يكشنبه ۲ دي ۱۴۰۳ -
Sunday 22 December 2024
|
ايران امروز |
.(JavaScript must be enabled to view this email address)
احمد شاملو در تیرماه ۱۳۵۸ سرود “عشق را در پستوی خانه نهان باید کرد.” او گویی پنج ماه بعد از انقلاب با مشاهده انحصارطلبیهایی که اینجا و آنجا از حاکمان جدید سرمیزد، کباب قناری بر آتش سوسن و یاس را بر پیشانی انقلاب خوانده بود. این شعر شاملو گرچه مرغوای آینده تاریک بود، انگار مرثیه تلخ گذشته هم بود و برای پستوی خانههای تیمی نیز سروده شده بود. عشقی که نه تنها در آن خانهها نهان نگهداشته شده بود بلکه خفه هم شد.
برای مبارزه با نظامهای دیکتاتوری دو چیز برای هرکس که پای در راه مبارزه میگذارد ضروری و شرط راه است. یکی عشق و دیگری عقل. کسی که عشق و شور مبارزه نداشته باشد آسایش زندگی و بهرمندی از مواهب آن را با سختیهای زندان، شکنجه و تبعید و دیگر مشکلات مبارزه تاخت نمیزند. تا قوه عقل نیز تئوری و راهبرد تقریبا استوار مبارزه را ترسیم و تبیین نکند نمیتوان یقین لازم را کسب کرد، مبارزه را مستدل ساخت و ساختمان سازمان یا حزب را پی ریخت.
چریکهای فدایی خلق گرچه عشق فرد را در پای عشق خلق قربانی کردند اما سهم عشق در مبارزه را کامل ادا کردند، چرا که با عزیزترین دارایی خود، جان خویش به میدان آمدند. این ازخودگذشتگی را از هنگامی که سکوت سرد زمستانی جنگل را با گلولههای گرمشان شکستند، نشان دادند. مریم سطوت یکی از همان چریکهای عاشق با نثری روان و گیرا و با زبان شیرین جزئیات فداکاریها، سختیها و حس در چند قدمی مرگ بودن و یا در گام مرگ رفتن چریکهای فدایی گاه با گلوله دشمن خویش گاه با زهر دست خویش، را برای خواننده روایت میکند.
سهم عقل اما برای تبیین نظری مبارزه مسلحانه چندان ادا نشد. ضعف تئوری مبارزه مسلحانه هم با سرکوب شدید این حرکت بلافاصله پس از تولدش، هم در مبارزه جدا از توده و هم در نحوه پیروزی انقلاب خود را نشان داد. چریکهای فدایی و دیگر نیروهای مشابه که به مبارزه مسلحانه پیوستند از بهترین فرزندان این آب و خاک بودند و سودای برابری خلق یا مردم داشتند. راهی که برگزیدند اما برای شرایط ایران به غایت غیرواقعبینانه و رویایی بود و درکشان از شرایط انقلابی و آمادگی مردم برای مخالفت با رژیم شاه سخت تخیلی و ارادهگرایانه بود.
چریکهای فدایی طرفداران مبارزه سیاسی را با لحنی تحقیرآمیز “سیاسیکار” مینامیدند. میپنداشتند وقتی مخالفین سیاسی حکومت مانند اعضای جبهه ملی یا نهضت آزادی بدون مقاومت مسلحانه به زندان برده میشوند، آنها بدون دستاوردی یا بدون زدن زخمی به رژیم تسلیموار به زندان میرفتند. این درحالی بود که هزینه داشتن زندانیان سیاسی که مبارزه غیرخشونتآمیز کرده بودند با عواقب منفی حقوق بشری که برای رژیم شاه هم در داخل کشور و هم در محافل بینالمللی در پی داشت به مراتب بیشتر از هزینه کشتن یا اعدام چریکهای مسلح در خیابانها، خانههای تیمی و یا در زندانها بود.
نویسنده، کتاب خود را دلنوشته مینامد و هرچند میگوید کتابش سودای بازنگری تاریخ فدائیان خلق و تحولات فکری آنان ندارد، اما بخش مهمی از کتاب شامل بحثهای نظری درون سازمانی درمورد مشی چریکی است. از سوی دیگر مریم سطوت چنان از جزئیات و بیم و امیدهای زندگی در خانه تیمی نوشته است که سند دقیق و دست اولی برای پرداختن به کارنامه مبارزه مسلحانه و بررسی هزینه فایدههای این نوع مبارزه را فراهم آورده است.
