دوشنبه ۱۸ فروردين ۱۴۰۴ -
Monday 7 April 2025
|
تابستان ۱۳۵۹ محمدعلی برادرم، مسئولیت جمعآوری اطلاعات تهدیدهای مرزی عراق را برعهده داشت.
هفتگی به مقامات گزارش میداد برابر شواهد، صدام در حال تقویت مواضع خود و آمادگی برای یکحمله بزرگ است، اما آن مقامات همه چیز را شوخی میگرفتند؛ صدام جرئت حمله به ایران را ندارد!
برادرم باور نمیکرد آن همه شواهد نادیده گرفته میشوند و وقتی صدام حملهاش را شروع کرد، هیچ آمادگیای در کشور وجود ندارد، نه بین مقامات نه برای مردم!
او پنج ماه پس از شروع جنگ، با دل رنجیده و خونیناش بیشتر نماند، و ۸ سال حرص نخورد برای جنگی که میشد در نطفه آن را خفه کرد، او شانس آورد و ندید چندصد هزار نفر کشته شدند و چقدر خانههای پر از وسایل به تصرف نظامیان عراق درآمدند و بر سر مردم ایران چه آمد.
هنوز پس از چهل و پنج سال حسرت میخوریم کاش جلوی جنگ را توانسته بودیم بگیریم.!
در محاصره سوسنگرد مجبور شدم چند شبی را در بعضی از خانههای خالی از سکنه مردم جنگزده سوسنگرد به صبح برسانم،. آن شبها خواب به چشمهایم نمیآمد، نه که عراقیها هر لحظه ممکن بود دوباره شهر را تصرف کنند، از عکسهایی که در پذیرایی آن خانهها، از صاحبان خانههای هموطنان عربم به دیوارهایشان نصب بود و آن نگاه نافذشان. میدانستم آنها اگر کشته نشدهاند، در شهری غریب آوارهاند و در دلهایشان میگویند چکار باید میکردند!؟
وسایل کامل خانه نشان میداد آنها حتی نتوانسته بودند اموال شخصی و ضروری خانه را هم با خود ببرند.
تهدید هر جنگی را باید جدی گرفت. ولو احتمال آن به چند درصد ناچیز هم نرسد!
ما در سال ۱۳۵۹ اشتباه کردیم، نادان بودیم و نمیدانستیم جنگ یعنی چه، و چقدر برای پیشگیری از جنگ همه مسئولیت داریم.
با بیان اینکه احتمال حمله صدام یا ترامپ ضعیف است، نباید به عواقب آن، و احتمالش فکر نکرد.
دست ما به حاکمیت هنوز هم پس از پنج دهه نمیرسد و نمیتوانیم نقش اصلی را در جلوگیری از جنگ داشته باشیم. قبول!
اما آیا همچنان، مردم تنها باید نظارهگر باشند؟
عوارض جنگ ۸ ساله را چه کسی تحمل کرد؟ مردم بیپناه شهرهایی که با خاک یکسان شدند. با این استدلال بچگانه که دشمن غلط میکند دست از پا خطا کند!
کاپیتان یک کشتی، اگر یک درصد هم احتمال سانحه را بدهد، حق حرکت را ندارد. کاپیتان با جان مسافران حق بازی کردن ندارد، هر چقدر هم شجاع باشد، چه رسد به وقتی که برای خودش جلیقه نجات کنار گذاشته باشد!
و یا آن وقتی که این احتمال جدی شده باشد.
امروز احتمال حمله به ایران کمتر از سی چهل درصد نیست. ترامپ در هفته گذشته سه بار از احتمال حمله به ایران سخن گفته. نباید خوش خیال بود و بر اساس آمال و آرزوها برنامهریزی کرد..
درصد مهمی از مردم ممکن است تصور کنند حمله آمریکا و اسرائیل میتواند برای بیرون رفتن از شرایط بدِ فعلی در کشور کارساز باشد، اما نباید دچار توهم و تحلیل اشتباه شویم.
هیچ کشور خارجی به مردم ایران کمک نمیکند. و متاسفانه سقوط نظام در شرایط جنگی هم، تنها به بدتر شدن وضعیت میانجامد.
خدا کند جنگی نشود.
اما آیا بیخیالی نظام حاکم، مسئولیت تکتک مردم را توجیه میکند؟
برخلاف سال ۱۳۵۹، امروز مردم نقش مهمی در تصمیمگیریها میتوانند ایفا کنند.
