يكشنبه ۲ دي ۱۴۰۳ -
Sunday 22 December 2024
|
ايران امروز |
***
زن در شعر «نزار قبانی»
انتقاد از جامعهی مردمحور و نقدِ نگاه مردسالارانه به زن و جایگاه زنان در جامعههای شرقی، اگرچه در آثار بسیاری از شاعران و نویسندگان شرقی به چشم میخورد، اما کمتر شاعری – در میان شاعران معاصر – را میتوان یافت که توجه به مسایل زنان را تا آن حد نقطهی ثقل آثار خود قرار داده باشد که بهرغم اشعار سیاسی و اجتماعی فراوان، او را به نام «شاعر زن»(۱) بشناسند.
نزار قبانی، شاعر پرآوازهی سوری، در جهانِ عرب چهرهی گمنامی نیست. او طی بیش از پنجاه سال فعالیت شعری، با آثارش که همواره در آنها زن را به عشق و شوریدن علیه سنتهای «شرقِ خرافی و جاهل» برانگیخته، با مخاطبانش سخن گفته است.
قبانی در گفت وگویی که تحت عنوان «نزار قبانی از شعر، زن و انقلاب میگوید» به چاپ رسیده به اتهامی که به سبب پرداختن به زن در اشعارش متوجه او شده پاسخ میگوید. وی در پاسخ به این سؤال که چرا زمانی که «عبدالوهاب البیاتی» شاعر مبارز عراقی دیوانش را «شکوه از آنِ کودکان و زیتون است» نام نهاد، تو دیوان شعرت را «شکوه از آنِ گیسوانِ دراز باد» نامگذاری کردی، حال آن که زیتون رمز و نماد فلسطین است، و چهگونه در فضای مملو از باروت و خون و زمانی که از شکست اعراب اندکی بیش نگذشته بود، تو از زن در اشعارت گفتی و این آیا بیحرمتی به انقلاب فلسطین نیست، میگوید:
«شکست حزیران تنها یک شکست نظامی نبود، بلکه در عین حال شکست روح و جسم عربی بود. جسمی خفقان گرفته و مردد که نمیداند چه میکند و به کجا میرود. چهگونه از جنگجویی که با جسماش در صلح نیست، انتظار پیروزی میتوان داشت؟ اگر در حرکتهای رهاییبخشِ نسل جدید اعراب، به آزادی این نسل از تابوها و عقدههای جنسی توجه نشود، همه اینها انقلابی در خلاء خواهد بود...»(۲)
اما با این همه، عشق و سیاست در آثار قبانی از یکدیگر قابل تفکیک نیست.(۳) آنجا که از عشق میگوید بر مناسبات ناعادلانهی اجتماعی میشورد، و آنجا که از سیاست میگوید، پای شاهزادهخانمی را به میان میکشد که خلیفهی بغداد فرمان میدهد: «زلفهایش را ببرند، تا بغداد به قحطی دچار شود، خوشهها باری نیاورند؛ و گنجشکها از آواز خواندن دست بکشند!»
در حقیقت نزار قبانی عشق را جزء سرشت و طبیعت انسان میداند، و معتقد است که باید آنرا به جایگاه طبیعیاش، بهعنوان عملی انسانی بازگرداند. با عشق نباید به دیدهی دزدی خارج از قانون نگاه کرد، که در مقابل پلیس و آداب اجتماعی قرار میگیرد: «آه.... این چه وطنی است – که با عشق – به شیوهی پلیس راهنمایی و رانندگی برخورد میکند – و گُل را توطئهای علیه نظام میداند – و قصیده را اعلامیهای سرّی علیه آن...»(۴)
زبان شعری قبانی زبانی به عایت ساده و لطیف است، و بهرغم تصویرهای زیبا و خیالانگیز آن، از زبان مردم کوچه و بازار و کلمات عادی و قابل فهم بهره میبرد. این شیوهی شعری نزار قبانی اگرچه به انتشار سردوههایش در میان مردم کمک بسیاری کرد؛ اما در ابتدا مخالفتهای بسیاری را از سوی کسانی برانگیخت که زبان شعری قبانی را مخالف سنتهای کلاسیک یافته بودند. به همین دلیل چاپ نخستین دیوان او «زیبای گندمگون مرا گفت»(۵) با انتقادات بسیاری مواجه شد و عدهای آن را مهملبافیهای یک جوان نابالغ نامیدند.
