پنجشنبه ۱ آذر ۱۴۰۳ -
Thursday 21 November 2024
|
ايران امروز |
۱):
آمارها دروغ میگویند
روزنامهها دروغ مینویسند
در خاور میانه
بیش از هزار سال است
که ابرهایِ زهرآگین
بر تشنگیهایِ خاک
پیوسته میبارند
در بمبهایِ خوشهای
در انفجارها
در گلوله بارانها
خودِ عیسایِ مسیح
خودِ مریمِ مقدس
در بیخبری کشته شدند
آیا کسی از پریان دریا خبر دارد؟
آیا در میانِ گمشدگان
به یحیا نامی برنخوردهاید؟
در خاور میانه
آسمانِ لاژوردی را در خواب هم نمیتوان دید
آنجا که ستارههایِ آب خاموش میشوند
فرات نیز
در خوابهایِ تاریکش
تشنه راه میسپارد
در خاورمیانه
کودکانِ گرسنه نمیخندند
و کیسههایِ خلیفه
پر از سکههایِ طلا
مزیّن به نقشِ شیطان است
۲):
نه راهی برگشوده
نه گریزگاهی به بیراههای
با اینهمه خون و خاکستر
دنیا را تاریکتر میکنید
نه بازگشتی در کار است
نه میعادی
نه کبوتری زیبا
نه برگِ سبزی
ابری یا ستارهای گمشده
پس چگونه در سرابها و سایهها
بادبان برافراشتهاید؟
آیا روزنهها نیز
سیاهتر از اینهمه ظلمت نبودهاند؟
خدایِ من
چه قدر فاصله ست بر این خاک
از گورِ شاعری که میخواست
تاجی از برگهایِ غار
بر گیسویِ بلندِ واژهها بگذارد
به آنها
رداهایِ رنگین ارمغان دهد
تا مردانی که در تابشِ چشمهایِ زرد و شرربار
خنجرهایِ عتیق را بر سنگِ سیاه میکشند و دوباره تیز میکنند
آنجا که زنان
با زخمهایِ خانگی میسازند و
با دستهایِ نَشُسته
گهوارههایِ مویه را
در بادهایِ برهنه
میجنبانند
خدایِ من
از چه هنگام
بیابان را شناختهایم؟
و گرسنگی در گورستانها را؟
و نوحههایِ گریبان دریده را؟
آیا در این سرزمینها
هرروز
نامِ بتی را
با خونِ کودکانِ زمین آذین بستهاند؟
آیا در این سرزمینها
همهیِ روزها
اعیادِ قربانگاه است؟
۳):
ای کاش نامِ تو نیز فرات بود
کوهِ خشکی برآمده از عطش
در میانهیِ دریا
چهرهات را فراموش کن
به باد بسپار
نخلستانها و آوازهایِ ملاحانِ مرده را
چهرهات را
نامِ باستانیات را
و فانوسهایِ بیشعلهات را
برایِ خود
تاریخِ دیگری بنویس
تذکرهای به نامِ گورخانهها
با حروفی از خاکستر و تموز
که با خاکِ خشک و زخمهایِ سیاه
و گردبادهایِ سوزان و زرد
پیمانی تازه بسته است
کسی که به دیدارِ کسی نمیرود
کسی که چشم انتظارِ مسافری نیست
کفنِ روزگاران بودی تو
و رخسارِ گوری گمشده
از مرده ریگِ تو چه برجا ماند؟
برایِ ما
که عاشقانِ زمین بودیم و
به انکار این فریبِ کهنسال
بر زخمهایِ کهنه
پای میفشردیم
چه برجا ماند؟
مگر خوشهای گندمِ تلخ
به دندانِ دخترکی مرده
و بوریایی کهنه پاره
که هیچکس را
به کار نیامد
ریشههایت را فراموش کن
آتش و آب را
طلسمِ سیاهت را دور انداز
نام شبهایِ کوچ و سایههایِ همزادت را
برایِ ابد
فراموش کن
۴):
کجایی فرات؟
آوازت را نمیشنوم
من به شهری دربندم
که تا ابد
سنگِ دروغ را
بر پیشانیِ آسمانش آویختهاند
شهری نفرین شده
که دروازههایش
بر پاشنهیِ خون و خیانت میچرخد
من به شهری دربندم
که سایههایش را نیز فروختهاند
شهری که کنّاسان و گدایانِ کور
شانه به شانهیِ روسپیان
در کوچههایش میلولند
شهری که در بازارهایش
قوّادانِ سیه کار
در برابرِ چشمهایِ کودکانِ گرسنه
شمشیرِ سرقتی به گرو میگذارند و
سرخاب و سرمه میستانند
کجایی فرات؟
کجایی؟
آوازِ تاریکت را نمیشنوم
۵):
به درستی نشناختهام چهرهات را
به جز اینکه پلک
بر خود
فروبستهای
و بیگانه با جهان
بیگانه با نخلها و سبزههایِ شور
به وادیِ مرگ
قدم نهادهای
آیا این نشانِ زیباییات بود؟
که در هر کرانِ طاعونی
به درازایِ قرنها و قرنها
آدمیان را سر بریدهاند
و گندمِ کومهها را به تاراج بردهاند؟
و زیباییِ دیگرت – اگر بالهایِ شکستهات را پس دادند-
پس از مرگ
به کدام سو
پر خواهد کشید؟
شاید روزگاری
افقها و سنگهایِ دور دست را
افسون کرده باشی
اما
هرگز نشنیدهام
نرگسِ زیبا – که شهره در آفاق و ستارههاست -
در سپیده ماهورهایِ رنگیاش
سرگشته در مخموریِ خود باشد
که در جهانِ خورشیدها و دریاها
آسمان و بالهایِ دیگری هم هست
که هردم
ناشناختهتر میشود
ورایِ سایههایِ هول و تابشِ پیه سوزهایِ چرکین
که در مغارهیِ دزدان
حقیرانه
بر طلایِ کور
میتابد
آیا تو نیز بادها را شناختهای؟
با آنها در تاریکی سخن گفتهای؟
آیا خودشیفتگیات
با خودفریبی پهلو نمیزند؟
و این حقیقتِ تلخ
تنها
در بسترِ مرگ است
که آشکار میشود؟
آیا رودهایی که بر آن
اجسادِ مردگان میسوزند و خاکستر میشوند
از تو زیباتر نبوده اند؟
پس این چه ملکت و آیینی ست
که بر خود
چونان عجوزی آبله رو
آذین بستهای؟
تو خنیاگرِ زخمهایی بودهای
آنگونه بی امان
که مردگان نیز
در گورهایِ خود
آسوده نیارستند خفت
پس برایِ چه باید
نامِ تورا به یاد بسپارد
تاریخی که در آن
دست و زبانِ دزدان و خونیان
روز به روز
دراز و درازتر میشود؟
و برایِ چه؟
برایِ چه باید تورا بخشید؟
و چگونه میتوان فراموشت کرد؟
مرداد/۹۹
| ||||||||
ايران امروز
(نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايتها و نشريات نيز ارسال میشوند معذور است. استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024
|