يكشنبه ۲ دي ۱۴۰۳ - Sunday 22 December 2024
ايران امروز
iran-emrooz.net | Tue, 04.08.2020, 1:10

به خاطرهٔ ارجمند پوران فرخزاد

هنر‏ و «کار»ِ زمان ما


ماندانا زندیان

      «آن‌گاه که آدمی به بهای مرگِ خود حقیقتِ زمانش را واقعیت می‌بخشد دیگر مرگ سرچشمهٔ عدم ‏نیست، جویباری است که در دیگران جریان می‌یابد... که حقیقتْ امری کلی است که باید مصداق خود ‏را دست‌کم در گروهی و جماعتی بیابد تا دریافته شود... در این‌جا مرگ و نیستی از هم بیگانه‌اند. اگر ‏آدمی در این جهان «کار» زمان خود را نیکو به فرجام رساند حتی پیش از آن‌که زمانِ کران‌مند به‌سر آید ‏به زمان بی‌کران می‌پیوندند و بی‌زمان می‌شود. مرگ امری خارجی است که به‌هنگام در سیر انسان ‏راه می‌یابد و هرچند چگونگیِ بودن را دگرگون می‌کند اما با ذات آن کاری نمی‌تواند کرد.» - شاهرخ ‏مسکوب (۱)‏

نوشتهٔ پیشِ رو نگاهی است به اثرگذاریِ هنر بر شکل‌گیری و طرح پرسش‌های ضروری در فرهنگی که ‏تبعض و خشونت را می‌پذیرد. انگیزهٔ این بازخوانی سالگرد قتل فریدون فرخزاد، و آفریده‌های هنریِ ‏بازخوانی‌شده نمایش و کتاب «شاعر نقره‌ای»، اثر هوشنگ توزیع است، که ما را به تماشای این ‏فرهنگ دعوت می‌کنند. (۲) تأکید متن بر مفهوم «خویشکاری»، کلمه‌ای برگرفته از متون پهلوی به ‏معنای تعهد در به‌انجام رساندنِ وظیفهٔ هر فرد انسانی در نظام جهان،(۳) به‌تعبیری تأکید بر اهمیت ‏مسئولیت‌پذیریِ فردی و شهروندیِ ماست در برابر موهبت زندگی یا عمر که در دوری از «خویشکاری» ‏انسان و جهان را به زیان می‌رساند. (۴)‏

‏***‏

‏... اندیشۀ روشن به پایان نمی‌رسد. همیشه روی زمین کسانی برای ادامه‌دادنِ خِرَدِ روز و ‏شب حضور داشته‌اند. ناپایداریِ این حضور را غم هست، دریغ نیست؛ که روح پنهانِ پرسش‌ها ‏و ایده‌های ارزنده از نسلی به نسل دیگر سرایت می‌کند. هنر، در معنای فراگیر خود، یک ‏مسیر درست و انسانی برای همراهی این سرایت - به معنای تأثیرگذاری- است، اگر فرآیند ‏آفرینش را در مسیر بازخوانی و بازسازی فرهنگی قرار دهد.‏

ماه اوت سال ۲۰۲۰ میلادی بیست‌وهشتمین سالگرد قتل فریدون فرخزاد است. یک سال ‏پیش در چنین روزهایی روایتی از زندگی فرخزاد در سال‌های بیرون از جغرافیای ایران و قتل ‏فجیع او، در هیأت نمایشی با عنوان «شاعر نقره‌ای»، در لس آنجلس به روی صحنه رفت. ‏روایتی از لایه‌های پیچیدهٔ خشونتی که زندگی و زندگان- از کنسرت‌گذار و سلبریتی و ‏رسانه‌ای، تا مخالفان رژیمِ وقت و مبارزان سیاسی، مزدوران نهاد قدرت، و نیز بی‌تفاوتی ‏تکثیرشونده در جامعه - بر جان روشن یک انسان آوار کردند و جز در مواردی بسیار اندک از سرِ ‏ویرانه‌های برجای مانده‌اش گذشتند. روایتی که چشم‌های بسیاری را به ضرورت بازخوانیِ ‏فرهنگی جامعه‌ٔ ایران باز کرد.‏

