پنجشنبه ۱ آذر ۱۴۰۳ -
Thursday 21 November 2024
|
ايران امروز |
۱ آشیانم، از خاشاکِ پیرارین در صخرههای سادهی البرز بود؛ اگر تیهو بودم! و شاد، بال در بال ِ باد هر بامداد، پهنای درهها را در پروازی کوتاه ـ میسرودم؛ اگر تیهو بودم! نه زبان تازیانه؛ نه زوزهی تازی، و نه آوار آوارگی تنها زمزمهی عشق، در باران بهاری کوهستان! ۲ یک صبح آفتابی فروردین، در غوغای زاغان و هیاهوی بدبدهها سجعی تازه میخواندم: با گلویی اُخرایی؛ تا همدمی، همبالی، همترانهای، گـُل ـ آوازم را به کرشمه، سینه بر سبزه، فرو ساید، و غریزه جاودانگی را، با من، آهنگی نو ساز کند، آهنگی نو؛ چونان «دادآفرید»* که «باربد»ش در بوستان خسرو، آغاز کرده بود: تا کوه را زیبا تر از بُتِ فرخار در ترانهی تیهوهای نوبال بشکوفاند «سبز در سبز»! ۳ نه کابوس قفس، و نه پروای ِگردش ِ تاریخ، نه رنج خانه بدوشی، آری بال و پری برای پریدن داشتم و سرپناهکی از سنگ نیز! در دامن نوازش البرز باری، اگر تیهو بودم! و پرندگی، گشتی شادمانه بود با پروبال رنگین عاطفه در آسمان دره که آژنگ ابرش در پرند مهآلود وهم میپوشانید. ۴ خوشا برف بهمن! خوشا برف بهمن! که خرام عاشقانه ی جفتم بر دامنش گلو بندی از گلبرگ یاس میتنید در شیب آشیانه. و دماوند را که شرمگینانه سر در ململ مه فرو پوشانده بود در رختِ نوعروسان برتختگاه البرز مینشاند، با دامنی افشان، از تپههای مازوکش تا صخرههای نقرهای طالش! ۵ تا بود، ارزانی ِ ارزن و سنجاقک و سیرسیرک در جلگههای سبز کیا سر بود، و غم نان نبود! تا بود، خنکای سیمابی لغزان در درههای مخمل اوجا بود، و غم تشنگی نبود، اگر تیهو بودم! نه حسرت دانستن نی وحشت دوزخ و نه انتظار مرگ. حتی؛ گمان ِ کمین ِ شغالان را جهشِ رنگین کمان ِ پروازم ـ کوتاه ـ به یاوه میپیوست! و بغض روباهان را در نای می شکست! ۶ حسرت؛ تنها پرواز شاهینی درصبح خونین شبیخون بود، نه هجوم کفتاران. اگر تیهو بودم!
*داد آفرید، بت فرخار و سبز در سبر، سه آهنگ از ساختههای باربد
| ||||||||
ايران امروز
(نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايتها و نشريات نيز ارسال میشوند معذور است. استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024
|