يكشنبه ۲ دي ۱۴۰۳ -
Sunday 22 December 2024
|
ايران امروز |
«روزهای سپری شدهی من»، کتابی از آقای گنجعلی صباحی، به کوشش «نشر دنیای نو» در تهران منتشر شده است. اصل کتاب به زبان ترکی ست، و آقای بهروز مطلبزاده آن را به فارسی برگردانده است. نثر کتاب ساده و روان است.
«روزهای سپری شدهی من» در واقع زندگی نامهای است از نویسندهاش، که در مسیر زندگی پر پیچ و خم خود در آن سو و این سوی مرز ارس دشواریها و رنجهای بسیاری را از سرگذرانده است. در عین حال شاهدی بوده بر برخی برآمدهای تاریخی این دوران. از جمله جنگ جهانی اول، انقلاب اکتبر ۱۹۱۷، انقلاب آوریل ۱۹۲۰ جمهوری آذربایجان، تسویه حسابهای استالینی با ایرانیهای ساکن شوروی در دههی ۳۰ قرن پیش، جنگ جهانی دوم و برخی پی آمدها، و نیز دوران کوتاه جنبش آذربایجان ایران در سال ۱۳۲۴ تا ۱۳۲۵ شمسی، و پی آمدهای آن. همچنین آقای گنجعلی صباحی از نزدیک شاهدی بوده بر کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و شکست دکتر محمد مصدق و حزب تودهی ایران، و ناکامیهای اجتماعی سیاسی ناشی از این شکست.
از پیش از نهضت مشروطیت رفت و آمد میان این سو و آن سوی رود ارس کاملن مرسوم بوده. خانوادهی گنجعلی صباحی برای پیوستن به تنها نان آور خانه، یعنی پدر گنجعلی، که برای کار به آن سوی مرز رفته بود، پای پیاده، یا با قاطر و الاغ راههای پر پیچ و خم کوه و کمر را پشت سر میگذارد، و پس از اطراقهای چند ماهه و چند ساله در روستاها و شهرکها، و تحمل رنجها و سختیهای بسیار، سرانجام در باکو مستقر میشود. در این سالها جمهوری آذربایجان، با وجود ناامنیها و دشواریهای گوناگون رو به پیشرفت است. فئودالیسم جای خود را به سرمایه داری داده، و جامعه رو به صنعتی شدن میرود.
با استقرار سوسیالیسم در جمهوری آذربایجان تلاش برای رشد و توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی نیز دامنگستر میشود. مدرسهها و دانشگاهها آغاز به کار میکنند. در این میان گنجعلی نیز به تئاتر روی میآورد، و نیز مدیریت دبستانی را به عهده میگیرد، که به عنوان دبستان نمونه شناخته میشود. اما ناگهان اتفاق غیرمنتظره یی رخ میدهد. به خانهی ایرانیان یورش میبرند، و بیهیچ دلیلی هزاران نفر را دستگیر و روانهی زندانها میکنند، بیآنکه بدانند چه کردهاند و چرا گذارشان به زندان و شکنجه افتاده است. زندان، تبعید، بیگاری در سافخوزها و مناطق سردسیرو گرسنگی، و کارهای شاق. در این میان تنها چیزی که ارزشی ندارد، همان جان آدمی است. گنجعلی صاحبی نیز که ازدواج کرده و دارای چند فرزند است، از این شبیخون بیسبب در امان نمیماند. او شاهدی ست بر درد و رنج انسانهایی که تاب شکنجه ندارند. جنازههایی را میبیند که از سلولها بیرون انداخته میشوند، تا جایشان را به آدمهای نیمه جان دیگری از هر قوم و ملیتی بدهند. چنین رویدادهایی در سالهای نخست دهةسی قرن پیش رخ میدهد. یعنی در اوج قدرت استالین.
اتهام دستگیر شدگان چیست؟ پس از سالها شکنجه و زندان و تبعید و بیگاری و گرسنگی و فقر و دربدری و مرگ و میر معلوم میشود که «سوء تفاهمی» بیش نبوده. رفقا تصور میکردهاند که تبلیغاتی علیه جامعهی سوسیالیستی صورت گرفته است، آن هم از جانب ایرانیانی چون گنجعلی صباحی که تصور میکردند در بهشت برین جا خوش کردهاند. جالب است که گنجعلی همهی تقصیرها را به گردن شخص «صهیونیستی» به نام «یاکودا» (مسوول ادارهی سیاسی کشور) میاندازد، که گویا «به قصد لکه دار کردن سیمای اتحاد شوروی درمیان ایرانیان» به چنین عمل ناصوابی دست یازیده است!!
