پنجشنبه ۱ آذر ۱۴۰۳ -
Thursday 21 November 2024
|
ايران امروز |
شاید پس از مسابقات فوتبال ایران و آمریکا و شرکت ایران در جام جهانی، و برگزیده شدن فیلم “جدائی نادر و سیمین” برای اسکار و چند واقعه دیگر سیاسی- هنری اینبار نوبت به مجموعه تلوزیونی “شهرزاد” باشد که پلی ارتباطی مابین ایرانیان در سراسر دنیا بوجود آورد. مجموعه تلوزیونی “شهرزاد” در ۲۸ قسمت یکساعته، تولید بخش در ظاهر خصوصی “ویدیوی خانگی” مدتی است که سرگرمی بسیاری از ایرانیان در ایران و خارج از آن شده است. شاید به حق بتوان گفت که بعد از سریال دائیجان ناپلئون” هیچ سریال تلوزیونی در ایران تا این حد موفق به جلب توجه مردم نبوده است.
حسن فتحی کارگردان سریال شهرزاد
سریال شهرزاد با مضمونی عاشقانه که کم کم تبدیل به داستانی پلیسی، سیاسی و حتی گانگستری میشود با سرمایه محمد امامی و کارگردانی حسن فتحی در دست تولید است. حسن فتحی فارغ تحصیل رشته کارگردانی سینماست و کارگردان و نویسنده فیلمنامه برای سینما و تلوزیون ایران است. حسن فتحی سازنده فیلمهای “یک روز دیگر” (۱۳۹۰)، “کیفر” (۱۳۸۸)، “پستچی سه بار در نمیزند” (۱۳۸۷)، “ازدواج به سبک ایرانی” (۱۳۸۳) برای سینمای ایران است. او همچنین تئاتر تلویزیونی “تله موش” (۱۳۷۶) و سریال های “زمانه” (۱۳۹۱)، “در مسیر زاینده رود” (۱۳۸۹)، “اشکها و لبخندها” (۱۳۸۸)، “میوه ممنوعه” (۱۳۸۶)، “مدار صفر درجه” (۱۳۸۶)، “روشنتر از خاموشی” (۱۳۸۱)، “شب دهم” (۱۳۸۰)، “فردا دیر است” (۱۳۷۷–۱۳۷۶)، “پهلوانان نمیمیرند” (۱۳۷۶–۱۳۷۴)، “عاطفه” (۱۳۷۳)، و “معمای یک قتل” (۱۳۷۳) را برای پخش در تلوزیون ایران کارگردانی کرده است. از این میان “میوه ممنوعه” و “مدار صفر درجه” تا اندازه ای از اقبال عمومی و موفقیت برخوردار بوده اند و در میان فیلمهای سینمایی او “پستچی سه با در نمیزند” جای ویژه ای نیز بخود اختصاص داده است. شهرزاد اولین تولید حسن فتحی در “شبکه خصوصی “ویدیوی خانگی” است. داستان و فیلمنامه “شهرزاد” مشترکا توسط حسن فتحی و “نغمه ثمینی” نوشته شده است.
نغمه ثمینی (متولد ۱۳۵۲) نویسنده، فیلمنامه و نمایشنامه نویس، منتقد سینمایی، روزنامهنگار و عضو هیئت علمی دانشکده هنرهای نمایشی و موسیقی دانشگاه تهران است. وی به عنوان نویسنده با نشریاتی مانند ماهنامه سینمایی فیلم و زنان همکاری داشتهاست. نغمه ثمینی بهغیر از سریال شهرزاد فیلمنامه های “طعم شیرین خیال” (۱۳۹۳)، “خون بازی” (۱۳۸۵)، “سه زن” (۱۳۸۵) و “چوپان دروغگو” (۱۳۸۴) را برای سینمای ایران نوشته است که همگی آنها به فیلم برگردانده شده اند و مورد توجه بینندگان و منقدان فیلم در ایران قرار گرفته است.