درازای این یک سال، به‌رغم دشواری‌های پاک نامتعارفِ پیش آمده از پاندمی کرونا که روند ‏اجراهای برنامه‌ریزی شدهٔ نمایش را بر هم ریخت، پُر بود از نام فریدون فرخزاد و یاد و یادآوری ‏سویه‌های گوناگون شخصیت او: فرخزادِ شاعر، فیلسوف، خواننده، شومَن، دگراندیش و ‏دگرباش، فرخزاد سیاسی، فرخزادِ مهربان، و فرخزادِ تنها با فاصله‌های اقیانوسی از جامعهٔ ‏هم‌روزگارش؛ فاصله‌‌هایی که به‌ناگزیر به حساسیت‌های اجتماعیِ بسیار و شخصیت بی‌قرار و ‏پیچیدهٔ او می‌انجامید.‏


فریدون فرخزاد، اثر کیوان حیدری

من و بسیاری از دوستانم- دوستان جوان سی‌وچند ساله که در مواردی فقط نام فریدون ‏فرخزادِ  سیاسیِ مُثله‌شده را شنیده بودند، و دوستان هم‌نسل فرخزاد، نویسندگان از جمله- ‏که احتمالاً تا پیش از اوت ۲۰۱۹ کمتر زمینهٔ تبادل نظری جدی را دربارهٔ فرخزاد باز کرده بودیم، ‏پس از «شاعر نقره‌ای» او را چنان در مدار توجه و‎ ‎بازخوانی یافتیم، که شیوه‌های گوناگون ‏شناخت بهترش هنوز و همچنان آذین ارتباط‌های روزانه‌مان است. سیاستگران، به اعتراض‌های ‏اجتماعی-سیاسی او پرداختند؛ اعتراض‌های تند و برانگیزاننده‌اش به‌ویژه، که به دلیل قتل ‏سیاسی‌اش بیشتر در یادها مانده بود، و شاعران و نویسندگان به بازخوانی حرف‌های انسان ‏نامتعارف و مستقلی که او بود و سایهٔ سنگینِ سیاست‌زدگیِ جامعه کمتر امکان بازتابش را ‏می‌داد. کوشندگان اجتماعی، تحلیل‌گران و منتقدان درباره‌اش گفتند و نوشتند.

گفتاوردهایش ‏در شبکه‌های اجتماعی، در برنامه‌های گوناگون رادیو و تلویزیون، و در مکالمات روزانهٔ مردم ‏جاری شد: چه بسیار از ما که رهاتر و آسوده‌تر از همیشه گفتیم و نوشتیم که «دوستتان ‏دارم».  در یک نگاه نمادین فریدون فرخزاد یک بار دیگر به خلوت خانه‌های بسیاری از ما آمد، در ‏جمع‌های دوستانه‌مان نشست، برایمان حرف زد، شعر خواند، رقصید، خندید، گریه کرد و به ‏یادمان آورد که آگاه، هشیار، حساس، منصف و مهربان باشیم، حتی در برابر فردی گمارده ‏برای مخدوش کردن شخصیت او تنها چند روز پس از انتشار کتاب «شاعر نقره‌ای». (۵)  و ‏این‌همه توانایی هنرِ دانا و خردمند است، که خویشکاریِ را برمی‌کشد و آدمی را به کاری ‏تشویق می‌کند که برای آن در جریانِ زندگی است. آموزه‌های زرتشتی باور دارند که کار انسان ‏کار خداست. آدمی چون به کارِ درست خود بپردازد، با جهان هماهنگ است و آفرینش را کامروا ‏کرده است. انسانِ خویشکار به جانِ جانِ خود می‌رسد. (۶) و هنر در این «کار» راه‌گشاست.‏

