سه شنبه ۱۳ آذر ۱۴۰۳ - Tuesday 3 December 2024
ايران امروز
iran-emrooz.net | Mon, 30.11.2015, 20:14

گفت‌وگوی صریح و صمیمی با اردشیر کامکار

نوازنده نامی ویولن در ایران


ندا سیجانی/ایران

ما “کامکار‌ها” خیلی هوای همدیگر را داریم

تقریباً تا پیش از دوران صفویه ساز کمانچه جایگاه چندانی در فضای موسیقی نداشت؛ ‌سازی که به گفته زنده یاد روح الله خالقی تکامل یافته رباب است و به یقین باید گفت بعد از تار مهم‌ترین ساز موسیقی ایرانی محسوب می‌شود به‌طوری که توانسته در موسیقی دستگاهی و بلکه در موسیقی مقامی کاربرد فراوانی داشته باشد. در واقع تحول بنیادین کمانچه را می‌توان از دوران علی اصغر بهاری به بعد تعریف کرد. او تنها کسی بود که با تشویق خالقی باردیگر صدای کمانچه را به شیوه موسیقی دستگاهی به گوش مردم رساند و بعد از او با تربیت شاگردان زبده‌ای چون داوود گنجه‌ای، محمد مقدسی، علی اکبر شکارچی، مهدی آذرسینا، درویش رضا منظمی، هادی منتظری، سعید فرج‌پوری، اردشیر کامکار و کیهان کلهر هنرکمانچه نوازی ادامه پیدا کرد. خشک سیم و خشک چوبی که توانست آوای دوست را از «لیلی و مجنون» شهرام ناظری تا «شیرین و فرهاد» علیرضا حسین خانی (از اسطوره‌های کمانچه نواز لرستان) به گوش مشتاقانش برساند. حالا امروز با گذشت زمان، کمانچه در گوشه و کنار ملودی‌های سنتی و‌گاه پاپ قرار می‌گیرد و توانسته نقش خود را بر موسیقی اصیل ایرانی بخوبی نمایان کند. اردشیر کامکارنوازنده مطرح کمانچه هنرش را از تجربه پدر می‌آموزد و با تأکیدی که او بر زنده نگاه داشتن موسیقی اصیل داشت نوای ویولن را با کمانچه در می‌آمیزد و به حق تکنیک زیبایی در این ساز به‌وجود آورد. او متولد ۲۸ آبان ۱۳۴۱ است. تولدش بهانه‌ای بود تا با او درباره این روز‌هایش و ساز کمانچه به گفت‌و‌گو بنشینیم که در ادامه می‌خوانید:

