يكشنبه ۲ دي ۱۴۰۳ - Sunday 22 December 2024
ايران امروز
iran-emrooz.net | Tue, 13.10.2015, 1:05

به بهانه هفتادمین سالگرد تولد پاتریک مودیانو

پاتریک مودیانو نویسنده جستجوگر نشانه‌ها


کامیار شریف

پس از آنکه در ماه اکتبر سال گذشته نام پاتریک مودیانو بعنوان برنده جایزه ادبی نوبل اعلام شد بسیاری از علاقمندان ادبیات و حتی منتقدین ادبی مجبور شدند برای آشنایی با او و آثارش به جستجوگران اینترنتی مراجعه کنند.

مودیانو در زادگاهش فرانسه سالهاست که از بزرگان ادب معاصر این کشور بشمار می‌رود. با این وجود تحسین همراه با تعجب نخستین عکس‌العمل منتقدین فرانسوی بعد از اعلام این خبر بود. پس از آن بر خلاف هر سال از مصاحبه‌های پر سر و صدا خبری نبود. مهمترین خبر ادبی سال اینبار با سکوتی نا متعارف همراه شد. با این حال مودیانوی گوشه گیر و فراری از جار و جنجال ناگهان در مرکز توجه جهانی‌ قرار گرفت و آثارش به سرعت در لیست پر فروشترین کتاب‌های بسیاری از کشورهای جهان قرار گرفتند.

او خود درباره دریافت این جایزه گفته است؛ این جایزه خاطرات دوران نوجوانی من و اهدا این جایزه به هموطنم آلبر کامو را بیادم انداخت. برایم باور نکردنی است وارد جمعی‌ شوم که یک عمر اعضای آنرا تحسین کرده‌ام.

در توصیف آثار مودیانو توسط کمیته ادبی نوبل آمده است: «هنر بخاطر آوردن و یادآوری سرنوشتهای غیر قابل درک انسانی‌ و به تصویر کشیدن زندگی‌ در شرایط اشغال فرانسه توسط آلمان نازی.»

آکادمی سوئد شش سال پس از اهدا جایزه ادبی نوبل به لوکلزیوفرانسوی، نویسنده دیگری را برای دریافت این جایزه انتخاب کرد که همچون او در خارج از فرانسه تنها برای خوانندگان محدودی  شناخته شده بود. لوکلزیو از خاطرات دوران کودکی و جوانی خود در مستعمرات آفریقایی فرانسه و زندگی‌ در انگلستان تا ستم بر یهودیان بدست نازی‌های آلمانی و ستم بر فلسطینی‌ها بدست صهیونیست‌های اسرائیلی می‌‌نویسد. بر خلاف او مودیانو قهرمانان و خوانندگانش را به گردش در خیابانها و محله‌های پاریس می‌‌برد. جهان آثار مودیانو خاطراتی هستند از دوران جنگ جهانی دوم و سالهای پس از آن که همچون سرزمینهای دوردستی قهرمانان او قصد بازگشت به آنجا را دارند.

شاید انتخاب مودیانو از این جهت هم قابل توجه باشد که در دنیای مدرن که آرمانها ی بزرگ و امید به آینده‌ای درخشان دیگر نقشی در افکار عمومی بازی نمی‌‌کند، او آرمانها و آرزوهای مردمی که پنجاه سال قبل زندگی‌ می‌‌کردند و تجربه جنگ جهانی‌ دوم را پشت سر گذاشته بودند در آثارش زنده می‌‌کند. نمونه مودیانو اثبات این حقیقت است که می‌‌توان بدون جار و جنجال‌های بازار پسند  مورد توجه دوستداران ادبیات با ارزش و ماندگار قرار گرفت.

اهدأ جایزه ادبی نوبل به مودیانو شاید یادآور چیستی ادبیات و چرایی خواندن آن باشد. جادوی ادبیات، اسرار پنهان در یک نثر زیبا که خواننده را به کشف خود می‌‌خواند، بیان اندیشه و احساس شاعرانه‌ای در قالب یک داستان. تمام آنچه که در یک بیانیه و مقاله قابل بیان نیست.

