يكشنبه ۲ دي ۱۴۰۳ - Sunday 22 December 2024
ايران امروز
iran-emrooz.net | Tue, 08.06.2021, 20:46

زن در شعر «نزار قبانی»‏

من شاعر تمام دنیا هستم!‏


مهرداد علمداری

    اشاره: مقاله زیر نزدیک به ۲۲ سال قبل (زمستان ۱۳۷۸) در شماره‌ی پنجم  فصلنامه «جنس ‏دوم»، به سردبیری نوشین ‏احمدی خراسانی در ایران منتشر شد. به دلیل کهنه نبودن یا ماندگاری موضوع ‏مقاله و همچنین درگذشت نویسنده آن مهرداد علمداری (پسرعموی کاظم ‏علمداری) و برای بزرگداشت او که همانند پدرش، دکتر مهدی علمداری، سال‌ها ‏در کار های فرهنگی فعال بود منتشر می‌شود. او اخیراً قربانی بیماری سرطان ‏شد. مهرداد علمداری علاوه بر زبان انگلیسی به زبان عربی نیز مسلط بود. به ‏همین دلیل منابع این مقاله از زبان عربی بوده است.‏

***

زن در شعر «نزار قبانی»‏

انتقاد از جامعه‌ی مردمحور و نقدِ نگاه مردسالارانه به زن و جایگاه زنان در ‏جامعه‌های شرقی، اگرچه در آثار بسیاری از شاعران و نویسندگان شرقی به ‏چشم می‌خورد، اما کم‌تر شاعری – در میان شاعران معاصر – را می‌توان یافت ‏که توجه به مسایل زنان را تا آن حد نقطه‌ی ثقل آثار خود قرار داده باشد که ‏به‌رغم اشعار سیاسی و اجتماعی فراوان، او را به نام «شاعر زن»(۱) بشناسند.‏

نزار قبانی، شاعر پرآوازه‌ی سوری، در جهانِ عرب چهره‌ی گمنامی نیست. او ‏طی بیش از پنجاه سال فعالیت شعری، با آثارش که همواره در آن‌ها زن را به ‏عشق و شوریدن علیه سنت‌های «شرقِ خرافی و جاهل» برانگیخته، با ‏مخاطبانش سخن گفته است.‏

قبانی در گفت وگویی که تحت عنوان «نزار قبانی از شعر، زن و انقلاب می‌گوید» ‏به چاپ رسیده به اتهامی که به سبب پرداختن به زن در اشعارش متوجه او ‏شده پاسخ می‌گوید. وی در پاسخ به این سؤال که چرا زمانی که «عبدالوهاب ‏البیاتی» شاعر مبارز عراقی دیوانش را «شکوه از آنِ کودکان و زیتون است» نام ‏نهاد، تو دیوان شعرت را «شکوه از آنِ گیسوانِ دراز باد» نام‌گذاری کردی، حال آن ‏که زیتون رمز و نماد فلسطین است، و چه‌گونه در فضای مملو از باروت و خون و ‏زمانی که از شکست اعراب اندکی بیش نگذشته بود، تو از زن در اشعارت گفتی ‏و این آیا بی‌حرمتی به انقلاب فلسطین نیست، می‌گوید:‏
‏«شکست حزیران تنها یک شکست نظامی نبود، بلکه در عین حال شکست روح ‏و جسم عربی بود. جسمی خفقان گرفته و مردد که نمی‌داند چه ‌می‌کند و به ‏کجا می‌رود. چه‌گونه از جنگ‌جویی که با جسم‌اش در صلح نیست، انتظار پیروزی ‏می‌توان داشت؟ اگر در حرکت‌های رهایی‌بخشِ نسل جدید اعراب، به آزادی این ‏نسل از تابوها و عقده‌های جنسی توجه نشود، همه این‌ها انقلابی در خلاء ‏خواهد بود...»(۲)‏

اما با این همه، عشق و سیاست در آثار قبانی از یکدیگر قابل تفکیک نیست.(۳) ‏آن‌جا که از عشق می‌گوید بر مناسبات ناعادلانه‌ی اجتماعی می‌شورد، و آن‌جا ‏که ‌از سیاست می‌گوید، پای شاهزاده‌خانمی را به میان می‌کشد که خلیفه‌ی ‏بغداد فرمان می‌دهد: «زلف‌هایش را ببرند، تا بغداد به قحطی دچار شود، ‏خوشه‌ها باری نیاورند؛ و گنجشک‌ها از آواز خواندن دست بکشند!»‏