نغمه ثمینی نویسنده شهرزاد
“رسانه خانگی” یا شبکه نمایش خانگی به تولید کنندگان و ناشران فیلمهای ویدئویی یا سریال هایی گفته میشود که برای پخش در بازار آزاد ارائه میگردند و در سینما و تلوزیون ایران راه نمییابند و نمایش داده نخواهند شد. شبکه رسانه خانگی مدتی است بهصورت کمپانی های تولید و پخش فیلم های سینمائی هم در آمده و فیلمهای سینمایی مانند “طبقه حساس” و “پدر آن دیگری” را هم تولید و پخش کرده اند. در حال حاضر پروانه ساخت بسیاری از فیلمهای سینمائی از طرف وزارت ارشاد بای بخش شبکه رسانه خانگی صادر شده است. اولین تولید شبکه ویدوی خانگی در شهریور ۱۳۸۹ دی وی دیهای “قهوه تلخ” بود که توسط رسانه خانگی توزیع شد. این سریال موفق ترین سریال شبکه نمایش خانگی شد و همچنین به عنوان پرفروش ترین سریال رسانه خانگی لقب گرفت. از آن پس کمپانی های متعدد دیگری به تولید فیلم و سریال های خانگی همت گماشتند که از میان آنان میتوان به پارسیان، قرن ۲۱، پارس مهر، هنر نمای پارسیان، تصویر دنیای هنر، موسسه رسانههای تصویری و تعدادی دیگر اشاره کرد.
پریناز ایزدیار و شهاب حسینی
تولید سریال در بخش “رسانه خانگی” از آزادی های بسیار بیشتری نسبت به تولید در تلویزیون ایران برخوردار است. از نوع داستان و فضا سازی و همکاری بازیگران، کارگردانان و دست اندرکاران سینمای ایران گرفته تا نحوه پوشش و آرایش زنان و مردان بازیگر. برای همین بسیاری از بازیگران مطرح سینمای ایران در حال حاضر تمایل بیشتری به همکاری در ساخت سریالهای شبکه خانگی را دارند و این همکاری باعث بالا رفتن سطح و کیفیت این آثار و تولیدات شده است.
داستان سریال شهرزاد از زمان کودتای ۲۸ مرداد به بعد اتفاق میافتد و بیشتر مضمونی رمانتیک دارد و میتوان آن را ملودرامی عشقی جنایی تعریف کرد. سریال شهرزاد با هنرنمایی سه نسل از هنرمندان خوب ایران، پرهزینهترین سریال شبکه نمایش خانگی است که داستان عاشقانهای را در تهران قدیم روایت میکند.
شهرزاد(ترانه علیدوستی) یک دانشجوی پزشکی است که قصد ازدواج با جوانی به نام فرهاد (مصطفی زمانی) را در سال ۱۳۳۲ و زمامداری دکتر مصدق دارد. پدران این دو از افراد گوش به فرمان شخصی متنفذ به نام بزرگآقا (علی نصیریان) هستند. تحولات ۲۸ مرداد فرهاد را که روزنامهنگار و از طرفداران پر و پا قرص مصدق است، به دلیل اتهام به قتل و توطئه بر علیه سلطنت به پای چوبه دار میکشد، اما به دست بزرگآقا نجات پیدا میکند. پس از این ماجرا شهرزاد و فرهاد تصمیم به ازدواج میگیرند اما در آستانهٔ ازدواج، بزرگ آقا که به دلیل نازایی دخترش (پریناز ایزدیار) از نداشتن وارث در عذاب است با این ازدواج مخالفت میکند و دستور میدهد که شهرزاد با دامادش (شهاب حسینی) ازدواج کند و ادامه داستان....
