يكشنبه ۲ دي ۱۴۰۳ -
Sunday 22 December 2024
|
ايران امروز |
«مامانی گفت: گنجشک پر
دستم رفت بالا و نگاهم به دنبالش
مامانی گفت: الاغ پر
دستم ماند پایین
***
به پرواز کاسه و کوزه و چرنده و پرنده نگاه میکردیم.
چشمهامان هم قاه قاه میخندیدند.
سنگ که پر نداره. لاکپشت که پر نداره
مامانی بازی را تند کرد
کلاغ پر. گنجیشک پر
***
توی گرماگرم بازی یکباره مامانی داد زد:
مامان پر
هول هولکی دستم را بردم بالا...»
گذر به دنیای کودکان، پیش از آنکه شاد یا غمانگیز باشد، شگفتیزاست.
میبینیم که یک بازی فولکلوریک در شکلی استعاری، زمینهساز رویایی شیرین میشود، که کابوسی تلخ و شکننده در پی دارد. چنین تصویری میتواند مدتها در خاطر بماند.
مامان پر داستان بلندی ست از حمید عمرانی، در ۱۳۶ صفحه و ۳۲ فصل از نشر توکا..، تصویری ست از دنیای ذهنی و روانی پسربچهای که شاهد جدایی مادر و فروپاشی خانواده است. او با نگاهی غیر کلیشهای زندگی بحرانیاش را برانداز میکند. از دنیای آدم بزرگها فاصله دارد، تسلیم منطق آنها نمیشود، و به قول سپهری آب را بیفلسفه مینوشد. مامان پر کتابی ست در خورِ بازنگری و تامل، که خوانندهٔ بزرگسال را به دوباره خوانی و اندیشیدن در فصل فصل روایتها وا میدارد.
مادر در پی آمد ماجرایی عاشقانه خانه را ترک میکند، بیآنکه به سرنوشت فرزندانش بیندیشد. آن هم در شرایطی که بچهها خواه ناخواه در چارچوب عُرف و شرع زیر پوشش سرپرستی پدر، و خانوادهٔ پدری قرار میگیرند. در این میان کودک دچار بحران میشود، بیآنکه از علت چنین رویدادی سر دربیاورد. نگاه غیر کلیشهای کودک در بیان و تصویر ماجراها به نظر میرسد که از تجربهٔ شخصی نویسنده، و حافظهٔ خلاق او مایه گرفته است.
حمید عمرانی خواننده را در محور نگاه کودک به فضایی سنتی هدایت میکند. خانهای با چند اتاق در شهر ری، که سه نسل یک فامیل با هم در یک ساختمان به سر میبرند. از پدر بزرگ و مادر بزرگ گرفته تا برخی فرزندان متاهل، که هر یک در اتاق جداگانهای روزگار میگذرانند. اینان به رغم خلق و خوی متفاوت، با شادی هم شاد و با غم هم غمگیناند، در همان حال گاهی نیز با هم سر ناسازگاری دارند، و حتا با دخالت در امور خصوصی هم، برای یکدیگر مشکلساز میشوند: «عمه عفت میگفت: خونهٔ ما مث کاروانسراست. سگ صاحبشو نمیشناسه...»
فضای بیرون از خانه، یعنی کوچه و همسایههای دور و نزدیک در زمان و شرایط مورد نظر، و ارتباطگاه تنگاتنگشان با یکدیگر نیز در متن داستان جایگاه ویژهای دارد. در کتاب به زمان داستان اشارههای غیرمستقیمی میشود: «شبهای کودتا»، «ماشینهای پر از سرباز». چنین نشانههایی جسته و گریخته نیمهٔ دههٔ سی را به خاطر میآورد. فضای جامعه سیاسی ست، و از نشانههای دیگرش یکی اینکه هنوز ماشین دودی میان تهران و شهر ری در رفت و آمد است. در چنین وضعیتی کودک – که راوی داستان است - از زاویهٔ دید خود شرح ماجرا میکند.
در کتاب، بهجز راوی شخصیتهای متفاوتی هستند. یکی مثل امین آغا، که سنگ صبور خانواده است. برخوردی انسانی و مسوولانه دارد. آشتیجوست، و با همهٔ وجودش میکوشد تا گرهگشای بحرانی باشد که کودک را دربر گرفته است. اضافه بر این نسبت به اغلب در و همسایهها نگاه روشنبینانهتری نسبت به برخی پدیدهها دارد، که او را از دیگران متمایز میسازد. امین آغا خلاف بسیاری زنان همعصرش با همسر جداشدهٔ فرزندش برخورد واقعبینانه و احترامآمیزی دارد.
شخصیت دیگر داستان عمه عفت است، او نیز برای کودک دلسوزی میکند، اما رفتارش با مادر کودک خشن و انتقامجویانه است. شخصیت دیگر پدر است. کارگری زحمتکش، اما اهل مطالعه، که بیشتر گرم فعالیتهای سیاسی در سالهای مورد اشاره است، مهربان است و مسوول، اما بیآنکه خود پی ببرد، بیشتر درگیر بگیر و بندهای سیاسی اجتماعی، و کمتر دربند خانه و زندگی ست. وی آنچنان به همسرش اعتماد دارد، که حضور پی درپی، و تهدیدگر مرد غریبه در حریم خانوادگیاش راجدی نمیگیرد. حتا پس از آنکه همسرش خانه را ترک میگوید، میکوشد قانعش کند که به خانه برگردد. در حالی که میداند همسرش از همان غریبه آبستن است.
