iran-emrooz.net | Sun, 11.06.2006, 10:48
"خيمه شب بازی و پيشينهی آن"
ما لعبتکانيم و فلک لعبت باز...
پيرايه يغمايی
|
يكشنبه ٢١ خرداد ١٣٨٥
خيمه شب بازی که در سالهای اخير با نام نمايش عروسکی شناخته شده و بيشتر برای کودکان بکار میرود، در زمان قديم اعتبار ويژهای داشت و در اصل نمايشی کمدی و انتقاد آميز بود که در خانههای اعيان و اشراف و آن هم در برنامههای مخصوصی از قبيل عروسیها، مولودیها و جشنهايی از اين دست برگزار میشد. البته در آن زمان بازیهای ديگری هم به نامهای پرده بازی (=خيال بازی) و فانوس خيال معمول بودکه آنها در اساس با خيمه شب بازی متفاوت بودند، هرچند که در بعضی از نوشتارها و فرهنگها همهی آنها يکی دانسته شده وحتا درحکايتی هم که از ابوسعيد ابوالخير (٣٥٧ – ٤٤٠) آمده وظاهراًً قديمی ترين شاهد اين مدعاست، لعبت بازان همان خيال بازان معرفی شدهاند و چنين است آن حکايت:
"گويند يك روز، شيخ ابوسعيد، میگذشت و جماعتى لعبت بازان، خيال بازى میكردند و دف میزدند. شيخ خادم را بگفت: بگوى تا امشب به خانقاه آيند. به شب به خانقاه آمدند و پرده دربستند و سماع آغاز كردند... يك يك "خيل" را بدرون میآوردند. خبازان و قصابان و آهنگران و دانشمندان و مقريان و صوفيان... و هر قومى را جداگانه بيتى نهاده بودند، درمى خواستند و با قوالان میگفتند... "(١)
در مورد "فانوس خيال"بايد گفت که اين بازی اصلا ًبازی جداگانهای با ابزار متفاوت است چنانکه دهخدا هم در لغت نامهی معتبر خود آن را بدينگونه معرفی میکند:
"فانوس خيال، فانوسی باشد که در آن صورتها کشند و آن صورتها به هوای آتش به گردش درآيد. شاهد شعری دهخدا از خيام است که میگويد:
اين چرخ و فلک که ما در او حيرانيم
فانوس خيال از او مثالی دانيم
خورشيد چراغ دان زان و عالم فانوس
ما چون صوريم کاندر آن حيرانيم....
اما علت اينکه پرده بازی و خيمه شب بازی را يکی دانسته و از هر دو به" لعبت بازی" نام برده اند، شايد اين باشد که ابزار اصلی هر دو بازی عروسک (= لعبت) است ولی بايد دانست که در اين دو بازی حضور عروسکها به روی صحنه با هم فرق دارد؛
در بازی خيال يا پرده بازی(١)، تماشاگر، خود عروسک را نمیبيند بلکه سايههای عروسكهاست كه در برابر يك منبع نور قرار میگيرد و روی پرده میافتد اما در خيمه شب بازی، عروسكها بی واسطهی پرده به روی صحنه میآيند و حرکت داده میشوند و ديده میشوند. همچنين جايگاه بازی هم در هر دو بازی با هم فرق دارد. چنانکه به نقل مستقيم از مقالهی دکتر شفيعی کدکنی(٣)؛"پرده بازی (=خيال بازی) در جايگاه معينی انجام میگرفته است که آن را "خيال خانه" میناميدهاند. پردهای از يک طرف اين خانه میآويختهاند و در فاصلهی آن جا که ببينندگان نشستهاند و آن جا که صورتکهای بازی حرکت میکنند، آتش را میافروختهاند و روشنايی آتش که بر اين صورتکها میافتاده، آنها را به حرکت در میآوردهاند و شخصی از بازيگران که آواز خوشی داشته است، آواز میخوانده. "
از پرده بازی شواهد شعری بسيار در شعر فارسی باقی مانده از جمله:
در پردهی دل آمد دامن کشان خيالش / جان شد خيال بازی در پردهی وصالش (خاقانی)
دو کُون خيال خانهای بيش نبود / وانديشهی ما بهانهای بيش نبود (عطار)
اما از آنجا که اين نوشتار پيرامون خيمه شب بازی است سعی بر آن است که بيشتر در زمينهی خيمه شب بازی و پيشينه و فلسفهی آن درنگ شود.