یکی از ویژگی‌های کار شما نواختن خاص ساز کمانچه است به طوری که به زعم بسیاری از صاحبنظران، موسیقی شما توانسته تکنیک‌های خاصی را که فقط امکان پیاده شدن روی ویولن دارد، با کمانچه اجرا کند؛ این نوآوری از کجا شکل گرفت؟
من در نوجوانی شروع به نواختن کمانچه کردم. آن دوران همیشه دوست داشتم یک حالت تهاجمی در این ساز ایجاد کنم و به گونه‌ای دیگر کمانچه بنوازم. در واقع سعی کردم تحرک بیشتری به آن بدهم و همانند ویولن از اکتاوبندی ساز کمانچه استفاده کنم و به آرشه‌ها و تکیه‌ها سرعت بدهم، اما چون سن زیادی نداشتم استادانی که آن زمان کمانچه می‌نواختند خیلی جوابگوی احساس من نبودند. آن زمان بیشتر کمانچه‌های محلی خصوصاً خرم‌آباد، لرستان و آذربایجان مورد توجه و علاقه من بود، البته کمانچه‌ نوازی ایرانی هم وجود داشت که استاد بهاری می‌نواخت و زحمات بسیاری برای این ساز کشید. با وجود احترام زیادی که برای ایشان قائل هستم سبکی که استاد بهاری می‌نواخت خیلی من را به خود جذب نمی‌کرد، اما بعد‌ها که به ریزه‌کاری‌های کمانچه نوازی ایشان پی بردم و وارد دنیای کمانچه شدم، این تکنیک ‌ها بیشتر مورد استفاده‌ام قرار گرفت. از‌‌ همان ابتدای کار بر این نظر بودم، قطعاتی که با ویولن نواخته می‌شود با کمانچه بنوازم ولی به دلیل محیط زندگی‌ام در سنندج و نبود استادان متبحر، انجام این کار کمی برایم دشوار بود. (ناگفته نماند که من پیش از نواختن کمانچه پیش پدرم ویولن کار می‌کردم) اما بالاخره توانستم با راهنمایی برادر‌هایم هوشنگ، پشنگ، بیژن که در تهران به تحصیل و زندگی مشغول بودند و همچنین تعداد محدود فیلم‌های موجود نوع آرشه‌کشی، حرکت ویبراسیون، کشش‌ها و مالش‌ها را روی کمانچه پیاده کنم. بعد‌ها سعی کردم از طریق گوشی، کمانچه‌ نوازی آذربایجان بویژه زنده یاد هابیل علی‌اف که تعداد اندکی از نوارکاست‌های او را داشتم کپی کنم. البته کارهای استاد صبا بیشتر مد‌نظرم بود. صبا تکنیک‌های خاص خود را داشت و اصرار من بر این بود که از لحاظ پوزیسیون‌گذاری مانند او بنوازم. بنابراین، این انگیزه در من به وجود آمد که روی کمانچه از پوزیسیون استفاده کنم، که آن زمان یا اصلاً استفاده نمی‌شد یا خیلی کم بود. البته استادانی مثل رحمت‌الله بدیعی و داروغه کم و بیش و به صورت ناقص از پوزیسیون استفاده می‌کردند و چون ویولن را با تبحر می‌نواختند نظرشان این بود که کمانچه را نباید با پوزیسیون‌های ویولن نواخت، اما هدف من بهره‌وری بیشتر از امکانات صوتی سازکمانچه بود و زمانی که نخستین کار‌هایم را در کانون «چاووش» شروع کردم، طی هفته‌ای یک بار که اعضای گروه چاووش به صورت تکنوازی اجرای کنسرت داشتند من در تکنوازی، قطعه استاد صبا را می‌نواختم که بسیار مورد علاقه اعضای کانون قرار گرفت.

چرا فکر می‌کردید چنین خلاقیتی موفق است؟
آن زمان هیچ‌گاه فکر نمی‌کردم در این کار موفق می‌شوم یا نه! فقط دنبال عشق و علاقه خود به این ساز بودم؛ البته درحال حاضر هم همین گونه است، اگر بخواهم کاری را شروع کنم به هدف و علاقه‌ام نگاه می‌کنم؛ اگر موفق شوم که چه بهتر و اگر هم نشد یک تجربه به تجربه ‌هایم افزوده می‌ شود.

