يكشنبه ۲ دي ۱۴۰۳ -
Sunday 22 December 2024
|
ايران امروز |
نوشتهٔ پیشِ رو نگاهی است به اثرگذاریِ هنر بر شکلگیری و طرح پرسشهای ضروری در فرهنگی که تبعض و خشونت را میپذیرد. انگیزهٔ این بازخوانی سالگرد قتل فریدون فرخزاد، و آفریدههای هنریِ بازخوانیشده نمایش و کتاب «شاعر نقرهای»، اثر هوشنگ توزیع است، که ما را به تماشای این فرهنگ دعوت میکنند. (۲) تأکید متن بر مفهوم «خویشکاری»، کلمهای برگرفته از متون پهلوی به معنای تعهد در بهانجام رساندنِ وظیفهٔ هر فرد انسانی در نظام جهان،(۳) بهتعبیری تأکید بر اهمیت مسئولیتپذیریِ فردی و شهروندیِ ماست در برابر موهبت زندگی یا عمر که در دوری از «خویشکاری» انسان و جهان را به زیان میرساند. (۴)
***
... اندیشۀ روشن به پایان نمیرسد. همیشه روی زمین کسانی برای ادامهدادنِ خِرَدِ روز و شب حضور داشتهاند. ناپایداریِ این حضور را غم هست، دریغ نیست؛ که روح پنهانِ پرسشها و ایدههای ارزنده از نسلی به نسل دیگر سرایت میکند. هنر، در معنای فراگیر خود، یک مسیر درست و انسانی برای همراهی این سرایت - به معنای تأثیرگذاری- است، اگر فرآیند آفرینش را در مسیر بازخوانی و بازسازی فرهنگی قرار دهد.
ماه اوت سال ۲۰۲۰ میلادی بیستوهشتمین سالگرد قتل فریدون فرخزاد است. یک سال پیش در چنین روزهایی روایتی از زندگی فرخزاد در سالهای بیرون از جغرافیای ایران و قتل فجیع او، در هیأت نمایشی با عنوان «شاعر نقرهای»، در لس آنجلس به روی صحنه رفت. روایتی از لایههای پیچیدهٔ خشونتی که زندگی و زندگان- از کنسرتگذار و سلبریتی و رسانهای، تا مخالفان رژیمِ وقت و مبارزان سیاسی، مزدوران نهاد قدرت، و نیز بیتفاوتی تکثیرشونده در جامعه - بر جان روشن یک انسان آوار کردند و جز در مواردی بسیار اندک از سرِ ویرانههای برجای ماندهاش گذشتند. روایتی که چشمهای بسیاری را به ضرورت بازخوانیِ فرهنگی جامعهٔ ایران باز کرد.
درازای این یک سال، بهرغم دشواریهای پاک نامتعارفِ پیش آمده از پاندمی کرونا که روند اجراهای برنامهریزی شدهٔ نمایش را بر هم ریخت، پُر بود از نام فریدون فرخزاد و یاد و یادآوری سویههای گوناگون شخصیت او: فرخزادِ شاعر، فیلسوف، خواننده، شومَن، دگراندیش و دگرباش، فرخزاد سیاسی، فرخزادِ مهربان، و فرخزادِ تنها با فاصلههای اقیانوسی از جامعهٔ همروزگارش؛ فاصلههایی که بهناگزیر به حساسیتهای اجتماعیِ بسیار و شخصیت بیقرار و پیچیدهٔ او میانجامید.
