يكشنبه ۲ دي ۱۴۰۳ -
Sunday 22 December 2024
|
ايران امروز |
«خط برای خوانده شدن اختراع شده و کمالِ زیبایی و جمالش این است که در کمالِ آسانی خوانده شود.»
احمدِ بهمنیار
اشاره:
دربارهیِ نشانهیِ اضافه مقالههایِ بسیار نوشته شده، اما در ضرورتِ حضورِ همیشگیِ آن در خط کم گفته شده است. این مقاله میکوشد این ضرورت را نشان دهد.
تعریف
نشانهیِ اضافه، که به آن کسرهیِ اضافه نیز میگویند، مصوت یا واکهیِ /e/ است که دو کلمه را به هم پیوند میدهد و آنها را به یک گروهِ واحد یا جزئی از یک گروهِ واحد تبدیل میکند. این نشانه برای پیوند دادنِ مقولههایِ دستوریِ زیر به کار میرود:
اگر واژهای به واکه ختم شود، وقتی میخواهیم نشانهیِ اضافه را به آن بیفزاییم، اول صدایِ y (= ی) را به آن اضافه میکنیم، بعد نشانهیِ اضافه را میآوریم: بویِ خاک، لولهیِ بخاری، آبیِ روشن. (طباطبایی، ۵۱۸ به بعد.) [۱]
البته میتوان به این فهرست مواردی دیگر نیز افزود، مانندِ:
- اسم و ضمیر: کتابِ من، حقِ خود، توصیهیِ شما.
- ضمیر و صفت: منِ ازهمهجابیخبر، منِ پیرِ ازکارافتاده.
عدد اکنون جزو صفت به شمار میرود: کلاسِ سوم، سدهیِ بیستم، سالِ ۱۳۹۶.
نقدِ دستورِ فرهنگستان در موردِ نشانهیِ اضافه
مرسوم است که این نشانهیِ مهم در خط یا به تعبیرِ داریوشِ آشوری «زباننگاره» را ننویسند، جز در مواردی که ننوشتنِ آن ایجادِ ابهام کند. فرهنگستانِ زبان و ادبِ فارسی در کتابِ دستورِ خطِ فارسی در فصلِ «کسرهٔ اضافه» دراینباره چنین میگوید:
«نشانهٔ کسرهٔ اضافه در خط آورده نمیشود، مگر برای رفع ابهام در کلماتی که دشواری ایجاد میکند: اسبِ سواری/ اسبْسواری
-کلماتی مانند رهرو، پرتو، جلو، در حالتِ مضاف، گاهی با صامت میانجی «ی» میآید، مانند «پرتوی آفتاب» و گاهی بدون آن، مانند «پرتوِ آفتاب». آوردن یا نیاوردن صامت میانجی «ی» تابع تلفّظ خواهد بود.
- برای کلماتِ مختوم به های غیرملفوظ، در حالتِ مضاف، از علامتِ «ء»[۱] استفاده میشود: خانهٔ من، نامهٔ او
- «ی»، در کلمههای عربی مختوم به «یٰ» (که «آ» تلفّظ میشود)، در اضافه به کلمهٔ بعد از خود، به «الف» تبدیل میشود: عیسای مسیح، موسای کلیم، هوای نَفْس، کُبْرای قیاس» (فرهنگستان، ۲۸)
این کتاب البته توضیح نمیدهد که چرا «کسرهٔ اضافه» را نباید همیشه آورد. دربارهیِ این دستورِ فرهنگستان ذکرِ چند نکته ضروری است:
بنابراین میتوان نتیجه گرفت که قاعدهیِ «کسرهٔ اضافه» در این کتاب ابهام دارد و کامل نیست.