در حقیقت نزار قبانی عشق را جزء سرشت و طبیعت انسان می‌داند، و معتقد ‏است که باید آن‌را به جایگاه طبیعی‌اش، به‌عنوان عملی انسانی بازگرداند. با ‏عشق نباید به دیده‌ی دزدی خارج از قانون نگاه کرد، که در مقابل پلیس و آداب ‏اجتماعی قرار می‌گیرد: «آه.... این چه وطنی است – که با عشق – به شیوه‌ی ‏پلیس راهنمایی و رانندگی برخورد می‌کند – و گُل را توطئه‌ای علیه نظام می‌داند ‏‏– و قصیده را اعلامیه‌ای سرّی علیه آن...»(۴)‏

زبان شعری قبانی زبانی به عایت ساده و لطیف است، و به‌رغم تصویرهای زیبا و ‏خیال‌انگیز آن، از زبان مردم کوچه و بازار و کلمات عادی و قابل فهم بهره می‌برد. ‏این شیوه‌ی شعری نزار قبانی اگرچه به انتشار سردوه‌هایش در میان مردم کمک ‏بسیاری کرد؛ اما در ابتدا مخالفت‌های بسیاری را از سوی کسانی برانگیخت که ‏زبان شعری قبانی را مخالف سنت‌های کلاسیک یافته بودند. به همین دلیل چاپ ‏نخستین دیوان او «زیبای گندم‌گون مرا گفت»(۵) با انتقادات بسیاری مواجه شد ‏و عده‌ای آن را مهمل‌بافی‌های یک جوان نابالغ نامیدند.‏

بی‌پروایی نزار قبانی در طرح مقوله عشق و به‌ویژه انتقاد از ممنوعیت ‏عشق‌ورزی برای زنان در جامعه‌های عربی از دیگر مسایلی بود که سبب شد ‏انتشار شعرهایش در بسیاری از کشورهای عربی با مشکل مواجه شود. خود او ‏در یادآوری خاطره‌ای از چاپ یکی از دفترهای شعری‌اش در قاهره در سن جوانی ‏چنین می‌گوید: «قاهره در آن زمان در اوج شهرت علمی و هنری‌اش قرار داشت. ‏وقتی که توسط دوست ناقدم “انورالمعداوی”، به “احمد حسن الزیات” معرفی ‏شدم، او با چاپ شعرم در مجله‌اش موافقت کرد، اما هنگام  چاپ، وقتی که ‏عنوان شعر مرا دید (کودکیِ پستان)، جای کلمه “نهند” (پستان) را با “نهر” (رود) ‏عوض کرد. به این ترتیب استاد “زیات” برای حفظ سنگینی و وقار مجله ‏‏”الرساله”، یکی از زیباترین عناوین اشعار مرا از میان برد، و وقتی این شعرها با ‏عنوان “کودکیِ رود” منتشر شد، مردم گمان کردند که من یک اطلس جغرافی ‏منتشر کرده‌ام! و نه یک دیوان شعر. گویی که من وصف “می‌سی‌سی‌پی” را ‏گفته‌ام و نه وصف یک زن را.»(۶)‏

یکی دیگر از دلیل‌های انتشار سریع اشعار قبانی در جهان عرب و حتا فراتر از آن، ‏استقبال آهنگ‌سازان از این سروده‌ها بود. بسیاری از شعرهای سیاسی قبانی ‏شکل ترانه به خود گرفت، و خوانندگانی چون «ام کلثوم»، «ماجدة الرومی» و ‏‏«فیروز» آن را اجرا کردند. ماجده الرومی قصیده معروف نزار را با عنوان «ای گوهر ‏دنیا ای بیروت» خواند. اجرای این تصنیف با صدای اپرایی الرومی، آن را به ‏ترانه‌ای به یادماندنی تبدیل کرد.‏

