پنجشنبه ۱ آذر ۱۴۰۳ -
Thursday 21 November 2024
|
ايران امروز |
برخی مفاهیم، سنتها و آیینها، چنان تثبیتشده هستند که غالباً به عنوان یک اصل خدشهناپذیر، در همهی فرهنگهای انسانی، در برابر عارف و عامی، خودنمایی میکنند. یکی از این سنتهای عام و جهانی، پدیدهی «نوروز» و یا «سال نو» است. صرف نظر از این که آغاز «نوروز» یک ملت، مصادف با یکی از توفاتیترین و سردترین فصلهای سالباشد یا با جلوههای آغازین بهار همزمان گردد و یا با گرمای سوزندهی تابستان مصادفشود، برای اهل آن فرهنگ، جای بیان کمترین گلایهای نمیگذارد. حتی اگر سال «نو»ی که معمولاً همیشه با برف و بوران گره خورده، ناگهان هنگامی آفتابیشود که از چنان جلوههایی خبر نباشد، مردم، برای چنان ترکیب دیرینهای که با آن خو گرفتهاند، دچار احساس دلتنگانهای میشوند و آرزو میکنند که سالبعد چنان پیشنیاید. زیرا ملتها چنان در بستر زمان، به «نوروز» خویش در همان فصل و زمان خاص، عادت کردهاند که اگر در زمان دیگری اتفاق بیفتد، بدان میماند که انگار، نوروز پرخاطرهی آنان را برای همیشه از آنها گرفتهباشند و یا با دریغ بسیار، رنگ و بوی همیشگی آن را با رنگ و بویی غریب و نادلپسند، به کلی از میان بردهباشند. در میان همهی ملتها، حتی در میان اقوام «کمفرهنگ» و ابتدایی، جایی برای «دورزدن» زمان، برای اُطراق و تأمل، وجود داشتهاست و دارد.
اگر زندگی انسان، از یک خط مُمتَد زمانی تشکیل شدهبود که نه کسی میتوانست انتهایش را ببیند و نه پایان آنرا تصورکند، چه بسا مناسبات فرهنگی، اجتماعی و فکری او، رنگ و بوی دیگری مییافت. من در این میان، حتی پرندهی «گمان» خویش را تا آنجا پرواز میدهم که بگویم با چنان خط مُمتَدی از زمان، چه بسا عمر آدمیزاده، کوتاهتر از این میشد که هست و روزان و شبان او، با وجود بهرهوری از لذت و نعمت، از رنجی گزنده و درونی که حاصل یکنواختی روزان و شبان و سالان باشد، سرشار میگردید. با فرارسیدن «نوروز»، با این خط منحنیِ دَوَرانی که ما آن را در خلال ۳۶۵ روز از سر میگذرانیم، در لحظاتی که گرفتار درد و رنج هستیم، این امکان را مییابیم که آرزوکنیم تا در سال آینده، در آن خط منحنی ۳۶۵ روزهی دیگر، در زندگی ما، گشایشهای جدی حاصلگردد. حتی اگر در اوج رفاه و نعمت هم باشیم، بازهم آرزو داریم که هرسال، برآن همه رفاه و نعمت، افزوده شود ودوام آن ضمانتگردد.
در میان ملتهایی که به دلایل سیاسی، اقتصادی و یا اجتماعی، در دورههایی از تاریخ، گرفتار «اُفتِ رفاه» و حضور تحمیلی «درد و بند» میشوند، شاید یگانه امید آنان در آغاز هر نوروز، رهایی از چنان مصیبتهایی باشد. اما اگر با تکرار هر نوروز، نه تنها آرزو و یا آرزوهای آنان مُحَقّق نگردد بلکه جلوههای دیگری از زندگی که به عنوان یک حق طبیعی و تثبیتشده وجود داشتهاست، نیز چنان گرفتار «آفت» گردد که بازگشت آنها به حالت عادیِ گذشته، در ردیف نخستین آرزومندیهای آنان درآید، در آن صورت، نوروز نه جلوهگاه آرزوهای عملی نشده بلکه بازتاب از کفدادنِ حقوق مسلم انسانیِ کسانیاست که بدین بلایا گرفتار آمدهاند. برای ملتهایی که آن خط مُمتَد تاریخی، با همهی ملالهای سنگین و شکانندهاش و آن خط منحنیِ «نو» شدن با انبوهی آرزومندیهای نهفته در آن، نتوانستهباشد دگرگونی روشنایی بخشی در زندگی آنها ایجاد کند، نوروز آنان، جلوهگاه بیاعتنایی، گریز و تکرار درد و غمهای دیرین خواهدبود.