نظرِ احمدِ بهمینار
احمدِ بهمنیار (۱۲۶۲- ۱۳۳۴) در «قاعدهیِ اول» از خطابهیِ ورودیِ خود به فرهنگستان در بهمنماهِ ۱۳۲۱ پیشنهاد کرد که بهجایِ علامتِ «ء»، که درواقع کوتاهشدهیِ «ی» است و در کلماتِ مختوم به هایِ غیرِملفوظ رویِ «ه» گذاشته میشود، همان «ی» را بنویسیم، یعنی بهجایِ «پروانهٔ زیبا» بنویسیم «پروانهی زیبا».[۳] این پیشنهادِ او را بعدها بسیاری از نویسندگان و ناشران به کار بستند. اما همانطور که پیشتر گفته شد، میباید به کلماتِ مختوم به مصوت پیش از نشانهیِ اضافه صدای /y/ را در گفتار و صامتِ میانجیِ «ی» را در نوشتار افزود. این موضوع را بیشتر بشکافیم:
کلماتِ مختوم به مصوتهایِ /â/ (مانندِ خدا)، /o/ (مانندِ رادیو) و /u/ (مانندِ آهو) پیش از نشانهیِ اضافه یک صامتِ میانجیِ «ی» میگیرند: خدای فیلسوفان، رادیوی ماشین، آهوی صحرا.
ما در این حالت فقط صامتِ میانجیِ «ی» را میگذاریم، اما مثلِ همیشه نشانهیِ اضافه را حذف میکنیم. اگر بخواهیم آن را بیاوریم، باید بنویسیم: خدایِ فیلسوفان، رادیویِ ماشین، آهویِ صحرا.
همین وضع درموردِ کلماتِ مختوم به هایِ غیرِملفوظ (مانندِ خانه) نیز صدق میکند، یعنی فقط آن صامتِ میانجیِ «ی» را، که رفتهرفته با دخالتِ خوشنویسان به «ء» بر رویِ «ه» تبدیل شده است، میآوریم، اما خودِ نشانهیِ اضافه یعنی «کسرهیِ اضافه» را نمیآوریم.
بنابراین علامتِ «ء» نشانهیِ اضافه نیست، بلکه فقط صامتِ میانجیِ «ی» است. بهعبارتِدیگر اگر قرار است «خانهٔ من» را با «ی» و نشانهیِ اضافه بنویسیم، باید آن را بهصورتِ «خانهیِ من» (با یایِ مکسور) نوشت. ازاینرو خطاست اگر گمان کنیم که در «خانهٔ من» و «پای برهنه» نشانهیِ اضافه را آوردهایم، زیرا نشانهیِ اضافه در خطِ فارسی فقطوفقط علامتِ «ـِ» (کسره) است و «ی» در کلماتِ مختوم به مصوت تنها نقشِ میانجیِ صامت را دارد، تا بتوان آوا و نویسهیِ کسره را به آن کلمات افزود.
نقدِ دلایلِ نیاوردنِ نشانهیِ اضافه
آنچه گفتیم، بیشتر مقدمهای بود برایِ ورود به بحث و پرسشِ اصلی و نه بحثی زبانشناختی و جامع دربارهیِ «کسرهٔ اضافه». پرسش این است: چرا نباید نشانهیِ اضافه را در خط آورد؟
شاید بتوان مهمترین دلایلِ نیاوردنِ همیشگیِ نشانهیِ اضافه را بهصورت زیر دستهبندی کرد:[۴]
این دلایل را بررسی کنیم:
دلایلِ ضرورتِ نوشتنِ نشانهیِ اضافه
اما ردِ دلایلِ نیاوردنِ نشانهیِ اضافه یا سست کردنِ آنها نمیتواند بهخودیِخود دلیلی بر ضرورتِ نوشتنِ نشانهیِ اضافه تلقی شود. ازاینرو باید دراینباره نیز اندیشید و دلیل آورد.
گروهِ واحدِ «در اتاق» را در نظر بگیرید که در آن هیچ نشانهیِ اضافه به کار نرفته است. هیچ فارسیزبانی و حتی هیچیک از استادانِ زبانِ فارسی نمیتواند «در اتاق» را بدونِ نشانهیِ اضافه درست بخواند و با قاطعیت بگوید که این است و جز این نیست. زیرا منظور از «در اتاق» میتواند هم «در داخلِ اتاق» و هم «درِ اتاق» باشد.