نزار قبانی قصیده را از قالب کلاسیک و قدیمی‌اش جدا کرد  و با رؤیاپردازی و ‏رمانتیسم در آمیخت، و آن را به جزیی از کلام روزانه‌ی ما بدل ساخت، تا آن‌جا ‏که حتا کودکان کوی و برزن هنگام بازی، این شعر قبانی را که توسط خواننده ‏شهیر مصری «عبدالحلیم حافظ» خوانده شده بود زمزمه می‌کردند: «در ‏زندگی‌ات. فرزندم.... دختری می‌بینم.... چشم‌هایش زیبا... و دهانی که به سان ‏خوشه‌ای رسم شده.... خنده‌هایش نغمه‌ها و گل‌ها....»(۷)‏

نزار در مورد برخوردش با خواننده مشهور مصری «ام کلثوم» ملقب به «کوکب ‏الشرق»، چنین می‌گوید: «از زیباترین آرزوهایم این بود که ام کلثوم یکی از ‏قصیده‌های عاشقانه مرا با صدای خود بخواند. تنها شعری که ام کلثوم از من ‏خوانده بود، یک قصیده سیاسی بود با نام “حالا تنفگی در دست دارم” که آهنگ ‏آن را آهنگ‌ساز بزرگ مصری “محمد عبدالوهاب” ساخته بود، و صدای گرم ام کلثوم ‏بُعدی حماسی و انقلابی به آن بخشیده بود. اما در مورد قصیده‌های عاشقانه‌ام ‏با ام کلثوم با مشکل مواجه شدم. قصیده‌ای که در ملاقاتم با او برای خواندن ‏عرضه کردم، عنوانش بود: “خشم بگیر آن طور که دوست داری” و آغاز آن چنین ‏بود: “گلدان‌ها و آینه‌ها را بشکن... مرا به عشق زن دیگری تهدید کن.... ناراحت ‏نمی‌شوم... زیرا تو به کودکان می‌مانی... که هر چه کنند برای‌مان شیرین ‏است... اگر زنان به دنبالت آمدند، برو... که زمین پر است از عطر و زن... و هر ‏وقت دل‌تنگ شدی... و به نوازش من احتیاج پیدا کردی... به دیدنم بیا... باید یک ‏روز برگردی... و آن روز می‌فهمی معنی وفاداری را...»‏

‏«وقتی این قصیده را برای ام کلثوم خواندم، او با دقت به آن گوش کرد و سپس ‏گفت: “نزار! شعر تو بسیار زیباست. اما متاسفانه با اصول اخلاقی من و ‏ارزش‌هایی که به آن اعتقاد دارم، منافات دارد. این اصول به من اجازه نمی‌دهند ‏به مردی که دوستش دارم بگویم به شرق و غرب و این طرف و آن طرف برو و ‏درگیر هزار و یک ماجرای عاشقانه بشو و هر وقت دل‌تنگ شدی، به سوی من ‏بازگرد، نه این موضعی است که من آن را نمی‌پسندم.»‏

نزار ادامه می‌دهد: «من با احترام به حرف‌های ام کلثوم گوش دادم؛ و حقیقت ‏این است که از حرف‌های او ناراحت نشدم، بلکه در دل، پای‌بندی او را تحسین ‏کردم. این گفت و گویی تاریخی و متمدنانه بود که میان من و ام کلثوم جریان ‏یافت، و هدفم از ذکر آن این است که نسل‌های امروزی بدانند بزرگان ما که به ‏قله‌های شهرت و محبوبیت دست یافتند، این جایگاه را تنها مدیون هنر و ‏صدای‌شان نبودند، بلکه دست‌یابی به این کمال، حاصل فضیلت‌های ذاتی و تعهد ‏اخلاقی آن‌ها نیز بوده است»(۸)‏

قبانی در سروده‌هایش شجاعانه از زن سخن می‌گوید و از این که اتهام زنانگی ‏به او بزنند، هراسی ندارد. اما همه این‌ها به معنای برخوردی سطحی و از روی ‏هوا و هوس با زنان نیست. او با کسانی که نسبت به او و دیدگاه‌های شعری‌اش ‏این‌گونه قضاوت می‌کنند، به مخالفت برمی‌خیزد. قبانی معتقد است که ‏شعرهایش، زن را از تمام زوایای روحی و روانی مورد پرسش قرار می‌دهد، و ‏سعی در اکتشاف «عطر زنانگی» دارد، و تنها بر رنگ و لعاب بیرونی و ظاهری او ‏متوقف نمی‌شود: برانگیختگی ذهنی مهم‌تر از برانگیختگی جسمی است، چرا ‏که دومی را عمری کوتاه و ناپایدار است.

