پنجشنبه ۱ آذر ۱۴۰۳ -
Thursday 21 November 2024
|
ايران امروز |
یادداشتی درباره “بیوطنان” با استفاده از کتاب “گُریز” مرتضی حقیقت
رمان جدید مرتضی حقیقت که دیروز در فروغ برنامه معرفی آن برگزار شد “گُریـــز” نام دارد. در برگ یکم کتاب عبارت سه کلمهایِ زیر نوشته شده:
«به
بیوطنان
فرزندانمان»
میخواهم این واژه “بیوطنان” که به فرزندانمان اطلاق شده، و انگار برای همیشه محکوم به آنند، را واکاوی کنم.
ابتدا باید بگویم “گُریز” رمانی سیاسی است. در این رمان راوی و شخصیت اصلی رمان ”خسرو دژم” یک نفرند. چند دهه دور از “وطن” و با زخم و خشمهایی از جوانی بر جان، که فرصتی نیافته و یا به او داده نشده در “وطن” پس از انقلاب مرهمی بر آنها بگذارد. حالا راوی اینجا و در این زمان، پس از نزدیک به پنج دهه، میخواهد بالاخره این دردها را درمان کند؛ آنها را با دیگران درمیان بگذارد، وجودشان را یادآوری کند تا خودش را سبک و راحت کند، پس آنها را در رمان برای خوانندگانش بازگو میکند.
زمانی که راوی دست به “گُریز” زده فرزندی نداشته؟ اگر داشته، آیا او آنزمان نمیدانسته این فرزند را “بیوطن” خواهد کرد؟ و یا اگر میدانست “گریز” نمیکرد که بعدها بخواهد کتابش را به او تقدیم کند. آیا بعدها در خارج از “وطن” مثل بسیاری از ما صاحب فرزند نمیشد؟ چون فکر میکرد آنها محکوم هستند “بیوطن” باشند. مگر بسیاری از ما که نزدیک چهار دهه دیگر “وطن” را ندیدهایم خودمان “بیوطن” نشدهایم. همین حالا چه احساسی نسبت به “وطن” داریم، الان اصلاً چقدر آن “وطن” را میشناسیم؟ آن وطن چقدر ما را میشناسد؟ مگر از صدر تا ذیلش فحش و ملایمتر متلک بارمان نمیکنند؟ بسیاریمان در همان “وطن” چنان آسیبهای روحی و روانی دیدیم که هنوز دردهایش دست از سرمان برنمیدارند.
طبیعی است اغلب ما در اوائل پس از گُریز به دلیل نا آشنایی با فرهنگ و مردم کشورهایی که به آنجا پناه آوردیم خودمان و فرزندانمان دچار سختیهای گوناگون شدیم. هنوز برخیمان بعد از چند دهه در جامعههای جدید احساس راحتی نداریم... اما مگر این جامعه چند میلیونی ایرانی خارج از “وطن” باید دست روی دست بگذارد و دچار غمباد شود؟ درست است درد بیوطنی و غربت واقعی است و دست بردار نیست. ولی با آن چه باید کرد؟ نمیشود که در برابر آن منفعل بود؟
تصور من اینست میشود این درد را کم و کمتر کرد. وجود و شکلگیری جمعهای کوچک و بزرگ فرهنگی، در کنار هم بودن، به هم تکیه کردن، به همدیگر یاری رساندن، بیتفاوت نبودن، در زندگی فعال بودن، کار انجام دادن و... ما شواهد خوبی داریم که نشان میدهند فرزندان ما و ما با این درد “بیوطنی” تا کنون منفعل برخورد نکردهاند؟ واقعیت در عرصههای گوناگون اجتماعی و سیاسی روز به روز بیشتر این را نشان میدهد. بهعنوان نمونه؛ رهبر یک حزب مطرح آلمان ایرانیتبار است. یکی از اعضای جوان ایرانیتبار حزب دیگری دو سال پیش وزیر امور خارجه آلمان را در مجلس مورد خطاب قرار داد که “طی سه روز در ایران ۱۵۰۰ نفر را کشتهاند شما چرا واکنش نشان نمیدهید؟” رهبر پارلمان نروژ ایرانیتبار است، شهردار فرانکفورت ایرانیتبار است، ... سالهاست روسای جمهور آمریکا از کنار سفرۀ هفت سین چیده شده در کاخ سفید به ایرانیان اساساً ساکن آمریکا پیام شادباش نوروزی میدهند. این واقعیتها نشان میدهند “بیوطنان” منفعل نبوده و نیستند.
امروزه حدود شش میلیون ایرانی در خارج از ایران زندگی میکنند و در سراسر جهان پراکندهاند. اما با بسیاری امکانات به خصوص فرهنگی و رسانهای به همدیگر نزدیک و در ارتباط. بهتر است از این “بیوطنی” که گاهی همۀ ما را آزار داده و هنوز هم خواهد داد عبور کنیم و با واقعیت فعلیمان جهان خودمان را سرزندهتر سازیم.
| ||||||||
ايران امروز
(نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايتها و نشريات نيز ارسال میشوند معذور است. استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024
|