فریدون فرخزاد، اثر کیوان حیدری
من و بسیاری از دوستانم- دوستان جوان سیوچند ساله که در مواردی فقط نام فریدون فرخزادِ سیاسیِ مُثلهشده را شنیده بودند، و دوستان همنسل فرخزاد، نویسندگان از جمله- که احتمالاً تا پیش از اوت ۲۰۱۹ کمتر زمینهٔ تبادل نظری جدی را دربارهٔ فرخزاد باز کرده بودیم، پس از «شاعر نقرهای» او را چنان در مدار توجه و بازخوانی یافتیم، که شیوههای گوناگون شناخت بهترش هنوز و همچنان آذین ارتباطهای روزانهمان است. سیاستگران، به اعتراضهای اجتماعی-سیاسی او پرداختند؛ اعتراضهای تند و برانگیزانندهاش بهویژه، که به دلیل قتل سیاسیاش بیشتر در یادها مانده بود، و شاعران و نویسندگان به بازخوانی حرفهای انسان نامتعارف و مستقلی که او بود و سایهٔ سنگینِ سیاستزدگیِ جامعه کمتر امکان بازتابش را میداد. کوشندگان اجتماعی، تحلیلگران و منتقدان دربارهاش گفتند و نوشتند.
گفتاوردهایش در شبکههای اجتماعی، در برنامههای گوناگون رادیو و تلویزیون، و در مکالمات روزانهٔ مردم جاری شد: چه بسیار از ما که رهاتر و آسودهتر از همیشه گفتیم و نوشتیم که «دوستتان دارم». در یک نگاه نمادین فریدون فرخزاد یک بار دیگر به خلوت خانههای بسیاری از ما آمد، در جمعهای دوستانهمان نشست، برایمان حرف زد، شعر خواند، رقصید، خندید، گریه کرد و به یادمان آورد که آگاه، هشیار، حساس، منصف و مهربان باشیم، حتی در برابر فردی گمارده برای مخدوش کردن شخصیت او تنها چند روز پس از انتشار کتاب «شاعر نقرهای». (۵) و اینهمه توانایی هنرِ دانا و خردمند است، که خویشکاریِ را برمیکشد و آدمی را به کاری تشویق میکند که برای آن در جریانِ زندگی است. آموزههای زرتشتی باور دارند که کار انسان کار خداست. آدمی چون به کارِ درست خود بپردازد، با جهان هماهنگ است و آفرینش را کامروا کرده است. انسانِ خویشکار به جانِ جانِ خود میرسد. (۶) و هنر در این «کار» راهگشاست.
اینجا نیز هنر در میدان بود و بختک شومِ خشم و حیرت از جنایتی که ۲۵ سال بر بسیار دانستنها، توانستنها و حرکتهای سنجیدهٔ انسانی چیرگی داشت، در برابر شکوه «صدهزار جلوه»ی آن در یک نمایشِ باارزش به پرسشی انسانی تبدیل شده بود که سایه-روشنِ پرترهٔ فریدون فرخزاد را از «قربانی جنایت سیاسی» به سمت «هنرمند آگاه، آزاده و مهربان»ی سوق میداد که میخواست دوست بدارد، دوست داشته شود و امکان این هر دو را در فرهنگِ دچارِ خشونت ما نیز فراهم سازد، تا ما نیز بتوانیم به خویشکاری و جانِ خود نزدیک شویم. خواستِ اندیشه و عاطفهای که به گفتهٔ هوشنگ توزیع، نویسنده و کارگردانِ نمایش «شاعر نقرهای»، پیش از آنکه ضربههای چاقوی جلادْ مُثلهاش کند، به خشونتِ جامعه جان داده بود. (۷) جامعهای که «شاعر نقرهای» در ارزیابی ناصر شاهینپر، داستاننویس و برنامهساز تلویزیون، به تودرتوهایش نقب میزند و تناقضاتش را «... به همان جامعه تحویل میدهد و باز همان جامعه در پایان برایش کف میزند و دراز مدت تشویقش میکند، که این خود عمق و ارزش کار هنری را نمایان میکند.» (۸) شاهینپر در بازخوانی این نمایش نوشته است: «توزیع با