پاتریک مودیانو در سال ۱۹۴۵ تنها چند هفته پس از پایان جنگ جهانی‌ دوم در پاریس بدنیا آمد. این جنگ و عواقب آن برای جامعه فرانسه موضوع مرکزی آثار مودیانو است.پدر او تاجری یهودی‌ بود که با مشخصات جعلی در فرانسه تحت اشغال نازی‌ها از طریق خرید و فروش در بازار سیاه زندگی‌ می‌‌کرد . مادر او هنرپیشه‌ای ناموفق و متولد بلژیک بود. پیوند میا‌‌ن زندگی‌ و آثار مودیانو در کتاب «یک شجره نامه»(۱)  تا حدی روشن می‌‌شود. کودکی او در آپارتمانی محقر در کنار پدربزرگ و مادر بزرگ بلژیکی و در غیاب پدر و مادرگذشت . مرگ زودهنگام برادر کوچکتر و جدایی پدر و مادر،  گشت و گذار‌های بی‌پایان در خیابان‌های پاریس و محافل روشنفکرانی چون سارترو دیگر بزرگان ادب و اندیشه فرانسه بعد از جنگ، داستانی‌ که گواه بر سرگشتگی مودیانوی جوان در جستجوی هویت خود است. او در رمان «یک شجره نامه» می‌‌نویسد: «من زمانی‌ واقعاً خودم بودم که تنها در خیابانها قدم میزدم.»

یکروز پاتریک جوان از پدر خود برای مادر پیر و فقیرش تقاضای کمک مالی‌ می‌‌کند. پدر که خود یکبار در دوران جنگ توسط پلیس نازی‌ها بازداشت شده بود از پسر „گستاخ“ به پلیس شکایت می‌‌کند.  مودیانو مانند پدر توسط پلیس دستگیر می‌‌شود. مدیانو رابطه ‌اش را برای همیشه با پدر قطع کرد ولی این واقعه و بی‌ مهری همیشگی پدر به او و مادرش منشا خصومت ونفرت به پدر نشد. او در اولین اثر خود «میدان اتوال»(۲) زندگی‌ و حس وحشت و خفقان یهودیانی را توصیف می‌‌کند که در دوران نازی‌ها برای حفظ جان خود با مشخصات جعلی زندگی‌ و حتی با نازی‌ها همکاری می‌‌کردند. قهرمان داستان مردی یهودی‌ بنام اشکیمویچ (مرد رند) است که ریشه‌های خود را نفی  و نقش یک فرانسوی سنتی‌ و شهرستانی را در پاریس بازی می‌‌کند. او یکبار بدیدار زیگموند فروید می‌‌رود تا «عقده یهودیت» را در خود درمان کند، در دوران نازی‌ها با آنها همکاری می‌‌کند، پس از پایان جنگ به کشور اسرائیل سفر می‌کند و توسط پلیس اسرائیل دستگیر و شکنجه می‌‌شود.مودیانو کسی‌ را در این اثر محکوم نمی‌‌کند. او می‌‌کوشد انسانهایی از جنس پدرش را در زندگی‌ روزمره‌شان در خیابان و رستوران، در سالن تئاتر و بازار سیاه درک و توصیف کند. زبان، مکان و نثر  مدیانو در این رمان متغیر است. گاهی‌ در یک جمله مکان وقوع داستان تغییر می‌‌کند. زبان مودیانو از طنز و هجو تا جدی و موقر در حال تغییر است در این رمان مودیانو نه‌ پدر خود که بخش بزرگی از تاریخ فرهنگ اروپا را گاه با زبانی شاد و گاه با طنزی تلخ و سیاه به نقد می‌‌کشد. برای نوشتن این اثر مودیانو ۲۳ ساله تمام کتابهای ضّد یهودی‌ و آثارنویسندگان بزرگ یهودی‌ الاصل جهان ادبیات از کافکا تا تسوایگ و پروست را بدقت خواند بود.در سال ۱۹۶۸ مودیانو ۲۳ ساله با این اثر در آسمان ادبیات فرانسه درخشید. آنچه که او در این کتاب نوشته ارتباطی‌ به بازگشت به ریشه یهودی‌‌اش ندارد. مودیانو هرگز به اسرائیل سفر نکرده و فرزندانش هم به ریشه‌های یهودی پدرشان بازنگشتند.

