شنبه ۳ آذر ۱۴۰۳ -
Saturday 23 November 2024
|
ايران امروز |
تصور خیلیها، از جمله در آلمان، این است که نقلقول بالا از برتولت برشت است. و حتی شخصی آمده و آن را به عنوان مصراع اول در ابتدای شعر دیگری از این شاعر آلمانی گذاشته و کار را تمام کرده، و خوانندگان بسیاری یقین حاصل کردهاند که شعر از برتولت برشت است.
البته آنچه در اینجا میخواهم بگویم ارتباط چندانی به گوینده واقعی این نقلقول که کارل ساندبرگ (Carl Sandburg)، شاعر امریکایی، باشد ندارد، بلکه دقیقا همان چیزی است که نقلقول میگوید: “تصور کن که جنگی باشد و هیچکس به جبهه نرود.” در آن صورت جنگی نیست، صفآرایی جنگی نیست و از کشته و زخمی هم خبری نیست. و صد البته کشورگشایی هم بیمعناست.
یک واقعیت این است که جنگها را نه مردم شروع میکنند و نه مردم به اتمام میرسانند. هم شروعکنندگان و هم خاتمهدهندگانِ جنگها قدرتها و دولتها هستند. قدرتمندانی که جنگ میآفرینند، اصولا در دو مرحله سود میبرند. یک بار در مرحله برنامهریزی و اجرای جنگ (فروش اسلحه و مهمات) و بار دوم در بازسازی ساختمانهایی که با اسلحهی خود آنها ویران شدهاند. واقعیت دیگر هم این است که وقتی قدرتها جنگی را شروع میکنند، مردمی هستند که آن را با چنان شیفتگی، از جانگذشتگی و مهارتی پی میگیرند و اجرا میکنند که پنداری خود آنها تصمیم گیرنده بودهاند، پنداری جنگ، جنگ آنهاست و آنها شروعش کردهاند و هر زمان أراده کنند، آن را به پایان میرسانند. در صورتی که آنها، تنها و تنها مجری جنگ هستند، و همانطور که در شروعش نقشی نداشتهاند در اتمامش نیز هیچ گونه نقشی ندارند. قدرتها نیازی به مغز سرباز ندارند، آنها فقط احتیاج به دستهای سرباز دارند، به جرأتش، به گوشت دم توپ بودنش. و البته، به موقع خود، به ترس و زبونی او نیز احتیاج دارند. آن کسی که فکر میکند، نمیتواند سرباز خوبی باشد، و سربازی که فکر میکند، نمیتواند به خوبی از عهده جنگ برآید.
و با وجود این باید گفت که آنهایی که به جبهه میروند نقش حیاتی در جنگ دارند. جنگ بدون آنها قابل اجرا نیست. و تا به حال متاسفانه همیشه بدینگونه بوده است که وقتی قرار بر جنگی بوده است قدرتها سربازان خود را پیدا کرده و آنها را، فوج فوج، بسیج کردهاند.
سطر بالا را کارل ساندبرگ برای دعوت به صلح سروده بود. ادامه آن را باز هم شخصی ناشناس که هوادار جنگهای تدافعی بوده است نوشته است: “اگر به جبهه جنگ نروی جنگ به خانهات میآید.”
و بهویژه در جنگهای خانمانبراندازِ مدرن و با وجود قدرتهای تا بن دندان مسلح، جبههی مقدم و جبههی پشت وجود ندارد. جنگ میتواند کاملا بیخبر، بدون اعلام قبلی، بدون اینکه درِ خانهی کسی را به صدا در آورد، از سقف و از در و دیوار وارد خانهها و اتاقها شود.
زمانهایی بوده است، زمانهایی بسیار قدیم، که پادشاهان و حاکمان نیز همراه ارتش راهی جبهه و جنگ میشدهاند. چاره دیگری هم نداشتهاند؛ آنها وسیلهای برای نظارت بر جنگ و دادن فرمان و رهنمود نداشتهاند و باید به عنوان فرمانده و ناظر همراه ارتش میشدهاند. و چه بسا شاهان و حاکمانی که در جبههها کشته شدهاند. و وقتی جنگ به وسیله قدرتمندان آفریده میشود، حق هم همین است که آنها خود نیز در خط مقدم باشند و کشته شوند. ولی آن دورهها گذشته است و صاحبان و گردانندگان جنگها از دور نظارت میکنند و آدمهای اشتباهی را به جنگهای اشتباهی در جبهههای اشتباهی به جنگ آدمهای کاملا اشتباهی دیگری میفرستند.
یکی از اشخاص رمان “در غرب خبری نیست”، نوشتهی اریش ماریا رمارک، پیشنهاد منطقی بسیار خوبی میکند: “وزیران و ژنرالهای کشورهای در حال جنگ میبایستی در یک میدان، با شلوارهای کوتاه چسبان و مسلح به چماق به همدیگر حمله کنند. هر کدام از آنها زنده بماند، کشورش در جنگ پیروز شده است. چنین چیزی هم سادهتر است و هم بهتر از موقعی که آدمهای اشتباهی به جنگ همدیگر رفتهاند.”
در جنگهای معاصر معمولا آنهایی میجنگند که ارتباط مستقیمی با جنگ ندارند. و همانها هم قربانی میشوند، و نیز آنهایی که اتفاقی بر سر راه جبهههای جنگ قدرتمندان قرار گرفته اند و آتش از زمین و آسمان بر سرشان میبارد و زندگی و هست و نیستشان نابود میشود.
* برای اطلاع بیشتر در مورد بیت شعر:
https://www.zeit.de/2002/06/200206_stimmts_brecht.xm
| ||||||||
ايران امروز
(نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايتها و نشريات نيز ارسال میشوند معذور است. استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024
|