ترکیبی از شومن و مخاطبانش آیینهای قرار داده در مقابل اندام همهٔ ما که زخمهای بدنمان و چرکها و پلشتیهای گوشه و کنار جامعهای را نشان میدهد که ما هم جزئی از آن هستیم.» (۹) و این دریافتِ مشترکِ بسیاری از تماشاگران نمایش و خوانندگان نمایشنامه است؛ چنانکه حورا یاوری نوشته است: «”شاعر نقرهای” بیش از آنکه نقد خود یا دیگری باشد نقد ریشهها و مبانی یک فرهنگ است... نگاهی انتقادی به حقیقتِ عریانِ جامعهٔ ماست، و نمایش را در قلمرو نقد فرهنگی قابل تأمل و بررسی میکند.» (۱۰)
هوشنگ توزیع، در حال تمرین نمایش «شاعر نقرهای»
اگر بپذیریم هنر پرسشی است که اگر هم در قالب کار فردی جلوه کند، بهگفتهٔ ریچارد ولهایم، فیلسوف انگلیسی، بیان «کار همبستۀ پنهان جمعی» است، میتوان گفت که جهان هنر- هنر پاکیزه و مستقل- از کار تمامی مردمانی شکل گرفته که درک زندگی اجتماعیشان در آفرینشِ آنچه اثر هنری خوانده میشود ضروری است. شاید از اینروست که آفریدهٔ هنری فراگیرتر و دربرگیرندهتر از موضوعِ مشخصِ خودْ اثرگذار است، و احتمالِ برقراریِ ارتباط ِبدنهٔ جامعه با آن بیش از بسیار آثار در گسترههای دیگر مانند سیاست یا فلسفه.
هوشنگ توزیع، در پیشگفتار کتاب «شاعر نقرهای» گفته است: «نوشتن از فرخزاد برای من راهی برای بیان این واقعیت بزرگتر بود که همهٔ ما بهنوعی قربانی خشونت هستیم، قربانی قهر و تعصب و خشونت یک حکومت. قهر و خشونتی که میتواند در یک رابطهٔ انسانی هم باشد، در یک خانواده یا در سطوح بالاتر هم باشد و تا حکومت هم برسد. پرسش من دربارهٔ قهر و خشونت در فرهنگ است... شخصیت اصلی نمایش شاعر نقرهای فقط فریدون فرخزاد نیست. فریدونها هستند!» (۱۱)
و احتمالاً از همینروست که در نگاه سپیده جدیریِ شاعر، توزیع برای تصویر فریدونِ شاعر، «به سرودههای او متوسل نمیشود بلکه شاعری را میسازد که او خود از ”شاعر بودن” میشناخته است: صراحت، شجاعت، استقلال و تعهد ویژگیهایی است که وقتی یکجا در او جمع میشوند، از او یک ”دیگری” میسازند؛ یک ”غیرِخودیِ” محکوم به طرد شدن، فرو رفتن در انزوا و در نهایت، حذف شدن.» (۱۲) سرگذشتی از آنِ «فریدونها»ی متفاوت، چنانچه نویسندهٔ نمایشنامه میگوید.
«شاعر نقرهای» روایت یک دادخواهی انسانی است و دادخواهی را فرآیندی برای آگاهیبخشی عمومی نیز میدانند، چنانچه پرستو فروهر، هنرمند و کوشندهٔ حقوق بشر، دادخواهی عمومی را روندی برای پرداختن به رنج و خشونتی تعریف میکند که به انسان-در معنای فراگیر کلمه- وارد شده نه تنها به یک فرد مشخص. روندی که در تعریف فروهر میباید پالوده از خشونت پیش رود. (۱۳)
پایداری و استقامت در آگاه و بیدار کردن جامعه یک دادخواهیِ ارزنده است، که در مسیر خود تنها به یادآوری یک فرد، یک خشونت، و یک درد، محدود نمیماند. راهی است برای از میان برداشتن یک رنج جمعی و پیشنهادی برای فکر کردن به خشونتی که در فرهنگ است و جز با پالایشِ فرهنگ از بین نمیرود. هنر، اگر بتواند از تعصب و داوری فاصله بگیرد، و زبانی مناسب، شایسته و دریافتنی برگزیند در این میانه دست بالاتر را دارد.