اگر این نقش را نخواهند ایفا کنند در تاریخ بخشیده نخواهند شد.
تاریخ از ما نمیپذیرد بگوییم نظام اشتباه کرد و ما هیچ راه چارهای نداشتیم!
ضمن تقدیر از دوست روشنفکر، شجاع و ایراندوستم، آقای دکتر مصطفی مهرآیین (https://t.me/mostafamehraeen/1912) که با وجود خطرات زیاد، این شجاعت را داشت به حاکمیت نهیبش را بزند، که ادامه این وضعیت ممکن است به انهدام ایران بینجامد، هر یک از ما نیز وظیفه داریم نقش خود را ایفا نماییم.
ما حق نداریم اجازه دهیم مهرآیینها تنها بمانند.
خطر جنگ جدی است. خطر انهدام زیرساختهای ایران جدی است.
جنگ هرگز راه حل نبوده است.
تهدید به مقابله، تهدید به ساخت بمب اتم، تهدید به ناامن کردن خلیج فارس، راه حل نیست، ریختن بنزین بر آتش جنگ است. این تهدیدها از افکاری ناقص صادر میشوند، افکاری که اصلا نمیدانند جنگ چیست.
ولی ما چه میتوانیم بکنیم؟!
در نوشته بعد سعی خواهم کرد دقیقتر بنویسم، چطور مردم میتوانند به برداشته شدن سایه شوم جنگ از سر کشور کمک کنند.
اگر ما خواهان تغییرات بنیادینی در کشور هستیم، راه آن از جنگ نمیگذرد!
هیچ جنگی مقدس نیست.
هیچ جنگی که قابل پیشگیری باشد، توجیه ندارد.
تصور اینکه حتما باید در برابر قدرتها کرنش کنیم تا جنگ نشود یک تصور اشتباه است.
و مسئولیت عموم مردم در پیشگیری از جنگ نباید نادیده گرفته شود.
***
گفتیم جنگ راهحل هیچ مشکلی نیست.
گفتیم خطر حمله آمریکا ولو ناچیز انگاشته شود، باید بسیار جدی گرفته شود.
پذیرفتیم حمله خارجی اگر به سرنگونی نظام هم منتهی شود، دمکراسی و آبادانی را برای کشور به ارمغان نخواهد آورد.
و نهایتا ادعا کردیم مردم نباید نقش خود را به عنوان صاحبان اصلی کشور، فراموش کنند.
متاسفانه نه فقط گروهی از مخالفان نظام، که ردههایی در متن حاکمیت نیز، منتظرند تا جنگ میان امریکا و ایران، شکل واقعی به خود بگیرد! بدلایلی که ذکرش طولانی است.
اما مهم “ایران” و “مردم” این سرزمین هستند که فارغ از تمایلات اشخاص و گروههای اقلیت، اگر نخواهند، نباید درگیر جنگی ویرانگر شوند که انتهای آن ناپیداست. پایان خوب برای چنین جنگی یک توهم بیش نیست!
حال پاسخ به پرسش اصلی؛
آیا مردم میتوانند کار مهمی بکنند؟
گفتن اینکه مردم توان کاری را ندارند، یعنی سپردن سرنوشت کشور به حاکمیت، و قرار گرفتن همه مردم در نقش تماشاچی است.
بله مردم توان دخالت در سرنوشت خود را دارند. اما چگونه!؟
در ساختمان مسکونی ما، سالهاست ابتداییترین رسیدگیها در تقویت بنیه و تجهیزات ساختمان صورت نمیگیرد، با این بهانه که این ساختمان باید کوبیده شده و از نو ساخته شود!
و پاسخ جدی من به مالکان، یک جمله بیشتر نبوده: “وقتی شما از عهده رفع مشکلات جاری مجتمع برنمیآیید، هرگز قادر به بنای ساختمانی جدید و بهتر نخواهید بود.”
ساختن اساسی کشور، وقتی مردم از عهده دخالت در مسائل معمولی و جاری ناتوانند، یک شوخی بیشتر نیست!
اگر قرار است ۲۰ نفر برای ما تعیین کنند شبه قانون حجاب، با همه آن مشکلاتش باید لازمالاجرا شود، اگر قرار است عدهای راهحل جنگ را تجویز کرده و بقیه تماشاچی باشند.