اکثر جوانانی که در آن سالها به سازمانهای چریکی میپیوستند از سر شور و عشق و بدون شناخت کامل تئوری مبارزه مسلحانه به آن میپیوستند. دلایل مختلفی برای این شور و عشق اعضا و هواداران جدید وجود دارد که چهار دلیل عمده را میتوان در این میان برشمرد. یکی جهانی و سه تای آن داخلی. در فضای جهانی آن دوران برای مبارزات چریکی و راهایی بخش باد موافق میوزید. اما دلایل مهم داخلی یکی جبران شکست جنبش ملی و سرشکستگی چپ در جریان کودتای ۲۸ مرداد بود. دیگری بستهتر شدن فضای سیاسی در رژیم شاه و حرکت آن از دیکتاتوری به سوی استبداد بود. سومین دلیل نیز شجاعت و ازخودگذشتگی سترگ بنیانگذاران سازمان چریکهای فدایی خلق یا مجاهدین خلق بود که هم نقش تشویقکننده برای پیوستن جوانان مبارز به جریانهای مسلحانه داشت و چون جریانهای چریکی بزرگترین هزینه را میپرداختند خودشان را در راه پیش گرفته محق نیز میدانستند. آنها چه بسا بعد از پیوستنشان به سازمان و در خانههای تیمی بود که به مطالعه و بحث پیرامون مبانی مبارزه مسلحانه میپرداختند یا آنکه اصولا نیازی به خواندن همان تثوریهای کمرمق نیز در خود نمیدیدند: “زمانی که خبر فعالیت سازمان چریکهای فدایی را از رادیو میهنپرستان شنیدم با خود گفتم این بار با اسلحه در مقابل دشمنان میایستیم، دیگر در تنهایی اشک نخواهیم ریخت و کار ناتمام پدرانمان را تمام میکنیم. ذرهای در حقانیت مبارزه فدائیان تردید نکردم. برای پذیرش آن نه نیازی به استدلالهای رژی دبره داشتم و نه به نوشتههای مسعود احمدزاده.” [ص ۴۷]
از مریم بیست ساله و دیگر دانشجویان هم سن و سال او که به چهار دلیل عمده ذکر شده به چریکها میپیوستند و “میخواستند مانند یک سرباز به آنچه باور داشتند خدمت کنند.” [ص ۱۸۰] انتظار نمیرفت که در عرصه نظری جنبش مسلحانه غور کنند و بیگدار به آب نزنند. اما از بیژن جزنی که او را مغز متفکر چریکهای فدائی خلق مینامند انتظار میرفت به آسانی به مبارزه مسلحانه نرسد.
مسعود احمدزاده مبارزه مسلحانه را هم استراتژی هم تاکتیک میدانست و شرایط عینی انقلاب را آماده میدید. اما اگر شرایط عینی انقلاب فراهم بود پس چرا مردم بزعم او از سرکوب حکومت ترس داشتند؟ سد ترسی که مبارزه مسلحانه پیشاهنگ قرار بود در هم بشکند. بیژن جزنی شرایط عینی انقلاب را فراهم نمیدید اما دفاع او از مبارزه مسلحانه حتی بصورت تاکتیکی برای ریختن ترس مردم، عمدتا مشابه نتیجهای است که مسعود احمدزاده میخواست از مبارزه مسلحانه بگیرد. اینکه شرایط عینی انقلاب فراهم نبود، به این معنی بود که اصولا اکثریت مردم مشغول زندگی خود بودند و کاری به دستگاه حکومتی نداشتند تا ترسی از سرکوب آن داشته باشند که مبارزه مسلحانه ی تاکتیکی بخواهد آن را فرو ریزد.
در سالهای توسعه اقتصادی و سکوت بعد از سرکوب شورش خرداد ۴۲ مخالفت با حکومت تنها در دانشگاهها، بخشی کوچکی از روحانیت، سازمانهای سیاسی سرکوب شده و جریانهای چریکی صورت میگرفت و متن اصلی مردم دنبال مبارزه یا مخالفت با حکومت شاه نبودند. ترس یا بیم و امیدی هم اگر بود درمیان همین نیروهای درگیر در مبارزه سیاسی یا چریکی بود. البته اینکه چگونه مبارزه مسلحانه خشونتآمیز که با خون و دود و زندان و شکنجه همراه است خود بتواند باعث ریختن ترس مردم بشود و برعکس ترس آنها را از نیروی سرکوب حکومت بیشتر نکند نیز خود قصه دیگری است که روانشناسی اجتماعی و روانشناسی خشونت باید به آن بپردازد. گاه به نظر میرسد آنها که شرایط عینی انقلاب را فراهم میدیدند یا مردم را ترسیده و وحشتزده از سرکوب حکومت میدیدند و اینکه ترسشان باید ریخته میشد، حیطه دوستان و محافل روشنفکری و کوهنوردی دور و بر خود و محیط دانشگاه را با متن بزرگ جامعه ایران اشتباه میگرفتند و مسائل سیاسی و مبارزاتی که این محیطها درگیر آن بودند را به کل جامعه ایران که در حال زندگی روزمره خود بود تعمیم میدادند. مبارزه سیاسی یا مبارزه مسلحانه با حکومت پریدن در استخر از روی سکوی پرش نیست که مثلا مربی با شیرجه زدن در آب باعث ریختن یا کاهش ترس فرد ترسیده و مبتدی شود.