بطور کلی هنر عروسک گردانی ازساليان سال پيش معمول بوده، اما کسی نمیداند که عروسکها از چه زمانی و ازکجا و چگونه بوجود آمدهاند. بعضیها "شمنيسم" (بت پرستی) را يکی از عوامل پيدايش نمايش عروسکی میدانند. آنان بر اين باورند که در جوامع اوليه رهبران مذهبی برای پيشبرد مقاصد مذهبی خود، ماسک و اشکال متحرکی را به نماد خدايان، به کار میبردند، بعدها بتدريج ماسکها متحرک شدو عروسکها بوجود آمد و عروسکها در طی زمان، نمايش عروسکی را پايه ريختند. آنان نخستين مرجع نمايش عروسکی را تاريخ گزنفون(٤) میدانند که از خانهی مردی آتنی به نام "کالياس" ديدن کرده و ميزبان برای سرگرمی ميهمانان در خانهاش توسط يک گروه نمايش سيّار از " سيرلکوس" تئاتر عروسکی برگزار نمود. گزنفون در اين مورد همچنين گزارش میدهد که در آن ميان يک نفر که سقراط باشد، به تئاتر عروسکی علاقهای نشان نمیداد. (٥)
در کتاب تاريخ تئاتر اروپا، خيمه شب بازان در فصل شعبده بازان دوره گرد گنجانيده شدهاند و نويسنده در مورد آنها مینويسد: "هم آنها بودندکه مايههای مؤثر خنده را از طريق تجربيات هنری اواخر دورهی باستان به قرون وسطی منتقل کردند. " اين کتاب در مورد خيمه شب بازی و تاريخچهی آن میگويد:
"بازيگران نمايش عروسکی (خيمه شب بازی) هم اجرا میکردند. هنگام اجرا يا خودشان هم ديده میشدند و در بازی دخالت داشتند يا با يک جعبهی عروسکی نمايش را اجرا میکردند. هراد فون لندسبرگ (=Herrad von Landsberg)١١٦٧-١١٩٦ م در اثر خود به نام هورتوس دليسيارم (=Hortus deliciarum) يکی از اين خيمه شب بازیها را تصوير کرده است. در بسياری از مدارک تاريخی از جمله رمان فلامنا(=Roman de Flamena)قرن سيزده ميلادی و رمان اسکندر (=Romand,Alexondre) قرن چهارده ميلادی يا در کتاب رنر(=Renner) اثر هوگو فون تريمبرگ(=Hugo von Trimberg) شاعر آلمانی قرن سيزده ميلادی به تکرار از بازيگرانی سخن به ميان میآيد که با خيمه شب بازی مردم را سرگرم میکردند. (٦)
در روسيه نخستين نمايش عروسکی در سال ١٦٠٩ اجرا شد و يکی از اولين شخصيتهای عروسکی اين نمايش، عروسکی به نام " پتروشکا بود. (٧)
در ايران بنا به اشعاری که در هفت پيکر نظامی گنجوی شاعر داستان پرداز قرن ششم در دست است نخستين رد پای خيمه شب بازی به دوران بهرام گور(جلوس ٤٢١ ميلادی) منسوب میشود. چنانکه نظامی میسرايد در اين زمان شش هزار نوازنده و رقصنده از کوليان هند به ايران آمدند که خيمه شب بازان نيز در ميان آنان بودند:
شش هزار اوستاد دستان ساز
مطرب و پايکوب و لعبت باز
گِرد کرد از سواد هر شهری
داد هر بقعه را از آن بهری
اما خيام (قرن پنجم) نخستين شاعری است که از اصطلاحات خيمه شب بازی در شعر خود بهرهی فلسفی میگيرد:
ما لعبتکانيم و فلک لعبت باز
از روی حقيقتی نه از روی مجاز
ِيک چند در اين بساط بازی کرديم
رفتيم به صندوق عَدَم يک يک باز (٨)
در قرن هفتم هم عطا ملک جوينی (وفات ٦٨٠) در کتاب خود "تاريخ جهانگشا" که تاريخ مغولان است، گزارشی از خيمه شب بازی در روزگار اوکتای قاآن به شرح زير به دست میدهد:
"روزی خيمه شب بازان از ختا (ختا شهری ميان ترکستان و چين قديم) آمده بودند و عروسکهای ختايی عجيب و غريبی با خود آورده بودند که ما هرگز نديده بوديم و به خيمه شب بازی پرداختند و در اين هنگام عروسکی را که شکل پيرمردی با ريش سفيد بود از صندوق بيرون آورده و به صورت اسير به نمايش در آوردند. اوکتای قا آن پرسيد اين صورت ِ کيست؟ گفتند صورت مسلمانی است ياغی که به دست لشکريان اسير آمده است. اوکتای قاآن بی درنگ فرمود که بازی را متوقف بدارند".