حورا یاوری نوشته است: «بهرهگیریِ سنجیدهٔ هوشنگ توزیع از طنز، که برخلاف هجو و هزل ساختاری پیچیده و چندلایه دارد، یکی دیگر از ویژگیهای ستودنیِ ”شاعر نقرهای” است. در هجو و هزل نیشها و گزشها به زبانی مستقیم، صاف و پوستکنده، هدف را نشانه میگیرند، و چهرهٔ مخاطب آشکار است. در طنز، که از بهترین نمونههای آن در قرون اخیر باید به ”چرند و پرند” علیاکبر دهخدا اشاره کرد، معمولاً اینچنین نیست. طنز بیشتر از آنچه فردی باشد، همگانی است. زبانِ چندلایهٔ طنز پوششی است بر اندوهی که بار اجتماعی دارد، خنده و گریه را به هم میآمیزد، و نقش طنز را در مقام سویهٔ دیگری از تراژدی آشکار میکند.»
***
یک سال پیش صحنههای نمایش شاعر نقرهای با هر بار رفتن و برگشتن نور، آینههایی بر دیوارهای بلندِ روبهروی ما نشاندند تا هر یک از ما در حد بضاعتمان تکههایی از زندگی خود را تماشا کنیم، حرف نویسنده و شخصیت فریدون یا «فریدونها» را بفهمیم، و غیبت مسئولیتپذیریِ فردی-خویشکاری- را سرتاسر پشت بیکفایتی حکومتهامان پنهان نکنیم.
فرزانه میلانی، پژوهشگر، نویسنده و استاد ادبیات فارسی و مطالعات زنان ، که تأکید محترمش بر زیرِ پرسش بردنِ بیعدالتی در فضای خانه و تضاد میان دمکراسیخواهی در جامعه و دیکتاتوری در خلوت رابطههای شخصی آموزهای برای همهٔ ماست، دربارهٔ این نمایش نوشته است: «پیشینۀ هنری توزیع مؤید احترامش به حقوق طبیعی یکیکِ انسانهاست. بازتاب این ویژگی در صحنۀ تئاتر علاقه و تعهد او به روایت شخصی است، و پذیرفتن این اصل که زندگی هر انسانی اهمیت دارد، آموزنده است، و میتواند شیرین و شنیدنی باشد. اگر در بعضی نمایشنامههای قبلیاش تأکید بر مناسبات زن و مرد بود و اينكه زورگویی و خشونت مختص حكومت یا تنها مردان نيست، ”شاعر نقرهای” اهمیت مسئولیت فردی را به رابطۀ هنرمند و جامعه تعمیم میدهد. شاید تأملبرانگیزترین پرسشی که زندگی فریدون فرخزاد و ”شاعر نقرهای” مطرح میکنند این باشد که چرا و چگونه شاعری که آغاز کار هنریاش از آیندهای موفق خبر میداد و میتوانست جهانی شود، عاقبتی چنین غمانگیز یافت؟» (۱۴)
پرسشی که نادیده گرفتنش ازجمله میتواند به دریغِ بیشترِ «رخصت مهربانی» از سوی ما بیانجامد و آن افسوس که هما سرشار، روزنامهنگار و کنشگر اجتماعی، به یادمان میآورَد: «چقدر سخت است كه من و تو به خود اجازه میدهیم آن دیگری زنده را آزار دهیم، خوار كنیم، به انتقاد بنشینیم، مورد ایراد قرار دهیم، رفتارش را به سُخره بگیریم، به او انگ و برچسب روا و ناروا بزنیم و داوری كنیم، داوری كنیم و داوری كنیم... این را برای خودمان میگویم، برای پشیمانی بعدمان. برای آن هنگامی میگویم كه در روز نبودنشان نمیدانیم چگونه حرفمان را پس بگیریم!» (۱۵)
ما تا به اخلاق و فرهنگ دمکراتیک دست نیابیم به جامعۀ سیاسیِ اخلاقی و دموکراتیک نمیرسیم. پایۀ تجددْ سنجش، پرسش و نقد است و اینهمه از آن توانایی میآید که زادۀ آگاهی و دانایی است؛ که توانایی اگر امتدادِ ناآگاهی باشد، در ذاتِ خود نتوانستن است و خشونت، چنانکه در زندگی فرخزاد و نمایش توزیع میبینیم.