پدرشما (استاد حسن کامکار) در دورانی نوازنده ویولن بود که ساز کمانچه مخاطب چندانی نداشت، اما ایشان اصرار داشتند که شما به سمت سازهای سنتی بروید؟
پدر من نوازنده ویولن بود و به سبک استاد صبا می‌نواخت و چون در موسیقی نظام کار می‌کرد این نوع موسیقی را به خوبی می‌شناخت. او بعد از اینکه سه گروه بزرگسالان (۱۸-۱۷ سالگی به بعد)، خردسالان (که ما درآن دوره فعالیت می‌کردیم) و بانوان را در سنندج راه‌اندازی کرد و این گروه‌ها قدرت گرفتند، به این انگیزه رسید که یک گروه سنتی با آنسامبل سازهای سنتی ایجاد کند. بنابراین بعد از خریداری ساز‌ها، من کمانچه به دست گرفتم، ارسلان عود و همچنین دیگر برادرانم. حال شاید ساز‌ها به انتخاب خود ما نبوده اما بعد‌ها به این ساز‌ها علاقه‌مند شدیم وگروه کامکار‌ها تشکیل شد و از آن زمان نخستین نوازندگی کمانچه در یک گروه موسیقی را آغاز کردم.
استاد صبا خود نوازنده کمانچه بود و بعد از آنکه دید این ساز مهجور افتاده، طرفدار چندانی ندارد و رو به فراموشی است به سمت نوازندگی ویولن رفت. بعد از آن پدر شما با آنکه به موسیقی سنتی علاقه داشت ساز ویولن را انتخاب می‌کند در صورتی که با وجود این علاقه می‌توانست کمانچه نوازی صبا را ادامه بدهد.
آن دوران کمانچه رو به افول بود و پدرم به ویولن و موسیقی کلاسیک علاقه بسیاری داشت و ویولن را به خاطر صدادهندگی‌اش انتخاب می‌کند. در واقع زمانی که آمپلی فایر و دستگاه‌های اکو وارد ایران می‌شود، موزیسین‌های ایرانی که کمانچه می‌نواختند، وقتی متوجه شدند کمانچه صدادهندگی شفافی ندارد و نمی‌توانند صداهای موردعلاقه‌شان را با این ساز نشان بدهند، ویولن را به عنوان سازی که صدای اضافی ندارد و شفاف است انتخاب می‌کنند. حتی مدتی ویولن را مثل کمانچه به دست می‌گرفتند؛ که بعد‌ها وقتی کلنل وزیری از فرنگ برگشت نوع ساز زدن آن‌ها تغییر کرد و مردم هم از این ساز استقبال کردند و صدای آن را دوست داشتند. اما کمانچه به علت داشتن صدای‌های اضافی برای موسیقی سنتی آن زمان خیلی جذاب نبود و در دانشگاه‌ها به عنوان یک ساز اصلی آن را قبول نداشتند به همین دلیل کم کم این ساز فراموش ‌شد تا اینکه با حضور استاد بهاری و نواختن این ساز به‌‌ همان شکل سنتی‌ و با حمایت مرکز حفظ اشاعه موسیقی و رادیو تلویزیون آن دوران و همچنین تشکیل گروه‌های سنتی، کمانچه بار دیگر احیا شد. بعد از آن با تغییراتی که در شفاف‌سازی صدا وحذف خش‌های اضافی این ساز انجام دادم سعی کردم ساز کمانچه را به نوعی اجرا و معرفی کنم که برای مردم جذابیت داشته باشد. کمانچه، ساز اصیل موسیقی سنتی است و صدای بسیار خوشی هم دارد. امروزه می‌بینیم که از دختر و پسر۷، ۶ ساله تا بزرگسالان به یادگیری این ساز روی آورده‌اند و تقریباً در تمام گروه‌های موسیقی، کمانچه نوازان با کیفیت صدای بالایی آن را اجرا می‌کنند.

با توجه به تغییراتی که دراین ساز ایجاد کردید، آیا باز هم ساز کمانچه این قابلیت را دارد که نوآوری‌هایی در آن انجام گیرد؟
بله ساختار ساز کمانچه باید مقداری تغییرکند. متأسفانه درکشور ما چه از نظر نوازندگی و چه ساخت کمانچه، آکادمی خوبی وجود ندارد. در صورتی که در زمینه نوازندگی کمانچه، امکان رشد این ساز در سطوح بالا‌تر بسیار است. اما امروزه هر لحظه اراده شود می‌توان ویولن را با هرنوع ساختار و صدادهندگی از طریق اینترنت خریداری کرد. این اصول نادرست متأسفانه سبب شده ساختن این ساز به صورت شانسی باشد یعنی یک نفر آن را بخوبی بسازد و ساز بعدی‌اش به این کیفیت نباشد و باز هم جای تأسف است که سازنده‌های ساز، تجربیات خود را به همدیگر آموزش نمی‌دهند و اگر یک نفر بخواهد ساز بسازد باید از نقطه صفر شروع کند.

اشاره کردید علاقه بسیاری به کمانچه آذربایجان دارید؛ کمانچه ایرانی چه تفاوتی با کمانچه آذربایجان دارد؟
یکی از اصولی که حکومت شوروی برآن تأکید داشت ورزش و فرهنگ و هنر بود و از همین روبه مدت ۶۰ سال روی ساز کمانچه کارکردند و در این خصوص آکادمی‌های بسیار خوبی راه‌اندازی شد. کمانچه آذربایجان قدرت تکنیک، پوزیسیون و امکانات صوتی بالایی دارد. در واقع با آنکه کمانچه یک ساز ایرانی است اما در حکومت شوروی آکادمی‌ها به آن توجه بیشتری می‌کنند در صورتی که در حال حاضر دانشگاه‌های ما در نحوه تدریس و ساختن این ساز با مشکل مواجه هستند.