اگر گفته شود دخالت در کار حاکمیت ناممکن است. بهتر است از ایده بنای یک کشور متمدن، مبتنی بر علم روز و دمکراسی دست بکشیم. هیچ تحول مثبتی بدون مسئولیت پذیری و حضور مردم در صحنه اتفاق نمیافتد.
طرفداران جنگ معتقدند اکثریت مردم موافق ایدهی آنها هستند تا پوزه آمریکا و اسرائیل را به خاک بمالند!
غالب اپوزیسیون خارجی معتقدند اکثر مردم موافق جنگ هستند تا بواسطه آن از شر این نظام ناکارآمد رها شوند.
ما معتقدیم اکثر مردم مخالف جنگ هستند و توان انجام تغییرات در کشور را دارا هستند.
اما کدام “اکثریت” واقعی است؟!
معمایی که حاکمان نهایت سوءاستفاده را از آن میکند.
رفراندوم ممنوع است، نظرسنجی علمی مجرمانه است، حضور خیابانی سرکوب میشود. نویسندگان مقالات به اتهامهای واهی و امنیتی به دادگاه فراخوانده میشوند.
اما آیا این یک “پایان” است؟
خیر!
“ذهنهای فعال راههای جدید میآفرینند” و تسلیم شرایط نمیشوند.
این همان نکتهای است که مغفول مانده.
بیاقدامی یعنی تسلیم.
یعنی پذیرش شکست قبل از درگیری.
و باید پذیرفت زندگی صحنه نبرد است.
و تولید راهحلهای نو
با حضور همگانی در صحنه.
ما نمیتوانیم ادعا کنیم، مخالفان جنگ حتما اکثریت مردم کشور هستند. اما حاکمیت چنان نمایش میدهد که اکثریت مردم موافق جنگ و مقابله با آمریکا هستند!
رسانههای خارجی با آب و تاب از فواید حمله میگویند.
ولی صاحبان کشور و مردم چه نظری دارند؟
فعلا هیچ!
آقایان مهرآیین و تاجزاده، راه انذار و هشدار شجاعانه به حاکمیت را در پیش گرفتهاند، با پذیرش همهی عواقب سخت آن.
دوست اندیشمند دیگرم ، آقای رضا رضایی، نهضت نامهنگاری به رهبری را پیشنهاد داده.
هر دو راه بسیار موثرند.
اما پیشنهاد من؛
پیدا کردن راههایی جدید و کم خطر برای انعکاس نظر صریح مردم به حاکمان است.
وقتی ما معتقدیم خطر ده درصدی حمله را نباید نادیده گرفت، این احتمال را که حکومت با دریافت نظرات مردم ناگزیر از تصمیم عاقلانه خواهد شد را نباید نادیده انگاشت.
ما اگر در بیان نظرات خود کوتاهی کنیم، یا بترسیم، هرگز شایسته کشوری پیشرفته نیستیم.
سکوت یعنی استقبال از جنگ.
همانطور که سالهاست با سکوتمان عوارض پیشینی جنگ را که همان سقوط اقتصاد و فقر گسترده را تحمل کردهایم.
“نه به جنگ” معنایش تسلیم نیست.
مذاکره جدی برای پیشگیری از جنگ یک ضرورت است.
سپردن امور مهم کشور به عدهای اندک و جنگطلب، یعنی اجازهی تخریب کشور.
بدخواهان از حضور مردم میترسند!
ما راهی جز آمدن به صحنه
و ایفای نقش، به هر طریقی نداریم.
بینهایت راه وجود دارد، وقتی اراده کنیم!
هیچ اقلیتی، ولو در حاکمیت نمیتواند جنگ را به ما تحمیل کند، مگر خودمان هم بخواهیم!
تاجزادهها، مهرآیینها، مدنیها، و دلسوزان بسیاری وجود دارند.
اما تا وقتی ما تصمیم خود را نگرفته و نشستهایم
جای همه آنها زندان است!
تداوم مشکلات اقتصادی
سقوط ارزش پول ملی
ادامه فقر
و این بار جنگ
وجود خواهند داشت
تا ما مردم در صحنه حضور نیافتهایم.
@ghomeishi3
| ||||||||
ايران امروز
(نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايتها و نشريات نيز ارسال میشوند معذور است. استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2025 | editor@iran-emrooz.net
|