حضور چنین انسانی نسبت به اطرافیانش در آن فضای سنتی یک استثناء است، و این حالت استثنایی وقتی برجسته میشود، که در همسایگی آنها مردی که به همسرش مشکوک شده، او را خفه میکند. مشکل پدر این است که در مقایسه با همسرش علایق متفاوتی دارد. اهل نشست و برخاست سازمانی ست، وقت آزاد پدر در کوه و کمر میگذرد، و چنان که اشاره شد، درگیر مسائل سیاسی ست، در حالی که همسرش علائق دیگری دارد. در مقابل رفتار و منش مسالمتجویانهٔ پدر واکنشهای پدر بزرگ از نوع دیگری ست. او با وضعیت موجود سر ناسازگاری دارد. با برخورد آشتی جوی فرزند در برابر همسر از دست رفته موافق نیست. میبینیم وقتی که پدر فرزندش، یعنی راوی داستان را، به کارگاه نجاری میبرد، و برایش خانهای از چوب میسازد، او بلافاصله شمشیری میسازد و به دست نوهاش میدهد، تا با کنایه به فرزند، بفهماند که مرد خانه باید با شمشیر از حریم خانهاش پاسبانی کند: «آدم عاقل خونه که میسازه یه شمشیرم میخواد تا نذاره هر کس و ناکسی پاشو بذاره تو خونه ش...»
یکی دیگر از شخصیتها عموی کودک است که میکوشد با منطقی قابل درک کودک را با وضعیت موجود آشتی دهد: «... آدم نباید ناراحتی رو کش بده. یا مث بادکنک هی توش باد کنه و باد کنه تا جایی که دیگه چشمش نتونه جایی رو ببینه.» چنین شخصیتهایی در کتاب غیر جانبدارانه تصویر میشوند. برخورد جانبدار بیشتر از سمت شخصیتهای کتاب، از جمله راوی ست، که هرکدام متناسب با وضعیتی که در آن قرار گرفتهاند، واکنش نشان میدهند.
شخصیتهای کتاب هر یک به گونهای نسبت به وضعیت بحرانی کودک واکنش نشان میدهند، و به شیوهٔ خود میکوشند تا کودک – که پسربچهٔ سه چهار سالهای ست - با موقعیت جدید کنار بیاید. اما کودک، همه چیز را با منطق خود برانداز میکند. وی زمانی تن به پذیرش واقعیت تلخ میدهد، که مطمئن میشود مادر دیگر به خانه باز نخواهد گشت.
در داستان از کلیگویی و کلینگری، و نیز پیچیدگی تصنعی خبری نیست. در شیوهٔ روایتش کشش خاصی ست، چه در بازگشت به دورانی سپری شده در کوچه پسکوچههای کودکی، و چه در تاملهایی در برخی آداب و سنن، یا در گسترهٔ تاریخی کم و بیش پنهان داستان، که زمینهای میشود بر مقایسهٔ دیروز و امروز.
کتاب سرشار از تجربههای کودکانه است در شناخت برخی پدیدههای کوچک و بزرگ، تامل در گفتار این و آن، و ماجراهایی که اینجا و آنجا درحاشیهٔ موضوع اصلی کودک را به خود مشغول میکنند. از نشست و برخاستهای زنانه در کوچه پسکوچهها، تا برخوردهای متفاوت با یهودی پارچهفروش، از انتری که جای دوست و دشمن را نشان میدهد، تا مارگیر و شیوهٔ مارگیریاش، یا شیوهٔ مبارزه با کچلی، یا دعا و ندبه و فال و نذر و سفرهٔ ابوالفضل و غیره برای معالجهٔ بیمار، تا بسیاری ماجراهای دیگر که تصویری ست از دوران مورد اشاره. کرمها و مورچهها و ماهیها، گربهها و کفترها، «غول سرنوشت» و دیفتری و غیره و غیره در این کتاب جای ویژهای دارند، کهگاه با زبانی شاعرانه تصویر میشوند.
نویسنده خود را در بازیهای فرم و زبان محدود نکرده، هرچند که کتابش در جریان سادگی و روانی سرشارش، فرم و زبانی مناسب یافته است. شیوهٔ نگارش داستان ترکیبی از نثر ساده با گویشهای محاورهای ست، که تا پایان داستان ادامه دارد.
از حمید عمرانی قبلن ترجمههایی خواندهایم، اما مامان پر نخستین تجربهٔ داستانی اوست. مامان پر پیش و بیش از هر چیز حرفی برای گفتن دارد، که میتواند آدم بزرگها را به اندیشیدن وادارد.
برلین – جلال سرفراز
| ||||||||
ايران امروز
(نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايتها و نشريات نيز ارسال میشوند معذور است. استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024
|