اما مشکل تنها به اینجا ختم نمیشود. هیچ فارسیزبانی و حتی هیچیک از استادانِ زبانِ فارسی نمیتواند آن را مستقل از واژهای که پس از این گروه میآید، درست بخواند:
واژههایِ «نیست» و «نشیمن» در دو مثالِ بالا، که پس از «اتاق» آمدهاند و در هنگامِ خواندنِ «اتاق» آنها را نمیبینیم، تعیین میکنند که «اتاق» را چگونه بخوانیم.
اما مشکل همچنان باقی است، زیرا گاهی حتی واژهیِ بعد نیز نمیتواند همیشه کمک کند تا جمله را درست بخوانیم و تنها ساختِ جمله به ما میگوید که «در» و «اتاق» را چگونه باید خواند:
گمان نکنید که مشکلاتِ نیاوردنِ نشانهیِ اضافه در اینجا پایان مییابد. گاه پیش میآید که نه واژهیِ بعد و نه ساختِ جمله هیچیک نمیتوانند به ما بگویند که باید این نشانه را میانِ دو کلمه فرض کرد یا نکرد:
جملهیِ «معلم تازه وارد کلاس شد» میتواند «معلمْ تازه واردِ کلاس شد» خوانده شود و نیز «معلمِ تازه واردِ کلاس شد». جملهیِ «پدر پرویز را دید» را میتوان هم «پدرْ پرویز را دید» خواند و هم «پدرِ پرویز را دید». همینطور جملهیِ «معلم بچهها را شناخت» را میتوان دو گونه خواند: ۱. «معلمْ بچهها را شناخت»؛ ۲. «معلمِ بچهها را شناخت».
آیا خطی را میشناسید که مردمانش و حتی دانشمندانش در خواندنِ یک جملهیِ ساده اینهمه دشواری داشته باشند؟ همهیِ این مشکلات ناشی از این است که نوشتنِ نشانهیِ اضافه را ضروری نمیدانیم و همهجا نمیآوریم.
شاید گفته شود که چشمِ ما در خواندنِ یک متن کلمهبهکلمه پیش نمیرود، بلکه عبارتبهعبارت تصویربرداری میکند. این سخن تا حدی درست است، اما دلایلِ بالا را باطل نمیکند:
نیاوردنِ نشانهیِ اضافه یک زیانِ دیگر نیز دارد و آن کاربردِ نابجایِ ویرگول است. اکثرِ نوشتههایِ فارسی پر است از ویرگولهایِ نابجا. علتش نگرانیِ نویسنده است از اینکه مبادا خواننده کلماتِ جمله را بهغلط با کسرهیِ اضافه بخواند. ازاینرو در جمله از ویرگول بهعنوانِ نشانهیِ درنگ استفاده میکند. اگر نشانهیِ اضافه همیشه آورده شود، نویسنده دیگر از این بابت ترسی نخواهد داشت و درنتیجه معضلِ ویرگولهایِ نابجا نیز خودبهخود برطرف میشود.[۶]
آنچه گفتیم مربوط به جملههایِ ساده بود. میتوان حدس زد که وقتی جملهها پیچیده میشوند، میزانِ بدخوانی و بدفهمیِ ما به طرزی تصاعدی افزایش مییابد. وقتی خوانندهیِ ایرانی در ترجمهیِ کتابی از هگل میخواند «جهان روح از خودبیگانه شده»[۷] بهراستی آن را چگونه بخواند و چگونه بفهمد؟ «جهانْ روحِ ازخودبیگانهشده»؟، «جهانِ روحْ از خود بیگانه شده»؟، «جهانِ روحِ ازخودبیگانه شده»؟ حالآنکه خوانندهیِ آلمانیزبان هیچ مشکلی در خواندنِ درستِ اصل آن ندارد: Die Welt des sich entfremdeten Geistes. بهبیانِدیگر ما علاوه بر اینکه در درکِ اصطلاحِ «گایستِ» هگلی که مترجمانِ ما آن را «عقل» (حمیدِ عنایت)، «روح» (زیبا جبلی) و «جان» (باقرِ پرهام) ترجمه کردهاند، با دشواری روبرو هستیم، خطِ ما نیز این دشواری را دوچندان کرده و با نیاوردنِ نشانهیِ اضافه چنان نحوِ جمله را مبهم و فهمِ آن را تیره کرده است که نظیرش را شاید در کمتر خطی بتوان یافت.
