سه شنبه ۱۳ آذر ۱۴۰۳ - Tuesday 3 December 2024
ايران امروز
iran-emrooz.net | Thu, 06.03.2014, 19:48

بهار دیگر


جهان آزاد

بهار دیگری از راه می‌آید
و می‌پوشد زمین پیراهنی از گل
نهال نورس گیلاس
به روی سبزه‌ها می‌ایستد در خرمنی از گل
و با موج نسیم صبح می‌رقصد
درخت ارغوان، با دامنی از گل
صبا می‌گسترد در کوهساران فرش ایرانی
شقایق می‌پرد از خواب سنگین زمستانی
و بر سر می‌نهد فانوس سرخ و روشنی از گل

مگر شیخ اجل سعدی
قراری با نسیم مهربان دارد
که صحن خانه عطر بوستان دارد
و بام و در، گلستان است و میدان،
                              برزنی از گل؟

هلا ای غنچه‌های نورس شاداب
هلا ای کوهسار خفته در مهتاب
هلا آلاله‌های سرخ صحرایی
هلا ای باغ سرسبز تماشایی
هلا ای سهره‌های شاد
هلا گنجشک‌های سرخوش و آزاد
بهار آخرینم شاید اکنون می‌رسد از راه
ز لای شاخ و برگ نورس شمشاد!

دریغی نیست،
دریغی نیست
که این ناپایداری، زندگی را، رسم و آیین است
اگر تلخ است چون حنظل،
وگر چون شهد شیرین است؛
روال زندگی این است
و فرجامش غنودن زیر خاک سرد و سنگین است

دریغی نیست،
دریغی نیست رفتن، با زلال نور پیوستن
و نا پیدا شدن در لحظه‌های روشن هستن؛
دریغی نیست،
ازین محنت سرا رخت سفر بستن
و از دام بلا جستن

پس از من صبح خواهد ماند
پس از من شام خواهد ماند
پس از من گردش ایام خواهد
سرود باربد، چنگ نکیسا، نغمه سرکش
و شعر حافظ و خیام،
                          خواهد ماند

پس از من سرزمین دیرسال من
ز چنگ دشمنان آزاد خواهد شد
و زندان اوین را، نام
«دژِ اسلامیِ بیداد» خواهد شد

پس از من آرمانم را که آزادی است
جوانی بر ستیغ برفی البرز خواهد کوفت
و دستی از شکاف صد هزاران آستین، ناگاه
به بنیاد پلیدی، گرز خواهد کوفت

دگر از بیم گرگ و کوسه و تمساح
زنی بهر جوانش سخت  دلواپس نخواهد ماند
دگر بر بام میهن سایه‌ی کرکس نخواهد ماند
و در دلشوره‌ی تعزیر دیگر، کس نخواهد ماند

نه نقش روبه و کفتار
نه عکس دیو بر دیوار

پس از من بی‌گمان در بامدادی سبز
زخواب تلخ و سنگین میهنم بیدار خواهد شد
زمین از آشتی سرشار خواهد شد
و در آرامگاه حافظ شیراز
ظفر با صبر، گرم بوسه‌ی دیدار خواهد شد

پس از من نیز
بلور آب،  در جوباره‌های دامن البرز
سرودی نرم خواهد خواند
و باد صبحگاهان عطر «اوجی» را
به سوی دشتهای سبز خواهد راند

پس از من دختری با چشم سبز و موی خرمایی
کبوترهای چاهی را
کنار حوض میدان دانه خواهد داد
و نرمای نسیم کوه
هزاران بوسه بربال و پروانه خواهد داد

بهار دیگری از راه می‌آید
و می‌پوشد زمین پیراهنی از گل
نهال نورس گیلاس
به روی سبزه‌ها می‌ایستد در خرمنی از گل
تو پیدا می‌شوی از دور با پیراهنی رنگین
و در دستان گرمت شاخه‌ای زنبق
صدایم در زمین سرد می‌پیچد:
                              «زنی از گل»!


ششم اسفند 




نظر شما درباره این مقاله:


 

ايران امروز (نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايت‌ها و نشريات نيز ارسال می‌شوند معذور است.
استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024