هوشنگ توزیع در صحنهٔ نمایش «شاعر نقرهای»
سیروس مشکی، حقوقدان و نویسنده، باور دارد که: «آنچه به فریدون پایگاه والایی میبخشد و جایگاه او را در میان شاعران و هنرمندان ایرانی پس از انقلاب اسلامی ممتاز میکند، همان است که تا پیش از شهادت جانگدازش نقطه ضعف و عامل حملهٔ واپسگرایان به او محسوب میشد. ”آزادگی” و ”بیپروایی” فریدون بود که او را از همگنانش ممتاز میکرد و همین دستمایهای بود که دوستانش را مرعوب، دشمنانش را جسور، و حکومت جابر را بر حذفش به وحشیانهترین شکل ممکن مصمم میساخت.» (۱۶) و این تصویری از کاستیهای فرهنگیِ بناشده بر ندانستن و نخواستن است. تصویری که ما میتوانیم دگرگونش کنیم.
توزیع میگوید: «در نگاه نویسندهٔ ”شاعر نقرهای” فریدون فرخزاد پرندهای است که با افکار و فعالیتهایش به مرگ میرسد، اما از دل خاکسترش نه یک ققنوس دیگر، بلکه چندین ققنوس زاده میشوند که زندگی و راه او را ادامه دهند. بهشکلی نمادین، فریدون فرخزاد، علیرغم سبعیت قاتلانش، نهتنها نمیمیرد، که تبدیل به ققنوسهای دیگری میشود که پرواز او را ادامه میدهند و افکار او را دنبال میکنند. زاده شدن این مرغها ادامه پیدا میکند و آنها را تبدیل به جمعیتی میکند که همان ”سیمرغ” است، جمعیتی در قالب نمادین پیکرهٔ بزرگ سیمرغ؛ و آن وقت است که پرواز واقعی شکل میگیرد.» (۱۷)
و این «جمعیت» حتی پیش از آنکه در سمت دیگر صحنه، در نگاه و دریافت ما تماشاگران، شکل گیرد، بر صحنهٔ نمایش «شاعر نقرهای» ایستاده بود- ناکتا پهلوان، کوثر عباسی، شادی معینینژاد، آرین ریسباف، عرفان ملکوتی و علی عزیزیان، ققنوسهای نمادینِ برخاسته از خاکستر خشونتی هستند که نویسندهٔ نمایش با درایتی سزاوار تقدیر از بازسازیاش در هیأت مرگ به سود زایش نسلی از مرغان گذشته است. بازی درخشان هر یک از این «مرغان»، که سن هیچکدامشان به درک محضر فعالیت هنری فرخزاد نمیرسد، امتداد اجراهای ارزندهٔ اوست در آیینهای که «سیمرغ» است و با زبانی که امضای کارنامهٔ هنری توزیع.
***
پوران فرخزاد، شاعر، نویسنده، خواهر بزرگ فریدون و آموزگار و دوست ارجمند من، که سوگواری قتل فریدون هرگز جان و جهانش را رها نکرد، بارها برای من تعریف کرد که آخرین لحظهٔ دیدارش با فریدون جلوِ درِ آسانسور آپارتمانی بود که فریدون از آن به فرودگاه مهرآباد میرفت برای پرواز از خاک ایران. پوران میگفت تصویر بسته شدن و هرگز باز نشدنِ دوبارهٔ آن در، با نگاهی نمادین، ناشناخته ماندنِ تقریباً مطلق فریدون است در جامعه- فرو رفتنش در تاریکی اتاق آسانسور و تمام شدنِ بیرحمانهاش در حال سقوط در زمان و مکان.