ترانه علیدوستی و مصطفی زمانی
ابتدا نگاهی خواهیم داشت به دیدگاههای مختلف در تقابل با این سریال که ظاهرا بیشر آنان محصول خارج از کشور است و عمدهترین آنها برخورد های سیاسی با داستان و فیلم و وقایع تاریحی آن است. شهرزاد را شاید بتوان اولین سریال تلوزیونی و یا فیلم بعد از انقلاب دانست که از نقطه نظر سیاسی بر محور ملیگرائی و طرفداری از دکتر محمد مصدق استوار است و با کمال تعجب اینبار مورد حمله و سانسور مقامات دولتی و ارشاد قرار نگرفته است. از این زاویه بسیاری از سیاسیون و ببیننده هایی که در نگاه آنان سیاست و سیاست بازی و ایدئولوژی حرف اول را در همه زمینه ها مخصوصا در برخورد با فیلم و نمایش و کتاب و هنر میزند، به مخالفت با این سریال برخواسته اند. قاعدتا طرفداران سلطنت از آنجائیکه فیلم مدام از حکومت قانونی دکتر مصدق و کودتای نظامیان و شاه و دول خارجی علیه آن صحبت میکند سخت آزرده و عصبانی و از فیلم ناراضیاند. مذهبیون طرفدار ولایت هم از اینکه صحبتی و خبری از آنان و مکتب اسلام مبارز و نمایندگانش در فیلم نیست نیز به جمع ناراضیان فیلم (البته بیشتر از داخل کشور) پیوسته اند. چپ ها و توده ای ها هم که جای خود دارند و کلا دیدگاه تاریخی شان و تحلیل طبقاتی غالب بر ذهنشان مانع از تائید روایت تاریخی فیلم دارد. حتی خود ملیگرایان هم ظاهرا راضی بنظر نمیرسند چون معتقدند که فیلم در نشان دادن نقش مخرب و قوی مذهبیون و آیت الله کاشانی و همکاری آنان با لات ها و جاهل ها در سرنگونی دولت دکتر مصدق ، سهل انگاری کرده و این عامل اصلی را از قلم انداخته است. با اینهمه تمامی این منقدان با آنکه به فیلم بد وبیراه میگویند این سریال را کنجکاوانه تعقیب و دنبال میکنند و اپیزودی از آنرا از نظر دور نمیدارند.
علی نصیریان در نقش “بزرکآقا”
سینما هنری پس پیچیده و توانا نسبت به بقیه هنر ها. هنریست که تمامی هنرهای دیگر را براحتی درون خود جای میدهد، از آنان به نحو دلخواهاش استفاده میکند و حتی جهت معرفی و شناخت آنها به جامعه کمک های اساسی میکند. در کار هنر هیچ کادر و غالب و چهارچوبی نمیتوان از طرف مصرف کننده هنر برای هنرمند قائل شد. هنرمندان خودشان نسبت به طرز فکر و احساس و علاقه و روش کاریشان برای خود ممکن است شیوه و چهارچوبی قائل شوند. اینکه ببینده از سینما و سینماگر انتظار ویژه ای مانند مثلا باز گوئی حقیقت تاریخی داشته باشد و یا خواستار ارائه خط به خط داستان و کتاب و شعری باشد انتظاری است دور از واقعیت موجود. باید دید که هدف اصلی فیلم و فیلمساز در مرحله اول چیست. آیا میخواهد یک واقعه تاریخی را کالبد شناسی کند، و یا داستانی پلیسی، درام و یا عشقی و کمدی را میخواهد در زمان و مکان خاصی نمایش دهد. فیلمساز خوب و مطرح آمریکائی کوئنتین تارانتینو در فیلم “حرام زاده های لعنتی” (Inglorious Basterred) که داستان آن در زمان جنگ جهانی دوم میگذرد، در صحنه های پایانی فیلم هیتلر را هنگام تماشای نمایشی در یک نمایشخانه بقتل میرساند. در غرب هیچ هیاهوئی براه نیافتاد که این دروغی تاریخی است و واقعیت ندارد بلکه فیلم موفق به اخذ چند اسکار و جوایز متعدد بینالمللی هم شد. چون طرح و حرف اصلی فیلم نه تاریخ جنگ جهانی دوم بلکه چیز دیگری بود. شاید بهتر باشد که سریال شهرزاد را هم با همین دیدگاه نگریست و در آن بدنبال حقایق تاریخی مطلق نباشیم و به ندای اصلی و غالب فیلم پی ببریم.
