پنجشنبه ۱ آذر ۱۴۰۳ -
Thursday 21 November 2024
|
ايران امروز |
یادداشتی دربارهٔ نمایش «پازل»
اثر برزو ارجمند و احسان کرمی
تهیهکننده: سحر راد
هنرمندان شاید «آنچه نادیدنیست» را میبینند و به یاد دیگران هم میآورند، به این امید که شاید دیده شود، احساس شود، تصور شود، دستکم، که ناممکنی وجود ندارد. رابطۀ نادیدنی و ناممکن با هنر، رابطهای وجودی است. هنر زاده میشود تا واقعیتِ تازهای خلق کند یا از امکانی پنهان پشت تعبیرِ ناممکن پرده بردارد.
نمایش «پازل»، در دریافت من، چنین تصویری است. چهارراهی -استعارهای از تلاقیِ راه و رهرو و رفتن، از هر جهت- در زمان و مکانی دایرهوار و تکرارشونده، بر صحنهای که تماشاگر را با شکوهِ فروتنِ نمایشهای آیینی در نیمدایرهای گِردِ خود مینشاند و یکی میکند با متن، با نور، صدا، حرکت و یاد... یادِ دربرگیرندهٔ خاکی که آدمی وقتی جغرافیای متعارفش را پشت سر میگذارد، درمییابد جهان آنقدرها هم بزرگ نیست. آن سوی خاک، کسی گاز اشکآور شلیک میکند، این سوی آب هزاران جفت چشمِ نگران، سرخ میشوند و تَر.
«پازل»، از یک چشمانداز، تکثیر روایت عشق است در چند روایتِ نامکرر؛ پژواک معمای انسان، در دایرههای هممرکزِ زمان، مکان و متنِ نمایش. روایت و شخصیتهای «پازل» چنان باورپذیرند که رانندهٔ اتوبوس، جوانِ راهیِ سربازی، دانشجوی ترم آخر معماری، و شخصیتهای دیگری که هرگز بر صحنه نمیآیند، ظاهرشان وصف نمیشود حتی، همان اندازه برای تماشاگر آشنا هستند که شخصیت بیژن ترقی و نام هایده. گویی روایتِ بیرون کشیده از دل یک روایت از یک زندگی، خاطرهای از زندگی تماشاگر هم هست.
... و شاید این تنها بازیگران نمایش نیستند که برای بیرون آمدن از روایت، زمان میخواهند و یک خواست و تلاشِ جانانه. جمعیت هم جا میماند در تجربهٔ بیواسطهٔ ناخودآگاهِ خود و متن. خیالش انگار دوست دارد روی شانههای صحنه بنشیند، آشیانه بسازد و زندگی کند، بیواسطه...
«پازل» تجسد رابطهٔ وجودیِ ناممکن و هنر است، در ایجاد همدلی با «دیگری».
برزو ارجمند (چپ) و احسان کرمی
***
«پازل» را برزو ارجمند و احسان کرمی نوشته، کارگردانی کرده و بازی میکنند. همهکار، جز تهیهکنندگی که بر همّت بلند سحر راد تکیه دارد، در دست این دوست؛ و این دو و سحر نیز، همنسل مناند. جادههای ناهموار و مِهآلودِ انقلاب و جنگ و خرداد و دلکندن از جغرافیای خانه را بیواسطه آواره بودهاند. آواره بودن از خود - جلا کردن از خود- در نسل ما به شجاعت اخلاقی میرسد گاه، با زبانی صریح و تلخ -تلخ و نه ناشایست- شبیه درددلی که خصوصی نیست، جهانی است، و مثل داستانهای هزار و یک شب، خِرَد، رواداری و امید را در برابر خشونت مینشاند، در چهارراهی در اندیشه و عاطفهٔ انسانی که میخواهد به ارزشهای غیر انسانی تسلیم نشود، و نقد و اعتراضش را، که حق است و وظیفه، به آفریدن برساند -به آفریدنِ ممکنهای پنهان در پشتِ واقعیت- تا تماشاگر سایهٔ انسان را در نورِ آگاه صحنه ببیند و فرو نریزد.
«پازل»، چنانکه از هنر بهمعنای درست کلمه انتظار میرود، شخصیتهای سادهٔ یکدست خوب یا بد نمیسازد. نصیحت نمیکند. بیانیه نمیدهد. پیشنهاد است، دعوت است به تماشا، برای ما که سالها پس از هر بمباران، به همدیگر و به جای چکمههای بمب در برف زمستان و آفتاب تابستان خیره شدیم، در حیرت از آنکه هنوز زندهایم. ما که سالها با یک رؤیا گلدانهای صبح را آب دادیم، برای کبوتران دانه پاشیدیم و آب حوض فیروزهای را تازه کردیم برای ماهیهای قرمز، تا زندگی ادامه یابد: سبز، سفید، سرخ.
ما که از تردیدِ عشق و یقینِ مرگ یاد گرفتیم از خود رها شویم و «دیگری» را ببینیم؛ و «دیگری» بخشی از زندگی روزانهمان شد؛ و این سیاست نیست، زندگی است.
«پازل» بازخوانیِ روایتهای متکثر زندگی است.
برزو ارجمند
***
همراهی جمعیت تماشاگر با اجرای ترانهٔ پایانی نمایش، در فضای نیمهروشن چهارراه پارکوی بر صحنه، یک حضور محدود در گذران یک شب نبود، افشای ابدی یک «جنگل ستاره» بود در زمانها و مکانهای پُرشمار که تاریخ و جغرافیا را پشت سر گذاشته، از خود رد شده، صدای رویش «دیگری» را در خویش شنیده و تمامقد ایستاده تا شاهد باشد بر آمیزهای از شادی و اندوه، کمدی و تراژدی، که اجزای جداناشدنی زندگیاند.
اجرای اثرگذار ارجمند و کرمی، صدای خوش هر دویشان، برشهای کوتاه فیلمهای چهارراه پارکوی با همراهیِ تصویر و صدای آشنای بازیگران ساکن ایران، استفادهٔ معنیدار از ساز و آواز برای جان دادن به هالههای تلخ و شیرینِ عمر، و آرایش ساده، زیبا و بهغایت تئاتری صحنه، در تابشهای رنگهای ماتِ خاکی و خاکستری که با فضای متن در هماهنگی کامل بود، و تنها با رنگ شال زرشکی شخصیت بیژن ترقی-مهربانیِ دلنشینِ یادی از سالهای خوشرنگتر- میشکست، تماشاگر را در برابر یک نمایش، بهمعنای دقیق کلمه، مینشاند.
«پازل» از، چشماندازهای بسیار، «عشق نرفتهٔ روزهای رفته» است، برای انسان، امید، سرزمین و هنر.
احسان کرمی
—-
* عنوان مقاله برگرفته از یک مونولوگ در نمایش است.
** این یادداشت پس از تماشای اجرای هشتم نمایش «پازل» (پنجم فوریه ۲۰۲۲ م) در تالار نمایش اودیسه ( Odyssey Theatre Ensemble) در لس آنجلس نوشته شده است.
| ||||||||
ايران امروز
(نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايتها و نشريات نيز ارسال میشوند معذور است. استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024
|