چهارشنبه ۱۵ اسفند ۱۴۰۳ - Wednesday 5 March 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Wed, 05.03.2025, 7:56

یادداشت نرگس محمدی به مناسبت روز جهانی زن


یادداشت نرگس محمدی به مناسبت روز جهانی زن، ۸ مارس ۲۰۲۵ برای مجله فرانسوی وگ

نوشته‌ام را با جمله‌ای از رنه شار ـ شاعر فرانسوی ـ آغاز می‌کنم که می‌گوید: “میراث ما با وصیت‌نامه به ما واگذار نشده‌است.”

شما در لحظه تاریخی‌ای که در آن به سر می‌برید و ما در موقعیت و شرایطی که در آن ایستاده‌ایم، میراث دار هستیم. میراثی که پیشینیان با کنش، گفتار، رخدادها و وقایعی که خلق کرده‌اند و با پیوستگی که نسل به نسل و سینه به سینه ایجاد کرده‌اند، تاریخی از مبارزاتِ شجاعانه زنان را رقم زده‌ و پشتوانه‌ی فکری و عملی ما شده‌است و اکنون ماییم که می‌ایستیم، حکایت و روایت می‌کنیم، به مبارزه ادامه می‌دهیم و چشم‌انداز ترسیم می‌کنیم.عنصر “مقاومت” در میراثِ تاریخیِ ما گنجِ دفینه است. مرکز ثقل مبارزات است که موقعیت ساخته، دستاورد آورده و چشم‌انداز خلق کرده‌است.

مقاومت نه فقط سمبل و نماد، بلکه الگویی عملی در هر لحظه از زندگی برای زیستِ ماست.

روز جهانی زن برای من «یادآور» است. یادآور مبارزات زنانی که اگر از پای می‌نشستند و اگر مبارزه را ترک می‌کردند، امروز من به‌عنوان یک زن در برزخ جنگ، خشونت، بنیادگرایی و افراطی‌گری‌ای که دامان خاورمیانه را گرفته و زنی که در سرزمین ایران تحت رژیمی زن‌ستیز زندانی است، قادر به نوشتن برای شما نبودم و امیدی برای مسیر رو به آزادی نداشتم.

زنان ایران در تقلایی سخت برای فائق آمدن بر رژیم دینی استبدادی هستند که اساساً انقیاد زنان، کانون راهبردی رژیم به شمار می‌آید. مبارزه‌ی زنان ایران علیه سیاست‌های استبدادی و سرکوبگرانه‌ی رژیم نه فقط به منظور دستیابی به حقوق زنان که مبارزه‌ای برای رسیدن به دموکراسی و آزادی است و حائز اهمیتِ مضاعفی است.ما نیاز به شکل‌گیری یک همبستگی واقعیِ مبتنی بر اراده‌ای برای شکل‌گیری یک تحرکِ بین‌المللی هستیم. زمان آن فرا رسیده که زنان پیشگامان این همبستگیِ بین‌المللی شوند. راهی سخت اما ممکن.

مقاومتِ زنانِ ایران سیری پر فراز و نشیب طی ۴۶ ساله گذشته داشته‌است.

۱۷ اسفند سال ۵۷ یعنی تنها یک ماه پس از استقرار رژیم جمهوری اسلامی، زنان صفِ مبارزه علیه سیاست‌های استبدادی و ارتجاعی رژیم را در خیابان‌ها شکل دادند.آن روزها جامعه همچون سال ۱۴۰۱ برای حمایت و پشتیبانی از زنانِ معترض پا به عرصه نگذاشت. عنصر دین، سنت، مناسباتِ مردسالار خزیده در رگ و پی جامعه، خرافات تنیده در سنت، وضعیتِ سواد و آموزش، دستگاه تبلیغات، دستگاه ایدئولوژیک و البته دستگاه سرکوب، سدّ راه اعتراضاتِ زنان معترض شد، اما زنان از پای ننشستند، زنان صرفاً با دستگاه سرکوبِ حکومت مبارزه نکردند. آن‌ها هر لحظه از زندگی و در هر مکانی با دین، سنت و مناسبات مردسالارانه‌ی جامعه مواجه شدند. به باور من ستیزِ زنان برای رهایی از سلطه، انقیاد و فرودست‌سازی در سنگرهای متعددی رخ داد. اکنون شما شاهدید که زنان در جنبش باشکوه و قدرتمند “زن، زندگی، آزادی” که پس از کشته شدن مهسا ـ ژینا امینی شکل گرفت، عاملیت دارند و تعیین‌کننده هستند.