محمود پاکنیت (پدر شهرزاد) و محمد مهدی سروستانی (پدر فرهاد)
ایرادهای دیگری که به فیلم میتوان گرفت بیشتر از زاویه بعضی صحنه پردازی ها، انتخاب موسیقی، نوع لباس زنان و مردان است که با موقعیت زمانی و تاریخی داستان همخوانی ندارند. بعضی از آهنگ هائی که در طول سریال در صحنه های جشن و کافه و کاباره خوانده میشوند گفته میشود که متعلق به دهه ۴۰ است و در سالهای ۱۳۳۲ هنوز بوجود نیامده بودند. لباس زنها و جاهلان همخوانی با نوع لباس آنها در دهه ۳۰ ایران را ندارد. نمیتوان فقط با پوشاندن یک کلاه شیک بر پوشش اسلامی امروزین زنان در سینمای تجت کنترل دولت اسلامی، فضا و فرم پوشش لباس زنان دهه ۳۰ ایران را بوجود آورد. شخصیت پردازی های جاهل ها و پرسنل نظامی فیلم بسیار ضعیف و بدور از واقعیات موجود آنزمان بوده است و نشان از آن دارد که کارگردان و نویسنده داستان ظاهرا با این محیط و گروه اجتماعی در سالهای 32 بیگانه اند و شناخت درستی از آنان ندارند. ولی آنچه که میرفت تا لطمه اصلی را به این سریال بزند سقوط داستان زیبای عشقی فیلم پس از گذشت چند قسمت ابتدائی و چرخش آن به داستانهای پلیسی و گانگستری و ایجاد فضای غیر ملموس “پدرخوانده” ای است که خوشبختانه بیش از 6 تا هفت قسمت ادامه پیدا نکرد و دوباره به مسیر اصلی اش باز گردانده شد. و در این راستا شاید بتوان ایراد اصلی سریال شهرزاد را در نداشتن یک داستان منسجم پیش از اجرای طرح دانست.
تولید سریالهای تلوزیونی در غرب و مخصوصا آمریکا را میتوان به چند دسته قسمت کرد. سریالهائی تحت عنوان “سوپ آپرا” (Soap Opera) که بعضی از آنها عمرشان به بالای 50 سال هم میرسد مانند “روزهای زندگی” و “جنرال هاسپیتال” که ببیندگان خاص خود را دارند و قاعدتا نمیتوانند داستانهائی از پیش نوشته شده داشته باشند. گروهی نویسنده در پنجاه سال گذشته برای هردوره (Season) داستانها را نوشته و بروی صحنه برده اند. ولی نحوه ساخت سایر سریاهای تلویزیونی در آمریکا بصورتی دیگر است. اغلب سریالها در ابتدا بصورت یک طرح ۶ تا ۷ قسمتی است که در آن شخصیتهای سریال و روابط مابین آنها به بیننده معرفی میگردد. البته با چاشنی یک داستان که در این چند قسمت بگنجد. سپس تلوزیونها با آمارگیری خاص خود پی به میزان موفقیت و مورد توجه قرارگرفتن آن سریال میبرند و اگر آن ۶ یا ۷ قسمت موفق از آب درآید به ادامه تولید آن با همان گروه بازیگران همت میگمارند. بسیاری از سریال های موفق تلویزیونهای آمریکا مانند “ساینفیلد” (Seinfeld)و فرندز” (Friends)که بالای ده سال تولید شدند به همین طریق شروع شدند. نوع دیگری هم از سریال ها در امریکا وجود دارد که به آنها “مینی سریرز” (Mini Series)میگویند. این گروه معمولا براساس داستان و یا کتابی از پیش نوشته شده و یا اقتباسی از آنهاست و در چند قسمت محدود نمایش داده میشود. بهر صورت تمام تلاش برای جلب تماشاگر بپای تلوزیون است و فروش تبلیغات مابین نمایش که هدف اصلی و نهائی و غالب است ولی اول باید بیتتده را جلب کرد.
