iran-emrooz.net | Mon, 07.08.2006, 21:16
نمیخواهم
ويدا فرهودی
سهشنبه ١٧ مرداد ١٣٨٥
برای سبز شدن، شبنمی نمیخواهم
جوانه چون که خفت، مریمی نمیخواهم
ز هر سراب نگیرم سراغ آب زلال
دروغ وعدهای از زمزمی نمیخواهم
اگر چه خسته تن از خار زار فاصلهام
ز اهل مکر بر آن، مرهمی نمیخواهم
وگر چه گوشهی تنهاییام زمستانی است
پناه گرم ز نامحـرمی نمیخواهـم
کنون که مرگ ببارد از آسمان به زمین
عجب مدار به چشمان، نمی نمیخواهم
به جای گریه به فریاد نیازمندم و داد
به عشق چون ببرم همدمی نمیخواهم
سیاه، سقف جهان از هجوم کرکسها است
سرود مهر چه خوانی همی!؟ نمیخواهم
که مردگان ِ به حکم رذالتت خفته
بهشتیاند کنون؟ گیرَمی! نمیخواهم
دروغ هر چه که زیبا ببافیاش، زشت است
ازآن به بام وطن پرچمی نمیخواهم
خزف به خدعه نه همسنگ لعل خواهد شد
بهل ، که قلب نشان خاتمی نمیخواهم
ویدا فرهودی
تابستان ١٣٨٥