فمنیست‌های و زنان جهان با دیدن مبارزاتِ زنان در کشور ایران می‌توانند باور و یقین داشته‌باشند که ما زنان قدرتِ رویارویی با سخت‌ترین و محکم‌ترین ابزار سرکوب و سلطه‌گری را داریم و نباید خودمان را دست کم بگیریم. ما پرتوان و مبارزیم.

برای پایان دادن به نابرابری جنسیتی، ستم، خشونت، سلطه بر زنان ، انقیاد و فرودست‌سازی و حقارت زنان راهی جز پایان دادن به آپارتاید جنسیتی از طریق جرم‌انگاری آن وجود ندارد. این جرم‌انگاری با اصطلاح آپارتاید جنسیتی از حیث حقوقی ـ سیاسی ـ فرهنگی – افکار عمومی و مردم حائز اهمیت است.

جهان شاهدِ مجموعه‌ی سیاست‌ها، عملکرد و اَعمال حکومت‌هایی چون طالبان و جمهوری اسلامی علیه زنان این سرزمین‌هاست که آشکارا نشان‌دهنده‌ی اَعمالِ تبعیض‌آمیز تشدید شده، نظام‌مند، هدفمند و نهادینه شده است. این حکومت‌ها از امر قانون و ساز و کارهای قدرت سیاسی حاکم، جهتِ اعمال این سطح از تبعیض بهره می‌برند که نهایتاً روابط حقوقی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی‌ای را در سطح جامعه بر علیه زنان تنظیم می‌کنند.

عاملی که موجب می‌گردد بر آپارتاید جنسیتی تمرکز و اصرار داشته‌ باشیم، نه فقط شکل تشدید یافته‌ی تبعیض و ستم جنسیتی است، بلکه به این دلیل است که این ستم، خشونت، تبعیض و فرودست‌سازی به‌عنوان یک سیاست رسمی با پشتوانه‌ی قانون و مذهب در حکومت‌های مذهبی از جمله طالبان و جمهوری اسلامی است که با مستمسک قرار دادن رکنِ اسلامیِ رژیم و از طریق هنجارهای فرهنگیِ ریشه‌دار و تاریخی عادی‌سازی می‌شود و انتقاد و اعتراض به آن سیاست‌ها را با مجازات‌های سنگین از قبیلِ بازداشت، زندان، شلاق، حتی مرگ، مجازات‌های مالی سنگین در وضعیت دشوار اقتصادی و معیشتی مردم و … همراه می‌سازد.

افزون بر آن زنان با بسیاری اعمال دیگر که دولت‌ها نسبت به آن‌ها توجهی نشان نمی‌دهند و قانون را در آن زمینه مسکوت یا ناکارآمد گذاشته‌اند، مورد خشونت، آزار و حتی تهدید جانی و مرگ قرار می‌گیرند و سیاست دولت نه به منظور بازدارندگی و نه حتی تحت تعقیب و پی‌گیری قرار دادن و مجازاتِ متناسب با جرمِ ناقضان حقوق زنان می‌باشد.

این نقضِ آشکار حقوقِ بشر زنان در جوامع آن‌قدر سیستماتیک و نظام‌مند و تشدید کننده تبعیض علیه زنان است که اساساً موجب تداوم خشونت علیه زنان می‌گردد.برای مبارزه با نابرابری‌های ساختاری جنسیتی که عامل خشونت و تهدید علیه زنان و بروز آسیب‌های اجتماعی- اقتصادی- فرهنگی می‌گردد، می‌بایست از مکانیزم‌های بین‌المللی و حقوق بشری بهره جست.