بیپروایی نزار قبانی در طرح مقوله عشق و بهویژه انتقاد از ممنوعیت عشقورزی برای زنان در جامعههای عربی از دیگر مسایلی بود که سبب شد انتشار شعرهایش در بسیاری از کشورهای عربی با مشکل مواجه شود. خود او در یادآوری خاطرهای از چاپ یکی از دفترهای شعریاش در قاهره در سن جوانی چنین میگوید: «قاهره در آن زمان در اوج شهرت علمی و هنریاش قرار داشت. وقتی که توسط دوست ناقدم “انورالمعداوی”، به “احمد حسن الزیات” معرفی شدم، او با چاپ شعرم در مجلهاش موافقت کرد، اما هنگام چاپ، وقتی که عنوان شعر مرا دید (کودکیِ پستان)، جای کلمه “نهند” (پستان) را با “نهر” (رود) عوض کرد. به این ترتیب استاد “زیات” برای حفظ سنگینی و وقار مجله ”الرساله”، یکی از زیباترین عناوین اشعار مرا از میان برد، و وقتی این شعرها با عنوان “کودکیِ رود” منتشر شد، مردم گمان کردند که من یک اطلس جغرافی منتشر کردهام! و نه یک دیوان شعر. گویی که من وصف “میسیسیپی” را گفتهام و نه وصف یک زن را.»(۶)
یکی دیگر از دلیلهای انتشار سریع اشعار قبانی در جهان عرب و حتا فراتر از آن، استقبال آهنگسازان از این سرودهها بود. بسیاری از شعرهای سیاسی قبانی شکل ترانه به خود گرفت، و خوانندگانی چون «ام کلثوم»، «ماجدة الرومی» و «فیروز» آن را اجرا کردند. ماجده الرومی قصیده معروف نزار را با عنوان «ای گوهر دنیا ای بیروت» خواند. اجرای این تصنیف با صدای اپرایی الرومی، آن را به ترانهای به یادماندنی تبدیل کرد.
نزار قبانی قصیده را از قالب کلاسیک و قدیمیاش جدا کرد و با رؤیاپردازی و رمانتیسم در آمیخت، و آن را به جزیی از کلام روزانهی ما بدل ساخت، تا آنجا که حتا کودکان کوی و برزن هنگام بازی، این شعر قبانی را که توسط خواننده شهیر مصری «عبدالحلیم حافظ» خوانده شده بود زمزمه میکردند: «در زندگیات. فرزندم.... دختری میبینم.... چشمهایش زیبا... و دهانی که به سان خوشهای رسم شده.... خندههایش نغمهها و گلها....»(۷)
نزار در مورد برخوردش با خواننده مشهور مصری «ام کلثوم» ملقب به «کوکب الشرق»، چنین میگوید: «از زیباترین آرزوهایم این بود که ام کلثوم یکی از قصیدههای عاشقانه مرا با صدای خود بخواند. تنها شعری که ام کلثوم از من خوانده بود، یک قصیده سیاسی بود با نام “حالا تنفگی در دست دارم” که آهنگ آن را آهنگساز بزرگ مصری “محمد عبدالوهاب” ساخته بود، و صدای گرم ام کلثوم بُعدی حماسی و انقلابی به آن بخشیده بود. اما در مورد قصیدههای عاشقانهام با ام کلثوم با مشکل مواجه شدم. قصیدهای که در ملاقاتم با او برای خواندن عرضه کردم، عنوانش بود: “خشم بگیر آن طور که دوست داری” و آغاز آن چنین بود: “گلدانها و آینهها را بشکن... مرا به عشق زن دیگری تهدید کن.... ناراحت نمیشوم... زیرا تو به کودکان میمانی... که هر چه کنند برایمان شیرین است... اگر زنان به دنبالت آمدند، برو... که زمین پر است از عطر و زن... و هر وقت دلتنگ شدی... و به نوازش من احتیاج پیدا کردی... به دیدنم بیا... باید یک روز برگردی... و آن روز میفهمی معنی وفاداری را...»
«وقتی این قصیده را برای ام کلثوم خواندم، او با دقت به آن گوش کرد و سپس گفت: “نزار! شعر تو بسیار زیباست. اما متاسفانه با اصول اخلاقی من و ارزشهایی که به آن اعتقاد دارم، منافات دارد. این اصول به من اجازه نمیدهند به مردی که دوستش دارم بگویم به شرق و غرب و این طرف و آن طرف برو و درگیر هزار و یک ماجرای عاشقانه بشو و هر وقت دلتنگ شدی، به سوی من بازگرد، نه این موضعی است که من آن را نمیپسندم.»