این‌جا نیز هنر در میدان بود و بختک شومِ خشم و حیرت از جنایتی که ۲۵ سال بر بسیار ‏دانستن‌ها، توانستن‌ها و حرکت‌های سنجیدهٔ انسانی چیرگی داشت، در برابر شکوه «صدهزار ‏جلوه»ی آن در یک نمایشِ باارزش به پرسشی انسانی تبدیل شده بود که سایه‌-روشنِ پرترهٔ ‏فریدون فرخزاد را از «قربانی جنایت سیاسی» به سمت «هنرمند آگاه، آزاده و مهربان»‌ی ‏سوق می‌داد که می‌خواست دوست بدارد، دوست داشته شود و امکان این هر دو را در ‏فرهنگِ دچارِ خشونت ما نیز فراهم سازد، تا ما نیز بتوانیم به خویشکاری و جانِ خود نزدیک ‏شویم. خواستِ اندیشه و عاطفه‌ای که به گفتهٔ هوشنگ توزیع، نویسنده و کارگردانِ نمایش ‏‏«شاعر نقره‌ای»، پیش از آن‌که ضربه‌های چاقوی جلادْ مُثله‌اش کند، به خشونتِ جامعه جان ‏داده بود. (۷) جامعه‌ای که «شاعر نقره‌ای» در ارزیابی ناصر شاهین‌‌پر، داستان‌نویس و ‏برنامه‌ساز تلویزیون، به تودرتوهایش نقب می‌زند و تناقضاتش را «... به همان جامعه تحویل ‏می‌دهد و باز همان جامعه در پایان برایش کف می‌زند و دراز مدت تشویقش می‌کند، که این ‏خود عمق و ارزش کار هنری را نمایان می‌کند.» (۸) شاهین‌پر در بازخوانی این نمایش نوشته ‏است: «توزیع با ترکیبی از شومن و مخاطبانش آیینه‌ای قرار داده در مقابل اندام همهٔ ما که ‏زخم‌های بدنمان و چرک‌ها و پلشتی‌های گوشه و کنار جامعه‌ای را نشان می‌دهد که ما هم ‏جزئی از آن هستیم.» (۹) و این دریافتِ مشترکِ بسیاری از تماشاگران نمایش و خوانندگان ‏نمایش‌نامه است؛ چنان‌که حورا یاوری نوشته است: «‏‎”‎شاعر نقره‌ای‎”‎‏ بیش از آن‌که نقد خود یا ‏دیگری باشد نقد ریشه‌ها و مبانی یک فرهنگ است... نگاهی انتقادی به حقیقتِ عریانِ ‏جامعهٔ ماست، و نمایش را در قلمرو نقد فرهنگی قابل تأمل و بررسی می‌کند.» (۱۰)‏


هوشنگ توزیع، در حال تمرین نمایش «شاعر نقره‌ای»

‎ ‎اگر بپذیریم هنر پرسشی است که اگر هم در قالب کار فردی جلوه کند، به‌گفتهٔ ریچارد ‏ولهایم، فیلسوف انگلیسی، بیان «کار هم‌بستۀ پنهان جمعی» است، می‌توان گفت که جهان ‏هنر- هنر پاکیزه و مستقل- از کار تمامی مردمانی شکل گرفته که درک زندگی اجتماعی‌شان ‏در آفرینشِ آن‌چه اثر هنری خوانده می‌شود ضروری است. شاید از این‌روست که آفریدهٔ هنری ‏فراگیرتر و دربرگیرنده‌تر از موضوعِ مشخصِ خودْ اثرگذار است، و احتمالِ برقراریِ ارتباط ِبدنهٔ ‏جامعه با آن بیش از بسیار آثار در گستره‌های دیگر مانند سیاست یا فلسفه.‏

هوشنگ توزیع، در پیش‌گفتار کتاب «شاعر نقره‌ای» گفته است: «نوشتن از فرخزاد برای من ‏راهی برای بیان این واقعیت بزرگ‌تر بود که همهٔ ما به‌نوعی قربانی خشونت هستیم، قربانی ‏قهر و تعصب و خشونت یک حکومت. قهر و خشونتی که می‌تواند در یک رابطهٔ انسانی هم ‏باشد، در یک خانواده یا در سطوح بالاتر هم باشد و تا حکومت هم برسد. پرسش من دربارهٔ ‏قهر و خشونت در فرهنگ است... شخصیت اصلی نمایش شاعر نقره‌ای فقط فریدون فرخزاد ‏نیست. فریدون‌ها هستند!» (۱۱)‏