سالی که رفت، به لطف آفتابی نمایش و کتاب بااهمیت «شاعر نقرهای» آن آسانسور نمادین به بیشترِ طبقات جهان فکری ما بازگشت، در هر پاگرد ایستاد، درش را باز، و نور و حرکت و صدای فریدون فرخزاد و صحنهٔ هوشنگ توزیع را به ما تعارف کرد تا انسان را و حق را، نهتنها در بیانیههای سیاسی که در واقعیت زندگی، قدر بگذاریم.
یک راه درستِ قدرگذاردنِ عمر هنرمندان و فرهنگسازان جامعه تحقق بخشیدن به آرزوهای آنان در زندگی روزانه است و این جز با روبهرو شدن با خود، نقد خود، و در پی آن بازخوانی و بازسازی فرهنگ جامعه دست نخواهد داد. فرهنگی که سخت نیاز دارد «متفاوت» را در متن خود بپذیرد، پشتیبان ذهنیتِ پیشرو باشد، حسادت را که زاییدهٔ بیشخواهی است مهار کند، استقلال هنرمند را ارج بگذارد و در یک مثال بهظاهر ساده در برابر کتاب، مجله، موسیقی، نقاشی، تئاتر، فیلم و هر حادثهٔ خوب دیگر بیتفاوت نماند، تا امکان بالیدنِ روان و استعداد انسان از جامعه و جهان حذف نشود؛ که خشونت تنها حذف فیزیکی یک انسان نیست و حذف تواناییهای انسانی تنها بهدست نهاد قدرت صورت نمیگیرد. در جامعهای که به زنان حق آواز خواندن، و به بهاییان حق تحصیل نمیدهد، خویشکاریِ مردان خواننده و زنان و مردانِ درسخواندهٔ غیر بهایی، در کنارِ ورزیدن و پروردنِ تواناییهای خود، طرح پرسشهایی در این زمینهها نیز هست.
آنان که از کار خود، از خویشکاری، جدا میافتند هر یک بهتنهایی اهریمنی را کامروا میکنند.
مرداد ۱۳۹۹ خورشیدی، ۲۰۲۰ م.
——————————————-
۱- شاهرخ مسکوب، سوگ سیاوش (درمرگ و رستاخیز)، انتشارات خوارزمی، تهران، چاپ هفتم، ۱۳۸۶، ص ۷۳
۲- «شاعر نقرهای» نمایشی است بر اساس فصلهای از زندگی فریدون فرخزاد، به نویسندگی و کارگردانی هوشنگ توزیع، که نخستین بار در اوت ۲۰۱۹ م. در Wilshire Ebell Theatre در لس آنجلس بر صحنه رفت.
کتاب «شاعر نقرهای» (انتشارات «کارگاه نمایش ۷۹»، ۲۰۲۰ م) دربرگیرندهٔ متن نمایش، گفتوگو با نویسندهٔ متن (بهجای پیشگفتار)، ۱۰ نقد نوشته شده بر نمایش (بهقلم هما سرشار، لئو ب، سیروس مشکی، احمد کریمی حکّاک، ماندانا زندیان، فرزانه میلانی، احمدرضا بهارلو، سپیده جدیری، ناصر شاهینپر و جمشید چالنگی)، مصاحبه با حورا یاوری دربارهٔ نمایش، و یک مجموعه عکس از صحنههای نمایش است.
برای تهیهٔ کتاب میتوانید به این نشانی مراجعه کنید.