در زمان صفويه ژان شاردن در سفرنامهی خود به اجرای نمايش عروسکی" سلطان سليم" پادشاه عثمانی در ميدان نقش جهان اصفهان اشاره میکند که در حدود هشتاد عروسک بازيگر داشته وبازی ساعتها به درازا کشيده. او همچنين اضافه میکند که خيمه شب بازان ايرانی بهيچوجه گدايی نمیکنند، بلکه در حضور جمع به نمايش میپردازند و هر کس که بخواهد به ميل دل خود به آنها پولی میدهد.
در دورهی قاجار هم ميرزا حسينعلی نوری(٩) ملقب به بهاءالله که از وزير زادگان ايران بوده و به دليل ادعاهای مذهبیاش به حبس و تبعيد گرفتار آمده در زمينه نمايش "سلطان سليم" گزارش کاملی در " لوح رئيس" دارد که خطاب به سلطان عبدالعزيز عثمانی نوشته شده. وی در اين گزارش مینويسد: (١٠)
"وقتی هنوز کودک بودم برادر بزرگم همسری انتخاب کرد و چنانکه رسم آن زمان است چند شبانه روز در خانهی ما جشن و سرور بر پا بود. آخرين روز جشن که مهم ترين روز نيز بود، پدرم ياد آور شد که امروز خيمه شب بازی اجرا خواهد شد. در آن روز بزرگان و اعيان و اشراف بسيار آمدند و من نيز به يکی از غرفهها رفته و به تماشا مشغول شدم.
خيمه شب بازان ابتدا در وسط صحن حياط خيمهای برپا کردند و بعد از مدتی نمايش شاه سليم را به اجرا درآوردند. عروسکهای بسياری در اين بازی شرکت داشتند از قبيل وزيران، اميران، شاهزادگان، خادمان و حتا ميرغضبها و خطا کاران نيز بودند. اين نمايش قريب به يک ساعت و نيم بطول کشيد و بسيار شيرين بود و مرا در حيرت فرو برد. بعد از آن پايان بازی اعلام آمد و خيمه را برچيدند. بعد از بيست دقيقه شخصی از کنار من گذشت با صندوقی در زير بغل. از او پرسيدم اين جعبه چيست؟ = او پاسخ داد تمام آن عروسکها ؛ شاه و وزير و دزد و جلاد و مردمان و آنهمه جلال و جبروت و قدرت و اقتدار که ديديد، اکنون در اين صندوق است.
