iran-emrooz.net | Thu, 28.04.2005, 15:18
دربارهء زیبایی
حسین نوشآذر
پنجشنبه ٨ ارديبهشت ١٣٨٤
زیبایی در زمانهء ما غالبا به زیبایی پیکر انسان ربط پیدا میکند. زیست شناسان ادعا دارند که برای دریافت زیبایی یک حس زیباشناختی جهانی وجود دارد که به فرهنگ و بنمایههای فرهنگی الزاما بستگی ندارد. با این حال این هم حقیقتی ست که زیبایی در عصر حاضر یک تجارت فرهنگی است که بر محور شور و اشتیاق آدمی شکل میگیرد. سهم رسانههای همگانی در شکل بخشی به معیارهای زیبایی را نمیتوان نادیده گرفت.
زیبایی و قدرت
اساطیر و نیاز بشر به یگانگی و هماهنگی در اجزای طبیعت و تصور او از کمال معیارهای زیباشناختی را رقم میزنند. در فرهنگ غرب زیبایی پیکر نشانه ایست از جوانی، تندرستی، و جاذبهء جنسی. زیبایی در این فرهنگ اغلب زنانه است که یکی از دلایل آن شاید این باشد که زنانگی با مفهوم تولید مثل همسوست و با آن در پیوند تنگاتنگ است. بیش از این اما زیبایی با مفهوم قدرت درآمیخته است. زیبایی از این نظر به مفهوم توانایی انسان است در چیره شدن بر پیکرش تا آن حد که پیکر او به قلمرو فرهنگ ره یابد. (کریستینا براون – زیبایی شناس آلمانی). ظاهرا برای انسان کفایت نمیکند که حیوانات، گیاهان و معماری را به قلمرو فرهنگ وارد کند. بلکه او میبایست پیکر انسان را هم به یک اثر هنری تبدیل کند. نیاز انسان به این امر یک پدیدهء فرافرهنگی است و در همهء فرهنگها، صرف نظر از تفاوتهای آنان با هم معتبر است.
زیبایی ِ کمال مطلوب
انسان هرگز به زیبایی یا زشتی پیکرش تن نداده و همواره در پی آن بوده است که به حد اعلای زیبایی دست یابد، و ناگفته پیداست که حد اعلای زیبایی همواره یک مفهوم زنانه بوده است. چهرهء زیبا امروزه در عصر گلوبالیزم یک چهرهء جهانی و تا حدی واحد است. میلیونها نفر هر سال خود را به دست جراحان پلاستیک میسپرند با این امید که به حد اعلای زیبایی نزدیک شوند. روایت است که سالانه پانزده درصد به میزان اینگونه افراد افزوده میشود. با توجه به توانایی رسانهها در شکل دادن به سلیقهء عموم میتوان ادعا کرد که چگونگی تصور زیبایی کمال مطلوب بر تصاویری مبتنی ست که توسط رسانهها در اختیار عموم قرار میگیرد. از این نظر اگر در گذشته تندیس سازان، شاعران و نویسندگان نوع زیبایی کمال مطلوب را تعیین میکردند، امروزه رسانهها به سلیقهء زمانه جهت میدهند. بالطبع اگر در گذشته چند صد سال زمان میبرد تا سلیقهء مسلط دگرگون شود و الگوی نوینی جایگزین الگوی پیشین شود، امروزه این جایگزینی در طی تنها چند سال اتفاق میافتد.
زیبایی و زشتی
بودلر میگوید: آن چه که زشت نیست، اغلب از نظرها پنهان میماند. به رغم سلطهء رسانهها در عصر گلوبالیزم، باید در نظر داشت که همچنان درک آدمی از زیبایی کمال مطلوب از فرهنگی به فرهنگ دیگر متفاوت میتواند بود. در ژاپن "وابی سابی" یا حد اعلای زیبایی از همنشینی کمال و نقص به وجود میآید که در یک فرم – یا قالب – ساده رخ مینمایاند. با این حال در ژاپن و - در چین هم – در کنار این دریافت سنتی از زیبایی کمال مطلوب یک نوع سلیقهء عمومی هم وجود دارد که برای مثال در مسابقات زیبایی دوشیزگان مشاهده میشود و بر گرتهء الگوهای غربی شکل میگیرد. زیبایی از این نظر یک کالاست و با این حال همچنان یک مفهوم نسبی و تعریف ناپذیراست که از فرد به فرد، و از ملت به ملت و از زمان به زمان متفاوت است. زیبایی نه در سطح که در عمق معنا مییابد.
