پنجشنبه ۱ آذر ۱۴۰۳ - Thursday 21 November 2024
ايران امروز
iran-emrooz.net | Mon, 03.05.2021, 14:57

اهانت به شاعرِ نامدار محمد فضولی و سایه اقتصادی‌نیا


علی آزاد

صداوسیما، اهانت به شاعرِ نامدار محمد فضولی و سایه اقتصادی‌نیا

خبرِ* اهانت به شاعر نام‌دار آذری زبان که به “فضولی” تخلص می‌کرد در یک برنامه‌ی آموزشی در صدا و سیما موجی از واکنش‌ها را برانگیخت. بیشتر واکنش‌ها از جامعه‌ی آذری زبان‌ها بود. در این میان یک واکنش از جنس دیگر بود و تا حدودی مایه‌ی شگفتی. خانم سایه اقتصادی نیا در یادداشتی (اینجا) به این رخداد، به واکنش‌های آذری زبان‌ها و به عذرخواهی صدا و سیما، پرداخت.

روی سخن‌ام در این نوشته پیش از هر کس و هر چه با سایه اقتصادی نیا و نکته‌هایی که در یادداشت‌اش آورده، می‌باشد. اقتصادی‌نیا از این واقعه ناخرسند است که چرا طنز و شوخ طبعی آقا معلم ساده با کت و شلوار محترم و معتبرش درک نشده و او را زیر فشار به عذرخواهی واداشتند. اقتصادی‌نیا به روابط عمومی شبکه چهار هم ایراد می‌گیرد که با “پریدن وسط [میدان] و عذرخواهی و بیانیه صادر کردن” بی‌اعتماد‌بنفسی و ترس خود را نشان داده‌است.

اقتصادی‌نیا در یادداشت کوتاهِ خود دوبار از آقای دبیر با صفت دبیر ساده ادبیات سخن می‌گوید. نمی‌دانم منظور او از “ساده” بودن آقای معلم چیست، ولی با اندکی جستجو درمی‌یابیم که او آقای حجت کجانی حصاری است؛ دارای مدرک دکترای ادبیات، استاد دانشگاه، صاحب چندین اثر و نیز عضو شورای برنامه‌ریزی کتاب مدارس است. لذا جا دارد تا از او در اندازه‌ی شان و موقعیت‌اش مسئولیت انتظار داشت.

اقتصادی‌نیا کاربرد طنز و فضای شوخی را برای کلاس درس، هم برای روحیه‌ی شاد بچه‌ها و هم برای یادگیری ضروری می‌داند. از همین روی از اینکه طنز و شوخی معمولی این آقای دبیرِ ساده تحمل نمی‌شود، بر می‌آشوبد و می‌نویسد “فضای ادبی عبوس ما روزبه‌روز ابری‌تر می‌شود و آفتابِ طنز هر دم سایه‌تر و سیاه‌تر”. ببینیم این طنز و “شوخی بی‌غرض و مرض” آقای دبیر چه بود و تا چه میزان نگرانی و برآشفتگی اقتصادی نیا بجاست؟

آقای دبیر: «ملا محمدفضولی بی‌خود این اسم را انتخاب نکرده بلکه او فضول اشعار صائب است و هر شعری را که صائب سروده، این شاعر به ترکی نوشته است».

اقتصادی‌نیا اصرار می‌ورزد که “آن معلم دارد درباره‌ی معنی کلمه‌ی فضول شوخی می‌کند” تا نتیجه‌ی مورد نظر خود را بگیرد که او - آقا دبیر - هیچ قصد توهین به قوم خاصی را نداشته است. من هم نمی‌خواهم از این جمله به چنان نتیجه‌ای برسم چون نمی‌دانم در پیش و پسِ آن جمله چه گفته است یا در کلاس‌های درس دیگر چه می‌گوید ولی درباره‌ی همین بیان کوتاه دو نکته بنظرم می‌رسد که حائز اهمیت هستند.