و احتمالاً از همین‌روست که در نگاه سپیده جدیریِ شاعر، توزیع برای تصویر فریدونِ شاعر، ‏‏«به سروده‌های او متوسل نمی‌شود بلکه شاعری را می‌سازد که او خود از ‏‎”‎شاعر بودن‎”‎‏ ‏می‌شناخته است: صراحت، شجاعت، استقلال و تعهد ویژگی‌هایی است که وقتی یک‌جا در او ‏جمع می‌شوند، از او یک ‏‎”‎دیگری‎”‎‏ می‌سازند؛ یک ‏‎”‎غیرِخودیِ‎”‎‏ محکوم به طرد شدن، فرو رفتن ‏در انزوا و در نهایت، حذف شدن.» (۱۲) سرگذشتی از آنِ «فریدون‌ها»ی متفاوت، چنان‌چه ‏نویسندهٔ نمایش‌نامه می‌گوید.‏

‏«شاعر نقره‌ای» روایت یک دادخواهی انسانی است و دادخواهی را فرآیندی برای ‏آگاهی‌بخشی عمومی نیز می‌دانند، چنان‌چه پرستو فروهر، هنرمند و کوشندهٔ حقوق بشر، ‏دادخواهی عمومی را روندی برای پرداختن به رنج و خشونتی تعریف می‌کند که به انسان-در ‏معنای فراگیر کلمه- وارد شده نه تنها به یک فرد مشخص. روندی که در تعریف فروهر می‌باید ‏پالوده از خشونت پیش رود. (۱۳)‏

پایداری و استقامت در آگاه و بیدار کردن جامعه یک دادخواهیِ ارزنده است، که در مسیر خود ‏تنها به یادآوری یک فرد، یک خشونت، و یک درد، محدود نمی‌ماند. راهی است برای از میان ‏برداشتن یک رنج جمعی و پیشنهادی برای فکر کردن به خشونتی که در فرهنگ است و جز با ‏پالایشِ فرهنگ از بین نمی‌رود. هنر، اگر بتواند از تعصب و داوری فاصله بگیرد، و زبانی مناسب، ‏شایسته و دریافتنی برگزیند در این میانه دست بالاتر را دارد.‏

حورا یاوری نوشته است: «بهره‌گیریِ سنجیدهٔ هوشنگ توزیع از طنز، که برخلاف هجو و هزل ‏ساختاری پیچیده و چندلایه دارد، یکی دیگر از ویژگی‌های ستودنیِ ‏‎”‎شاعر نقره‌ای‎”‎‏ است. در ‏هجو و هزل نیش‌ها و گزش‌ها به زبانی مستقیم، صاف و پوست‌کنده، هدف را نشانه ‏می‌گیرند، و چهرهٔ مخاطب آشکار است. در طنز، که از بهترین نمونه‌های آن در قرون اخیر باید ‏به ‏‎”‎چرند و پرند‎”‎‏ علی‌اکبر دهخدا اشاره کرد، معمولاً این‌چنین نیست. طنز بیشتر از آن‌چه ‏فردی باشد، همگانی است. زبانِ چندلایهٔ طنز پوششی است بر اندوهی که بار اجتماعی ‏دارد، خنده و گریه را به هم می‌آمیزد، و نقش طنز را در مقام سویهٔ دیگری از تراژدی آشکار ‏می‌کند.»

‏***‏

یک سال پیش صحنه‌‌های نمایش شاعر نقره‌ای با هر بار رفتن و برگشتن نور، آینه‌هایی بر ‏دیوارهای بلندِ روبه‌روی ما نشاندند تا هر یک از ما در حد بضاعتمان تکه‌هایی از زندگی خود را ‏تماشا کنیم، حرف نویسنده و شخصیت فریدون یا «فریدون‌ها» را بفهمیم، و غیبت ‏مسئولیت‌پذیریِ فردی-خویشکاری- را سرتاسر پشت بی‌کفایتی حکومت‌هامان پنهان نکنیم.