حد اعلای زیبایی در فرهنگ ایرانی
در اوستا وصفی آمده است از زیبایی آناهیتا، بانوخدای باروری، فراوانی و پاکی. آناهیتا بازوانی دارد زیبا و سپید به ستبری کتف اسب. او دارای پاهای بلند است و وقتی کمر میبندد، بلندبالاتر جلوه میکند و پستانهایش زیباتر مینماید. (اوستا، گزارش و پژوهش جلیل دوستخواه، تهران ١٣٧٠) از این گزارش چنین برمی آید که در زمانی که یشتها نوشته شد، یعنی تا قرن سوم پیش از میلاد حد اعلای زیبایی زنانه در فرهنگ ما، بلند قدی و تنومندی زنان بوده است با پستانهای درشت و برآمده.
در تاریخ بلعمی آمده است که کسری انوشیروان هر سال سه مرد اخته را به روم و خزران و ترکستان میفرستاد تا برای او کنیز بیاورند. انوشیروان زیبایی آن زنان را به دقت توصیف میکرد و مینوشت و به دست آن سه مرد اخته میداد. در ترجمهء فارسی تاریخ بلعمی زنانی زیبا بوده اند که سفیدروی باشند، نه دراز و نه کوتاه با ابروهایی طاق و چشمان فراخ و مژگانی سیاه و دراز، بینی بلند و باریک و روی نه دراز و نه گرد، موی سیاه و پستانی کوچک و گرد و سخت، رانها فربه. ( ابوعلی بلعمی، تاریخ بلعمی، تهران ١٣٥٣)
در سمک عیار (قرن هفتم هجری) وصفی آمده است از زنی به نام مه پری که نمونه ای ست از زیبایی کمال مطلوب در آن دوران. مه پری سری گرد دارد و پیشانی اش پهن است. موهای او چون کمند و ابروهایش مانند کمان چاچی. بینی چون تیغ و گردنی کوتاه با غبغب و پستانهایی مانند دو نار و ساعدی کوتاه و پنجه ای خرد. (فرامرز ارجانی، سمک عیار، تهران ١٣٤٧)
در مجموع از مقایسهء این متنها و با توجه به وصف زیبایی زنانی مانند رودابه و ویس و شیرین دو نوع زیبایی کمال مطلوب در فرهنگ ایرانی سراغ داریم: زیبایی ایرانی که به زیبایی هندی نزدیک است و زیبایی ترکی. عنصرالمعالی اعتقاد دارد که در زیبایی ترکی یکایک اعضا زشت است، اما در مجموع یک تاثیر کلی بر بیننده دارد که جاذبهء جنسی را به وجود میآورد در حالی که زیبایی ایرانی عکس آن است. (عنصرالمعالی کیکاووس، قابوس نامه، به کوشش غلامحسین یوسفی، تهران ١٣٥٢).
در عصر گلوبالیزم تصور انسان ایرانی از حد اعلای زیبایی زنانه نیز دگرگون شده است و همچنان که در فرهنگ ژاپن و چین هم به اشاره از آن سخن رفت، از طریق رسانهها، زیبایی به عنوان یک کالا به ایران هم راه یافته است. با این حال آنچه که در گذر زمان تغییر نکرده است همانا نیاز مرد ایرانی در پوشیده نگه داشتن زیبایی زنانه است که به آن حجاب گویند. در این پوشیدگی ست که آن زیبایی به کمال میرسد، همچنان که در زیبایی ترکی آن زشتیها جاذبهء جنسی را به وجود میآورد.