با توجه به اهمیت و جذاب بودن ساز ویولن برای بسیاری از مخاطبان ایرانی، چرا محور و اساس کارتان را روی کمانچه گذاشتید؟
به نظر من ساز ویولن در موسیقی ایرانی جایگاه چندانی ندارد و باید تمام انرژیمان را صرف آموختن کمانچه کنیم، اما انتخاب من در نواختن و یادگیری ویولن تنها ویولن کلاسیک است و اگر کسی هم از من بخواهد ویولن بیاموزد ویولن کلاسیک را به او توصیه می‌کنم.

نگاه و عملکرد ویژه‌ای که بر ساز کمانچه داشتید تا چه حد قابل دفاع است؟
طرفداران فراوان ساز کمانچه نشان دهنده اهمیت کار ما است. درواقع بالا‌ترین دفاعی که می‌توان داشت درمقابل کسانی است که به شکل سنتی فکر می‌کنند و تمایل چندانی ندارند که به این سبک کمانچه بنوازند. بنابراین با کمی دقت متوجه خواهید شد که طرفداران این ساز نسبت به ۳۰ سال گذشته قابل قیاس نیست، حتی بسیاری از افرادی که به موسیقی پاپ علاقه‌مند هستند به خاطر قدرتی که در این ساز نهفته است به کمانچه روی آورده‌اند و از این ساز استفاده می‌کنند.
البته شاید علاقه‌مندی نسل امروز به این دلیل باشد که صدای ساز کمانچه به ویولن نزدیک است.
بله حتماً هم همین است. آن‌ها متوجه شدند امکاناتی که در ویولن وجود دارد درکمانچه هم می‌توان پیدا کرد. اما از یک ساز دوزله نمی‌توان انتظار داشت به مانند آبوا یا فلوت، صدادهی داشته باشد مگر اینکه روی امکانات محدود این ساز کارکنند.

آیا می‌توان انتظار داشت همانطور که بالابان در‌ آذربایجان در کنار کمانچه استفاده می‌شود، سازهای دیگری هم در کنار کمانچه ایرانی قرار گیرد؟
بله صددرصد، منتهی مطلب اول باید دید سنتیمان را تغییر بدهیم و همیشه براین نظر نباشیم که ردیف میرزا عبدالله اجرا شود! اگر بخواهیم این‌گونه فکرکنیم، نه خودمان در دنیا جایی داریم و نه‌سازی می‌تواند در موسیقی ما جای بگیرد.

چه تلاشی برای علاقه‌مند شدن نسل جوان به کمانچه کرده‌اید؟
کارهای بسیاری به صورت آلبوم و کنسرت انجام گرفته اما امروزه جوان‌ها خصوصاً افرادی که سن کمتری دارند بیشتر به دنبال آن هستند که چه موسیقی او را جذب می‌کند در صورتی که در قدیم این‌گونه نبود. انسان موجود جست‌و‌جوگری است و وقتی موسیقی خوب به گوش ما می‌رسد به دنبال آن صدا می‌رویم و چون ما را به رؤیا‌هایمان می‌رساند به وجد می‌آییم. در بحث موسیقی سنتی و کمانچه هم همین‌طور است. به‌عنوان مثال در موسیقی فیلم «سنتوری»، اردوان تلاش کرد خودش را با افکار آقای مهرجویی تطبیق بدهد و مقداری عامیانه‌تر اما با قدرت و تکنیک بالا ساز بزند، همین امر سبب شد بعد از آن حتی کسانی که با موسیقی ایرانی و ساز سنتور آشنایی نداشتند به دنبال این ساز بروند و جذب آن شوند.

