شنبه ۳ آذر ۱۴۰۳ -
Saturday 23 November 2024
|
ايران امروز |
رمان تازهای از هوشنگ اسدی در ۳۰۰ صفحه
نشر ناکجا
از هوشنگ اسدی تا کنون سه رمان خواندهام. گربه، دوازده مسافر آخر زمان، و هتل آشویتس. هر سۀ این رمانها در چارچوب ماجراهایی شکل گرفتهاند، که بیشباهت به فیلمهای پرحادثۀ و پلیسی نیست. مثلن همین رمان هتل آشوویتس را که بخوانیم، صرفنظر از برخی فضاسازیهای ذهنی و شاعرانه، و نثری تصویری، که از نقاط قوت کتاب است، میتواند صفحه به صفحه با سناریوی یک فیلم پرماجرا مقایسه شود، که البته این نیز وجه قابلتاملی از کتاب است، و شاید برای دستاندرکاران سینما هم جالب باشد.
گزینش عنوان هتل آشویتس، کنایه از اردوگاه معروف آشویتس در یکی از شهرهای لهستان است، که نازیها هزاران انسان بیگناه را در کورههای آدمسوزی میسوزاندند، و از قضا برخی صحنههای رمان در همین شهر اتفاق میافتد.
درونمایۀ رمانهای اسدی عمومن در تعقیب و گریز، و ایجاد فضاهای رازآمیزِ “امنیتی” خلاصه میشود. تعقیب و گریز جزیی جداناپذیر از زندگی روشنفکر ایرانی ست و میتواند مایۀ الهام نویسنده هم باشد. هرچند که ماجراهای رمان تازۀ اسدی در سه کشور اروپایی لهستان و فرانسه و بلژیک رخ میدهد.
اسدی مینویسد: “شخصیتهای این رمان از افراد حقیقی، که اغلب آنها هنوز زندهاند، گرتهبرداری شدهاند”. وی تاکید میکند، که “داستان تخیلی (ست) و در مکانهای واقعی اتفاق میافتد.” یعنی داستان، اگرچه در مکانهای واقعی روایت میشود، و اگرچه شخصیتهای آن افراد حقیقی و هنوز زنده هستند، بیشتر ساخته و پرداختۀ تخیل نویسنده است.
هتل آشویتس در پنج فصل (و یا پنج کتاب) از هم مجزا شده، که ارتباط داستانی پیوستهای با هم دارند. شخصیتهای اصلی داستان زن و مردی هستند، که در روند داستان با هم آشنا میشوند، و زندگی آنها در پیوند با ماجراهای تلخ و شیرین به هم گره میخورد. نام واقعی مرد، که مهاجری غیرقانونی ست، پولاد است، که گاهی یوهان و اغلب پولی (مخفف پولاد) نامیده میشود.
انتخاب نام پولاد برای چنین شخصیتی، همچنین نوع گفتار، و تکیه کلامهای او، ایرانی بودنش را یادآور میشود، بیآن که نویسنده رسمن بر آن تاکیدی کرده باشد. شخصیت زن نیز اوا نام دارد. زنی از تبار کولیها، و رانندۀ اتوبوسی به نام ”اش”، که مخفف نام آشووتس است.
این دو پس از ماجراهایی دلبستۀ هم میشوند. یکی دیگر از “شخصیت”های مطرح رمان سگی ست به نام سانی، که گاهی حضور و گاهی غیابش در برخی از صحنهها جلبِ نظر میکند. البته سگ دیگری به نام بانی هم در پارهای از صحنهها جایگزین سانی میشود. شخصیتهای جانبی منفی و مثبت دیگری هم هستند، که در اینجا و آنجای رمان گاهی حادثهساز میشوند و گاهی حلقۀ پیوندی میان ماجراهای پرهیجان.