در ايران برای اجرای يک نمايش خيمه شب بازی ابزاری که به کار میرفته عبارت بودهاند از:
خيمه؛ برای اجرای نمايش، اول خيمهای در محل بر پا میکردند و نمايش در داخل آن برگزار میشد. اين خيمه تقريبا ًحالت راز گونهای به نمايش میداد تا برهيجان تماشا گران بيافزايد. صادق هدايت دريادداشتهای دست نويس خود که تاريخ اکتبر سال ١٩٢٧ يعنی هفتاد و نه سال پيش را دارد از خيمهی اين نمايش تصويری به دست میدهدکه به اختصار نقل میشود:
"خيمه چادر چهارگوشی است با ارتفاع ١٧٠ سانتی متر و عرض ١٩٠ سانتی مترکه به وسيلهی طناب و ميخهای آهنی که در انتهای طناب است، به زمين ثابت میشود. بخش جلويی خيمه که در مقابل نظر بينندگان قرار میگرفته در حدود ٥٥ سانتی متر از کف زمين بالاتر است و با پارچهای سياه رنگ پوشيده و مليلههای ابريشمی کوچک به آن دوخته شده. " (١١)
بهرام بيضايی در پژوهش ارزشمند خود میگويد: " خيمه شب بازی يا شب بازی شکل ديگری بود که شبها و در خيمهای که دو طرفش دو چراغ روشن بود، نمايش داده میشد. صحنه صندوقی بود به درازای سه ربع و بلندی نيم ذرع. يک طرف صندوق به طرف تماشاييان باز بود و سه طرف ديگرش اتاقی را نشان میداد. صندوق در خيمه بود و نمايشگردان پشت صندوق مخفی میشدو عروسکها را با نخ يا بالهای نازک تکان میداد. در نمايشهای خيمهای که خاص طبقات بالا اجرا میشد، نمايشها مجلل و مفصل و خيمه فاخر و رنگارنگ بوده است. "(١٢)
٢ - نطع؛ و آن عبارت از سفرهی چرمينی يا سفرهای از جنس پارچهای نرم بود که عروسکها را به روی آن حرکت میدادند.
٣ – صندوق؛ همان که خيام از آن به صندوق عدم ياد میکند و آن عبارت از جعبهای بود که عروسکها را در داخل آن میگذاشتند، زيرا نمايشگران عروسکی پايگاه و جايگاه ويژهای نداشتند و چون دوره گردان ناگزير بودند وسائل بازی را در صندوقی گذاشته و با خود حمل کنند..
٤ – عروسکها يا لعبتها؛صادق هدايت در مورد عروسکها که قهرمانان اصلی نمايش بودهاند در پژوهش خود چنين مینويسد:
" ساخت عروسکها اکثر از چينی و قسمی از آن از چوب و پارچه ساخته میشوند. البسهی عروسکها را خود اداره کننده در خانه میدوزد. ساخت هيکل و البسههای عروسک منوط به تأثيرات آن زمان است، بطوريکه خود نگارنده در اين تابستان مشاهده نمودم قزاقها کلاه مدل اخيری را که سربازی است و در ايران مرسوم شده برسر داشتند. اکتبر ١٩٢٧ "
اما به گفتهی بهرام بيضايی شکل و اندازه و لباس و جنس اين عروسکها بدينگونه بوده است:
بلندی قامت عروسکها يک وجب يا اندکی بيشتر است، بطور متوسط (حداکثر ثلث ذرع). لباس زنها روسری و شليته و گاهی چاقچور به رنگهای مختلف ؛ و لباس مردها گاه کلاه نمدی، پيراهن آبی يا قرمز، شلوار گشاد سياه يا آبی و نيز لباسهای پهلوانی است. عروسکها از جنبهی ظاهری شکل واقعی دارند و شخصيتهای آنها هم گر چه کمی سطحی، ولی واقعی است. معمولا ً از چوب و کهنه و، در موارد معدودی با سر ِ گچی ساخته میشدند و مفاصل حرکتی آنها هم وسعت کافی نداشته است. از نظر فنی هم – يعنی نوع حرکت دادن عروسکها – بايد افزود که هم عروسک نخی در کار بوده و هم عروسک دستی. در عروسکهای نخی به هر عروسک حد اقل شش نخ آويخته بود: يکی به سر، دو تا به دستها، دو تا به پاها، يکی به کمر. بدين ترتيب عروسک راه میرفت، دستها را تکان میداد و با رها شدن نخ کمر تعظيم میکرد. استاد نخها را در دورههای پيش به انگشتان خود میبست و کمی بعد به چوبی که آن را در دست میگرفت و از بالای تجير (که هم زمينهی صحنهی بازی بوده است و هم صحنه را از پشت صحنه جدا میکرده) تکان میداد. اما در عروسکهای دستی نوعی است که در آن، عروسک را چون دستکش به دست میکردند و در اين حال انگشتهای شست و وسطی به جای دو دست عروسک قرار میگرفت و انگشت ابهام به جای سر ِ عروسک و مچ به جای تنهاش و حرکات همين چهار مفصل بود که حالات عروسک را مجسم میکرد. " (نمايش در ايران)
بيشتر عروسکهای خيمه شب بازی دارای شخصيت بودند مثل مبارک که سالهای سال نقش اصلی خيمه شب بازی را داشت. مبارک در واقع بردهای سياه پوست و از زنگبار به جنوب ايران آورده شده بود. مبارک دارای شخصيتی شوخ طبع و جسور بوده که مسائل سياسی و اجتماعی را با گفتاری طنز آميز و جملههايی نيشداربيان میکردو شخصيت دوست داشتنی او باعث رونق خيمه شب بازی میشد.