پس رسانه می‌تواند در معرفی موسیقی نقش اثرگذاری داشته باشد.
بله صدردرصد، رسانه نقش بسیار مهم و تأثیرگذاری دارد. مثلاً با پخش تصویری از یک مسابقه موسیقی با شرکت جوانان درصدا و سیما، علاقه و انگیزه دربین مردم به وجود می‌آید، در صورتی که این کار انجام نمی‌گیرد. در واقع اگر بتوانیم موسیقی را از طریق رسانه‌ها معرفی کنیم و ساز را نمایش بدهیم در مدت ۱۰ سال ایرانیان با استعداد، می‌توانند موفقیت‌های زیادی کسب کنند.

هنرمندان و نوازندگان سایر ساز‌ها هم می‌توانند چنین بدعتی را رقم بزنند؟
بله، به طور مثال در نحوه سنتورنوازی اردوان خواهید دید که تحول بزرگی در ساز سنتور به وجود آمده است. در واقع اردوان به لحاظ تکنیکی، امکانات صوتی و حرکت، تغییرات مهمی در کوک سنتور ایجاد کرده، به طوری که می‌توان در دستگاه ماهور، سه‌گاه یا دشتی راهم نواخت. دیگری از نظر اجرا و قدرت مانور روی این ساز است که البته استاد پایور در این زمینه زحمات بسیاری کشیدند و بعد از ایشان استاد مشکاتیان کارهای با ارزشی روی سنتور انجام داده است.

در برهه‌ای تمایل بسیاری به تشکیل ارکس‌تر کمانچه نوازی (آنسامبل) داشتید تا چه‌میزان در این هدف پیشرفت کردید؟
پیشرفت بسیاری داشتیم اما مشکل ما در زمینه اجرایی است، یعنی تا به امروز نتوانسته‌ایم کنسرتی که در حد انتظار وعلاقه ما است به اجرا درآوریم با وجود آنکه نوازنده‌های بسیار با استعدادی در کنسرت و در کلاس موسیقی حضور دارند.

چرا زمینه اجرا فراهم نشد؟
دلایل مختلف دارد؛ یک علتش خود ما هستیم که به خاطر مشغله‌های بسیار نتوانستیم آن طور که دلمان می‌خواهد این کنسرت را سرو سامان بدهیم، دیگری رپرتوارهایی است که در شأن این گروه است و باید حتماً اجرا شود و درآخر نبود اسپانسر و حمایت‌های مالی است.

هدف شما از تشکیل این گروه چه بود؟
مطرح کردن ساز کمانچه و قدرت این ساز چه در زمینه تک نوازی و چه گروه نوازی.

آمار و اخبار تشکیل گروه‌های موسیقی در کشور ما چندان قابل دفاع نیست، بسیاری از این گروه‌ها خیلی زود از هم پاشیده شدند که مهم‌ترین دلایل آن شاید خودخواهی، جاه طلبی یا مباحث مالی باشد اما کامکار‌ها و خانواده شما گروهی را تشکیل داد و اشخاصی را وارد موسیقی کشور کرد. حال فکر می‌کنید کار کردن شما در کنار هم صرفاً به خاطر جنبه فامیلی بوده یا قلباً به این باور رسیده‌اید که مکمل هم هستید؟
به اعتقاد من ماندگاری گروه کامکار‌ها دو دلیل دارد یکی همان‌گونه که اشاره کردید بحث فامیلی است و دیگری حق و حقوق مادی است. گروه کامکار هیچ مزیتی بر دیگری ندارند و هیچ‌گاه این ادعا وجود ندارد که من باید بیشتر از فلان شخص دستمزد بگیرم یا فلان شخص چون کارکمتری انجام می‌دهد باید پول کمتری بگیرد. در واقع به این صورت است که هر فردی از اعضای گروه کامکار‌ها اگر نیاز بیشتری به پول داشته باشد استفاده می‌کند وگرنه به طور مساوی تقسیم می‌شود.