فرزانه میلانی، پژوهش‌گر، نویسنده و استاد ادبیات فارسی و مطالعات زنان ، که تأکید ‏محترمش بر زیرِ پرسش بردنِ بی‌‌عدالتی در فضای خانه و تضاد میان دمکراسی‌خواهی در ‏جامعه و دیکتاتوری در خلوت رابطه‌های شخصی آموزه‌ای برای همهٔ ماست، دربارهٔ این نمایش ‏نوشته است: «پیشینۀ هنری توزیع مؤید احترامش به حقوق طبیعی یک‌یکِ انسان‌هاست. ‏بازتاب این ویژگی در صحنۀ تئاتر علاقه و تعهد او به روایت شخصی است، و پذیرفتن این اصل ‏که زندگی هر انسانی اهمیت دارد، آموزنده است، و می‌تواند شیرین و شنیدنی باشد‎.‎‏ اگر در ‏بعضی نمایشنامه‌های قبلی‌اش تأکید بر مناسبات زن و مرد بود و اين‌كه زورگویی و خشونت ‏مختص حكومت یا تنها مردان نيست، ‏‎”‎شاعر نقره‌ای‎”‎‏ اهمیت مسئولیت فردی را به رابطۀ ‏هنرمند و جامعه تعمیم می‌دهد. شاید تأمل‌برانگیزترین پرسشی که زندگی فریدون فرخزاد و ‏‎”‎شاعر نقره‌ای‎”‎‏ مطرح می‌کنند این باشد که چرا و چگونه شاعری که آغاز کار هنری‌اش از ‏آینده‌ای موفق خبر می‌داد و می‌توانست جهانی شود، عاقبتی چنین غم‌انگیز یافت؟» (۱۴)‏

پرسشی که نادیده گرفتنش ازجمله می‌تواند به دریغِ بیشترِ «رخصت مهربانی» از سوی ما ‏بیانجامد و آن افسوس که هما سرشار، روزنامه‌نگار و کنش‌گر اجتماعی، به یادمان می‌آورَد: ‏‏«چقدر سخت است كه‌ من‌ و تو به خود اجازه‌ می‌دهیم‌ آن دیگری زنده‌ را آزار دهیم‌، خوار كنیم‌، ‏به‌ انتقاد بنشینیم‌، مورد ایراد قرار‌ دهیم‌، رفتارش‌ را به سُخره‌ بگیریم‌، به‌ او انگ‌ و برچسب‌ روا ‏و ناروا بزنیم‌ و داوری‌ كنیم‌، داوری‌ كنیم‌ و داوری‌ كنیم‌... این‌ را برای‌ خودمان می‌گویم‌، برای‌ ‏پشیمانی‌ بعدمان‌. برای‌ آن‌ هنگامی‌ می‌گویم‌ كه‌ در روز نبودنشان نمی‌دانیم‌ چگونه‌ حرفمان‌ را ‏پس‌ بگیریم‌!» (۱۵)‏

ما تا به اخلاق و فرهنگ دمکراتیک دست نیابیم به جامعۀ سیاسیِ اخلاقی و دموکراتیک ‏نمی‌رسیم. پایۀ تجددْ سنجش، پرسش و نقد است و این‌همه از آن توانایی می‌آید که زادۀ ‏آگاهی و دانایی است؛ که توانایی اگر امتدادِ ناآگاهی باشد، در ذاتِ خود نتوانستن است و ‏خشونت، چنان‌که در زندگی فرخزاد و نمایش توزیع می‌بینیم.‏


هوشنگ توزیع در صحنهٔ نمایش «شاعر نقره‌ای»

سیروس مشکی، حقوقدان و نویسنده، باور دارد که: «آن‌چه به فریدون پایگاه والایی می‌بخشد ‏و جایگاه او را در میان شاعران و هنرمندان ایرانی پس از انقلاب اسلامی ممتاز می‌کند، همان ‏است که تا پیش از شهادت جان‌گدازش نقطه ‌ضعف و عامل حملهٔ واپس‌گرایان به او محسوب ‏می‌شد. ‏‎”‎آزادگی‎”‎‏ و ‏‎”‎بی‌پروایی‎”‎‏ فریدون بود که او را از همگنانش ممتاز می‌کرد و همین ‏دست‌مایه‌ای بود که دوستانش را مرعوب، دشمنانش را جسور، و حکومت جابر را بر حذفش به ‏وحشیانه‌ترین شکل ممکن مصمم می‌ساخت.» (۱۶) و این تصویری از کاستی‌های فرهنگیِ ‏بناشده بر ندانستن و نخواستن است. تصویری که ما می‌توانیم دگرگونش کنیم.‏