اما سریال سازی در تلویزیون ایران کاملا بگونه ای دیگر است. در آن دیار گرفتن آمار و نظر خواهی راه بجائی ندارد. فقط تصمیم روسای سازمان تلوزیون و روابط کارگردان و تهیه کنندگان سریالها با روسا . مقامات دولتی و مذهبی است که حرف اول و آخر را میزند. با بودجه سازمان تلوزیون معمولا داستانی نوشته میشود و آنرا از ۲۰ تا ۹۰ قسمت میسازند. در اکثر این سریال ها هم حرف اول باید نمایاندن فرهنگ مبارز و راسخ و سازش ناپذیر اسلامی و نمایندگان آن در مقابل سایر اقشار و گرایشات سیاسی جامعه در مکانها و زمانهای مختلف تاریخی باشد. اینست که پس از دیدن 2 یا سه اپیزود از مثلا سریال های “معمای شاه” یا “کیمیا” و یا سریال جدید “شیوع”، عطایش به لقایش میبخشی و از ادامه دیدن و تعقیب آن صرفنظر میکنی. از همین نقطه نظر است که بسیاری از سرمایه گزاران سینمای ایران که قاعدتا هم پشتشان گرم است از حمایت های دولتی، تولید سریال ها را به بخش خصوصی کشانده اند تا بتوانند با طرح مسائلی دیگر، خارج از سیاستهای غالب رادیو تلوزیون علاقه و حمایت مردم را جلب کنند و به سودآوری دلخواه خود برسند. داستانها و فضاهائی که در سریالهای بخش ویدیوی خانگی در یران تا بحال تولید شده و در حال حاضر هم در حال تولید است، همه گواه این واقعیتاند.
پریناز ایزدیار در نقش شیرین
یکی از مهمتریت علل جذابیت سریال شهرزاد بازسازی موفقیت آمیز فضا و مکان تهران قذیم در دهه ۳۰ است و این امر فقط بهکمک وجود شهرک سینمائی غزالی در حاشیه تهران امکان پذیر شده است. ساحت شهرک سینمائی غزالی یا “تهران قدیم” با ایده علی حاتمی در سال ۱۳۵۵ شکل گرفت و در ۱۳۵۸ یعد از انقلاب با نظارت شادروان علی حاتمی ساخت آن شروع شد و در این سه دهه پیشرفت بسزائی کرده است. از اولین فیلمهائی که قبل از ساخت این شهرک موفق به ارائه فضای تهران قدیم بوده اند، میتوان از “کلاغ” بهرام بیضائی (۱۳۵۵) نام برد. سپس علی حاتمی با طرح “جاده ابریشم” در قبل از انقلاب” و تغییر آن به سریال معروف “هزاردستان” اولین بهرهبرداری را از این شهرک سینمائی کرده است. حسن فتحی پس از “مدار صفر درجه” بار دیگر توانسته است بخوبی از این میزانسن برای شهرزاد استفاده کند و با هدایت خوب هنرپیشگانش در این صحنه آرائی بهترین بهره راببرد.