برای جرم‌انگاری آپارتاید جنسیتی و شناخته شدن آپارتاید جنسیتی به‌عنوان جنایت علیه بشریت، مردم ، فعالانِ مدنی و حقوق زنان و فمنیست‌ها می‌تواند به شکل‌گیری گفتمان آپارتاید جنسیتی با دال مرکزی فرودست‌سازی زنان و هژمونیک کردن این گفتمان یاری رسانند و سیاستمداران و نمایندگان پارلمان‌ها و نمایندگان حقوق بشر و زنان دولت‌ها می‌توانند در این زمینه اقدامات مؤثری انجام دهند.

جامعه‌ی ایران اساساً جامعه‌ای جنبشی است و ما شاهد شکل‌گیری جنبش‌های اجتماعی در حوزه‌های مختلف از جمله زنان ، جنبش دانشجویی و … بوده‌ایم. جنبش “زن، زندگی، آزادی” در امتداد مبارزاتِ مردمِ ایران برای دستیابی به حقوق اساسی خود و آزادی‌های سرکوب‌شده و برابری شکل گرفت و مبتنی بر تجربه‌های تاریخی مردم بود.زنان به ویژه طی دهه‌های اخیر فعالیت‌های گسترده‌ای در لایه‌های جامعه از طریق اعتراضات مدنی، فرهنگ‌سازی، حضور خیابانی ، حضور تاثیرگذار در اعتراضات و مبارزاتِ سیاسی ـ اجتماعی و جنبش های اجتماعی دموکراتیک داشته‌اند . به باور من زنان به دلیل فشارهای شدید حکومت که در تمام حوزه های عمومی تا عرصه خصوصی زندگیشان اعمال می‌شود، همچون فنری هستند که به سختی و شدت فشرده شده‌ است بدیهی است در رهاسازی انرژیِ متراکم شده، بسیار قدرتمند و‌پرتوان ظاهر شده‌اند.

این ظهورِ قدرتمند و شجاعانه موجب جلبِ توجه بین‌المللی و جهانی شده‌است و تأثیرات فرهنگی ـ فکری و سیاسی شگرفی را می‌تواند نه فقط در سطح کشور که در سطح منطقه و جهان داشته باشد.

در ابتدای بحث به طرح مسأله میراث و یادآوری پرداختم. اکنون از زاویه‌ای دیگر وارد بحث می‌شوم.

تزوتان تودوروف (متفکر بلغاری ـ فرانسوی) می‌گوید در جوامع جدید این تمایل وجود دارد که با «یادسپاری» و« یادآوری» رویدادهای تاریخی شرارت‌بار، جلوی وقوعِ آن شرّ و شرور در آینده گرفته شود.به اعتقادِ من برای امتناع و عدمِ تکرارِ ستم تاریخی بر زن می‌بایست جامعه را در معرضِ “آنچه بر زنان گذشت” قرار داد. باید به یادها آورد و به یادها سپرد. باید حافظه‌ی عمومی مردم را به پرسش و چرایی کشید. باید حکایت‌ها را برای شهادت دادن به انظار عمومی کشید و باید زنان را در یک همبستگی جهانی وارد کارزارهای جهانی کرد.ما نیز در کشورهایی چون ایران و افغانستان که در معرضِ خشونت سازمان‌یافته و ساختاری و نظام‌مند قرار داریم می‌بایست با روایتِ “آن‌چه بر ما زنان می‌گذرد” به آگاهی عمومی و بسیج نیروهای حقوق بشری و حقوق زنان بپردازیم. روایت‌گری در کنارِ مبارزه و مقاومت، رهایی‌بخش خواهد بود.

ما زنان باید تلاش کنیم صدایمان را به سطح شنیداری جهانی برسانیم. بی تردید ما نیازمند بلند کردن صدایمان بیش از پیش هستیم . ما باید قدرتمند شویم.

زندگی در این سو یا آن سوی دیوار برای من یک معنا دارد و آن مقاومت و مبارزه تا رسیدن به دموکراسی و آزادی و برابری است. علی‌رغم درگیر بودن رگ‌های قلبم و عمل‌های جراحی سنگینی( ۴ عمل جراحی) که تا کنون در زندانها و حین تحمل حبس انجام داده‌ام و پس از هر عمل جراحی به زندان بازگردانده شده‌ام، از وضعیت روحی و روانی خوبی برخوردارم و برای بهبود وضعیت جسمی‌ام تلاش می‌کنم.