باید بهصراحت اعتراف کرد که نیاوردنِ نشانهیِ اضافه باعثِ کندخوانی، دوبارهخوانی، بدخوانی، دشوارفهمی و بدفهمی میشود. مشکلِ اصلی درواقع این است که واکههایِ ششگانهیِ فارسی هیچ نمایندهای در الفبایِ خطِ فارسی ندارند و ازاینرو میتوان گفت که خطِ فارسی خطی «غیرِ دمکراتیک» است؛ اما با نوشتنِ نشانهیِ اضافه میتوان از شدتِ این ضعفِ خطِ فارسی تا حدی کاست.
بهجرئت میتوان گفت که خطِ فارسی اگر نقادانه به خود ننگرد و در رفعِ معایبِ خود مجدانه نکوشد، هرگز قادر نیست جهانِ پهناورِ اندیشه را بهروشنی در خود بازتاباند. یکلحظه پیشِ خود تصور کنید که انگلیسیزبانان یا آلمانیزبانان نشانههایِ اضافه را در خطِ خود حذف کنند و آن را مثلِ ما ایرانیان به فراخورِ حال و شمِّ زبانیِ گویشورانشان واگذارند. نتیجهیِ آن کاملاً روشن است.
دربارهیِ ضرورت آوردنِ نشانهیِ اضافه بسیار میتوان گفت. داریوشِ آشوری در مقالهیِ «چند پیشنهاد دربارهیِ روشِ نگارش و خطِ فارسی» که نخست در مجلهیِ نشرِ دانش در سال ۱۳۶۵ به چاپ رسید و اینک در کتابِ «بازاندیشیِ زبانِ فارسی» (آشوری، ۱۳۱) تجدیدِ چاپ شده است، حقِ مطلب را در این زمینه اَدا کرده است. او در نوشتههایش همهجا نشانهیِ اضافه را میآورد. کسانی که معتقدند آوردنِ این نشانه چهرهیِ خطِ فارسی را زشت میکند، کافی است بهعنوانِ نمونه کتابِ «چنین گفت زرتشتِ نیچه» با ترجمهیِ او را باز کنند و ببیند، آیا چهرهیِ خطِ فارسی در آن کتاب زشت شده است؟ هر کس که با زبانِ فارسی آشناست، این کتاب را، باآنکه نثری کهنشیوه دارد، میتواند بی غلط بخواند، حالآنکه حتی دانشمندانِ ما در خواندنِ یک جملهیِ ساده که نشانههایِ اضافهیِ آن حذف شده است، با دشواری روبرو هستند.
اینکه هیچیک از ما مطمئن نیستیم بتوانیم متنی را که قبلاً نخواندهایم، بی غلط بخوانیم، بیش از همه ناشی از نیاوردنِ نشانهیِ اضافه در خط است. اخیراً میانِ برخی جوانان باب شده است که بهعنوانِمثال «دوستِ عزیز» را «دوسته عزیز» بنویسند. این کار بیش از آنکه ناشی از کماطلاعیِ آنان از دستور و خطِ فارسی باشد، ناشیِ از ضعفِ خطِ فارسی و خو نکردن ما به آوردنِ نشانهیِ اضافه است. بنابراین بهجایِ آنکه جوانان را ملامت کنیم، بهتر است در نگاهِ خود به نشانهیِ اضافه تجدیدِنظر کنیم و آوردنِ آن را در همهجا ضروری بدانیم.
پایانِ سخن
خطِ فارسی که زمانی میتوانست بدونِ نقطهگذاری و آوردنِ نشانهیِ اضافه و حتی بدونِ گذاشتنِ نقطههایِ حروف در نسخِ خطی نیازهایِ کاربران و مخاطبانِ محدودِ خود را که بهطور عمده در حوزهیِ شعر و ادب بود، برآورد، اکنون قادر نیست با همان شیوهیِ کهن این حجمِ انبوه از دانش و فن و فلسفه را به میلیونها کاربر و مخاطبِ خود بهدرستی عرضه کند. خوشبختانه با ظهور و رواجِ رایانهها و ورودِ ویراستارانِ حرفهای به عرصهیِ نشر پیشرفتهایِ بسیار کردهایم، اما نمیتوان همچنان به ضرورتِ آوردنِ نشانهیِ اضافه در خط بیاعتنا بود.