۳ -گاتها، یسنا، هات ۳۳، بند ۲
۴ -دینکرد (دینکرت) ص ۴۳۴، نقل بهمعنی از ترجمهٔ Marijan Molé
۵ -چند روز پس از انتشار کتاب «شاعر نقرهای» عباس سلیمی نمین در یک مصاحبهٔ تلویزیونی در سیمای جمهوری اسلامی ادعا کرد که فریدون فرخزاد قبل از درخواست بازگشت به ایران با او تماس تلفنی گرفته و عنوان کرده که برای تبری جستن از سازمان مجاهدین قصد بازگشت به ایران دارد. او از این موضوع نتیجه گرفت که برخلاف تصور عمومی از اینکه فریدون فرخزاد را عوامل جمهوری اسلامی به قتل رساندهاند، شبههٔ قتل او توسط سازمان مجاهدین خلق مطرح است.
خانم شیرین عبادی بههنگام و بادرایت و انصاف در نوشتهای محترم با عنوان «از ادعا تا واقعیت» دانستههای خود را از خواست فرخزاد برای سفر به ایران نوشت.
این دو اتفاق، که در نگاه و ارزیابی من بر اساس مشاهدات سالیان از واکنشهای اپوزیسیون میتوانست به تجسد صحنههایی مانند صحنهٔ درخشان اپوزیسیون در نمایش شاعر نقرهای بیانجامد، با اعتدال و خردمندی خالق نمایش و نویسندهٔ کتاب از سقوط در جیغ و جنون در امان ماند، صدای آقای سلیمی نمین را خاموش و ظرافت رفتار انسانی خانم عبادی و هوشنگ توزیع را نمونهای سخت سزاوار تقدیر در تاریخ فرهنگ سیاسی ما کرد.
۶ -گاتها، یسنا، هات ۳۳، بند ۲
۷ -هوشنگ توزیع در چندین مصاحبه گفته است که همهٔ ما در آنچه بر فرخزاد رفت دست داشتیم. برای تماشای نمونهای از یک مصاحبهٔ او در پیوند با این مفهوم به این صفحه مراجعه کنید.
۸ -ناصر شاهینپر، مقالهٔ شاعر نقرهای، کتاب «شاعر نقرهای»، صص۲۱۹-۲۲۲
۹ -همان
۱۰-حورا یاوری، شاعر نقرهای در گفتوگو با حورا یاوری، «شاعر نقرهای»، صص ۲۲۹-۲۳۹
۱۱ -هوشنگ توزیع، تئاتر درست با جامعه و زمان خود نفس میکشد، «شاعر نقرهای»، صص۱۷-۳۸
۱۲- سپیده جدیری، شاعر میمیرد؛ شاعر نقرهای، «شاعر نقرهای»، صص ۲۱۳-۲۱۸
۱۳ -پرستو فروهر، دادخواهی با انتقامجویی فرق دارد
۱۴ -فرزانه میلانی، سخن از زندگی نقرهای آوازیست که سحرگاهان فوارهٔ کوچک میخواند، «شاعر نقرهای»، صص ۱۹۹-۲۰۷
۱۵-هما سرشار، مدتی این مثنوی تأخیر شد، «شاعر نقرهای»، صص ۱۶۱-۱۶۵
۱۶ -سیروس مشکی، نگاهی به نمایش «شاعر نقرهای»، اعادهٔ حیثیت از فریدون فرخزاد و کیفرخواستی علیه جهل و جنون و جنایت، «شاعر نقرهای»، صص۱۷۳-۱۹۱
۱۷ -هوشنگ توزیع، تئاتر درست با جامعه و زمان خود نفس میکشد، «شاعر نقرهای»، صص۱۷-۳۸
■ تلاش برای معرفی فریدون فرخزاد با تقش آفرینی آقای هوشنگ توزیع و قدر شناسی از هنر و شجاعت هنری او به قلم شیوای خانم دکتر ماندانا زندیان مایه امیدواری و خوشحالی است. باشد که این حرکتها، تلاشها به ما بیاموزد بیقضاوت با نگاه و قلبی پر عشق به یکدیگر بنگریم همچنانکه فریدون فرخزاد در هرجمله خود کلام عشق را بیپروا، با صدای بلند تکرار میکرد.
مهتاب
| ||||||||
ايران امروز
(نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايتها و نشريات نيز ارسال میشوند معذور است. استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024
|