مطلب را با فرازی از گفته‌های قبانی در گفت و گو با شاعر مصری «محمد ‏الشهاوی» به پایان می‌رسانیم. او در پاسخ این پرسش شهاوی که نظرت درباره ‏این که تو را شاعر زنان و به اعتباری شاعر نصف دنیا لقب داده‌اند، چیست؟ ‏می‌گوید: «قبل از هر چیز اجازه بدهید که این را تصحیح کنم... من شاعر نصف ‏دنیا نیستم... چرا که زن، تمام دنیاست! پس من شاعر تمام دنیا هستم و به ‏هیچ وجه حاضر نیستم، حتا یک سانتی‌متر از قلمرو خودم صرف نظر کنم!»(۹)‏

—————————-
پانوشت‌ها:‏
۱ – شاعر المراة
‏۲ – نزار قبانی، عن الشعر، و الجنس، و الثوره
‏۳ – قبانی علاوه بر مجموعه شعرهای عاشقانه دارای چندین دیوان سیاسی است که از ‏جمله آن‌ها می‌توان به مجموعه «خاطراتی بر دفتر شکست» اشاره کرد که پس از شکست ‏اعراب از اسراییل در سال ۱۹۶۷ نوشته شد؛ و نیز مجموعه «لا» (نه) و بالاخره آخرین مجموعه ‏شعری او که اندکی قبل از مرگش (سال ۱۹۹۲) با عنوان «حاشیه‌هایی بر حاشیه» انتشار ‏یافت و در مورد جنگ خلیج بود. ‏
‏۴ – از مجموعه‌ی «قصیده‌ای بی‌انتها در مورد عشق».‏
‏۵ – قالت لی السمراء.‏
‏۶ – گفت وگوی «الوسط» با نزار قبانی. ‏
‏۷ – این ترانه با عنوان «قارعه الفنجان» (فال قهوه) از مشهورترین ترانه‌های عبدالحلیم حافظ ‏است.‏
‏۸ – گفت و گوی الوسط با قبانی – ژانویه ۱۹۹۲‏
‏۹ – کتاب «خاطرات یک زن لاابالی».‏

***


شعری از نزار قبانی / ترجمه مهرداد علمداری

در خانه‌ی ماه

در خانه‌ی ماه
برای دو نفر از قبل
اتاقی گرفته‌ام
تنها ماه را دوست دارم
و در هیچ خانه‌ی دیگری نمی‌مانم
اما...‏
چه کنم بانویم
بی‌زن... آن‌جا...‏
هیچ مهمانی را راه نمی‌دهند
پس ای ماه من...‏
آیا با من به ماه می‌آیی...؟!‏


نظر خوانندگان:


■ خبر درگذشتِ نامنتظر مهرداد علمداری، همه‌ی دوستان و کسانی که آثار و نوشته‌هایش را دنبال می‌کردند بهت‌زده کرد. آن‌هایی که این پژوهش‌گر، مترجم و روزنامه‌نگار را از نزدیک می‌شناختند اغلب جذب شخصیت و سلوک نجیبانه‌اش بودند. در زمانه‌ای که فرهنگِ سلبریتی، جلوه‌فروشی، و هرلحظه در متن بودن، مُد روز است، حجب و فروتنی عمیق و نهادینه در وجود مهرداد باعث می‌شد که آهسته و پیوسته و بدون جار و جنجال و جلوه‌فروشی، به ارتقای فرهنگ سرزمین‌اش ادامه دهد. و حالا که از میان ما رفته، سخت جایش خالی و سبز است. یاد و خاطره‌اش گرامی باشد.
جواد موسوی خوزستانی





نظر شما درباره این مقاله:


 

ايران امروز (نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايت‌ها و نشريات نيز ارسال می‌شوند معذور است.
استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024