پهلوان کچل يا پهلوان کچلک يا حسن کچل ؛ پهلوان کچل قهرمان خيمه شب بازیهای عاميانه بود و شخصيت بسيار مسخرهای داشت که ظاهرا ً خودش را به حماقت میزد اما در باطن بسيار رند و آب زير کاه بود. مردم عوام شخصيت حسن کچل را بسيار دوست میداشتند و اصلاً ً نمايش او يکی از نمايشهای متداول و دلخواه بود.
پهلوان پنبه ؛ که صاحب شجاعت مسخرهای بودو فقط برای ضعيف تر از خودش قدرت نمايی میکرد.
ًپتروشکا ؛ در زمانی که سربازان روس بر بخشهايی از شمال ايران مسلط شدند، خيمه شب بازان عروسکی را ساخته بودند به نام پتروشکا که شخصيتی روسی داشت و اصلا ً يک فيگور سنتی در خيمه شب بازی روسيه بود که حتا " استراوينسکی" هم يک قطعه موسيقی باله برای آن ساخته بود. البته عروسک پتروشکا در خيمه شب بازیهای ايرانی چندان دوام نياورد و با رفتن روسها از ايران، او هم از صحنهی خيمه شب بازی ايرانيان کنار رفت چون تماشاگران نمايش پتروشکا فقط روسها بودند.
از عروسکهای صاحب شخصيت ديگر، عروسک شاه سليم بود که آن را از روی شاه سليم، پاد شاه عثمانی ساخته بودند. نمايش شاه سليم در دورهی صفويه به علت روابط ايران و عثمانی علاقمندان بسيار داشت. در اين نمايشنامه گاه شخصيت شاه سليم را از روی مسخره و گاه برای بزرگداشت وی به روی صحنه میآوردند.
در اواخر دورهی قاجاريه و بويژه در زمان احمد شاه که بيشتر مردم ديدگاه انتقادی پيدا کرده بودند، خيمه شب بازان عروسکهايی شبيه احمد شاه و اطرافيانش ساخته بودند. در اين نمايش مرشد و عروسک گردان هم که سر نخ عروسکها را به دست داشت، با لباس و کلاه انگليسی وارد صحنه میشدند و به اين صورت میخواستند به مردم نشان بدهند که سرنخ اينها به دست انگليسهاست.
از ديگر عروسکهای صاحب شخصيت خيمه شب بازی میتوان به عروسکهای زير اشاره داشت:
عروس؛ که پر مدعا و خجالتی بود.
ملا؛ که عروسکی بسيار بدقواره و تقريبا ًشکل ديو بود و اغلب ريشخند میشد.
مادر زن؛ که لجوج و از خود راضی بود
غولک و شيشه باز؛ که هر دو مطرب و شيرين کار بودند.
طبق کش؛ که جهيزيهی عروس را حمل میکرد.
ورورهی جادو؛ که پيره زنی اوراد خوان و طلسم بند بود.
دختر شاه پريان؛ که نمونهی لطف و زيبايی و دختر رؤياهای قهرمان بود(خيمه شب بازان توضيح میدهند که "عروس" همان دختر شاه پريان است. )
طياره خانم؛ که دايه يا نديمهی عروس و عاشق بامزگیها و نمک "مبارک" بود. (١٣)
برای موسيقی خيمه شب بازی معمولا ًضرب و يا تار وکمانچه بکار میرفت و گاهی هم آوازهای محلی چاشنی آن میشد.