گروه بازیگران سریال شهرزاد را شاید بتوان مجموعه ای از سه نسل بازیگری در ایران به حساب آورد. نسل تاتری قدیم با نمایندگی علی نصیریان، نسل سینمائی بعد از انقلاب با ابوالفضل پور عرب، محمود پاکنیت، محمد مهدی سروستانی و نسل جدید بازیگری با شهاب حسینی، ترانه علیدوستی، پریناز ایزدیار و مصطفی زمانی و گلاره عباسی. یکی از ویژگی های کار و تبحر حسن فتحی را میتوان گارگردانی بازیگری گروهی او دانست. کار او در سریال شهرزاد بی شبهات به کار هدایت بازیگری گروهی اصغر فرهادی نیست. در شهرزاد قهرمان اصلی و چهره ای شاخص از میان بازیگران و پرسوناژ ها قد نمیکشد تا بقیه در سایه او بمانند. همه یکسان جذاباند و داستانشان شنیدنی و دیدنی. از این سریال تک ستاره بیرون نمیجهد بلکه همه باهم ستاره میشوند و این را مدیون هنر کارگردانی حسن فتحی اند. درخشش ستارگان معروفی مانند علی نصیریان، شهاب حسینی، ترانه علیدوستی، ابوالفضل پور عرب و جمشید هاشمپور که خود از قبل شهرت و معروفیت داشتند دور از انتظار نیست، ولی در کنار آنان، اینبار هنر بازیگری پریناز ایزدیار در نقش شرین دختر “بزرگآقا” ، مصطفی زمانی در نقش فرهاد، محمود پاکنیت (پدر شهرزاد)، محمد مهدی سروستانی (پدر فرهاد) و گلاره عباسی ( اکرم) جلوه گر میشود و آنها به معروفیت میرسند. در اینجا لازم است اشاره ای هم به محمد مهدی سروستانی (پدر فرهاد) یکنیم. او سالیان درازی است که در فیلم و تاتر ایران بازی میکند و تحصیلکرده فرانسه و دارای دکترای تئاتر از دانشگاه آوینیون فرانسه است. وی هم اکنون عضو هیثت علمی و استادیار دانشکده هنرهای نمایشی و موسیقی دانشکده هنرهای زیبا دانشگاه تهران نیز میباشد.
پریناز ایزدیار نیز با اجرای نقش بس پیچیده شیرین خود را بعنوان بازیگری پر استعداد و توانا به سینمای ایران معرفی کرده است که پایاپای هنرپیشگان با سابقه و کهنه کار ایران در این سریال و شاید هم یک سرو گردن بالا تر از آنان، خود را نشان داده و بر زیبائی صحنههائی که در ان حضور دارد بس افزوده است. برای این هنرپیشه جوان و پر استعداد آینده ای بس روشن و پر بار پیشبینی میشود.
ترانه علیدوستی در نقش شهرزاد
از عوامل بسیار مهم محبوبیت و نفوذ “شهرزاد” را میتوان در داستان دلداگیهای بیفرجام فیلم دانست. جذابیت دلداگی های شهرزاد و فرهاد و سپس عشق های قباد به شهرزاد و آذر به فرهاد و در جوار آنها عشق ساده و بچگانه مملی به میترا خواهر فرهاد ، بابک دوست فرهاد به مریم و نهایتا عشق ممنوع و درخفای “آقابزرگ” به شهرزاد همه چاشنی اصلی زیبائی فیلم در نزد ایرانیان است. در فرهنگی که عشق اروتیگ و زمینی از ارزش زیادی برخوردار نیست و کمتر شاهد تجلی آن در ادبیات ایران و کتاب و شعر و فیلم هستیم و در بطن جامعه و رفتار و روابط مردم کمتر حضور دارد، طبیعی است که اینگونه مشتاق و هواخواه داشته باشد. ببینده معمولی سینما در واقع خواهان چیزیست که آرزویش را دارد و برایش غیر قابل وصول است. از دیگر جاذبه های فیلم زبان زیبای فیلم است که در دیالوگ های عادی و مردمی جلوه میکند و پرهیز دارد از هرگونه شعار و نصیحت و گنده گوئی و یا لفظ قلم صحبت کردن که شالوده کار اکثر سریالهای تاریخی ایرانیاست. نوع فیلمبرداری نور پردازی نماهای داخلی، فضا سازی سالهای 32 تهران، و حرکت دوبین ها و صدا گذاری فیلم در حد بسیار بالائی است نسبت به سریالهائی که تابحال در ایران ساخته شده است.
و نهایتا موسیقی فیلم است که بکمک عوامل بالا توانسته “شهرزاد” را در قله سریال های تلوزیونی ایران بنشاند. ساخت موسیقی متن این سریال در ابتدا به عهده فردین خلعتبری بود، ولی از قسمت هفتم به بعد امیر توسلی آهنگسازی این کار را به عهده گرفت.