در میانِ انبوه متخصصان تاریخ، فلسفه، هنر، جامعهشناسی و دیگر جلوههای علمی زندگی، مردم کوچهو بازار، نسبت به «زندگی» و تداوم آن، نسبت به «آینده» و چگونگی کیفیت آن، بزرگترین متخصصان تشخیص هستند. تشخیص آنکه با چنان مناسباتی که در زندگی روزانه و جامعهی آنان حاکماست، هرگز زندگی و آیندهی آنان، جلوهی شادی، رهایی، همدلی، رفاه و رشد اندیشه را نخواهد دید. کاملاً طبیعی است که این مردم، گاه در بُرِشهایی از تاریخ، به دلایلی خاص، به دام فریب گرفتار آیند. بدین گونه که به برخی جلوههای دروغین تاریخی، چنان دل ببندند که اگر مقدسترین شخصیت ذهنی آنان از پرده برون آید و آنان را از این دلبستن فریبکارانه منعکند، وی را به چیزی نگیرند و چه بسا به نفرین و نفرت خویش گرفتار سازند. اما همینان، پس از کشف اشتباه فاحش خویش، بیآنکه برآن پای بفشرند، خاضعانه، زبان به اقرار فریبخوردن خود و اشتباه بزرگ خویشتن میگشایند. تاریخ، در این حوزه، نمونههای بسیار در آستین دارد.
«نوروز»های هر ملت، لحظه و محل تأملهای گوناگون، آحاد آن ملت است. در خَماخَم این خط منحنیاست که هر انسانی، بسته به تجربه، دانش و زمینههای لازم، برآنست تا از خط مُمتَد کوتاهِ یکساله که عملاً خط منحنی سدهها و هزارههای تاریخاست، ارزیابیهای واقعبینانهای ارائهدهد و زندگی خویش را از فردا، از لحظهی بازگشت آن خط منحنی به آغاز «مکرر» اما عملاً «نامکرر» یک سال دیگر از زندگی، پیوند زند. شگفت آنست که در یکی از این ارزیابیها از سالی که رفتهاست، بخش زیادی از انسانهای سرزمین ما، بر همدلیهای انسانی و بر «گذشت» نسبت به نکردهکاریهای دیگران و یا اشتباهات غمانگیز پیرامونیان، انگشت میگذارند. این شگفتی، ریشه در آن دارد که این ملت، جزو ملتهایی بودهاست که در طول تاریخ خویش، بیش از پیش، در آتش جنگ، ویرانی و خونریزی مهاجمان خارجی و حتی داخلی سوختهاست. چنین ملتی با وجود این، در آغاز بازگشتِ آن خط منحنی، پیامآور آشتیکُنانهای نوروزی میان دوستان و خویشانیاست که رابطهی مهرآمیز آنان در سالگذشته و یا به دلایلی، در سالهای گذشته، به کدورت و نِقار کشیده شدهاست.
واقعیت آنست که این ارزیابی که سرخطِ روشن آن، به فراموشی سپردن چنان گذشتههای تاریک و ملالآور است، درست در گردشگاه خط منحنیِ سالی اتفاق میافتد که در حال غروب کردناست و سالی که شکوفنده و فاخر، آهنگ طلوعدارد. باید اقرارکنم که من در میان شماری از ملتهای دیگر که حتی تاریخشان از آنهمه جنگ و غارت، نیز رنگ نخوردهاست، این ویژگی رفتاری را که میبایست کدورتهای دیرین را به دور افکند تا «گذشت» و «مهربانی»، یکبار دیگر حرف آخر را بزند، شاهد نبودهام. شاید یکی از دلایلی که میتوان ارائهداد آنست که مناسبات مردم در چنان فرهنگ و سرزمینهایی، از نوعی نبودهاست که در سالِ سپری شدهاش، کینورزی و انتقام، حرف آخر را زدهباشد. به همین جهت، آنان نیازی به چنان واکنشهای بخشاشگرانهای نداشتهاند.
جا دارد که در چرخشگاه این خط منحنی زمانی که نامش را «نوروز» نهادهایم، مؤسسات فرهنگی، نشریههای گوناگون کاغذی و دیجیتال، مردان ادب و اندیشه، آموزگاران و استادان و همهی کسانی که کم یا زیاد در دگرگونی و رشد افکار انسانهای دیگر، خاصه جوانان و نوجوانان نقشدارند، از ترویج عناصر رشددهندهی اخلاق و شخصیت انسانها، در ترویج همدلی، پذیرش تنوعِ شخصیت و رفتار و اندیشه و تحمل آن در میان آشنایان، دوستان و همکاران، تردید روا ندارند. مرگ یک ملت زمانی فرا میرسد که همه از یک اندیشهی واحد آویزانگردند. در حالی که به شمار انسانها، اندیشههای گوناگون وجود دارد بیآنکسی مجاز باشد خود را به تنهایی صاحب حقیقت بداند. حقیقت فقط وقتی حقیقتاست که دارای یک مالکیت اندیشندگی و رفتاری همگانی باشد. تاریخ جهان نشاندادهاست که حقیقتهای ادعایی که در سایهی زورِ و ترس به جلوهگری پرداختهاند، در ردیف جوانمرگترین حقیقتها بودهاند. جا دارد که «نوروز» را با گسترش بذر آگاهی به حفظ محیط زیست، به حفظ میراثی که از دیرینیان به ما رسیده است آغاز کنیم و به خود بقبولانیم که ما نیز باید آن را وفادرانه به دست فردائیان بسپاریم.
۲۸ فوریه ۲۰۱۷/ دهم اسفند ۱۳۹۵
خانهتکانی در سال ۱۳۴۸
| ||||||||
ايران امروز
(نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايتها و نشريات نيز ارسال میشوند معذور است. استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024
|