آیا ساز و هنر موسیقی دلیل اصلی گرایش خانوادگیتان به موسیقی بوده؟ یعنی اگر برادران به سراغ هنرهای تجسمی می‌رفتند، ممکن بود در حال حاضر یک نفر مجسمه ساز باشد و دیگری نقاش؟
ساختار سنتی گروه کامکار‌ها به گونه‌ای است که خیلی هوای همدیگر را دارند. مثلاً برادر من ارژنگ در هنر نقاشی هم تبحر دارد و در واقع رشته تحصیلی‌اش در دانشگاه بوده و چندین بار نمایشگاه نقاشی برگزار کرده است. اما شاید یکی از علت‌های این اتحاد و وابستگی کار موسیقی باشد. امروزه بسیاری از خواهر و برادر‌ها به دلیل متفاوت بودن حرفه شغلیشان، شاید ۶ ماه یک بار هم همدیگر را نبینند ولی ارتباط ما به گونه‌ای است که هر هفته همدیگر را می‌بینیم.

یکی از مصادیق کلیشه‌ای، چوب استاد و تربیت شاگرد است آیا شما هم در دوران کودکی و آغاز یادگیری، چوب پدر که از اولین معلم‌هایتان بوده خورده‌اید؟ برخورد خودتان با شاگردان چگونه است؟
بله، چوب پدرم را بسیار خورده‌ام. (می‌خندد) پدرم یک نظامی بود و با ما به مانند نظامی‌ها بسیار جدی برخورد می‌کرد و در کار هیچ شوخی نداشت. خاطرم هست در ۸ سالگی باید یکی از آثار استاد صبا را می‌نواختم و چون شیطنتم زیاد بود پدرم همیشه گوشم را می‌گرفت و من را در انباری می‌انداخت ومی گفت تا این ساز را بخوبی نزنی حق بیرون آمدن از انباری را نداری. اما خود من هیچ‌گاه شاگردانم را تنبیه نمی‌کنم و بیشتر سعی‌ام این است که با زبان شوخی، اشتباهاتشان را گوشزد کنم.

یکی از مواردی که امروزه با اشکالات عمده‌ای روبه‌رواست بحث آموزش و شیوه‌های آموزش در موسیقی است، آیا با شیوه‌های آموزشی موافق هستید؟
به نظر من امروزه شیوه‌های آموزشی خصوصاً به لحاظ تکنیکی نسبت به گذشته بسیار بهتر شده است آن هم به این دلیل که تعداد نوازنده‌های خوب بیشتر شده‌اند. برادرم بیژن می‌گفت در گذشته وقتی به همراه آقای لطفی، گروه «شیدا» را تشکیل دادیم به دنبال یک نوازنده عود یا کمانچه نواز خوب می‌گشتیم که به سختی پیدا می‌شد اما اگر در همین لحظه تماس بگیری ۳۰ نوازنده درجه یک پیدا خواهی کرد. در صورتی که امروزه به دلیل استرس و مشکلاتی که در جامعه وجود دارد و همچنین دسترسی آسان به به‌روز‌ترین و بهترین موسیقی‌های دنیا از طریق گوشی موبایل و کامپیو‌تر و نداشتن تمرکز، ساختن موسیقی ماندگار بسیار دشوار شده است.

اینکه می‌گویید امروزه تعداد نوازنده‌ها افزایش یافته به این دلیل است که روش تدریس استادان بخوبی منتقل می‌شود یا اینکه نسل امروز به موسیقی سنتی علاقه بیشتری پیدا کرده‌ است؟
هر دو کار صدق می‌کند هم روش تدریس استادان نسبت به گذشته بسیار بهتر شده است و هم علاقه‌مندان به موسیقی سنتی افزایش پیدا کرده‌اند.

آیا آموزش هر‌سازی به صورت تمام و کمال صورت می‌گیرد؟ به عنوان مثال اگر هنر‌جویی قصد یادگیری ویولن را داشته باشد تمام موارد آموزش در آن رعایت می‌شود؟
نوازندگی مبحث جداگانه‌ای است و نوع موسیقی، آهنگسازی و یاد گرفتن بحث دیگری است. ممکن است یک نفر نوازنده خوبی باشد اما آهنگساز خوب نیست. ما امروزه توانسته‌ایم در زمینه تکنیک‌های نوازندگی بویژه موسیقی سنتی به پیشرفت‌های خوبی دست یابیم؛ حتی در زمینه موسیقی ملل مانند کلاسیک به دلیل ارتباطات گسترده‌تر بسیار پیشرفت کرده‌ایم.