موسیقی “شهرزاد” ابتدا با صدای علیرضا قربانی اجرا شد که در قسمتهای ابتدایی و پایانی این سریال بروی تیتراژ فیلم اجرا میشد. از قسمت پنجم به بعد موسیقی جدیدی با عنوان «کجایی» با صدای محسن چاووشی جایگزین صدای قربانی شد. چاوشی تاکنون سه قطعه به نامهای شهرزاد (همخواب)، “به رسم یادگار” و “کجایی” را برای این مجموعه خوانده است. قطعه “کجایی” ابتدا به عنوان تیتراژ سریال قرار گرفته بود و برخی با استناد به واژههای خاصی که در شعر این ترانه بکار گرفته شده است آن را ارجاعی به حصر سران جنبش سبز و وقایع سال ۱۳۸۸ دانستند و همین باعث شد که ترانه دیگر محسن چاوشی “به رسم یادگار” جایگزین آن برای تیتراژ فیلم شد. ترانه “به رسم یادگار” با ترانهسرایی حسین صفا و “همخواب” با شعری از وحشی بافقی و با تنظیم و آهنگ سازی بهروز صفاریان ساخته شده است و در حال حاضر به عنوان موسیقی متن سریال پخش میشود.
ساخت قطعه “شهرزاد” را نیز مسعود رفیع زاده عهده دار بوده و از قسمتهای بیستم سریال به بعد در طول فیلم هم گاهگاهی قطعاتی با صدای محسن چاووشی بروی صحنههائی میرود. همزمان سی دی “شهرزاد” با صدای محسن چاووشی به بازار ایران عرضه شده است که از اقبال بینظیری تا این زمان برخوردار بوده است.
به غیر از دی وی دی ها و سی دی موسیقی فیلم شهرزاد تا کنون گردنبند و گوشواره مرغ آمین و تقویم شهرزاد نیز به عنوان یکی از محصولات این سریال به بازار عرضه شده است و بازار ایران هم آرام آرام بنوعی مشغول تقلید از بازار آمریکا و هالیوود است با نمونه هائی مانند هزاران تولید جنبی برای فیلمهائی مثل “جنگ ستارگان”، “ارباب حلقه ها”، “خفاش”، “مرد عنکبوتی” و “استار ترک” و غیره.
بهرصورت چند اپیزود به پایان سریال پرببینده شهرزاد نمانده است و قاعدتا از آنجائیکه در ایران و نزد ایرانیان همیشه کارها برعکس عمل میکند، احتمال اینکه سری دوم و سوم این سریال همچنین ادامه پیدا کند باید بسیار کم باشد و دلیل آن چیزی نباید باشد جز “اقبال مردمی”. در جامعه ما اگر مردم از چیزی خوششان بیاید فوری جلوی تولید و ارائه آن گرفته میشود. این امر فقط مختص داخل کشور نیست بلکه در چند سال اخیر بارها شاهد آن در خارج از ایران هم بوده ایم. برای مثال میتوان از رسانه قوی و جانداری مانند صدای آمریکا یاد کرد که با سیاست و مدیریت داهیانه! ایرانی آن، ابتدا برنامه پر ببینده “پارازیت” از کامبیز حسینی - سامان اربابی وسپس برنامه ساز و گوینده توانای صدای امریکا در برنامه افق، سیامک دهقانپور را در اوج محبوبیت از این رسانه کنار گذاشته شدند. متاسفانه نظر مردم و حمایت مردمی از برنامه و برنامه سازها، در تصمیم گیری های روسای ایرانی این سازمانها هیچ جای و منزلتی نداشته و ندارد.
سریال شهرزاد با تکیه به داستان عاطفی و عشقی درون آن و با حذر از شعار و سیاست بازیهای معمول سینما و تلویزیون دولتی ایران، توانائی آنرا دارد که برای سه چهار دوره طولانی ادامه پیدا کند و همچنان در صدر و مورد حمایت عموم ایرانیان قرار بگیرد. تا ببینیم که سرنوشت این سریال در آینده چه خواهد شد.
| ||||||||
ايران امروز
(نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايتها و نشريات نيز ارسال میشوند معذور است. استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024
|