توزیع می‌گوید: «در نگاه نویسندهٔ ‏‎”‎شاعر نقره‌ای‎”‎‏ فریدون فرخزاد پرنده‌ای است که با افکار و ‏فعالیت‌هایش به مرگ می‌رسد، اما از دل خاکسترش نه یک ققنوس دیگر، بلکه چندین ققنوس ‏زاده می‌شوند که زندگی و راه او را ادامه دهند. به‌شکلی نمادین، فریدون فرخزاد، علی‌رغم ‏سبعیت قاتلانش، نه‌تنها نمی‌میرد، که تبدیل به ققنوس‌های دیگری می‌شود که پرواز او را ‏ادامه می‌دهند و افکار او را دنبال می‌کنند. زاده شدن این مرغ‌ها ادامه پیدا می‌کند و آن‌ها را ‏تبدیل به جمعیتی می‌کند که همان ‏‎”‎سیمرغ‎”‎‏ است، جمعیتی در قالب نمادین پیکرهٔ بزرگ ‏سیمرغ؛ و آن وقت است که پرواز واقعی شکل می‌گیرد.» (۱۷)‏

و این «جمعیت» حتی پیش از آن‌که در سمت دیگر صحنه، در نگاه و دریافت ما تماشاگران، ‏شکل گیرد، بر صحنهٔ نمایش «شاعر نقره‌ای» ایستاده بود- ناکتا پهلوان، کوثر عباسی، شادی ‏معینی‌نژاد، آرین ریسباف، عرفان ملکوتی و علی عزیزیان، ققنوس‌های نمادینِ برخاسته از ‏خاکستر خشونتی هستند که نویسندهٔ نمایش با درایتی سزاوار تقدیر از بازسازی‌اش در هیأت ‏مرگ به سود زایش نسلی از مرغان گذشته است. بازی درخشان هر یک از این «مرغان»، که ‏سن هیچ‌کدامشان به درک محضر فعالیت هنری فرخزاد نمی‌رسد، امتداد اجراهای ارزندهٔ ‏اوست در آیینه‌ای که «سیمرغ» است و با زبانی که امضای کارنامهٔ هنری توزیع.‏

‏***‏

پوران فرخزاد، شاعر، نویسنده، خواهر بزرگ فریدون و آموزگار و دوست ارجمند من، که ‏سوگواری قتل فریدون هرگز جان و جهانش را رها نکرد، بارها برای من تعریف کرد که آخرین ‏لحظهٔ دیدارش با فریدون جلوِ درِ آسانسور آپارتمانی بود که فریدون از آن به فرودگاه مهرآباد ‏می‌رفت برای پرواز از خاک ایران. پوران می‌گفت تصویر بسته شدن و هرگز باز نشدنِ دوبارهٔ آن ‏در، با نگاهی نمادین، ناشناخته ماندنِ تقریباً مطلق فریدون است در جامعه- فرو رفتنش در ‏تاریکی اتاق آسانسور و تمام شدنِ بی‌رحمانه‌اش در حال سقوط در زمان و مکان.‏