با تجربه زیادی در یادگیری سینه به سینه و اصطلاحاً گوشی را دارید کدام یک از نوع آموزش برایتان قابل قبول است. آکادمیک یا تجربی؟ با توجه به اینکه بسیاری از موسیقیدانان و آهنگسازان بزرگ و مطرح کشور آموزش را به صورت تجربی کسب کرده‌اند؟
به نظر من آموزش موسیقی از طریق آکادمیک به لحاظ اینکه به تکنیک، قدرت و شناخت بهتری دست پیدا خواهی کرد، موفق‌تر است اما در زمینه ردیف موسیقی، آموزش از طریق تجربی و گوشی بهتر خواهد بود. در صورتی که بعضی افراد بر این باور اشتباه هستند که ردیف نوازی نیاز به تکنیک ندارد.

امروزه استقبال زیادی از موسیقی پاپ از سوی جوان‌ها می‌شود، تا جایی که تقریباً تمامی سالن‌های کنسرت را پر کرده‌اند؛ آیا موسیقی پاپ می‌تواند خطری برای موسیقی سنتی محسوب شود؟
خیر، به اعتقاد من موسیقی پاپ هیچ ضربه‌ای به موسیقی سنتی نخواهد زد و هر دوی این موسیقی‌ها مخاطبان خود را دارند. من منکر موسیقی پاپ نیستم حتی به صدای بسیاری از دوستان علاقه‌مندم. منتهی هواداران موسیقی سنتی به مانند موسیقی پاپ چندان برای موسیقی خود هزینه نمی‌کنند. به عنوان مثال اگر بلیت‌های یک کنسرت موسیقی پاپ به ۲۰۰ یا ۳۰۰ هزار تومان برسد باز هم سالن اجرا پر خواهد شد اما در یک کنسرت موسیقی سنتی حتی اگر بلیت اجرا ۵۰ هزار تومان باشد کمتر شرکت می‌کنند پس این اشکال از خود هواداران ما است.

تنها هزینه کردن برای معرفی این موسیقی کفایت می‌کند؟
متأسفانه طرفداران موسیقی سنتی بسیار تعصبی برخورد می‌کنند. ما نباید با موسیقی به صورت احساسی برخورد کنیم و اگر موسیقی یا هنرمندی را قبول نداریم به نوعی او را بت خود قرار دهیم، حتی اگر موسیقی خوبی اجرا نکنند. در صورتی که مخاطبان موسیقی سنتی باید آگاهانه قدم بردارند و حتی اگر معبود هنریشان اشتباهی کرده تذکر بدهند.

استفاده از سازهای موسیقی سنتی و پاپ به صورت تلفیقی چه تأثیری دارد؟
بستگی به اجرای آن کنسرت دارد. به نظر من فردی که مدعی موسیقی سنتی است اما اجرای خوبی ندارد بیشتر به موسیقی ضربه می‌زند. در مقابل در یک موسیقی پاپ به قدری ساز کمانچه به زیبایی اجرا می‌شود که می‌تواند به معرفی این ساز کمک بیشتری کند.

به اعتقاد شما خانه موسیقی و وزارت ارشاد در طول این سال‌ها بخصوص در سال‌های اخیر گام‌های مثبتی برای اهالی موسیقی برداشته‌اند؟
خانه موسیقی هنوز به شکل یک صنف تعریف نمی‌شود به این دلیل که این خانه به غیر از پرداخت حق و حقوق هنرمندان باید بتواند ارگانیزه کند، خودش کنسرت و اسپانسر بگذارد اما این امکانات را ندارد.

خانه موسیقی نمی‌تواند جلوی لغو کنسرت‌ها را بگیرد یا بیمه هنرمندان را پیگیری کند؟
می‌تواند اما نمی‌شود کاری کرد، وقتی یک کنسرت موسیقی لغو می‌شود، آیا خانه موسیقی این قدرت اجرایی را دارد که بگوید این کار باید اجرا شود و مانع آن نشوند؟!

