروپا برای کاهش تاثیرات انسانی تحریمهای ایران
https://www.iran-emrooz.net/index.php/politic/more/95644/*
۲) مطالبات آمریکا از ایران ؛ محقانه یا بیپایه
https://www.iran-emrooz.net/index.php/politic/more/75218/
| ||||||||
ايران امروز
(نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايتها و نشريات نيز ارسال میشوند معذور است. استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024
|