پولاد، که در روند داستان پیوسته نام عوض میکند، به جستجوی خواهر سفرکردهاش، برخی مرزهای ممنوع را پشت سر میگذارد، و سرانجام با پیکر بهدار کشیدۀ خواهرش روبرو میشود. پس از آن، جستوجویش برای یافتن قاتل، یا قاتلان، و انتقام، موضوع فصلهای بعدی رمان است.
پولاد به شکل مرموزی، همراه با اوا، رانندۀ اتوبوس میانشهری آشویتش، تن به خطر میدهد. در این میان خواننده شاهد جنگ و گریز، و اُدیسۀ وحشتی ست، که شخصیتهای داستان پشت سر میگذارند. همچنین درگیریهای باندهایی، که برخی بازماندۀ “نازی”ها هستند و زیر پوست جامعه در حال نشو و نمایی دوباره. کار اینها از جمله کشتار و پاکسازی جامعه از فاحشههاست. آتشسوزی و درهم فروریزی اتوبوس “اش”، در پایان رمان نیز نگاهِ نمادین نویسنده را در تجسم فجایع دهشتناکی یادآور میشود، که فاشیستها بهبار آوردند و بقایای آنان هم میتوانند بهبار آورند. در روند رمان برخی پیچیدگیهای روایی و تصویری، و نیز بازگشتهای ذهنی شخصیتها به زمانها و مکانهای دیگر میتواند در بزنگاههایی سبب سردرگمی خواننده شود.
برآمد دیگر “آشویتس” صحنههای اروتیک است که در سرتاسر کتاب دیده میشود. گاهی نیز فراتر از اروتیسم سر به پورنوگرافی میزند. در جایی نیز گرایش جنسی قهرمان داستان به مادرش یادآور عقدۀ اُدیپ.
سانسور در ایران، بهویژه در زمینۀ مسائل جنسی، به حدی سفت و سخت است، که نویسندۀ از بند رسته، شاید برای دهن کجی به سانسورچیان وطنی، از مرزهای معمول هم پیشروی میکند. میبینیم که به جای هر “سه نقطه” و ”سه کلمه”ای (آلت تناسلی ...) واژههای یک سیلابی اصلی به کار رفته است. نمیتوان با کاربرد چنین واژههایی موافق نبود، چرا که هر “سه نقطه” و “سه کلمه”ای خواه ناخواه در ذهن خواننده جایگزین همان واژههای یک سیلابی میشود. اما افراط در بهکارگیری چنین واژههایی چنگی به دل نمیزند.
اسدی در بازسازی فضاهای رمانتیک و شاعرانه در میان ماجراهای توام با قتل و کشتار مهارت بسزایی دارد. وی در عین ساختوساز فضاهای مورد اشاره، لحظههای زیبا و دلنشینی نیز چاشنی کارش میکند. بهطور نمونه در صفحات پایانی کتاب، در تصویر وضعیت اوا، که میان مرگ و زندگی دست و پا میزند، شاهد شکلگیری پرسشهای زیبایی میشویم، که پهلو به شعر میزند.
“(اِوا) سراپا پوشیده است یا یکسره برهنه؟ (به) دنیا میآید و یا میمیرد؟ نشسته است؟ یا برپاست؟ با دستانی که در دو سو گشوده است، میرقصد؟ یا برای همیشه در قابی مصلوب شده است؟ در چشمهای خفته در دلِ گلها از ماهیها میزاید؟ یا به دهانشان فرو میرود؟ ... ”
در روند رمان پارههایی از شعرها و آوازهایی به زبان فرانسه از زبان اوا تکرار میشود، که خواننده برای درک آنها ناگزیر از مراجعۀ دمبدم به ترجمۀ فارسی آنها در پایان کتاب است. این سبب گسستِ ذهنی میشود. در حالی که بهکارگیری همزمانِ معادل فارسی آنها میتواند از گسست ذهنی خواننده، در گرماگرم دنبال کردن ماجراها پیشگیری کند.
جلال سرفراز
برلین – آپریل ۲۰۲۲
| ||||||||
ايران امروز
(نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايتها و نشريات نيز ارسال میشوند معذور است. استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024
|