مودیانو با سه‌ گانه پاریسی‌اش به شهرتی فراتر از مرز‌های فرانسه رسید. «مهمانی شبانه»(۳)، «بیراهه»(۴) و «شجره خانوادگی»(۵)

هر چند اولین آثار مودیانو متأثر از سبک رایج دوران خود «رمان نو» فرانسوی بود ولی او هیچوقت اسیر قید و بند این سبک و دیگر مد‌های زمانه نشد. در سالهای پایانی دهه شصت میلادی که توفان جنبش ۶۸ جهان غرب را در می‌‌نوردید مودیانو بجای خواندن آثار مارکس و مائو که مد روشنفکران زمانه بود آثار اسکات فیتز جرالد و دیگر بزرگان دهه سی‌ ادبیات آمریکا را می‌‌خواند.

در رمان «مرا نگین کوچولو می‌‌نامیدند»(۶) تردید و بی‌ خبری، قهرمان داستان را تا مرز خودکشی‌ می‌‌رساند. او دختر جوانی‌ست به نام ترزه که در مناسبات خانوادگی ناهنجاری بزرگ شده، تا روزی که زنی‌ با مانتوی زرد را در ایستگاه مترو می‌‌بیند. زن زردپوش شباهت زیادی به مادر او دارد که سالها پیش دختر خود را تنها گذاشته و به مراکش رفته و گویا در آنجا درگذشته. دختر جوان مدتها مادر احتمالی‌ خود را تعقیب می‌‌کند، بی‌آن که جرأت کند با او روبرو شود و از او چیزی بپرسد. ترزه که پدرش را نمی شناسد در جستجوی دلایل تنها گذاشتن خود توسط مادر است. این معما تا پایان برای ترزه و خواننده رمان حل نشده می‌‌ماند. ترزه در جریان تعقیب مادر احتمالی‌اش خاطرات دوران کودکی خود و احتمال خیانت و همکاری مادر با نازی‌ها را بیاد می‌‌آورد. یک شعر به زبان مجاری و یک قوطی بیسکویت مهمترین یادگار‌های او از دوران کودکیش هستند. دیدگاه درونگرا و ذهنی‌ راوی در بیان زندگی‌ و افکار ترزه فضایی غمزده، متزلزل و سورئال ایجاد می‌‌کند. زبان آرام مودیانو در تصویر این فضا بسیار محتاطانه، غیر احساساتی و صرفه جوست. او به اشاره‌ای بسنده می‌‌کند و می‌‌گذرد. بدون آنکه چیزی را توضیح دهد. خواننده رمان باید خود قطعات تکه پاره خاطرات دختر جوان را به هم متصل کند، بدون آنکه در انتها به قطعیتی  برسد. مودیانو پایان داستان را به اندازه آغاز داستان بازگذاشته است. شاید آنچه که از خواندن این اثر و آثار دیگر مودیانو برای خواننده باقی‌ می‌ماند احساس غریبی‌ است از سبکی و رخوت.

این سبک رایج در آثار مودیانو است. تکه‌های جداگانه‌ای از یک زندگی‌ با زبانی‌ ساده و روشن کم کم مثل یک تابلو کولاژ در ذهن خوانده خلق می‌‌شوند.

تمام آثار او  به تصویرنگاری تاریک و روشنایی بلوارها و خیابانهای پاریس و مردمی که از این خیابان ها  گذر می‌‌کنند می‌‌پردازد. فضایی آکنده از سرگذشتهای فراموش شده.

در رمان «کافه جوانی گمشده»(۷) مودیانو دوباره به سرگذشت زنی‌ فراموش شده و اسرار آمیز می‌‌پردازد. زن در عکسهای قدیمی‌ کافه‌ای که پاتوق اوست بیشتر از همه جلب توجه می‌‌کند. رمان تنها به سرگذشت این زن نمی‌‌پردازد. آرمانها، احساسات و رویا‌های انسانهایی که در سال ۱۹۶۰ در این کافه رفت و آمد  می‌‌کردند موضوع اصلی‌ این رمان است.