سالی که رفت، به لطف آفتابی نمایش و کتاب بااهمیت «شاعر نقره‌ای» آن آسانسور نمادین ‏به بیشترِ طبقات جهان فکری ما بازگشت، در هر پاگرد ایستاد، درش را باز، و نور و حرکت و ‏صدای فریدون فرخزاد و صحنهٔ هوشنگ توزیع را به ما تعارف کرد تا انسان را و حق را، نه‌تنها در ‏بیانیه‌های سیاسی که در واقعیت زندگی، قدر بگذاریم.
یک راه درستِ قدرگذاردنِ عمر هنرمندان و فرهنگ‌سازان جامعه تحقق بخشیدن به آرزوهای ‏آنان در زندگی روزانه است و این جز با روبه‌رو شدن با خود، نقد خود، و در پی آن بازخوانی و ‏بازسازی فرهنگ جامعه دست نخواهد داد. فرهنگی که سخت نیاز دارد «متفاوت» را در متن ‏خود بپذیرد، پشتیبان ذهنیتِ پیش‌رو باشد، حسادت را که زاییدهٔ بیش‌خواهی است مهار کند، ‏استقلال هنرمند را ارج بگذارد و در یک مثال به‌ظاهر ساده در برابر کتاب، مجله، موسیقی، ‏نقاشی، تئاتر،  فیلم و هر حادثهٔ خوب دیگر بی‌تفاوت نماند، تا امکان بالیدنِ روان و استعداد ‏انسان از جامعه و جهان حذف نشود؛ که خشونت تنها حذف فیزیکی یک انسان نیست و حذف ‏توانایی‌های انسانی تنها به‌دست نهاد قدرت صورت نمی‌گیرد. در جامعه‌ای که به زنان حق آواز ‏خواندن، و به بهاییان حق تحصیل نمی‌دهد، خویشکاریِ مردان خواننده و زنان و مردانِ ‏درس‌خواندهٔ غیر بهایی، در کنارِ ورزیدن و پروردنِ توانایی‌های خود، طرح پرسش‌‌هایی در این ‏زمینه‌ها نیز هست.‏

آنان که از کار خود، از خویشکاری، جدا می‌افتند هر یک به‌تنهایی اهریمنی را کامروا می‌کنند.‏