همانطور که ما اکنون تمامِ نقطههایِ حروفِ نقطهدار را میگذاریم، انتهایِ جملهها را بدونِ استثنا با نقطه میبندیم، هر جملهیِ پرسشی را با علامتِ سئوال (؟) مشخص میکنیم، نقلقولها را در درونِ دو گیومه («») میآوریم، در صورتِ لزوم در متن از نشانههایی مانندِ ویرگول (،)، نقطهویرگول (؛)، دونقطه (:)، پرانتز ()، قلاب []، خطِتیره (-)، علامتِ تعجب (!) و مانندِ آن استفاده میکنیم، بینِ کلمات بدونِ استثنا یک فاصلهیِ تمام میگذاریم، مراقبیم که فاصله را نیمفاصله و نیمفاصله را فاصله نزنیم، رفتهرفته به جدانویسیِ کلمات عادت کردهایم و مانندِ کتابِ «دستورِ پنج استاد» نمینویسیم: «نمیتوان»، «بهمخاطب»، «کلماتیکه»، «مختوم بالف»، «بهمند»، «بکلمه»، و هیچیک از این کارها را سخت یا زشت کردنِ چهرهیِ خطِ فارسی نمیدانیم، پس میتوان به نوشتنِ نشانهیِ اضافه نیز عادت کرد و آن را بدونِ استثنا آورد و آوردن یا نیاوردنِ آن را به میلِ نویسنده و تشخیصِ بودونبودِ آن را به خواننده واگذار نکرد.
——————————
منابع:
- انوری، حسن؛ احمدی گیوی، حسن، ۱۳۹۳. دستورِ زبانِ فارسی ۲. تهران، انتشاراتِ فاطمی.
- طباطبایی، علاءالدین. ۱۳۹۵، فرهنگِ توصیفیِ دستورِ زبانِ فارسی. تهران، فرهنگِ معاصر.
- آشوری، داریوش، ۱۳۷۵، بازاندیشیِ زبانِ فارسی. تهران، نشرِ مرکز.
- فرهنگستان، ۱۳۹۴، دستورِ خطِ فارسی. تهران، فرهنگستانِ زبان و ادبِ فارسی (نشرِ آثار).
یادداشتها:
[۱] متأسفانه این نشانهیِ مهم در خطِ فارسی نامِ واحد و گویایی ندارد: دستورنویسانِ ما آن را «کسرهٔ اضافه»، «نقشنمایِ اضافه»، «علامتِ اضافه» و «نشانهٔ اضافه» نامیدهاند. این نشانه را برخی «نقشنما» یا «حرف» تلقی کردهاند (انوری، ۲۷۸)، حالآنکه برخی دیگر «واژهبست» (clitic/ Klitikon) دانستهاند (طباطبایی، ۵۲۰). لفظِ «اضافه» نیز برایِ این نشانه چندان مناسب نیست، زیرا این نشانه نهفقط در حالتِ اضافه و بینِ مضاف و مضافالیه، بلکه میانِ موصوف و صفت نیز ظاهر میشود، مگر آنکه «اضافه» را در اینجا به معنایِ دستوریِ آن درک نکنیم.
[۲] این علامت کوتاهشدهیِ «ی» است.
[۳] این خطابه که به «رسالهٔ املایِ فارسی: پیشنهاد به مقامِ فرهنگستان» مشهور است، اکنون در لغتنامهٔ دهخدا و ویکینبشته در دسترس است.
[۴] همانطور که گفته شد، فرهنگستان در این زمینه توضیحی نمیدهد. جستجویِ من برایِ یافتنِ نوشتهای که در آن دلایلِ نیاوردنِ نشانهیِ اضافه را ذکر کرده باشد، بینتیجه بود. ازاینرو این دلایل بیشتر بر پایهیِ شنیدهها و نامهنگاریهایم استوار است.
