يكشنبه ۲ دي ۱۴۰۳ -
Sunday 22 December 2024
|
ايران امروز |
اندک اندک خواندن یک رمان مانند آرام و بیصدا دنبال کردن یک ماجرای هیجانانگیز است. نویسنده این رمان یعنی آقای خلفانی عزیز سالهای سال است در آلمان سکونت دارد و به زبان دشوار آلمانی نیز مینویسد. رمان را من سعی میکنم از دیدگاهی که خود ترجیح دادهام و انتخابش کردهام یعنی نقد اسطورهای نگاه کنم. نقدی که مانند سایر نقدهای ادبی از قبیل نقد جامعهشناسی یا نقد ساختاری و روانکاوانه شاخهای دامنه دار است. گرچه برای پیش بردن کار خویش سعی میکنم از شیوههای نقد ادبی دیگر هم بهره ببرم. مهمترین چیزی که در آغاز رمان چشمگیر است حضورش در یک آپارتمان است با ساکنینی متفاوت و تعبیر این آپارتمان به برج بابل. بدین سان راوی به سرعت به طرف گوناگونی زبانها و راههای ارتباطی پیش میرود. زبان ویژگی ممتاز راوی است برای شرح وقایع بعدی. در واقع فلسفه اصلی رمان همان مسئله زبان است و در آخر تنها تصویری که پیش روی من آمد چهره یک فیلسوف آلمانی بود و آن کسی نبود جز نیچه. و اما در ابتدای راه راوی کم کم با ساکنین این برج بابل آشنا میشود. آقای بادن، خانم هابل، لانا میم و یک مرد مجارستانی که از قرار معلوم زیاد به زبان اهمیت نداده و در حالتی مانند نیمهخدا نیمهانسان گشته و خودش را از ورطه برج بابل کنارکشیده.
۱. گربه. خدایی که کشته شد
گربهی خانم هابل شروع یک ماجرای اساسی است. گربه به گفته راوی در انتهای رمان با غیبتش همه جا حضور پیدا کرد و این دقیقا خصلت خداگونه این گربه را نشان میدهد. گربهی خانم هابل حتی از دامنه زمان نیز عبور میکند. زمان از نظر راوی و بعد آقای بادن بر ایستایی مکان برتری دارد. در این راه زمان در واقع برتر از هر چیزی هست و این من را به یاد خدای زروان در ایران باستان میاندازد. غیبت فراگیر گربه و تلاش خانم هابل برای یافتنش در کهن الگوهای یونگی جستجویی برای یافتن یک خداست تا به آرامش برسیم. دست بر قضا راوی به صراحت اعلام میکند که غیبت گربهی خانم هابل حضور فراگیرش را در تمام رمان اعلام کرده. اما در آخر متوجه میشویم این گربه به دست آقای بادن کشته شده. خدایی که کشته شده چیزی نیست جز مرگ خدا در اوایل قرن بیستم و فریاد نیچه که اینک ملاک ارزشگذاریها از میان رفته و خود باید قوانین و ارزشهای خود را ابداع کنیم.
۲. آقای بادن. پیر مراد
در کهن الگوهای یونگی شخصیت پیر دانا بسیار معروف است. این شخصیت در نقش راهنمایی هست تا قهرمان ماجرای اسطورهای به مرحلهای دست نیافتنی دست پیدا کند. در کهنالگوی پیر مراد وقتی قهرمان دست به سفر میزند تا وارد ماجرای هستی شود پیر مراد خواه ناخواه سر راهش پیدا میشود. این کهنالگو در فرهنگهای مختلف وجود داشته و به صورت ناخودگاه در پس زمینه ذهن بشریت نسوج پیدا کرده. بنگرید به مارمولک پیر در داستان ماهی سیاه کوچولوی صمد بهرنگی تا داستانهای فولکریک اقوام گوناگون. آقای بادن فردی آگاه است که نتوانسته به چیزی فراگیرتر دست پیدا کند اما از راه نجات با خبر است. راوی مدام خودش را با آقای بادن یکی میبیند. همذاتپنداری راوی با آقای بادن او را از واقعه دیگری با خبر میکند. روبرو شدن با مسئله زبان. زمان و مکان. قسمت اساسی این آشنایی با یادداشتهای آقای بادن که به دست راوی رسیده شکل اساسی میگیرد و مانند رمان گرگ بیابان هرمان هسه که راوی به نوشتههای هاری هالر دست پیدا میکند. در اینجا راوی به طور مستقیم با شخصیت آقای بادن روبرو میشود و نگاه فلسفی آقای بادن به طور صریح از طریق یک سری یادداشت کوتاه به خواننده منتقل میشود. در اینجا نیز حضور نیچه و یادداشتهای فلسفیاش به چشم میآید. آقای بادن در واقع پیر مراد راوی است و این کهنالگو کاملا در ساختار رمان کثرت پیدا کرده
