iran-emrooz.net | Mon, 22.05.2006, 18:32
روی قلب زنانه من
سام واثقی
آسمان روی قلب زنانه من
بال بال
ز بهتان حکومت،
باران جبر، می گوید
ترانه من
کوچه کوچه
پروا تنم
ریش ریش ریشه ها تشنه
خشکیده برگها
بر جان و جوانه من
باز فریادم از این هزار هزار هزاره
آزردگی ها بردگی هاست
که گستاخ می نویسم، خون وُ اشک
«آی مرد سالاران اقلیم دروغ
هراس بادتان ز خوی زنانه
خُلق نافرمانانه من»
گر چه این پدر سالار، بی پدران
آتش نهاده اند، جور بر کمانه من
وین قوم مردسانْ زنان وُ مردانند
که دژخیمانه
کشیده اند لشکر
بر تن آزاد وُ آریانه من
گسستم از زنجیر ِ باید
باید چنین وُ چنان بودنشان
ز انتظار محبت یا مهر حضورشان
گریختم
فراسوی رویاها وُ
التماس خویشتن خویش
بودن
باری هماره شور و شوق در
حریق شبانه من
که بال بال
آسمان روی قلب زنانه من
ز بهتان حکومت،
باران جبر، می گوید
اینک
ترانه من
سام واثقی
http://www.vaseghi.de