در ایران می‌توان از هزینه‌ی “زندگی کردن” و “زن بودن” سخن گفت. به این معنا که به صرف زن بودن حتی اگر هیچ سخنی در رسانه، یا کنشی در جامعه یا عرصه‌ی سیاست در میان نباشد، زنان متحمل هزینه‌های طاقت‌فرسا و شکننده‌ای می‌شوند. زنان به صرف زن بودن به دلیل دیده شدن موهایشان یا بخشی از اندامشان تحت تعقیب، بازداشت، زندان، شلاق، مجازات مالیِ سنگین، اخراج، طردشدگی از بخش‌هایی از جامعه که تحت نفوذ و کنترل دولتی است قرار می‌گیرند. در خانه‌های خود به موجب شناخته شدن مرد به‌عنوان رئیس خانواده، صاحب حقِ انتخاب مسکن، ولایت بر فرزند و … تحت فرودست‌سازی مدارم قرار می‌گیرند. در خانه‌های والدین خود، ارث‌شان نصف برادرانی است که از حمایت قانونِ حکومتی برخوردارند و این‌ها هزینه‌ی “زن بودن” است و بس.حال اگر زبان به اعتراض یا عملی اعتراضی و خلافِ قوانینِ زن‌ستیزانه انجام دهند، قوه‌ی قضائیه وابسته به حکومت آن‌ها را مجازات می‌کند.

من در سال ۱۳۹۵ در شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب به ریاست ابوالقاسم صلواتی به دلیل مخالفت با اعدام و فعالیت‌های فمنیستی و فعالیت در کانون مدافعان حقوق بشر به ۱۶ سال زندان محکوم شدم که در دادگاه تجدیدنظر برای بار دوم حکم ۱۶ سال حبس تأیید شد.

در آن دادگاه اعلام کردم که من در این جامعه به‌عنوان یک «زن » و به دلیل زن بودن بارها به موجب قوانین و سیاست‌های حکومت جمهوری اسلامی قربانی می‌شوم و هزینه می‌پردازم و به دلیل اعتراض به آن قوانین دوباره محاکمه و‌محکوم‌میشوم و دوباره در جایگاه متهم می‌نشینم و باز هزینه می پردازم.

جمهوری اسلامی ما را بارها و بارها در جایگاه قربانی و متهم و مجرم می‌ نشاند و ما باید هزینه بپردازیم. گویی این خط ممتد قربانی، محکوم و منهم کردنِ زنان در این رژیم پایان ندارد.

برای مثال گفتم من به ۴ همسری مردان بر اساس قانونی جمهوری اسلامی معترضم و مبارزه می‌کنم. به موجب قانون جمهوری اسلامی یک مرد می‌تواند همزمان ۴ زن عقدی داشته باشد. زنان هم در خانه‌هایشان قربانیِ این نا ـ قانون می‌شوند و وقتی هم اعتراض می‌کنند ـ مثل من ـ با احکام سنگین زندان مواجه می‌شوند. این سیستم اساساً زن‌ستیز و ظلم‌پرور است. من گرچه در دهمین سال حبس‌ام با عمل جراحی سنگین خارج کردن توده‌ی استخوان از پای راستم با توقف حکم بیرون از زندان هستم و ۱۰ سال زندان پیش روی خود دارم اما تا رسیدن به دموکراسی، آزادی، حقوق بشر و تحقق حقوق زنان و برابری توقف نخواهم کرد.

من به قدرت مهارناپذیر زنان باور و یقین دارم.

نباید هراسید و باید شجاعانه در مقابل ناقضان حقوق زنان که ناباوران به دموکراسی هستند ، ایستاد. زنان ایران در جنبش« زن،زندگی،آزادی» چنین کردند.”

زنده باد آزادی و برابری
نرگس محمدی – تهران



 

ايران امروز (نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايت‌ها و نشريات نيز ارسال می‌شوند معذور است.
استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2025 | editor@iran-emrooz.net