به نظر شما توجه و عدم توجه به جایگاه موسیقی از نگاه مدیران این مجموعه‌ها می‌تواند در متزلزل شدن این عرصه هنر تأثیرگذار باشد؟
بله اتفاقاً در این باره به لحاظ مادی و معنوی متضرر هم شده‌اند و به قول معروف با سیلی صورتمان را سرخ نگاه داشته‌ایم اما چون عاشق موسیقی هستیم تمام تلاشمان را خواهیم کرد، همین امکاناتی را هم که داریم حفظ شود.

بحث رقابت و شهرت دربین اغلب گروه‌های موسیقی وجود دارد، آیا تا به امروز گروه کامکار‌ها با دیگر گروه‌های موسیقی احساس رقابت داشته است؟
به نظرمن رقابت سالم مانعی ندارد و اتفاقاً می‌تواند سبب پیشرفت افراد شود البته نمی‌توان منکر آن بود که در بین گروه‌های موسیقی رقابتی وجود ندارد، ولی حداقل می‌توان گفت گروه کامکار‌ها در فکر رقابت با دیگر گروه‌ها نیست و خوشحال می‌شویم از موسیقی ما آن هم به صورت منطقی برداشت کنند؛ اتفاقی که شاید برای گروه کامکار‌ها هم بیفتد. اما این تنها مشکل و معضل موسیقی ما نیست، متأسفانه در مملکت ما شناخت نادرستی خصوصاً در بین مردم عوام وجود دارد و زمانی که آهنگی ساخته می‌شود تقریباً همه مردم بدون آگاهی از ریشه موسیقی آن شروع به تعریف و تمجید می‌کنند. مثلاً اگر روی قطعه «مرغ سحر» شعری بسازم و بگویم آهنگ این اثر برای من است بدون آگاهی این کار را انتخاب می‌کنند درحالی که طرفداران این هنر نباید کورکورانه موسیقی خود را انتخاب و برای آن هزینه کنند و شهرت بالای یک هنرمند را دلیلی بر بی‌نقص بودن هنر او بدانند.

در بحث شهرت به نظرتان اردشیرخان شهرت بیشتری دارد یا خانواده کامکار‌ها؟
در واقع این سؤال را باید دیگران بگویند! اما ممکن است هرکسی در بخشی از زندگی خود به دنبال آن باشد که مردم او را بشناسند، اما من دوست دارم به عنوان یک چهره مثبت به مردم معرفی شوم. مثلاً اگر در کنار فرد مطرح و بزرگی در دنیا نشسته‌ام دوست ندارم زیر سایه او قرار گیرم، بلکه در یک سطح بالایی باشم و اگر این‌گونه نیست در کنار او نشستن فایده‌ای ندارد.

گفتند که امروز تولد شما است برنامه ریزی برای سال جدید زندگیتان در نظر گرفته‌اید یا برنامه ریزی را با بهار طبیعت آغاز می‌کنید؟
من زمان خاصی را برای کار‌هایم انتخاب نمی‌کنم. کار ما به قول معروف بیشتر عشقی است! (می‌خندد) در حال حاضر در تدارک اجرای کنسرت بعد از ماه صفر هستیم که قرار است با گروه خودم در لرستان، کردستان، تهران و شاید اصفهان اجرا شود، همچنین بهمن ماه با گروه کامکار‌ها در برج میلاد اجرای کنسرت خواهیم داشت.

اگر بخواهید به کسی در روز میلادش اثری را تقدیم کنید کدام اثرتان را به او هدیه می‌دهید؟
به نظر من، روز تولد هم یک روز غم است و هم شادی؛ البته برای من خوشایند بوده چون سال خوبی را به لحاظ کاری گذراندم اما اثری که هدیه می‌کنم آلبوم «یقین گمشده» است که آن را به همه مردم ایران و مخصوصاً دختر و همسرم تقدیم می‌کنم.

منبع عکس: سایت اردشیر کامکار
http://ardeshirkamkar.com/




نظر شما درباره این مقاله:


 

ايران امروز (نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايت‌ها و نشريات نيز ارسال می‌شوند معذور است.
استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024