[۵] در این مختصر نمیتوان شرح داد که این امر چه پیامدهایی برایِ ما و ذهنِ ما داشته است. فقط به اشاره میتوان گفت که یکی از دلایلی که ما حافظهای نیرومند داریم، اما قدرتِ تحلیلِ ما ضعیف است، بهعبارتدیگر بیشتر اهلِ «نقل» هستیم و کمتر اهلِ «عقل» - که بازتابِ آن را در سیاست هم میتوان دید- به حضورِ فرهنگِ گفتاری و خطِ صامتِ الفباییِ ناقصِ ما مربوط میشود.
[۶] برای اطلاعِ بیشتر دربارهٔ کاربردِ نابجایِ ویرگول بنگرید به کتابِ ویرگولگذاری و مبانیِ نظریِ آن: کاربردِ بجا و نابجایِ ویرگول از صاحبِ این قلم.
[۷] فنومنولوژی روح/ هگل؛ ترجمهٔ زیبا جبلی، ص ۳.
■ مقالهی سنجیده و جامعی ست در بارهی داستان «کسرهی اضافه» به قلم آقای افشاری. از این دست پژوهشهای باریکبینانه و سنجیده در بارهی مسائل زبان نگارهی فارسی از ایشان پیش از این چند جستار منتشر شده است. در بارهی این مبحث من هم در سالهای گذشته نوشتهام و در کتابِ «بازاندیشیِ زبانِ فارسی» میتوان یافت. این که فرهنگستان زبان در دستورنامهی خود در بارهی «خط فارسی» این مورد را با نگاهِ ادیبانه، نه زبانشناسانه، نه با منطق علمی بلکه با پیروی از عادتهای نوشتاریِ به ارث رسیده، «زیرسبیلی» در میکند، جای شگفتی نیست. زیرا ذهن ما هنوز به فهم علمیِ مدرن، و بالاتر از آن به کار بستنِ این گونه فهم در رفتار و نوشتار، خو نگرفته است.
به یاد دارم که سالیانی پیش در ایران با دو تن از هموندان فرهنگستان در این باره بحث میکردم، در پاسخِ این پرسش که «این بهاصطلاح کسرهی اضافه چیست که باید یا نباید نوشته شود؟»، پاسخ این بود که، «مگر ما بیسواد ایم که باید آن را بنویسیم!» هنگامی من ضرورتِ نوشتنِ آن را بهویژه برای متنهای علمی و فلسفی مدرن طرح کردم و این مقاله نخستین بار در مجلهی «نشر دانش» چاپ شد، مردِ ادیب و زبانشناسی مانندِ آقای احمد سمیعی گیلانی، سردبیر «نامهی فرهنگستان» و مردِ نکونامِ با همت و با فرهنگی مانند علی میرزایی، سردبیرِ «نگاهِ نو»، منطق آن را پذیرفتند و در مجلهی خود به کار بستند، اما بهزودی بر اثر فشاری که اهلِ قلم، و در مورد نخستین «شورای فرهنگستان» پشتشان گذاشتند، ناگزیر وادار به عقبنشینی شدند. با این همه، این روش و پیشنهاد از راهِ کتابهای من و برخی دیگر از نویسندگان و مترجمان و ویراستاران در حال پذیرشِ بیش و بیشتر است، از جمله آقای جعفرِ مدرس صادقی آن را با دقت در ویرایش متنهای کهن این روش را بهکار میبندد. و من خرسند ام که پژوهندهیِ با پشتکار و دلسوزی مانندِ رحمانِ افشاری نیز با منطق روشن علمی پیگیرِ این داستان است.
یکی از جاهایی که نوشتنِ این «کسره» برای درستخوانی و پرهیز از ابهام یا نادرستخوانی ضرورتِ بیچون-و-چرا دارد، در کارِ فرهنگنویسیِ امروزین است. جای آن را بهدرستی در فرهنگهای ارزندهای که با دیدِ تازه در این دو-سه دهه تألیف شده است، خالی میبینم. اشارهام یکی به «فرهنگِ سخن»، به ویراستاریِ آقای حسن انوری ست و دیگر به «فرهنگِ جامعِ فارسی» به ویراستاریِ آقای علیاشرف صادقی. چنان که در دو-سه جای دیگر نوشتهام، این «کسرهی اضافه»، اگرچه از نظرِ ساختارِ آوایی تنها از یک مصوّت تشکیل شده است، ولی از نظرِ نقشِ دستوری یک تکواژ است با نقشِ پربسامدِ یک «واژهی دستوری» (grammatical word) و همه جا باید نوشته شود. که افشاری در این باره بهخوبی مسأله را روشن کرده است.
