شنبه ۳ آذر ۱۴۰۳ -
Saturday 23 November 2024
|
ايران امروز |
جامعه علاقمند به جریانات ادبی و هنری ایران در مورد هر اتفاق، الگویی دارد که برای ساده کردن موضوع از آن بهره میگیرد.
در مورد خودکشی زنده یاد “غزاله علیزاده” نیز تمام تلاشها برای یافتن شباهت بین مرگ او و صادق هدایت ادامه یافته؛ ولی این نوع برداشت مربوط به زمانی است که هنوز خودکشی هنرمندان ایرانی به این تعداد باورنکردنی نرسیده بود و تنها گزینه موجود همین مقایسه بود. اما ادامه مرگهای بسیارِ خودخواسته و خویشمرگی، شکل جریان را متفاوت جلوه داده است. گو اینکه حتی در همین زمان، موضوع مرگ ایشان تفاوتهایی دارد.
ایشان تنها زن موجود در این کاروان هول و هذیان هستند که جدا از نویسنده بودن، بسیار زیبا و دارای شخصیت نمایشی اغراق شدهای بود؛ به طوری که ساعات بسیاری از روز را به آرایش چهره میپرداخت و پیوسته سعی میکرد با صورت و حرکات و حتی صدا، بر محیط اثر بگذارد و در عین حال او فاقد اعتماد به نفس لازم در برخورد با مسائل جدی بود و به همین علت صدمات مالی بسیاری در سالهای آخر عمر به وی وارد شد و در جریان یک کلاهبرداری، شخصی به نام “آخوندی” نوه شیرازی امام جمعه اسبق مشهد قرار گرفت و منزل با ارزش پدری را در قبال چکهای بیمحل، از دست داد و سالها در دادگستری مشهد، موضوع را پیگیری کرد و موفق نشد و بدین ترتیب ترس از فقر، به اضطرابهایش اضافه شد.
این موضوع و گذر عمر و افراط در سیگار کشیدن، در نهایت سامان روحی او را متزلزل کرد و به شدت دچار ترس از تنهایی شده بود که مستقیما معنایی غیر از ترس نداشت و اطرافش پر شده بود از آدمهایی که حتی بعضی به علت نداشتن محل اقامت، در منزل ایشان رحل اقامت انداخته بودند و این موضوع، رابطه او و همسرش آقای “محمدرضا نظام شهیدی” را تحت تاثیر قرار داد؛ به طوری که “نظام” سعی میکرد کمتر در خانه باشد. کار نویسندگی که مساله اصلی زندگی او بود، کم کم کنار گذاشته شد و به ندرت کار میکرد. بیماری سرطان “غزاله” شاید دورترین علت برای خودکشی او باشد.
“غزاله” سال ۱۳۷۴ در مشهد و در منزل “نظام” یک بار با گاز، دست به خودکشی زد؛ ولی به گفته “حیدر علیزاده” که گاهی به منزل سر میزده و آن روز نیز به منزل آماده بود، “غزاله” لای در آشپزخانه را کاملا نبسته بود و ظاهراً میخواست فقط هشداری بدهد و علتش نوشتن وصیت بود که به نوعی اعلام درخواست کمک از اطرافیان بود؛ در حالی که در جنگل “رامسر” هیچ وصیتی در کار نبود.
علت اصلی خودکشی “غزاله علیزاده” بیشتر مشکل مالی پیش آمده و فساد دستگاه قضایی که حق مسلم ایشان را از بین برد و گذر بیرحم زمان و قطع هر دو سینه که برای هر زنی دردناک است و برای زن زیبایی مثل “غزاله” دردناکتر. در جریان پیگیریهای قضایی با واقعیت فرهنگ غلبه سودجویی و پول و تحقیر زنان به طور مدام روبه رو میشد. حاصل این مشاهدات، چند داستان کوتاه بسیار زیبا بود که به تدریج آن هم قطع شد و فقط اضطراب باقی ماند و تداوم تحقیر اجتماعی مردسالار در روح او که به نوعی نفرت از اقتدار مردانه منجر شده بود.
نوروز ۱۳۷۵ با همسر و دخترش “سلمی” به مشهد رفتند. این سفر نوروزی قرار معهودی بود که “غزاله” هر سال انجام میداد و تحویل سال را در حرم میگذراند و به مردم نیازمند عیدی میداد. رابطه عاشقانه آنها در این سفر بسیار گرم و نزدیک شد؛ ولی “غزاله” همراه “نظام” به تهران برنگشت و کار را بهانه کرد. یک روز اردیبهشت، صبح زود ساعت ۶ بامداد به “نظام” زنگ زد و گفت: “نظام” دوست داری من برگردم!؟ “نظام” که از این پرسش ناگهانی بهت زده شده بود، گفت یعنی چه!؟ هر جور دلت میخواد و تلفن به خِرخِر افتاد و صدا قطع شد.
تلفن از رامسر بود. و دو روز بعد خبر را به “نظام” دادند که جنازه در اول جاده جواهر ده رامسر پیدا شده. خواهر “نظام”، “نازنین” به همراه “سلمی” و خانم “پوران سیدی” به رامسر رفتند و باقی قضایا...
آقای “نظام شهیدی” بعد از این قضایا به آنجایی رفتند که “غزاله” از زمین جدا شده بود و سالهاست که در رامسر زندگی میکند.
چند عکس منتشر نشده از غزاله علیزاده
از راست، معتضدی، محمدرضا نظام شهیدی، غزاله علیزاده و نگار، سلمی الهی، سمانه دختر خوانده شان
غزاله در یک نمایش خانگی
در اغاز بیماری با همسرش
در لباس عروسی
| ||||||||
ايران امروز
(نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايتها و نشريات نيز ارسال میشوند معذور است. استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024
|