۳. لانا میم. ظهور آنیما
لانا این زن اهل آلبانی که ساکن طبقهای از آپارتمان راوی است در واقع از نظر کهنالگوهای یونگی ظهور آنیما یا قسمت زنانه راوی است که خصلت درونی پیدا کرده برای راوی. او خودش را مستقل از لانا نمیبیند. لانا شرارههای زنانه عمیقی به جان راوی انداخته. نوعی عشق درونی شده. تصویری از زنانگی نابی که راوی مدتهاست دنبال آن است. از نظر راوی لانا خواه ناخواه او را دوست دارد. حتی اگر آن را اعلام نکرده باشد. آنقدر این مرز کوتاه است که حتی پس از أسبابکشیاش از آن آپارتمان باز هم راوی حس میکند صدای لانا را میشنود. لانا وجود راوی را تکمیل میکند. او را به هماهنگی میرساند. لانا با اینکه با زبانی بیگانه حرف میزند و حتی دوست پسرش یا همسرش که معلوم نیست در رمان واقعا باز هم با راوی در تبادل احساسی واقعی است اما وجود مرد آلبانیایی در واقع ظهور بعد دیگری از خودآگاه و واقعیت را میرساند. مرد آلبانیایی بر این واقعیت تاکید میکند که اساسا لانا به خودش تعلق دارد و نه راوی. در گام بعدی دایدالوس پا میان میگذارد تا راوی پی ببرد باید اسرار نهفتهتری برای درک لانا و دستیابی به او و رهایی درونی برای راوی وجود داشته باشد. خدایان باستان و اساطیری اساسا دو جنسی بودند. این نشان از تکمیل شدن وجودی آنها میداد.
۴. باید یک رمان بنویسم
راوی برای اینکه در آخر بتواند به درک درستی برسد پی میبرد باید یک رمان بنویسد. اینجا به یاد آنتوان روکانتن میافتیم. شخصیت اصلی رمان تهوع سارتر. روکانت نیز برای گریز از اضافی بودن خود و بیمعنایی اشیا و حس تهوعی که از جمع اینها در درونش ایجاد شده به نوشتن رمان میپردازد. در واقع روکانتن در مییابد که در آخر رمان خودش نوشته شده. بر اساس تمام یادداشتهایش. و اینجا میان سارتر و آنتوان روکانتن انگار تفاوتی وجود ندارد. روکانتن دریافته که برای درک بهتر این هستی سخت و سفت و بیهوده بهتر است آن را از نو ترسیم کند. اینجاست که ایده نوشتن یک رمان در ذهنش شکل میگیرد و رمان تمام میشود. همین اتفاق نیز برای راوی رمان گربههای پرنده افتاده. منتهی از نگاهی دیگر. از نگاه زبانشناسی. از نگاه برجی که ویران شده و مردم ملل مختلف از هم دور شدهاند. حتی با زبان اسپرانتو نیز نمیشود این بیسامانی را بسامان کرد. ویرانی برج بابل یک استعاره روشن است که از هم دور افتادهایم. انگار هیچ قرار نیست به هم برسیم. محبوس دیواری هستیم که به دور خود کشیدهایم و این مسئله فلسفی را آقای بادن به خوبی تشریح کرده. نقطه عزیمت رمان همین بیسامانی است و شاید نقطه عزیمت سارتر از دید روکانتن یک پرسش وجودی...چرا چیزها و من باید باشیم در حالیکه میتوانست نباشیم.
راوی در جای جای رمان به هایدگر اشاره مستقیم دارد و راهبان بودیسم. اینها نیز در بطن ساختار رمان به خوبی جا افتادهاند. در آخر از آقای خلفانی عزیزم تشکر میکنم بابت نوشتن این رمان زیبا. باشد که همه ما این رمان را بخوانیم و دید بیشتری در جهان مدرن امروز پیدا کنیم.
گربههای پرنده
احمد (سالم) خلفانی
چاپ اول: تابستان ۱۴۰۰، نشر مهری
شابک: ۳-۳۱-۹۱۴۱۶۵-۱-۹۷۸
کتاب حاضرترجمهای از نسخهی آلمانی کتاب Fliegende Katzen است.
مشخصات نشر: نشر مهری: لندن ۲۰۲۱ میلادی /۱۴۰۰ شمسی
مشخصات ظاهری: ۱۵۸ ص، غیر مصور.
موضوع: داستان
| ||||||||
ايران امروز
(نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايتها و نشريات نيز ارسال میشوند معذور است. استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024
|