بیژن جزنی هرچند در سنین پایین نوجوانی سابقه فعالیت در سازمان دانشآموزی حزب توده داشت و مهمتر از آن در سالهای بعد در سازمان دانشجویی جبهه ملی فعالیت سیاسی را تجربه کرده بود. او این پختگی و ذکاوت سیاسی داشت تا حتی قرار گرفتن آیتالله خمینی در رهبری جنبش اعتراضی علیه رژیم شاه را پیشبینی کند. او همچنین زمانی که در سن سی سالگی مبارزه مسلحانه هرچند به شکل تاکتیکی آن را تئوریزه کرد هفت هشت سال مسنتر از متوسط سنی چریکهای فدایی بود و به اهمیت مبارزه صنفی و سیاسی نیز واقف بود. با توجه به همه این سوابق، شگفتانگیز است که او نیز به مبارزه مسلحانه درغلتد.
از دیگر اشکالات مبارزه مسلحانه و زندگی در خانههای تیمی که در کتاب “مادی نمره بیست” از خلال زندگی شیرین و رفقایش شاهدیم وقت و انرژی زیادی است که روزانه صرف تئاتر یا نقش بازی کردن برای در و همسایه میشود تا خانه تیمی محفوظ بماند و رفتوآمدها عادی و توجیهپذیر جلوه کند. انسانهایی که مانند شیرین، نیما و علی وارد چنین زندگی مخفیای میشدند سر قرار رفتنها و تلاشهایشان برای حفظ خانه تیمی، حمل و نگهداری اسلحه، کپسول سیانور در دهان داشتن و کفش به پا در رختخواب رفتن اصولا انرژی و وقت زیادی برایشان باقی نمیگذاشت تا ذهن و اندیشه خود را بارور کنند و یا به نقد و بررسی راهی که درپیش گرفته بودند بپردازند.
در وارونگی یا پا در زمین نداشتن تئوری مبارزه مسلحانه چه چیز گویاتر از اینکه چریکهایی که قرار بود مردم را از دست دیکتاتوری شاه آزاد کنند، در آستانه انقلاب خود بدست مردم از زندانهای شاه آزاد شدند و آنها که قرار بود باعث ریزش ترس مردم شوند بخاطر حضور مردم در خیابانها ترسشان از تعقیب و مراقبت ماموران ساواک ریخت و از خانههای تیمی به میان مردم آمدند. پرهزینه ترین و خونین ترین راه بهترین و درست ترین راه مبارزه نبود و سرانجام سلاحی که قرار بود حرف اول را بزند حرف آخر را زد.
و نه تنها نیمای شیرین بر سر قرار نیامد، که قرار مبارزه مسلحانه نیز بلاموضوع شد.
دیدی دلا که یار نیامد
گَرد آمد و سوار نیامد
بگداخت شمع و سوخت سراپای
وان صبح زرنگار نیامد
■ بدون آنکه بخواهم از ارزش موضوع نقد و معرفی کتاب فوق بکاهم ولی بدلایلی چند اینگونه نقد یک اثر (که در حیطه ادبیات میآید) دارای اشکالاتی چند است.
۱- به عوض بررسی و نقد و معرفی نویسنده یا خاطره نویس (خاطره نویسی که به قلم خویش خاطرات گذشتهاش را قلمی میکند) به نقد مشی و سیاست کاربردی سازمانی سیاسی - نظامی پرداخته شده که جایش در اینجا نیست.
۲- نسبت به سبک نویسندگی نویسنده سکوت شده است.
۳- مقایسهای بین این اثر و آثاری دیگر از این دست نشده است.
۴- منتقد محترم نه نگاشتهاند که مخاطبان این اثر چه گروه یا چه گروههای اجتماعیاند و روش و راه دسترسی و خرید و یا مطالعه این اثر چگونه است.
۵- و از همه مهمتر کتاب فاقد کتابشناسی اثر است. هر کتاب علاوه بر نام نویسنده و عنوان کتاب نیاز به محل نشر و ناشر و سال انتشار دارد و در گزارش فوق نشانی از این اطلاعات کتابشناسی نیست .
امید وارم در آینده به این نکات در باب معرفی و نقد کتاب هر نویسندهای توجه گردد.
مستفا حقیقی
■ آقای حقیقی گرامی! کتاب “مادی نمره بیست” در تابستان ۱۳۹۸(2019) منتشر شد و ناشر آن انتشارات فروغ در آلمان است. کتاب را میشود در انتشارات فروغ در کلن خرید یا آن را آنلاین از طریق وبسایت این انتشاراتی سفارش داد. آدرس انتشاراتی، ایمیل وبسایت انتشارات فروغ:
Forough Publishing
Jahnstrasse 24, 50676 Köln, Germany
Tel: 0049 221 923 57 07
http://www.foroughbook.net
.(JavaScript must be enabled to view this email address)
حمید فرخنده
| ||||||||
ايران امروز
(نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايتها و نشريات نيز ارسال میشوند معذور است. استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024
|