در رمان «دورا برودر»(۸) راوی به تحقیق در زندگی‌ دختر جوان یهودی‌ می‌‌پردازد که نخست گم میشود و سپس در اردوگاه مرگ آشویتس به قتل می‌‌رسد در آغاز نگارش «دورا برودر» مودیانو از سرگذشت واقعی‌ این دختر جوان یهودی و دستگیری و قتل او در اردوگاه آشویتس اطلاعی نداشت و تنها مجذوب مکانهایی شده بود که می‌‌توانستند محل رفت و آمد و زندگی‌ «دورا برودر» باشند و بر اساس آنها‌ سرگذشت دختر جوان را خلق کرد. بعدها مودیانو متوجه شد که واقعاً در این مکان دختر جوان یهودیی با خانواده‌اش بسر می برده که توسط گشتاپو دستگیر و در اردوگاه آشویتس به قتل ‌رسیده. در جستجوی نشانه‌ای از گذشته دورا برودر نویسنده تلاشی برای تصویر یک زندگی‌ زیبا و خوشبخت نمی کند. او تنها می‌‌کوشد چهره‌ای واقعی‌ از یکی‌ از قربانیان گم نام هولوکاست را در مقابل فراموشی و نیستی‌ حفظ کند.

در آخرین اثر مودیانو «برای این که دراین محله گم نشوی»(۹) مرد تنهایی در آپارتمانش در تختخواب دراز کشیده. تلفن بی‌وقفه زنگ می‌‌زند. مرد گذشته از یاد رفته‌اش را چون تصاویر مبهمی بیاد می‌‌آورد. مودیانو خاطرات از یادرفته قهرمانانش را که متعلق به فرانسه دوران تاریک جنگ و پس از آن‌ هستنداینبار هم استادانه ترسیم می‌‌کند.

مودیانو از عشقهای شکست خرده، شخصیت‌های تباه شده، اتفاقات جنایی و خاطرات خانوادگی می‌‌نویسد. مکان داستانهای او بیشتر پاریس و گاهی‌ جنوب فرانسه و ساحل دریای مدیترانه است. زمان همیشه دوران اشغال فرانسه توسط آلمان نازی و سالهای پس از آن است. در واقع مودیانو با زبان روان، دقیق و شاعرانه‌اش همواره یک داستان را تکرار می‌‌کند. خلاقیت او در کشف آن چیزی‌ست که در نگاه نخست ناپیداست. آنچه که در میا‌‌ن وقایع روزمره جاری و دست نیافتنی است، زمان حالی‌ که گذشته است و قهرمانان او برای یافتن آن به میدانگاه خاطرات گذشته خود باز می‌‌گردند.

مودیانو همیشه با قلم بر روی تک برگ‌های مجزا می‌‌نویسد. او در مصاحبه‌ای این روش نگارش را بهترین راه برای تامین حداکثر آزادی عمل در حین نوشتن می‌‌داند.

مودیانو تنها نشانه‌هایی از زندگی‌ قهرمانانش را برای خواننده خود به تصویر می‌‌کشد. او بیش از آنکه پاسخ دهد سوال مطرح می‌‌کند. روشی‌ که در یک رمان پلیسی‌ آزار دهنده است در آثار مودیانو خواننده را با خود به اعماق اقیانوس خاطرات فراموش شده قهرمان داستان می‌کشد
خواننده همراه با قهرمانان آثار مودیانو در بلوارهای پاریس قدم می‌زند، در ایستگاهی سوار مترو می‌‌شود و در کافه‌ای یک فنجان قهوه می‌‌نوشد. قصد مودیانو اما تصویر رئالیستی خیابانها و کافه‌های پاریس نیست. فضای تهی  در خیابانها و ساختمانها و خاطرات گمشده در آنها او و خواننده را چون نیرویی جادوئی بسوی خود می‌کشند.

مودیانو آثار زندگی‌‌های گذشته را در نشانه‌هایی‌ بر سر یک چهارراه، پلکانی در یک حیاتخلوت یا میزی در یک کافه جستجو می‌‌کند. قهرمانانش اغلب غایب‌اند، هر چند اثر وجودشان از حضور مستقیم آنها موثرتر است. نشانه‌هایی‌ از حیات و سرگذشت انسانی‌ که گاه به اردوگاه‌های مرگ نازی‌ها منتهی می‌‌شوند. بیان او در شرح این نشانه‌های بی‌ صدا ‌ها بدور از نوستالژی و غلیان احساسات تراژیک است.

