يكشنبه ۲ دي ۱۴۰۳ -
Sunday 22 December 2024
|
ايران امروز |
اتودهایی کوچک برای نخلهای همسایه و سروهای میهن
۱)
در بادهایِ پاییزی
دوان دوان
گذشت
سایهاش
نقشِ شیری
در خاک و خون
برجا نهاد
۲)
پیشکش به مادرانِ عراق:
اشک میریزم
پیراهنِ خونیناَت را میبویم
و صورتم غرقِ نور میشود
کتاب و دفترت را
رویِ تاقچه
کنارِ قرآن و آینه میگذارم
تا آتش داغِ تو
هرگز
در دلِ خداوند
خاموش و فراموش نگردد
آخر ما
رویِ این زمینِ خالی از نان و نور
هرگز چیزی نداشتهایم
و سرنوشت و روزگارمان
همیشه
بازیچهی قوادان و غلامان و خواجگانِ حرمسرایِ سلطان و خلیفه بوده است
گهوارهی کودکیات را
که دعایِ خوشبختی بر آن آویخته بودم
کنارِ آشیانِ کبوترانت – که آنها را عاشقانه دوست میداشتی
و هر کدام را به اسمی زیبا صدا میزدی - میگذارم
تا باد
عطرِ معصومیتِ تو را
در دنیا
پراکنده سازد
۳)
کودکانِ آب و گِل
کودکانِ ترانه و لبخند
کودکانی که مانندِ نخلهایِ جوان قد کشیدهاند
و سایههایِ تاریکِ راهزنان و قمارباختگان
بر دیوارِ بلندِ مرگ و زندگی را
انکار میکنند
آنها دوستارِ کبوتر و باراناند
دوستارِ رنگین کمانها
در آسمانهایِ گشاده
دوستارِ خندیدن با صدایِ بلند
در جادهها و بادها
آنها قد کشیدهاند
برایِ زیستن در دنیایِ امروز
و درگاهِ فردایی که
رستاخیزِ دریاها
رستاخیزِ بادبانها و ستارههاست
۴)
خاکِ این سرزمینها تلخ است
از شوکران تلختر
چرا که بردگان آن را شیار کردهاند و
مادران
بر پهنایش اشکها ریختهاند
چرا که خونِ درختان و پرندگان
در عروقِ سوزانش جاری ست
و نوعروسانش
در تداومِ شوربختی
بر درگاهِ خانههایِ سوخته
قدم نهادهاند
(میگویید نه؟- باور نمیکنید؟
از فرات بپرسید)
از فرات بپرسید و بر حذر باشید!
ای مردانِ بیخرد!
بگذارید کودکان
آزاد و رها باشند
در بادها
آواز بخوانند و برقصند
با شادی و آزادی
در آسمانِ قصهها
رنگین کمان و ابر بسازند
۵)
در چشمهایِ رود خیره شدم
در بالهایش
هنگامی که صخره به صخره
درآرزویِ پرواز بود
در چشمهایِ درختان و بادها خیره شدم
در چشمهایِ کشتزاران و مترسکهایِ کور
در چشمهایِ ابرهایِ مسافر
در چشمهایِ خاک
و دریافتم که بر زمین
چیزِ تازهای نیست
به جز گامهایِ گلگون ِ تو
که آفتاب و زمان را
وجهان را
دگرگون میکند
۶)*
هر شب
بر دروازههایِ بابِل
باد میگذرد
و نمرود
با سایهیِ سیاه و بلندش
در باغهایِ معلق
شراب زهر مار میکند
و با کنیزکانِ خردسال
نردِ عشق میبازد
هر شب
پیکرهایِ باد
با هفت حفرهیِ خونین
خود را
بر دروازههایِ بستهیِ تاریک
میکوبند
و گلولهها
در تعاقبِ آنها
بیوقفه شلیک میشود
۷)**
و من شعر مینویسم
با حروفِ باد
با حروفِ گُلهایِ سوخته و استخوانبندیِ کبودِ پرندگان
با حروفِ آوازهایِ ملاحانِ غریق
در بادها و توفانهایِ قرون
با حروفِ مرئی و نامرئی
با الفبایِ باران و بنفشه
با الفبایِ نور....
و من شعر مینویسم
با پرِ سیمرغ
با جوهرِ آتش
بر مفرغِ سبز
وصیت میکنم بر گورِ شما
آفتاب و آینه بکارند
وصیت میکنم
بر قدمگاهِ مادرانِ شما
شیرهایِ سنگی بگذارند
آبان ۱۳۹۸
—————————————
*شخصیت نمرود با برج بابل مربوط است و باغهای معلق به فرمان بخت النصر ساخته شده. این نوع جابه جاییها در شعر مجاز است.
** رسمی کهن در بین بختیاریها، که بر گور دلاوران به جایِ سنگِ قبر، شیر سنگی میگذارند. این شیرهایِ سنگی از صخرههایِ کوهستانی و توسط هنرمندان و سنگتراشان بومی به شکلی تقریباً همانند ساخته میشوند که حالتی کهن،ابتدایی و اسطورهای دارند.
| ||||||||
ايران امروز
(نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايتها و نشريات نيز ارسال میشوند معذور است. استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024
|