پنجشنبه ۱ آذر ۱۴۰۳ -
Thursday 21 November 2024
|
ايران امروز |
ترجمە: باست مرادى
(١)
دلم برای خیلی چیزها تنگ شده
دلم برای...
چتر و...
باران و
... تو تنگ شده،
یادت هست،
زندگی چه منظر زیبایی داشت!؟
*
(٢)
تعجب نکن اگر
... با جامهی پارهی کارگریام
از نردبانی چوبی
به آسمان بروم و
... رنگهای خاکستریاش را بزدایم و
به رنگ آبی روشن چشمانت
درآرم.
تعجب نکن!
من...
همانم
که هستی.
*
(٣)
به هر سوی که میروی
گاه گاهی،
سایهات را نگاهی کن
خواهی دید مرا،
که چقدر دلتنگم.
*
(٤)
زندگی طعم شیرینی دارد!
چون نارنگی،
اگر کنار هم باشیم.
*
(٥)
من
گل سرخی
به تو خواهم داد،
تو نیز
از تنهاییام درآر،
فصل پاییز،
تنهایی،
زکام کشندهای ایست!
*
(٦)
ای باران
تو گواه باش...
که چقدر دوستش دارم!
*
(٧)
باران
هر چه میگذرد،
به شدت،
به رگبار میبارد
من بدون پالتو!
میپرسی: چطوری؟
میگویم که: خوبم.
اما تو
باور نکن.
*
(٨)
چه زیبا خواهد بود...!
قلبم،
در سینهات.
*
(٩)
از وقتی که
کوچهمان را ترک کردی،
دگر خواب نمیبینم،
رویا،
هر چه داشتم را
با خودت بردی.
*
(١٠)
در این فکرم
که چگونه بتوانم
کرهی زمین را
به باغی بزرگ تبدیل کنم،
بزرگ... بزرگ
فقط برای اینکه همه بدانند
که چقدر
دوستت دارم!
| ||||||||
ايران امروز
(نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايتها و نشريات نيز ارسال میشوند معذور است. استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024
|