نزار ادامه میدهد: «من با احترام به حرفهای ام کلثوم گوش دادم؛ و حقیقت این است که از حرفهای او ناراحت نشدم، بلکه در دل، پایبندی او را تحسین کردم. این گفت و گویی تاریخی و متمدنانه بود که میان من و ام کلثوم جریان یافت، و هدفم از ذکر آن این است که نسلهای امروزی بدانند بزرگان ما که به قلههای شهرت و محبوبیت دست یافتند، این جایگاه را تنها مدیون هنر و صدایشان نبودند، بلکه دستیابی به این کمال، حاصل فضیلتهای ذاتی و تعهد اخلاقی آنها نیز بوده است»(۸)
قبانی در سرودههایش شجاعانه از زن سخن میگوید و از این که اتهام زنانگی به او بزنند، هراسی ندارد. اما همه اینها به معنای برخوردی سطحی و از روی هوا و هوس با زنان نیست. او با کسانی که نسبت به او و دیدگاههای شعریاش اینگونه قضاوت میکنند، به مخالفت برمیخیزد. قبانی معتقد است که شعرهایش، زن را از تمام زوایای روحی و روانی مورد پرسش قرار میدهد، و سعی در اکتشاف «عطر زنانگی» دارد، و تنها بر رنگ و لعاب بیرونی و ظاهری او متوقف نمیشود: برانگیختگی ذهنی مهمتر از برانگیختگی جسمی است، چرا که دومی را عمری کوتاه و ناپایدار است.
مطلب را با فرازی از گفتههای قبانی در گفت و گو با شاعر مصری «محمد الشهاوی» به پایان میرسانیم. او در پاسخ این پرسش شهاوی که نظرت درباره این که تو را شاعر زنان و به اعتباری شاعر نصف دنیا لقب دادهاند، چیست؟ میگوید: «قبل از هر چیز اجازه بدهید که این را تصحیح کنم... من شاعر نصف دنیا نیستم... چرا که زن، تمام دنیاست! پس من شاعر تمام دنیا هستم و به هیچ وجه حاضر نیستم، حتا یک سانتیمتر از قلمرو خودم صرف نظر کنم!»(۹)
—————————-
پانوشتها:
۱ – شاعر المراة
۲ – نزار قبانی، عن الشعر، و الجنس، و الثوره
۳ – قبانی علاوه بر مجموعه شعرهای عاشقانه دارای چندین دیوان سیاسی است که از جمله آنها میتوان به مجموعه «خاطراتی بر دفتر شکست» اشاره کرد که پس از شکست اعراب از اسراییل در سال ۱۹۶۷ نوشته شد؛ و نیز مجموعه «لا» (نه) و بالاخره آخرین مجموعه شعری او که اندکی قبل از مرگش (سال ۱۹۹۲) با عنوان «حاشیههایی بر حاشیه» انتشار یافت و در مورد جنگ خلیج بود.
۴ – از مجموعهی «قصیدهای بیانتها در مورد عشق».
۵ – قالت لی السمراء.
۶ – گفت وگوی «الوسط» با نزار قبانی.
۷ – این ترانه با عنوان «قارعه الفنجان» (فال قهوه) از مشهورترین ترانههای عبدالحلیم حافظ است.
۸ – گفت و گوی الوسط با قبانی – ژانویه ۱۹۹۲
۹ – کتاب «خاطرات یک زن لاابالی».
***
شعری از نزار قبانی / ترجمه مهرداد علمداری
در خانهی ماه
در خانهی ماه
برای دو نفر از قبل
اتاقی گرفتهام
تنها ماه را دوست دارم
و در هیچ خانهی دیگری نمیمانم
اما...
چه کنم بانویم
بیزن... آنجا...
هیچ مهمانی را راه نمیدهند
پس ای ماه من...
آیا با من به ماه میآیی...؟!
■ خبر درگذشتِ نامنتظر مهرداد علمداری، همهی دوستان و کسانی که آثار و نوشتههایش را دنبال میکردند بهتزده کرد. آنهایی که این پژوهشگر، مترجم و روزنامهنگار را از نزدیک میشناختند اغلب جذب شخصیت و سلوک نجیبانهاش بودند. در زمانهای که فرهنگِ سلبریتی، جلوهفروشی، و هرلحظه در متن بودن، مُد روز است، حجب و فروتنی عمیق و نهادینه در وجود مهرداد باعث میشد که آهسته و پیوسته و بدون جار و جنجال و جلوهفروشی، به ارتقای فرهنگ سرزمیناش ادامه دهد. و حالا که از میان ما رفته، سخت جایش خالی و سبز است. یاد و خاطرهاش گرامی باشد.
جواد موسوی خوزستانی
| ||||||||
ايران امروز
(نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايتها و نشريات نيز ارسال میشوند معذور است. استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024
|