زندگی‌ در خاطرات گذشتگان، آنچه که در تحقیقات تاریخی درباره فرزندان قربانیان هولوکاست «پسا خاطره» نامید می‌‌شود حکمی است که مودیانو برای قهرمانانش صادر می‌کند. وظیفه‌ای که آنها اغلب در اجرایش ناتوانند.

واضح بجای پیچیده و موجز بجای مفصل، زبان و آثار مودیانو از این سیاق هستند. او در آثار خود به تصویرنگاری تاریک و روشنایی بلوار‌ها و خیابان‌های پاریس و زندگی‌ روزمره ساکنان آن می‌‌پردازد. فضائی  آکنده از سرگذشت‌های فراموش شده و فریاد ها یی در گلو خفه شده. او نه اتفاقات بلکه فضا‌ها احساسات و سکوت‌ها را در آثار خود جاری می‌‌کند.

قصد او یاد آوری گذشته برای آموختن از آن، آنگونه که بعضی‌ وظیفه ادبیات می‌‌دانند نیست. بر عکس فراموش کردن یکی‌ از اجزا اصلی‌ اندیشه اوست. تنها در رمان «خیابان بوتیک‌های تاریک»(۱۰) نیست که قهرمان داستان گذشته خود را فراموش کرده. مسکوت گذاشتن گفتنی‌ها و مستور کردن آنها در لابلای وقایع روزمره روش رایج اوست. روشی نامتعارف، حد اقل در خارج از ادبیات فرانسوی زبان.

شاید نویسنده‌ای که تنها چند هفته بعد از پایان خونبار‌ترین جنگ تاریخ بشر بدنیا آمده ناگزیر باید تمام عمر «در جستجوی روزگار سپری شده» باشد.

———————————————————
۱ - (2005)Un pedigree
۲- (1968)Place de l’Etoile
۳- (1969)La Ronde de nuit
۴- (1972)Les Boulevards de Ceinture ترجمهٔ آرش نقیبیان ،فرهنگ آرش، ۱۳۹۲
۵- (1977)Livret de famille ترجمهٔ مهسا ابهری ،فرهنگ جاوید، ۱۳۹۰
۶- La Petite Bijou ترجمهٔ ن‍اه‍ی‍د ف‍روغ‍ان ،اخ‍ت‍ران، ۱۳۸۳ 
۷- (2007) Dans le café de la jeunesse perdue ترجمهٔ سوده اسکندری،چشمه، ۱۳۸۹
۸- (1997)Dora Bruder   ترجمهٔ نسرین اصغرزاده، افراز، ۱۳۹۰
۹- (2014)Pour que tu ne te perdes pas dans le quartier ترجمهٔ زهرا خدادادی ،کتاب کوله‌پشتی، ۱۳۹۴
۱۰-  (1978)Rue des Boutiques obscures ترجمهٔ ف‍روغ اح‍م‍دی، ت‍رف‍ن‍د، ۱۳۸۰ 

  نظر خوانندگان:

■ با سلام
نوشته فشرده و سودمندی است که مودیانه و آثار او را به خوبی معرفی می کند. در متن چند اشتباه کوچک هست که بهتر است تصحیح شود:
میدان اتوال میدان معروفی است در ناف پاریس که طاق نصرت هم وسط آن است. اتوال یعنی ستاره که به این میدان اطلاق می شود چون خیابان های زیادی به آن وصل می شوند.
ثیاق نادرست است و باید باشد سیاق. قایب نادرست و غایب درست است.
این جمله رسا نیست و ایراد دستوری دارد: “بدون آنکه جرات مواجه و پرسش از او را پیدا کند”
نخست آن که مواجهه با تکرار حرف ه درست است. حروف اضافی دو فعل یکی نیست و نباید تکرار شوند: باید نوشت: بدون آن که جرأت مواجهه با او و پرسش از او را پیدا کند. اما ساده تر و روان تر این جمله است: بی آن که جرأت کند با او روبرو شود و از او چیزی بپرسد.
با سپاس از آقای شریف و ایران امروز
امینی

 




نظر شما درباره این مقاله:


 

ايران امروز (نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايت‌ها و نشريات نيز ارسال می‌شوند معذور است.
استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024