یکی آنکه معنی آشکار و بی‌پرده‌ی جمله‌ی آقای دبیر آن است که فضولی اشعار صائب را می‌دزدیده. سوای این خطای فاحش تاریخی که فضولی پیش از تولد صائب از دنیا رفته بود، لذا چنین گزاره‌ای از بنیاد نادرست است، ولی اتهام سرقت ادبی به چنان شاعری این اندیشه را در شنونده تقویت می‌کند که آن شاعر از مقام والایی هم نمی‌توانست برخوردار باشد. اقتصادی‌نیا به این نکته‌ی بدیهی توجهی ندارد.

نکته‌ی دوم همانا “طنز و شوخی بی‌غرض و مرضی” است که اقتصادی‌نیا در سخنان آقای دبیر - به واقع دکتر ادبیات و استاد دانشگاه - می‌بیند. من چنین برداشتی ندارم. خود آقای دبیر هم در برنامه‌ای دیگر که از مردم آذربایجان پوزش می‌خواهد هیچ صحبتی از زمینه ‌های شوخی در گفتارش نمی‌کند. او می‌گوید “اگر اتفاقی افتاده، اگر اشتباهی شده، سهوی بوده”. گویا آقای دبیر هنوز هم در اشتباهی که شده تردید دارد؟؟

توجه اقتصادی‌نیا به موضوع طنز و ضرورت فضای باز و شوخ طبعی در کلاس‌ها مرا بیاد خاطراتی از دوران دانش آموزی‌اَم می‌اندازد. طنز و شوخ‌طبعی دبیرانی را به خاطر می‌آورم که با وجود نیات خوب آنان چندان مفید نبودند. سالهای ۱۳۵۰-۱۳۵۱ کلاس سوم دبیرستان بودیم. مدرسه‌ی ما تا “سیکل اول” داشت، یعنی کلاس نهم. ما جزء بزرگ‌سالان مدرسه به حساب می‌آمدیم. دبیر ریاضی ما، می‌خواست، به قول خودش، چشم و گوش و روی ما را باز کند و جوک‌های آنچنانی (جنسی) تعریف می‌کرد. اینکه این جوک‌ها چقدر در تلطیف روح کلاس کمک می‌کرد بماند. ولی روزی همین اقای دبیر به کلاس آمد و از بحث و فحص ما دانش‌اموزان فهمید که درس پیش از او درباره‌ی تاریخ بود و رفت بدون مقدمه بر روی تخته‌سیاه متن زیر را نوشت:

تاریخ که شرح حال واقعات است
سر تا سر آن مزخرفات است
ما را چه که گوش خر دراز است
یا چشم وزغ همیشه باز است

این را نوشت و برگشت به طرف کلاس و با رویی گشاده و لبخند برلب آن را با صدای بلند خواند. این یعنی شوخ‌طبعی به قیمت نکوهش درس تاریخ! و می‌خواست در ادامه‌اش در اهمیت ریاضی سخن بگوید که در کلاس موجی از اعتراض برپا شد. دست بر قضا تنی چند از ما دانش‌آموزان که در ریاضی خوب بودیم به تاریخ هم علافمند بودیم. همان سال مقاله‌ی زنده‌یاد صمد بهرنگی “سخنی درباره‌ی درس تاریخ”** را خوانده بودیم و نگاهی دیگر به تاریخ پیدا کرده بودیم. بحث بالا گرفت. از نوشته‌ی صمد برای او گفتیم و از اینکه نگاه او کمکی به ما نمی‌کند.

خانم اقتصادنیای عزیز، ما آن جوک‌ها و شوخ طبعی‌های آنچنانی را نمی‌پسندیدیم. آن وقت شاید واژه طنز را نمی‌شناختیم ولی امروز آن را طنز نمی‌نامم. شوخ‌طبعی آقای دبیر، دکتر ادبیات صدا و سیما هم، به‌گمانم من، طنز نیست. شما به درستی نوشتید: طنز دواست، درد نیست. ولی طعنه و توهین دکتر حجت کجانی حصاری طنز نیست تا به فرزندان آذربایجان اعتمادبه‌نفس بیاموزد؛ تا طنین خنده‌شان در قله‌های سهند بپیچد. چنین طنزهایی می‌توانند، بر خلاف باور شما، درد زا باشند و نه دوا.