داریوش آشوری
■ آقایِ آشوری در نوشتهیِ محبتآمیزِ خود دربارهیِ این مقاله ازجمله به نکتهیِ مهمی اشاره کردهاند و آن اهمیتِ آوردنِ نشانهیِ اضافه در فرهنگهایِ فارسی است.
خوشبختانه استاد دکتر فرامرزِ بهزاد سالها پیش نشانهیِ اضافه را در بیشترِ مدخلهایِ فرهنگِ خود آورده است:
فرهنگِ آلمانی - فارسی: بیش از سی هزار واژهیِ زبانِ آلمانیِ معاصر و همین تعداد تعبیرات و اصطلاحاتِ جاری / تدوين: فرامرزِ بهزاد. – تهران: خوارزمی، چاپِ سوم، ۱۳۹۲.
http://www.ketab.ir/bookview.aspx?bookid=1849461
رحمانِ افشاری
■ آقایِ ایرجِ کابلی در مقالهای به نامِ «فراخوان به فارسینویسان و پیشنهاد به تاجیکان» که در مردادِ ۱۳۷۱ در شمارهیِ ۷۲ مجلهیِ «آدینه» منتشر شد، پیشنهادهایی برایِ اصلاحِ شیوهیِ نگارشِ فارسی ارائه دادند که مهمترینِ آنها بیفاصلهنویسی بود. سپس شورایی به نامِ «شورایِ بازنگری در شیوهیِ نگارش و خطِ فارسی» با شرکتِ کریمِ امامی، محمدرضا باطنی، ایرجِ کابلی، علیمحمدِ حقشناس، احمدِ شاملو، کاظمِ کردوانی و فرجِ سرکوهی تشکیل شد که دبیریِ آن بر عهدهیِ کاظمِ کردوانی گذاشته شد و هدفِ آن نیز بازنگریِ شیوهیِ نگارشِ خطِ فارسی بود. این شورا نخستین نشستِ خود را در ۳۱ مردادِ ۱۳۷۱ برگزار کرد. (برایِ اطلاعاتِ بیشتر بنگرید به ویکیپدیایِ فارسی، مقالهیِ «شورای بازنگری در شیوه نگارش و خط فارسی») آقایِ کابلی در شمارهیِ ۸۰-۸۱ مجلهیِ آدینه مقالهای نوشتند به نامِ «احیایِ نشانهیِ اضافه» که مضمونش همان است که در مقالهیِ من آمده است، یعنی واردکردنِ نشانهیِ اضافه در زنجیرهیِ خط فارسی. ایشان مجموعهیِ مقالاتِ خود را در کتابی به نامِ «درستنویسيیِ خطِ فارسي» در سالِ ۱۳۸۴ منتشر کردند. اگرچه مقالهیِ من بیشتر جنبهیِ انتقادی و استدلالی دارد و فضلِ تقدمِ پیشنهادِ آوردنِ نشانهیِ اضافه در زنجیرهیِ خطِ فارسی نیز، چنانکه در مقالهام آمده است، با آقایِ داریوشِ آشوری است، اما سزا بود تا از کوششهایِ آقایِ کابلی و «شورایِ بازنگری در شیوهیِ نگارش و خطِ فارسی» نیز یاد میشد. از سرورِ بزرگوارم آقایِ کاظمِ کردوانی که این موضوع را یادآور شدند و لطف کردند و کتابِ آقایِ کابلی را در اختیارم نهادند، صمیمانه تشکر میکنم.
رحمانِ افشاری
| ||||||||
ايران امروز
(نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايتها و نشريات نيز ارسال میشوند معذور است. استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024
|