در آن سالها کار بیمزد و مواجب و اطاعت از دستورهای هر مزدوری جزیی از زندگی تبعیدیان سیبری ست. چنین وضعی تا پایان جنگ جهانی دوم ادامه مییابد. در این میان این خود تبعیدیها و شکنجه دیدگان هستند، که در سرمای استخوان شکن سیبری باید مرهمی بر زخمهای هم باشند، و رنج و درد و گرسنگیشان را با هم قسمت کنند. جز این هیچ روزنهی امیدی نیست. فرزند دلبندشان در برابر چشمان نگرانشان جان میدهد، و میدانند که نه از دارو خبری ست، و نه از پزشک. البته تجسم چنین وضعی در آن سالها که جنگ میلیونها قربانی میگرفت و نظام تولیدی کشور شوراها روز به روز ضعیف و ضعیفتر میشد، زیاد هم دشوار نیست.
پردهی دیگر زندگی گنجعلی و خانوادهاش هنگامی آغاز میشود که خلاف میلشان به وطن بازگردانده میشوند. ابتدا در تهران و سپس در تبریز. در اینجا بارقه یی از امید در دل گنجعلی و همسرنوشتانش دمیده میشود. گنجعلی مینویسد: «انقلابی که روز ۲۱ آذر ۱۳۲۴ روی داده بود، واقعن هم توانسته بود چهرهی آذربایجان را تغییر دهد. حکومت استبدادی جایش را به یک رژیم دمکرانیک داده بود. زندگی آزاد و نوینی در حال شکل گیری بود. زبان، ادبیات، تاریخ و هنر، که در اثر اعمال سیاست فارسی سازی رژیم منفور پهلوی در قید و بند بود و داشت از بین میرفت، بار دیگر چون غنچههای شاداب گل در حال شکفتن بود...»
گنجعلی به تدریس زبان مادری در مدرسههای ابتدایی، تاسیس ایستگاه رادیو، مجلس شاعران و نویسندگان، گشایش دانشگاه تبریز، آسفالت سریع خیابانها، لوله کشی آب در شهر – چیزی که تا آن هنگام در هیچ جای ایران سابقه نداشت – پیشرفتهای شگفت انگیز در زمینهی موسیقی و تئاتر، و نیز تاسیس فیلارمونی و غیره اشاره میکند، و یادآور میشود که در آن مدت کوتاه «زندگی شیرینی داشتم، و خود را آزاد و رها احساس میکردم». وی کار در مطبوعات و رادیوی آذربایجان و آموزش زبان و ادبیات را آغاز میکند و با هزار امید و آرزو میکوشد تا به سهم خود گامی برای رشد و پیشرفت جامعه بردارد. اما این زندگی شیرین دیری نمیپاید. به جنبش آذربایجان «اتهام تجزیه طلبی» زده میشود، این در حالی ست که «در جریان انتخابات انجمنهای ایالتی، نمایندگان منتخب مردم، با گذشتن از زیر قرآن به حفظ یکپارچگی ایران سوگند یاد کرده بودند. دولت مرگزی خود نیز این خودمختاری را به رسمیت شناخته و تایید کرده بود.
در چنین شرایطی ارتش ایران به آذربایجان یورش میبرد و بساط خودمختاری در آذربایجان را درهم میریزد، و نیز طبق روال معمول «همهی زندانیان دزد و جنایتکار و فاسد را از زندان رها ساخته و به قصد غارت و چپاول اسلحه بد دستشان میدهندو.. بسیاری از مردم عادی، که از مسائل پشت پرده بیخبرند،تر و خشک با هم میسوزند. گنجعلی نیز کتک شدیدی میخورد و دیگربار به زندان وتبعید محکوم میشود. این بار نیز به او و همگنانش برچسب «مهاجر» زده میشود. گنجعلی این بار در وطن خود طعم شکنجه و تبعید را میچشد. مهاجرانی از این دست در هر دوره یی به چوب دوسرطلا تبدیل میشوندَ و جز رفتارهای غیر انسانی ازجانب حکومتهای وقت نباید انتظاری داشته باشند. پردهی آخر زندگی گنجعلی هنگامی ست که از تبعید در نزدیکی دزفول به تهران منتقل میشود، به کار عکاسی میپردازد، و شاهدی ست بر رویدادهای پیش و پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و سقوط دکتر مصدق.
در «روزهای سپری شدهی من» نکتههای قابل تامل، و نیز برخی تضادها و تناقضها دیده میشود، که جای بازنگری ست. این کتاب در زمینههایی با کتاب «در ماگادان کسی پیر نمیشود» - یادماندههای دکتر عطا صفوی به کوشش اتابک فتح اللهزاده همسویی دارد.
| ||||||||
ايران امروز
(نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايتها و نشريات نيز ارسال میشوند معذور است. استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024
|