مرداد ۱۳۹۹ خورشیدی، ۲۰۲۰ م.‏

——————————————-
‏۱- شاهرخ مسکوب، سوگ سیاوش (درمرگ و رستاخیز)، انتشارات خوارزمی، تهران، چاپ هفتم، ۱۳۸۶، ص ۷۳‏
‏۲- «شاعر نقره‌ای» نمایشی است بر اساس فصل‌های از زندگی فریدون فرخزاد، به نویسندگی و کارگردانی ‏هوشنگ توزیع، که نخستین بار در اوت ۲۰۱۹ م. در ‏Wilshire Ebell Theatre‏ در لس آنجلس بر صحنه رفت.‏
کتاب «شاعر نقره‌ای» (انتشارات «کارگاه نمایش ۷۹»، ۲۰۲۰ م) دربرگیرندهٔ متن نمایش، گفت‌وگو با نویسندهٔ ‏متن (به‌جای پیش‌گفتار)، ۱۰ نقد نوشته شده بر نمایش (به‌قلم هما سرشار، لئو ب، سیروس مشکی، احمد ‏کریمی حکّاک، ماندانا زندیان، فرزانه میلانی، احمدرضا بهارلو، سپیده جدیری، ناصر شاهین‌پر و جمشید ‏چالنگی)، مصاحبه با حورا یاوری دربارهٔ نمایش، ‏‎‪‎و‬ یک مجموعه عکس از صحنه‌های نمایش است. ‏‎‬‬‬‬‬‬‬‬‎
برای تهیهٔ‌ کتاب می‌توانید به این نشانی مراجعه کنید.‏
۳ -گات‌ها، یسنا، هات ۳۳، بند ۲‏
‏۴ -دینکرد (دینکرت) ص ۴۳۴، نقل به‌معنی از ترجمهٔ ‏Marijan Molé‏ ‏
‏۵ -چند روز پس از انتشار کتاب «شاعر نقره‌ای» عباس سلیمی نمین در یک مصاحبهٔ تلویزیونی در سیمای ‏جمهوری اسلامی ادعا کرد که فریدون فرخزاد قبل از درخواست بازگشت به ایران با او تماس تلفنی گرفته و ‏عنوان کرده که برای تبری جستن از سازمان مجاهدین قصد بازگشت به ایران دارد. او از این موضوع نتیجه گرفت ‏که برخلاف تصور عمومی از این‌که فریدون فرخزاد را عوامل جمهوری اسلامی به قتل رسانده‌اند، شبههٔ قتل او ‏توسط سازمان مجاهدین خلق مطرح است.‏
خانم شیرین عبادی به‌هنگام و بادرایت و انصاف در نوشته‌ای محترم با عنوان «از ادعا تا واقعیت» دانسته‌های ‏خود را از خواست فرخزاد برای سفر به ایران نوشت.
این دو اتفاق، که در نگاه و ارزیابی من بر اساس مشاهدات سالیان از واکنش‌های اپوزیسیون می‌توانست به ‏تجسد صحنه‌هایی مانند صحنهٔ درخشان اپوزیسیون در نمایش شاعر نقره‌ای بیانجامد، با اعتدال و خردمندی ‏خالق نمایش و نویسندهٔ کتاب از سقوط در جیغ و جنون در امان ماند، صدای آقای سلیمی نمین را خاموش و ‏ظرافت رفتار انسانی خانم عبادی و هوشنگ توزیع را نمونه‌ای سخت سزاوار تقدیر در تاریخ فرهنگ سیاسی ما ‏کرد.‏
‏۶ -گات‌ها، یسنا، هات ۳۳، بند ۲‏
‏۷ -هوشنگ توزیع در چندین مصاحبه گفته است که همهٔ ‌ما در آن‌چه بر فرخزاد رفت دست داشتیم. برای ‏تماشای نمونه‌ای از یک مصاحبهٔ او در پیوند با این مفهوم به این صفحه مراجعه کنید.
۸ -ناصر شاهین‌پر، مقالهٔ شاعر نقره‌ای، کتاب «شاعر نقره‌ای»، صص۲۱۹-۲۲۲ ‏
‏۹ -همان
‏۱۰-حورا یاوری، شاعر نقره‌ای در گفت‌وگو با حورا یاوری، «شاعر نقره‌ای»، صص ۲۲۹-۲۳۹‏
‎‬‬‬‎‏۱۱ -هوشنگ توزیع، تئاتر درست با جامعه و زمان خود نفس می‌کشد، «شاعر نقره‌ای»، صص۱۷-۳۸‏
‏۱۲- سپیده جدیری، شاعر می‌میرد؛ شاعر نقره‌ای، «شاعر نقره‌ای»، صص ۲۱۳-۲۱۸‏
‏۱۳ -پرستو فروهر، دادخواهی با انتقام‌جویی فرق دارد
۱۴ -فرزانه میلانی، سخن از زندگی نقره‌ای آوازی‌ست که سحرگاهان فوارهٔ کوچک می‌خواند، «شاعر نقره‌ای»، ‏صص ۱۹۹-۲۰۷‏
‏ ۱۵-هما سرشار، مدتی این مثنوی تأخیر شد، «شاعر نقره‌ای»، صص ۱۶۱-۱۶۵‏
‏۱۶ -سیروس مشکی، نگاهی به نمایش «شاعر نقره‌ای»، اعادهٔ حیثیت از فریدون فرخزاد و کیفرخواستی علیه ‏جهل و جنون و جنایت، «شاعر نقره‌ای»، صص۱۷۳-۱۹۱‏
‏۱۷ -هوشنگ توزیع، تئاتر درست با جامعه و زمان خود نفس می‌کشد، «شاعر نقره‌ای»، صص۱۷-۳۸‏

 

 

نظر خوانندگان:


■ تلاش برای معرفی فریدون فرخزاد با تقش آفرینی آقای هوشنگ توزیع و قدر شناسی از هنر و شجاعت هنری او به قلم شیوای خانم دکتر ماندانا زندیان مایه امیدواری و خوشحالی است. باشد که این حرکتها، تلاشها به ما بیاموزد بی‌قضاوت با نگاه و قلبی پر عشق به یکدیگر بنگریم همچنانکه فریدون فرخزاد در هرجمله خود کلام عشق را بی‌پروا، با صدای بلند تکرار می‌کرد.
مهتاب


 




نظر شما درباره این مقاله:


 

ايران امروز (نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايت‌ها و نشريات نيز ارسال می‌شوند معذور است.
استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024