گردانندگان يک نمايش خيمه شب بازی دست کم دو نفر بودند: يکی مرشد که در حقيقت همه کارهی خيمه شب بازی بود، هم ضرب مینواخت و هم آواز میخواند و هم کنار خيمه مینشست و با عروسکها به گفتگو میپرداخت و ديگری عروسک گردان يا نمايش گردان که بوسيلهی نخها، عروسکها را بحرکت در میآورد و به جای آنها حرف میزد. او برای اين کار معمولا ً سوت سوتکی به نام صفير- که از ارکان جدايی ناپذير خيمه شب بازی بود -در دهان میگذاشت و برای همين صدای عروسکهای خيمه شب بازی بسيار زير و نازک و اصطلاحا ً"زيغ زيغی" و برای تماشاگران نا مفهوم بود. از اين رو مرشد در ضمن سؤال و جواب هميشه حرفهای عروسک را تکرار میکرد تا تماشاگران را به موضوع نمايش جلب کند و اين گويه و واگويه به نمايش جذابيتی ويژه میداد.
مثلا ً عروسک میگفت: میخوام برم خونهی بابام
مرشد میگفت: میخوای بری خونهی بابات؟ چرا میخوای بری؟
- من ديگه تو اين خونه نمیمونم، ميرم خونهی بابام.
- تو ديگه تو اين خونه نمیمونی؟ ميری خونهی بابات چرا؟ مگه چی شده؟
- شوهرم به من خرجی نميده، هر روز کتکم ميزنه
- شوهرت به تو خرجی نميده، هر روز کتکت ميزنه؟ خوب تو چيکار میکنی؟
- من گريه میکنم، میخوام برم خونهی بابام.
- تو گريه میکنی، تو میخوای بری خونهی بابات؟ ...... و الی آخر
و به اين صورت بود که تماشاگران میتوانستند بفهمند ميان مرشد و عروسک چه میگذرد و اصلاً موضوع نمايش چيست.
بخاطر همين سؤال و جوابها نقش مرشد بسيار حساس مینمود چون میبايست مخاطب خود را میشناخت و نبض خواست او را در دست میگرفت و زبانی استعاری و طنز، درست موافق ميل او به کار میبرد و بر اساس کاستیهای جامعه نوآوریهای خوشايند مینمود تا هر چه بيشتر بازارش را گرم کند و مشتريان انبوه تری فراهم آورد. چرا که خيمه شب بازی بر پايهی شوخی و شادی و خندهای قرار داشت که واقعيت در آن ريشهای تلخ دوانده بود.
-------------------
پانويسها:
1- پيشينهی هنر تئاتر در ايران، دکتر شفيعی کدکنی، ايران شناسی، دورهی جديد، سال17، ص291
2 - در مورد پرده بازی (= سايه بازی) داستانی هم از سرزمين چين نقل شده بدين روايت: امپراطور "هان وودی"سوگلی خود "لی" را از دست داده بود و بسيار اندوه زده مینمود. پس دستور داد بر روی سنگهايی که از اعماق دريا بيرون آورده بودند، صورتکی همانند صورت او حکاکی کنند و در پشت پردهی ابريشمی بگذارند تا زير نور چراغها سايهی مجسمه روی پرده بيافتد و همانند يک انسان زنده به نظر برسد. (خيمه شب بازی، سايت اينترنتی چين، http://pe.chinabroadcast.cn/gn)
3- دکتر شفيعی کدکنی، همانجا.
4 - گزنفون(متولد 445 قبل از ميلاد، مرگ در حدود 335 قبل از ميلاد)، از مورخان و علمای يونان قديم است. وی درجوانی شاگرد سقراط بوده. کتاب " تاريخ يونان " يکی از آثار معتبر اوست.