اقتصادی‌نیا در همان یادداشت کوتاه یک نکته‌ی دیگر را نیز برجسته می‌کند. او برداشت‌های جامعه‌ی آذری‌زبان‌های ما را که در گفته‌های آقای دبیر رگه‌هایی از بی‌احترامی به شاعر وجود دارد را نادرست و نابجا می‌خواند. اقتصادی‌نیا: ” ... ولی هیچ‌ و هرگز توهینی به آذربایجان و ملامحمد فضولی در گزاره‌های او نیست”.

در بالا نشان دادیم که در گزاره‌ی آقای دبیر دست‌کم‌ اتهام سرقت ادبی و به نوعی بی‌مایه خواندن شاعر نهفته است. جا داشت اقتصادی‌نیا این جنبه از موضوع را می‌دید و به آن واکنش درخور نشان می‌داد.‌ من نمی‌خواهم بگویم که از آن بخش از گفته‌های آقای دبیر که پخش شده، می‌شود در زمینه‌ی ضدیت قومی نتیجه‌ی قطعی گرفت ولی نکته‌ی باریک اینجاست که آقای دبیر در همان “سهوی” که در جابه‌جایی صائب با فضولی انجام داده‌است به نوعی این برداشت را القا می‌کند که شعر فارسی به ترکی برگردانده شد.

جدا از نیت احتمالی آقای دبیر دریافت چنین شائبه‌ای از سخنان او دور از ذهن نیست. طنز ها و شوخ‌طبعی‌هایی که به جوک‌های مستهجن قومی پهلو می‌زنند به خوبی استعداد آنرا دارند که بر علیه ملیت‌های دیگر ایرانی به کار روند. شاید با اشاره‌ به سروده‌ی زنده یاد شهریار بنام “الا تهرانیا انصاف می‌کن خر تویی یا من” (اینجا) بتوانم منظور خود را روشن‌تر بگویم.

شهریار در آن شعر می‌گوید که “تو” به هر قومی یک نسبتی می‌دهی، اصفهانی را خسیس می‌خوانی، به رشتی کله‌ماهی‌خور ، به طوسی کله‌خر می‌گویی و جوان‌مردان آذربایجانی ترک ... می‌نامی. از القابی چون خسیس و کله‌ماهی‌خور بی‌خطر‌تر به ظاهر چیزی وجود ندارد. بگذریم که، شوربختانه، خر خواندن و یا “بیلمز” خواندن بخش بزرگی از هم‌وطنان ما همچون نقل و نبات مصرف می‌شد. و بسیاری از ما فارس‌زبانان هیچ درکی از آن نداریم که چنین اهانت‌های ضد قومی - ضدملی و ناانسانی چه آسیب‌های روانی و اجتماعی را سبب می‌شوند. از همین روی جا دارد تا، شاید بیش از میزان واقعی آن، به شوخی بی‌مزه‌ی آقای دبیر - کارشناس صداوسیما و عضو شورای کتب مدارس - حساسیت نشان دهیم تا مانع از هرگونه آسیب اجتماعی به افراد شویم.

در پایان از خود می‌پرسم چگونه است که سایه اقتصادی نیا پاره‌ای از این واقعییت‌های آشکار را نمی‌بیند؟ جا داشت و دارد تا اقتصادی نیا، بجای آنهمه برآشقتن، به نقد و بررسی برنامه ‌ی درسی صدا و سیما و آن دبیر نچندان ساده می‌پرداخت تا شاید در‌می‌یافتیم که حاصل کارِ چنان برنامه و چنین شوخی و طنزی چه می‌تواند باشد . آیا آن معلم چیزی از ادبیات و شعر و تاریخ ادبیات، دست‌کم آنچنان که اقتصادی‌نیا خود در آثارش بدان می‌پردازد، به شنونده و بیننده‌ی برنامه‌اش می‌دهد؟

پی‌نوشت:
* خبر و فیلم را در اینجا می‌شود خواند و دید
** در اینجا تنها تصویری از کتاب را می‌شود دید

علی آزاد
۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۰




نظر شما درباره این مقاله:


 

ايران امروز (نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايت‌ها و نشريات نيز ارسال می‌شوند معذور است.
استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024