يكشنبه ۲ دي ۱۴۰۳ -
Sunday 22 December 2024
|
ايران امروز |
های با توام، کجایی؟
با تو که در سوک درختان جنگلهای بارانی
باران اشک از مژگانت میباری
و برای آب شدن یخهای قطب، اشک میفشانی
بغضت را نگاه دار.
های با توام، کجایی؟
با تو که بر تریبونهای از پیش آماده شده سوار شدی
و در برهوت محیط زیست تاخت زدی،
با تو که از خشم، گره بر ابروانت انداختی
وقتی که دلقک جهان میخواست تو را به خنده وادارد
با تو که آینده را بیش از حال دوست میداری و برایش دل میسوزانی
های، کجایی؟ با توام، بغضت را نگاه دار.
میبینی؟
میبینی که کودکان آوارهی کردستان را دارند یکی یکی از شاخه میچینند؟
میبینی که آیندهی آن دیار را، که هنوز از راه نرسیده است،
در پای امنیت جانیان جهان، قربانی میکنند؟
بغضت را برای آنها نگاه میداری؟
مادران در سوک جوانههای تازه شان چروکیده
و پدران از بار زندگی برشانهها خمیدهاند
برادران سرگردان در جستجوی آب، از عطش هلاک و بارها و بارها کشته شده اند
تهدیدِ انتقامِ هیولایِ داعش کافی ست فقط که جنگلها را بسوزاند
و دود آتش آن، محیط زیست ات را آلوده کند
عجله کن!
تا دیرتر نشده عجله کن، فرصت کم است
یخهای قطب دارند از حرارت بی شرمی جانداران حقوق بشری آب میشوند
و سطح آب دریاها از اشک ماتم خواهران کُرد بالا آمده است
دمای زمین از حرارت جنگ، بیش از یک درجه افزایش یافته است
و نسلهای آینده از بازی دلقکهای کراواتی در خطرند
های، با توام، کجا هستی؟
تا دیرتر نشده، عجله کن
مبادا دیر بشود و آب دریاها آن قدر بالا بیایند که بالادستیها هم غرق شوند
تریبونت را بردار و سری به کردستان بزن
ببین که آن جا، نهالها را پیش از درخت شدن از ریشه میکَنَند
آن جا جایی ست که بکارت آسمان را دریده اند
و لایههای اوزون در برابر چشمان خدا پاره پاره شده است
و هر تکهاش در بورس جهانی به بهایی گران به فروش میرسد.
تا دیرتر نشده، عجله کن
بغضت را نگاه دار تا به آن جا برسی
برو آن جا که محیط زیست را آن چنان آلودهاند که زیست نا ممکن
و دمای زمین در آن جا به دمای جهنم خدا رسیده است
تا دیرتر نشده تریبونت را بردار و برو،
برو آن جا که دیگر از محیط زیستش فقط محیط ش باقی خواهد ماند
برو آن جا که زیست را قربانی امنیت نوین کرده اند
اما خدا را شکر امنیت آلایندگان جهان هم چنان در آن جا برقرار است
برو، برو آن جا که نفسها بوی باروت میدهند
و کشتهها در آن جا برای چندمین بار میمیرند
و هیولاهای زرد از پر خوری آروغ میزنند
که بوی مشمئز کنندهی آن تا چند قاره آن ورتر هم به مشام میرسد
برو آن جا که شانههای کوچک جوانانش زیر بار سنگین تفنگها لِه شده است
و کودکانش با آهن پارههایی که نشان تمدن دارد، بازی میکنند
آن جا که چارقد مادران پر است از پوکههای فشنگ
و نوزادان از پستانها شان به جای شیر خون مینوشند
خواهران با گردنبندها پاره پنجه به خاک میکشند
تا گوهرهای گم شده را در خاک بیابند
عجله کن، دارد دیر میشود
بغضت را نگاه دار و بدان که گذشته دیگر نیست
و کوله پشتیات را از آینده خالی کن
آینده، ته ماندهی حالی ست که دارد در خاک و خون میغلطد.
تریبونت را بردار و با بغض گلویت روانه شو
از خودت بگذر، عجله کن.
از فروشگاههای زنجیرهای بزرگ مواد غذایی که رد بشوی
به قصاب خانههای خاورمیانه میرسی
می دانم که به بوی باروت حساسیت نداری
اما مشامت پر میشود از بوی نفت وخون،
از بوی گوشت قربانیانی که هر روز
در پیشگاه خداوندگار دموکراسی و الههی حقوق بشر قربانی میشوند
نگران پاسپورت و ویزا هم نباش
هویتت ار رنگ پوستت پیداست
آن جا که رسیدی، دل به دریا بزن و خودت را به آب بینداز
سفارشت را میکنم که در تنگنای تنگهی هرمز هم گیر نکنی
سر راهت که میروی، سری هم به یَمَن بزن
شاید نشانهای از سرچشمهی آلودگیهای محیط زیست را در همان جا بیابی
نگذار خشمت فرو بنشیند
گره بر ابروانت بینداز و بغض کن
شاید آن جا بغضت بترکد
و اشکت بتواند جرقهای را خاموش کند
پیش تر از آن که دیر بشودو تمام جنگل بسوزد
شهریار حاتمی
استکهلم
۱۴ اکتبر ۲۰۱۹
| ||||||||
ايران امروز
(نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايتها و نشريات نيز ارسال میشوند معذور است. استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024
|