5 - بخش چهارم تاريخچهی نمايش عروسکی، سايت اينترنتی پاکان http://www.koodakan.org/theater/pakan/ihistory02.htm
6- تاريخ تئاتر اروپا، تئاتر قرون وسطی، جلد سوم،هاينتس کيندرمن(=Kindermann,Heinz)، ترجمهی سعيد فرهودی، مؤسسهی مطالعات و تحقيقات فرهنگی، تهران 1368
7- سايت اينترنتی شبهای مسکو به تاريخ 16 دی ماه 1381: http://moscownights.persianblog.com
8 – اين رباعی به اين صورت هم ديده شده بازيچه همی بديم بر نطع وجود / رفتيم به صندوق عدم يک يک باز و همچنين در بارهی اين رباعی خيام در مقالهی مترجم چينی اشعار فارسی، باجان هويی، کتاب ماه ادبيات و فلسفه ش 82 آمده است: ما لعبتكانيم و فلك لعبت باز/ از روي حقيقي نه از روي مجاز/ بازيچه همي كنيم بر نطع وجود/ افتيم به صندوق عدم يك يك باز. جان هويی توضيخ میدهد که شاعر مردم را به لعبت مانند دانست و فلك را به لعبت باز، به نظر باستان شناسي، لعبت باز ابتدا از طرف چينيان آفريده شدو بعداً به ايران رفته است. «سي ماجيان» كه مورخ نامدار دو قرن قبل از ميلاد چين بود. در كتاب خود با عنوان يادداشتهاي تاريخ چنين نوشت: «ديد كه لعبت چوبي و لعبت گلي به گرمي درددل مي كنند.
ميرزا حسينعلی نوری متولد سال 1817 ميلادی، فرزند ميرزا عباس نوری وزير معارف.
10- با استفاده از نگاهی به تاريخ نمايش ايران، متن سخنرانی نيلوفر بيضايی در انجمن هنر و ادب، لندن 28 دسامبر2002، http://www.nbeyzaie.com/thema2/namayesh.htm
11 – فرهنگ عاميانهی مردم ايران، صادق هدايت، گرد آورنده صادق هدايت، نشر چشمه، تهران 1379، ص416
12– نمايش در ايران، بهرام بيضايی، چاپ اول، به سرمايه نويسنده
13- عادل بزدوده در مورد عروسکها و شخصيت آنها اشارهی جالبی دارد که به تمامی نقل میشود:
با تمام اينها نمیتوان قصه محمد شوشترى، بنّّّاى ماهرى را كه اواسط حكومت صفويه زندگى میكرد، به دست فراموشى سپرد. او در اوقات بيكارى گيوههايش را از پا در نمیآورد و به نوعى به آنها نقش عروسك میبخشيد. «حاجى عيوض و قراگوز» دو نقشى بودند كه گيوههاى اين بناى تبريزى بر عهده داشتند. تركيه اىها اكنون نيز شخصيتى به نام قراگوز (چشم سياه) در اجراهاى عروسكى خود دارند كه در واقع همان شخصيت ساخته محمد شوشترى است. به گفته بزدوده خيمه شب بازى در زمان حكومت پهلوى در جشن عروسىها به طور پراكنده برگزار میشد اما داستانهاى آن ديگر تحليل رفته و تبديل به كار نمايشى متكى بر كلام صرف و بدون داشتن داستانى دراماتيزه شده بود.
بزدوده همچنين به حضور اولين عروسک بر صفحهی تلويزيون اشاره میکند و میگويد:
تاريخ ظهور اولين عروسك اسفنجى بر صحنه تلويزيون به سالهاى ۱۳۴۲ تا ۱۳۴۵ باز میگردد. آنجا كه شخصيتى عروسكى به نام «آقاى شاكى» در قالب برنامه اى اجتماعى كه تنها ده دقيقه در هفته پخش میشد، مشكلات جامعه را به نقد میكشيد. (از گفتههای عادل بزدوده، روز نامه ايران، شماره 3282، مهر 1384، نگاهی نگاهى به ضعف و قوت برنامههاى عروسكى در ايران)
در موردعروسک آقای شاکی، هنرمند باذوق نصرت کريمی میگويد:
اولين عروسك سخنگوي ايراني به نام آقاي شاكي را من در دهه 1340 به همراه دستيارم آقاي فريدون فرش باف ساختم. كارهاي فني را او انجام داد و طرحش مال من بود. برنامهی اين عروسک که هفته اي ده دقيقه، در تلويزيون از مسائل ناهنجار جامعه از قبيل چالههای خيابانها و غيره با گويندهای صحبت میکرد حدود سه سال پخش شد و تماشاگران زيادي پيدا كرده بود.
با استفاده از کتاب کوچه، احمد شاملو، دفتر دوم حرف ب، تحت کلمهی بازی و خيمه شب بازی
لغت نامهی دهخدا
خمسهی نظامی گنجوی