يكشنبه ۲ دي ۱۴۰۳ -
Sunday 22 December 2024
|
ايران امروز |
نمیتوانی بازگردی
جایِ پاهایت
بر خاک
گورستانهایِ کهنه برجا میگذارد
کیستی ای سیاهی؟
نامِ قبیلهات چیست؟
از کجا آمدهای؟
که سنگهایِ گورستانی پر مزبله سایهات را تکثیر میکنند
و آنگاه که خود را ناشیانه به خواب میزنی
دخترانی نقابدار
از پیکرِ ستونهایِ سنگی بیرون میآیند
و داستانِ کبوتران و خنجرهایِ خونین را
در تاریکیهایِ ابتدایِ زمین
به زمزمه میخوانند
اینجا زمانها و تاریخ جامه تعویض کردهاند
آنها چنگ در استخوانهایِ سفیدِ مردگان میاندازند
تا شعلهای به کف آرند
یا ستارهای زخمآگین
در مشتی خون و خاکستر
در مشتی علفِ خشک در دهانِ کورِ گرسنگی
همهیِ نامها و نشانهها
بیابانهایی از یاد رفتهاند
مگر این فلاتِ زخم و تباهی
که توفانِ آخرین را
با ریشههایِ تلخ و کبودش
به چلّه
نشسته است
دیر شد
برایِ نبشِ قبرِ بارانهایِ مرده
برایِ پیدا کردنِ خنجرهایِ فرسودهای که مردگان
بر بالینِ خود نهادهاند
برایِ میراثخواریِ بیگانگان
برایِ درختان و دیوارهایِ سوخته
برایِ گنبدهایِ سیاه و موریانههایِ زرد
بسیار دیر شد
نه بازگشتی
نه میعادی
نه برگ سبزی بر دهانهیِ گوری
نه شعلهای تاریک
یا نشانهای
که درهها و خندقهایِ جذامیان
زنگولههایِ خاکستریاند
در بیراههای
غریق
در غبار و ظلمتِ بیفردا
و پرنده ای سیاه
که در باد
فرو میافتد
بازتابِ شقاوتها
و نشانِ رسواییِ ماست
آنجا که آوارِ فاجعه
هر ساعت
بر خاکِ سوخته
تکرار میشود
و این سودائیان و راهزنان که همرهانِ تو بودند
نه هرگز تاریخی داشتهاند
نه خاطرهای
آنان در بادها به دنیا آمدهاند
بیریشهتر از آخرین بادهایِ زمین زیستهاند
آنان به نیاکانِ خود نیز
بارها و بارها
در سایهیِ پریده رنگِ تابوتهایِ سنگی
خیانت کردهاند
(دنیا تاریکتر شد
گردبادهایِ کور
بر مزارِ گلها و سبزهها
پا به پایِ اهریمنان
به رقصی نکبت بار برخاستند
هان
ای برهوتِ خفته
آوازهایِ تاریکش را بشنو
در بیابانی که حتا
سنگِ گورِ گمشدگان
چون خورشید میدرخشد
و ابرهایِ عصیان را
در زخمهایِ باد
شعلهور میکند)
گلِ سرخ و خاکستر
ناقوسِ سیاه
سایههایِ باد
تتّمهیِ آتش – این شعله شاید آخرین گفتارِ زمین باشد
و بوسههایِ مرگ
بر شانههایِ مار
پیکرهها و پاییزها
فرصت تمام شد
در سایههایِ برجا مانده از مردگان و
قرابتهایِ رنگین
به راستی تو را
یارایِ آن نبود که رازِ سنگ و علف را دریابی؟
ریشهها و رازهایِ شب
خوشههایِ گندم
و بیابان و باد را؟
با این غارهایِ سیاه که در پیشانی ات زاد و ولد کرده اند
با اینهمه زخم و غبارِ زرد
که بر پیکرِ درختان و
بر خاکِ کوچ
بر جا نهادهای؟
به راستی تو را
یارایِ آن نبود؟
تیر/۹۹
***
یک گور و دو سایه
شایستهتر آن نبود
که در پایانِ این خطِّ کبود و کور
مانندِ آدمیزادگانی که در قصهها پدیدار میشوند
هریک به راهِ خود
قدم میگذاشتیم و میگذشتیم
بیآشوب و ولوله
بیآنکه کف بر لب آریم و
به درختان و ستارگان
به ابرها و دریاها
یا به خدایانی که بیابان و بادهایِ تموز را آفریدهاند
دشنامهایِ سخت بباریم؟
خسته شدی انگار
بس که بیهوده در تاریکی
به زبانِ دشنه و دشنام
با خود
کلنجار رفتهای
آنجا که روشنا و خِرد قافیه دربازند
و آدمیان
هریک
به پر کردنِ انبانِ خویش روی آرند
آیینِ قتال
چونان جواهری نایاب در چشمِ کورِ حریصان میدرخشد
و کلام
دیبایِ نگارین
به لوش و لجن میآلاید....
تاریکی مبهمی ست
گوری شکافته در پیشانیام
به درازایِ عمر
که آفتاب و کلمات را پر آشوب میکند
در بیابانهایِ ما
مکان
گمشدهای بیتاریخ است
و زمان
نه جویباری زلال
نه آبگینه ای از نور که در هم شکست
بَل کلوخپارهای خونین و خشک
پوک و
بیمقدار
که در شیبهایِ سنگی میغلتد و
متلاشی میشود
هجایی کور
و خاربوتهای نابجا
در کتابِ ستارگان
آنجا که درختان را سلاخی میکنند
و سپس به آتش میسپارند
دنیا آباد نشد – ویرانه شد
دنیا وارونهتر شد
و آنان که خضرِ راهت میپنداشتند نیز
دریافتهاند که در قدمهایِ شوم
رودها و چشمهساران را خشکاندهای
به جز این مردابِ چرکین
که آبِ تلخ و گِل آلودش
دیگر
گلویِ قربانی را
سیراب نمی کند
و زخمهایِ ما
به بیابان و سنگ و خاربوته بدل گشتهاند
در سراشیبِ این گور و
این سایههایِ پریده رنگ
با خنجرهایِ زنگاربسته
در دستهایی لرزان و
خالی تر از هیچ
چونان حدقههایِ باد که بر تختِ روانِ مرگ
برگشوده مانده است
در برابرِ یک تاریخِ عور
که از ستاره ای کودکانه در خیال
تا دیوارها و زنجیرهایِ خونین و سیاه
بر خاکِ سوخته
چون آوازی بدهنجار و دنباله دار
کشیده میشود
چه باک
اگر نگینِ انگشتریام – که رخسارِ بهاران بود
در گردباد و معرکه
به خاکستر اوفتاد
خسته از گردشهایِ جهان و آرایههایِ رنگ باختهاش
آخرین سکّهیِ باستانیام را
به هوا انداختم: شیر آمد
از سراشیبِ گور
تا پایانِ این جهان
گامِ کوچکی باقی ست
که اینهمه تاریکی و زخم را
در قلمروِ طاعون و کلاغهایِ نجاست خوار
به خاک میسپارد
تیر/۹۹
| ||||||||
ايران امروز
(نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايتها و نشريات نيز ارسال میشوند معذور است. استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024
|